کرونا و پساکرونا را بیندیشیم!
در زندان نیز میتوان اندیشید و آموخت؛ اما بمراتب بیشتر میآموزیم وقتی در زندانی به سر بریم که در آن دسترسی به دنیای منابع را داشته باشیم و از فرصت کافی تعمق در چیستی رویدادها بهرهمند شویم! اگر درست است که یورش کرونا با پیامد اعمال فضای کنترلی بر خیابانها، آزادی پرسه زدن میان ازدحام را از ما میستاند، ولی همزمان با یادآوردن لزوم تامل ورزیدن بر دادهها، ما را در گوشه دنج حبس خانگی به اندیشیدن نیز فرامیخواند! این، فرصتی است جهت تجدیدنظر در زیست ما آدمها، چند و چون رهاورد هفتاد هزار سالی که از تاریخ تکامل ما حیوانات هوشمند میگذرد و درنگ داشتن بر اینکه انسان با خود چه میکند و به کجا میرود؟ پرسشی فراگیر که روزهای کرونایی ما را در خود پیچانده و میرود تا بر چالشگری پساکرونا پرتوی دیگر افکند.
این را به گواهی تعداد زیاد مقالات و مصاحبههای نه تنها سیاستمداران بلکه فیلسوفانی نظیر “یورگن هابرماس” آلمانی نود ساله و نوشتهها و مصاحبههای متعدد تاریخدان مد روز(!) “یووال نوح هراری” طی همین مدت کوتاه میگویم. من اگر نقاشی یا موسیقی میدانستم شاید بهتر میتوانستم انباشتههای ذهنم در این روزهای اندیشه راجع به تحول “گونه انسان” را در تابلویی بنشانم و یا درون یک سمفونی به ترنم درآورده و بیرون دهم. زیرا ما انسانها در بسیاری اوقات کلمات را ناتوان از بازتاب آن چیزی مییابیم که ما را حسی یقینیاند همراه با پیشبینیها برای فردا. این آرزو برای من – کسی که کارش با اعداد بیجان ریاضی است و کارکردش تدریس فیزیک منطقی و انرژی جایگزین – در این لحظه جنبه یک نیاز پیدا کرده است! زیرا خود را غرق اندیشیدههای ناگفته میبینم و در هراس هستم که نتوانم حرف را بدانگونه که در دل دارم با خواننده در میان نهم. پس پیشاپیش از او میخواهم نارسایی در بیان آنچه را که مختصراً خواهم گفت بر من ببخشاید.
این مدت حبس خانگی را که چه طولانی هم به نظر میرسد(!) طبق عادت همه عمریام و البته در این روزها باز هم بیشتر، به تحقیق، مطالعه و سیاه کردن کاغذ سپری کرده و یادداشتهایی نیز برداشته و برمیدارم. در این میان بود که به مقاله پربار جناب بهزاد کریمی با عنوان “یک ادعانامه: “کرونا”ی شر، افشاگر پلشتیهای جهان هم است!” برخوردم و خواندنش را با اشتیاق و علاقمندی پایان بردم. نوشتهای با قلم شیوا که مرا از نوشتن صفحاتی دیگر معاف کرد و تشویقم نمود تا صرفاً به بخش و بحثی بسنده کنم که به دگرگونیهای سیستم جهانی قدرت اقتصادی و سیاسی و حتی فرهنگی برمیگردد. چیزی که، نیاز به درنگ بیشتر بر آن را حس میکنم با تاکید بر این واقعیت که ویروس کرونا و بیماری کووید ۱۹ فقط پروسه تحقق این تغییرات تاریخی را تسریع کرده و توجیه میکند نه که مولد آنها باشد. در زمینه این تحولات که مدتهاست جریان دارد و فکر مرا به خود جلب کرده و متمرکز نموده است قبلاً مقاله “نگاهی کوتاه به فرزند درحال رشد نئولیبرالیسم” نوشتهام که اینجا برای اجتناب از تکرار کلام، خواننده علاقمند را به آن ارجاع میدهم. نوشتهای که دسامبر ۲۰۱۹ در سایتهای “اخبار روز” و “به پیش” مننتشر شد. نوشته حاضر اما که در پی بحران جهانشول کروناست، تمرکز مشخص را بر چند موضوع معین خواهد گذاشت.
تاریخ را فاتحان خواهند نوشت!
مثل همه تاریخ تکامل بشر، آن نظامهایی از این بحران بهره برداری حداکثر خواهند کرد که از توانمندی اقتصادی بیشتر و همزمان قدرت کنترل و تبلیغات غول آسا بر خوردار باشند. “جان آلن” مدیر موسسه “بروکینز” گفته است “مثل همیشه این بارهم تاریخ توسط فاتحان کروناویروس نوشته خواهد شد و پیروزی از آن نظامهایی است که در فرم حمایتهای بهداشتی و ماهیت منحصر به فرد سیاسی و اقتصادیشان بتوانند استقامت بیشتری از خود نشان دهند.” به این سخن باید عامل تبلیغات و قدرت غول آسای کنترل و مارکتینگ (بازاریابی و چیرگی بر بازار) به کمک آلگوریتمها و سیستمهای هوش مصنوعی سه دیکتاتور ابر قدرت امروزی جهان (چین، آمریکا و روسیه) را هم اضافه کرد. رژیمهای کنونی این سه کشور بدون امضای توافقنامه یا قراردادی میان خود، در عمل اما بر سر موضوع انحلال و ازهم پاشیدگی اتحادیه اروپا هم آوازند. هیچ تردیدی هم نباید داشت که بر اثر بحران اقتصادی “پسا کرونا”، این کشورهای دارای اقتصاد ضعیف هستند که بیشترین ضربه و احیانا” از هم پاشیدگی اقتصادی را متحمل خواهند شد. در این میان البته کشورهای اروپایی رنجور از کسر بودجههای کلان و ناتوان از بازپرداخت قرضهای ناشی از بحران ۲۰۰۸ ، طبعاً نه که مستثنی از این قاعده بلکه در معرض خطر باز هم بیشتر یورشها قرار خواهند گرفت. آیا نقشه تقسیم مجدد جهان این بار بین سه رژیم زورمند زورگوی جهان و به مدد “غیبی” یک ویروس ریز جثه نتیجه خواهد داد و به فرجام مطلوب خود خواهد رسید؟ باید دید!
آیا ما انسانها وسیلهای علیه خود نمیشویم؟
اما بر ما انسانها چه میرود؟ ما حیوانات هوشمند که در کلان شهرهای خودساخته با تراکم جمعیت از نیویورک با ۱۰۳۶۰ و تهران با ۱۲۸۹۶ تا میلان ۷۴۳۹ و مادرید ۵۲۶۵ نفر در هر کیلومتر مربع و… در آسمانخراشهای سر به فلک کشیده خزیدهایم. اگر انتخاب طبیعی انسان از بین دوگانه سلامتی و آزادی قطعا همانند هر حیوان دیگری بر مبنای اصل تنازع بقا و احیانا به بهانه بقای” گونه انسان” گزینه اولی است، پس ما هم سلامتی را به آزادی وعدالت اجتماعی و دمکراسی ترجیح خواهیم داد. یعنی اینکه عملاً در همین فردا دستهایمان را به “میل و اختیار” خود دراز خواهیم کرد تا چیپسهای “پاسدار” کنترل را زیر پوستمان نصب کنند و یعنی، به بهانه “منطقی” جلوگیری از واگیری ویروسهای آتی و سنجش سلامتیمان در صفهای طولانی، و صد البته با رعایت کامل فاصله و مصوبههای ایمنی، خود داوطلبانه اجازه میدهیم تا بدنمان به معدن اطلاعات برای نصب چیپسها بدل شود! بدینسان بیشترین همکاری را خواهیم کرد تا پروسه انسان هیبریدو (نیمه انسان/ نیمه ماشین) از طریق هک کردن و کنترل کامل در شتابی باز هم بیشتر و قبل از اینکه سال ۲۰۳۰ میلادی پایان گیرد تکمیل گردد. بدین ترتیب سیستم راه اندازی شده توسط آلگوریتم با ابر دادهها و اطلاعات و هوش مصنوعیاش که هر سه رژیم ابرقدرت بهره مند از آنند، ما را دست بسته اما به دست خودمان، داوطلبانه و سرشار از شوق و ذوق اینکه خود و فرزندان و عزیزانمان را از ویروسها در امان نگه داشتهایم تحت سیطره خود خواهند گرفت! در همه ۲۴ ساعت شبانه روز مدام تحت کنترل الگوریتم و هوش مصنوعی خواهیم بود و اینهمه، اکنون مخصوصاً با سرعتی شگرف از برکت سر شیوع ویروس ریزجثه کرونا در رکاب قدرتمندان و خدمتگزار تثبیت قدرت فتح جهانی آنان!
الگوریتم میتازد وچرخش بزرگ اطلاعاتی!
اختلاف آلگوریتمها و اطلاعاتشان در دوران قبل و بعد از ویروس کرونا بسیار فاحش است که طبعاً نیاز به تحقیق علمی و بررسی تفصیلی دارد و لازم است نوشته دیگری را فقط به آن اختصاص داد. ولی آنچه تا همین امروز روشن شده اینست که اطلاعات آلگوریتمهای جهانی در دوران قبل از ظهور ویروس کرونا، صرفاً منحصر و محدود به اطلاعات خارج از ارگانیسم ما بوده است و نه نفوذ کرده به درون پنهان و کاملاً شخصی ما. اطلاعاتی بوده نظیر اینکه کدام کالاها را و از کجاها میخریم، چه کتابها و کدام فیلمهایی مورد علاقه ما هستند، با چه کسانی معاشرت و ارتباط داریم، در چه مسیرهایی حرکت میکنیم و مسافرتهای ما به کدامین شهرها و کشورها صورت میگیرد. ولی حالا با اطلاعات دوران پساکرونا یعنی آگاه شدنهای دیگران از سرتاپای داخل ارگانیسممان روبرو هستیم که دارد به آن اطلاعات قبلی اضافه میشود. جان کلام هشدار تازه نیز در همین نهفته است و پرتو انداختن بر حقیقت امر در آن زمانی که، داوطلبانه و با شوق اجازه میدهیم چیپس زیرپوستمان نصب شود تا آنها بدانند چه احساس میکنیم و چه چیزی در دنیای حسی ما میگذرد، و حتی آن هنگام که جنابان دیکتاتور صحبت میکنند ما را چه میشود: خشمگینایم یا خوشحال؟! و اصلاً حتی در چه شرایطی هیجان زده میشویم؟ و…. اینگونه میشود که تماماً به زیر نگین الگوریتمها میرویم و چنین است که نحوه تفکر و احساس ما بطور کامل تحت کنترل کامل آلگوریتمها و سیستمهای دیکتاتوری پیشرفته قرار خواهد گرفت. استحاله یابیمان به انسانهایی که، به سادگی قادرند “هک” شوند. کافیست یک قلم در نظر بگیریم که امروز فقط در چین به بهانه کنترل ویروس دویست میلیِون دوربین در اماکن عمومی و خیابانها فعال شده و اهل دیسکو برای ورود به سالنهای رقص موظفند برنامه خاص کنترل دولتی را ثبت تلفن همراه خود کنند. فروش چنین برنامهای (اپلیکیشن) رسما به دولت اسپانیای دمکرات نیز پیشنهاد شد که در جلسه ۱۱ آوریل ۲۰۲۰ پارلمان این کشور منجر به بحث داغی گردید. از سوی دیگر گوگل و “زوم” و “فیس تایم” و دیگران نیز با برنامه کلاسهای درس از راه دور، کلیت سیستم آموزشی را به چالش کشیدهاند. طی همین مدت کوتاه حبس خانگی، برنامه “کلاس روم” گوگل و دیگران با کدی که به معلمان می دهند با انتقال کلاسهای درس از سطح مدارس تا دانشگاهها به منزل هر دانش آموز و دانشجو، آموزش را رهبری فرموده و در انحصار خود درآورده است. شک هم نباید کرد که مسئله بسی فراتر از اینست و در فردای نزدیک، جای معلمان و استادان امروزی را هوشهای مصنوعی با ظرفیت هوشی و سرعت انتقال دوهزار برابر ظرفیت موجود انسان خواهد گرفت. آلگوریتم ماکروداتا و هوش مصنوعی، نه فقط به شکل ابزاری دردست سیستم ِنئولیبرالیسم که عده ای ساده لوحانه آن را خدمتگزار انسان فهمیده و با دلبستگی شیفتهوار در دفاع از آن سینه چاک میکنند، بلکه همچون عامل تصمیم گیرنده و عمل کننده کل سیستم آموزشی، بهداشتی، اقتصادی، نظامی و حتی سیاسی، با اطلاعاتی انبوه از من و شما اختیار کل سیستم را در دست خواهد داشت. آیا در مقابل این یورش همه جانبه به دار و ندار انسان، قوانینی هم در سطح جهان تدوین شده که قادر باشند “گونه انسان” را حفظ و حمایت کنند؟ آیا بشریت میخواهد عنصری منفعل در این سناریو باشد یا که برخیزد و فعالانه جهان در دست خویش گیرد؟
ژئو پلیتیک کرونایی: خوش بینان و بدبینان!
همانطور که قبلا” اشاره شد، در این ایام نسبتا” طولانی محبس خانگی در اکثر کشورهای جهان توام با دغدغه و نگرانی از آینده، مقالات و مصاحبههای زیادی به زبانهای مختلف نشر و پخش شده است. میان اینان، گروه خوشبینان “گونه انسان” را – این ابرحیوان هوشمند را – فایق بر همه مشکلات می شناسانند و با آوردن مثالهایی از بحرانهای تاریخی از قرن چهارده تا ۱۸۲۰ و ۱۹۱۸ و….بر این عقیدهاند که با کمی تغییرات، باز همه چیز به شکل سابق بر میگردد و پس این یکی نیز – تجربه کرونا- قادر نخواهد بود در آینده جلوی روند جهانی شدن را بگیرد. بدبینان اما معتقدند بحران عمیق اقتصادی و سیاسی دوران پساکرونا به جنگهای میکروبی و احیانا” هستهای منجر خواهد شد. نگارنده این سطور علیرغم آگاهی به نبود رهبرانی جهان گرا، که حضور و نقش آنها به ویژه در این دوران تلاطمهای مالی جهانی و بحرانهای عمیق سربرآورده در پیش روی جهان و به خصوص کشورهای اتحادیه اروپا بسیار هم ضروری است، و ضمن وقوف به خطر توافق سه رژیم دیکتاتور مآب بر سر نقشه جدید ژئوپلیتیک و تقسیم مجدد جهان، باز اما با خوشبینی و امید به آینده مینگرد. پس زمینه این خوشبینی نیز همانا توازن قدرت نظامی سه ابرقدرت جهانی برشمرده است. در سالهای اخیر هر سه این قدرتها سیاست افزایش ارتقاء سطح تکنولوژی و گسترش ماشین غول آسای جنگی و مذاکره و گفتگو را پیش برده و باز هم پیش خواهند برد. “جورج اورل” پیشاپیش این سیاست را “صلح مسلح” نامیده بود! به نظر نگارنده برخلاف نظر تحلیلگران بدبین، بحران جهانی پساکرونا به جنگ میکربی همه گیر و احیانا” به جنگ جهانی ختم نخواهد گردید و کلان شهرهای بی در و پیکر و برجها و ساختمانهای سر به فلک کشیده ساخته بشر گرچه درحد زندانهایمان باقی خواهند ماند ولی مقدر هم نیست که بدل به گورستانی برای ما شوند.
این خوش بینی بی پشتوانه نیست!
لازم نیست پیشگویی کنیم و از بحران عمیق اقتصادی و انبوه لشگر بیکاران در اروپا و حتی ایالات متحده (با افزایش ۲۲ میلیون بیکار در ظرف فقط یک هفته) پساکرونا صحبت کنیم. در همین بیستم ماه آوریل سال ۲۰۲۰، با سقوط تاریخی بهای نفت خام مواجه شدیم که قیمت را به علت نبود مصرف و اشباع انبارهای ذخیره به پائین هجده دلار برای هر بشکه رساند. واقعی است که جهان در ورطهِ بحران اقتصادی بسیار عمیق تر از آخرین بحران جهانی در سال ۲۰۰۸ قرار دارد.
با اینهمه اما، سخن را از کسی چون فیلسوف آلمانی مدافع سرسخت بقاء و حفط اتحادیه اروپا یورگن هابرماس در مورد اثرات کروناویروس نیز باید شنید که میگوید: “این بحران، اندیشیدن را که تاکنون منحصر به کارشناسان و متفکران بود همگانی کرده است. هرکس باید تصمیم بگیرد و دست به عمل بزند آنهم با آگاهی از ندانستن” او در گفتگو باروزنامه لوموند به تاریخ ۱۰ آوریل تأکید میکند که “تنها راه منطقی و نجاتبخش برای اروپا، مبارزه همگانی و پافشاری بر دمکراسی و اتحاد و فاصلهگیری از ناسیونالیسم است؛ و تنها چنین مبارزه و شهامت همگانی است که قادرخواهد بود ما را از این بن بست پساکرونا و پسا دمکراسی برهاند که احیانأً دیگران خیال و نقشه آن را در سر میپرورانند.” هابرماس، فیلسوفی است آگاه و از مدافعان سرسخت ایجاد صندوق مشترک اروپا برای مبارزه با کروناویروسهای آتی و بیهوده نیست که این اندازه بر لزوم کمک به مردم کشورهای با بنیه ضعیف اقتصادی اروپا پای میفشرد.
دنیای سیاست چی؟
سیاستمداران هم از این واقعیتهای هشداردهنده متاثرند. نخست وزیر اسپانیا “پدرو سانچز” به درستی میگوید: “این بحران برای اتحادیه اروپا آزمون مرگ و زندگی است”. رئیس جمهور فرانسه نیز امانوِئل ماکرون در مصاحبه مطبوعاتی خود با “فایننشال تایمز” به تاریخ ۱۶ آوریل با اقرار اینکه “خطر، اتحادیه اروپا را تهدید میکند و روند جهانی شدن تازهای در جریان است” نسبت به تهدیدات ناشی از قدرت گرفتن احزاب پوپولیست هشدار داد. در عوض البته احزابی همچون حزب محافطه کار در بریتانیا را هم داریم که به دنبال تخریب و از هم پاشیدگی اتحادیه اروپا هستند و جالبتر اینکه در این رویکرد خود مورد حمایت هر سه قطب از دیکتاتورهای جهانی هم قرار میگیرد! کشاکش بر سر آینده اروپا در خود قاره فعالانه جریان دارد و بسیار هم حاد و پر چالش است. ماکرون در این مصاحبه از روند جهانی شدن انتقاد کرده و میگوید: “این روند، نابرابریها را افزایش داده و او انتطار دارد که متوقف شود. او با نیت خیر از دیکتاتورهای نوین که برای کنترل و تقسیم جهان خیز برداشتهاند، خواهش میکند لطف فرموده و از انباشت بیش از این سرمایه متمرکز در دست فقط یک دهم جمعیت جهان و نیز از سلطهجویی بر سیستم کنترل مردم و اعمال دیکتاتوری آلگوریتمی دست بردارند! آقای ماکرون اما فراموش کرده و میکند که کو آن گوش شنوا درون این سیستم اقتصادی متعلق به سلاطین قدرتمند انباشت سرمایه و خود نیز در تحلیل نهائی خدمتگزار آنها؟ اگر قرار بر نصیحت شنوی بود مگر اندک بودهاند آن متفکرین، اقتصاددانها و دانشمندان رشتههای مختلفی که به ویژه در دوران بعد از جنگ جهانی از “کینز” تا “جوزف استیگ لیتز” چه پیشبینیها که نکردند و چه هشدارهایی که ندادند؟ “لیتز” برنده جایزه نوبل اقتصاد در کتاب ارزشمندش “بهای نابرابری” میگوید فقط در ظرف سه ساله ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۳ یک دهم درصد (۰.۱%) جمعیت آمریکا ۲۲۰ برابر ثروتمندتر شدهاند در حالیکه طی همین زمان ۴۰% از جمعیت آمریکا ۳۰% بیشتر در خاک سیاه فقر نشستهاند.
فروپاشی اتحادیه اروپا هدف مقدم؟!
به نظر میرسد تغییر نقشه ژئوپلیتیک و تقسیم مجدد جهان قبل از همه متوجه کشورهای قاره اروپاست و پروژه ازهم پاشاندن اتحادیه اروپا در رأس این برنامه باشد. چرا این هشداردهنده است؟ زیرا که اروپای نیمه دمکراتیک، با همه کژیها و نابسامانیهایش، بهترین سیستم و دستآوردی به شمار میرود که بشر تا به امروز عرضه کرده است. قارهای عموماً برخوردار از انجمنها و تشکیلات مردمی با حمایت قانونی دولتها، سیستمهای بهداشتی و آموزشی رایگان و سیستمهای مالیاتی مطلوب در کشورهایی مانند نروژ یا ایسلند و حتی اسپانیا و پرتقال با همه کاستیهایشان که آن را شاید بدل به محلی از بهترین رژیمانهای موجود در جهان کرده است. اینها آئینه و نمونههاییاند در مقابل دید هر انسان منصف و مورد درخواست بس پرشمارانی از هفت و نیم میلیارد مردم جهان که در آتش آرزوی چنین مطلوبی میسوزند. الگویی که، دیکتاتورها چشم دیدنش را ندارند و نمیتوانند و نمیخواهند آن را برتابند. سئوال اما اینست که آیا نقشه شکستن این آئینه و خرد کردن اتحادیه اروپا و وابسته کردن اقتصاد ورشکسته کشورهای ضعیف بنیه اقتصادی اروپایی به یکی از سه قطب قدرت جهانی میتواند پیش برود و عملی شود؟ آیا چنین تمایل و نیتی با بهرهگیری از شرایط تحمیلی این ویروس مهیب، تسهیل خواهد یافت و در دوران طولانی بحران عمیق اقتصادی پساکرونا و بر بستر آن به تثبیت خواهد رسید؟ یا که نه، میباید کشاکشها و کشمکشها را تعیین کننده فردا دانست و دید؟
خطر مدهش فقر!
سازمان جهانی غذا به عنوان یکی از نهادهای سازمان ملل گزارش داده که در دوران پساکرونا ۱۳۰ میلیون نفر به انبوه گرسنگان جهان اضافه خواهد شد و خطر قحطی چهل کشور جهان را که تعداد گرسنگانشان به رقم ۹۶۱ میلیون نفر خواهد رسید، جداً در معرض تهدید قرار خواهد داد. پروژه برنامه جهانی غذا هدف عاجل خود را جلوگیری و اجتناب از فاجعه قحطی پساکرونا میداند و لازمه آن را تامین حداقل دو میلیارد و چهار صد میلیون دلار اعلام کرده است. طبق گزارش رسمی سازمان ملل، منتشره در سایت “به پیش”، گزارشی که نتیجه تحقیق دانشگاه ملی استرالیا و کالج سلطنتی بریتانیاست، در دوران پساکرونا بین ۴۰۰ تا ۶۰۰ میلیون نفر در جهان به زیر خط فقر سقوط خواهند کرد. همین گزارش کاهش ۵% از قدرت خرید کل جمعیت جهان را پیش بینی میکند و در آن، بالاترین درآمد روزانه زیر خط فقر پنج دلار و پاًیین تریناش یک دلار محاسبه شده است. طبق گزارش و تحقیق مذکور، بحران اقتصادی پساکرونا نیز میتواند عواقب وخیمتری از بحران سلامتی را ببار آورد که علائم آن از هم اکنون مشهود است. سازمان ملل بر آن شده که این گزارش را برای تصمیم گیری عاجل به اجلاس آتی “جی بیست” ارائه دهد که قرار است به زودی برگزار شود. اما آیا این تلاش نتیجهای هم خواهد داد؟ جای چندان خوش بینی نیست. در نبود رهبرانی جهان گرا و بر پایه شناختمان از رویکردها و تصمیمات تا به امروز سیاستمدارانی که نمایندگی حال حاضر کشورهای قوی بنیه اقتصادی و قدرتمند جهان در این اجلاس را دارند امیدی به تصمیمات عاجل برای برون رفت از بحران فقر پسا کرونا نمیرود.
با اینهمه اما، ما را هنوز هم فرصت مقاومت هست!
خوشبختانه در همین تقسیم بندی جدید ژئوپولیتیک جهانی، لشگرعظیم گرسنگان جهان که در قاعده هرم گرسنگی و اجتماعی قرار گرفتهاند و مردم اروپا که آینده و سرنوشتشان رو به رقم خوردن است، نیروهای مقاومت هم هستند که قادرند و باید نقش تاریخی خود را ایفاء کنند. ما را هنوز هم فرصت هست تا با پس کشیدن دست خود و تن ندادن به نصب چیپسها در زیرپوستمان و کار گذاشتن دو میلیون دوربین در کوچه و خیابان به مقابله تاریخی پیشا ظهور فاجعه برآئیم. میتوان علیه از هم پاشانیدن اروپای نیمه دمکرات توسط دیکتاتورهای این بار مجهز به آلگوریتم، به شکل متحد “نه!” گفت. ما میتوانیم هرگاه که آگاه باشیم و اراده کنیم.
فروهر ,ع – آوریل ۲۰۲۰ میلادی