پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳

«توافق صلح» افغانستان، کورسوی امیدی شکننده

مهم ترین خواست مردم در حوزه اقتصاد و امنیت است که برای نوسازی کشور الزامی هستند. اضطراب بویژه در کابل محسوس است جائی که مردم پیشرفت مذاکرات را دنبال کردند. آنها امید های زیادی به این توافق داشتند و در نهایت دریافتند که فقط راه را برای بازگشت طالبان می گشاید

توافق امضا شده در ٢٩ فوریه ٢٠٢٠ بین ایالات متحده و طالبان که می توانست تاریخی ارزیابی شود، خیلی سریع پیچیدگی هایش را نمایان ساخت. اسکات اسمیت، متخصص افغانستان در United States Institute of Peace با اشاره به حمله طالبان به نیروهای دولتی یازده روز پس از امضای توافق می گوید:

« مفاد توافق بسیار مبهم است و بهمین دلیل نمی توان گفت که زیر پا گذاشته شده. مفاد توافق بر احترام به آتش بس بین طالبان و نیروهای امریکائی تاکید دارد و اصلا نامی از ارتش افعانستان برده نشده که بدین ترتیب در حال پرداخت بهای سنگینی برای این خروج عجولانه است. در واقع این توافق صلح نیست بلکه بیشتر توافق با طالبان برای مشخص کردن جزئیات شروط عقب نشینی و خروج امریکاست. توافق مبهم است؛ در صورت تشدید خشونت و عدم رعایت الزامات ، نیروهای امریکائی در محل باقی خواهند ماند».

بدین ترتیب ایالات متحده اگرچه در عمل حق نظارت بر مسائل افغانستان را بدست می آورد، اما دونالد ترامپ ظاهرا مصمم است خود را از شر ماجرای افغانستان رها کند که می پندارد زیادی دست و پا گیر ، تحقیرآمیز و پر خرج است، خروج نیروهای نظامی امریکا از سه پایگاه – قندهار، هلمند و جنوب کابل- در هفته های اخیر سرعت گرفته است . در حالیکه مذاکره کنندگان بر مسئله امنیت نیروها و پایگاه های امریکائی تاکید ویژه داشتند، به نظرات دولت و مردم افغانستان اهمیتی ندادند.

بدین ترتیب می توان گفت که دونالد ترامپ پا جای پای رئیس جمهور های پیشین می گذارد. در سال ٢٠١١ باراک اوباما درباره خروج نیروهای امریکا از افعانستان مقدمه چینی می کرد، البته پس از آنکه در ٢٠٠٩ ، ٣٠ هزار سرباز اضافی به آنجا فرستاد و بودجه این حضور نظامی را افزایش داد. بیش از ٩٧۵ میلیارد دلار * (٨٣۶ میلیارد یورو) از سوی پنتاگون هزینه شده است و بیش از ٢٠٠٠ سرباز امریکائی در این « قبرستان امپراتوری ها» جان خود را از دست داده اند. درگیری ای که به حق « ویتنام نوین» نام گرفت و یک شکست بی چون و چرا برای دولت امریکاست که در راس یک ائتلاف از نیروهای ناتو و ارتش ملی افغانستان قرار داشت.

توافق امریکا- طالبان چند ماه پس از انتشار « اسناد افغانستان»( Afghanistan Papers) توسط واشنگتن پست امضا شد. اسنادی که « ستون های بلاهتی»(١) را افشا می کردند که جنگی با دلایلی ناروشن بر پایه آنها آغاز شد. ایالات متحده یکبار دیگر در تحمیل پاکس امریکانا(Pax Americana) شکست خورد. این « جنگی که به هر قیمت باید در آن پیروز شد»(٢) علیه القاعده و با آرمان ساختن یک « state building» و « nation building» آغاز شد و در دستور دولت های پی در پی پس از جورج.و.بوش قرار گرفت. هدف آغازین تحمیل «مردم سالاری» با زور در چارچوب پروژه « خاورمیانه بزرگ» نومحافظه کاران امریکا بود.

اما آیا این « توافق صلح» پیش برده شده از سوی امریکا برای خلاصی از پرونده افغانستان، فصل جدید از صلح را برای این کشور می گشاید ؟ نمی توان به آن امید داشت چرا که سدهای فراوانی هنوز وجود دارند.

دوگانگی قدرت

دو رئیس جمهور، اشرف غنی و عبدالله عبدالله، پس از انتخابات ٢٨ سپتامبر ٢٠١٩ با نتایجی مورد اعتراض ، در راس جمهوری اسلامی افغانستان قرار گرفته اند. اولی پشتو تبار است و دومی تاجیک تبار. اختلافات و رقابت های آشکار آنها باعث شد که وزیر امور خارجه امریکا، مایک پمپئو تهدیدشان کند که اگر سریعا به توافق نرسند یک میلیارد دلار (٨٩٠ میلیون یورو )کمک های اقتصادی امریکا به افغانستان را کاهش خواهد داد. پس از این تهدید بود که عبدالله عبدالله حاضر شد گروه مذاکره کننده تعیین شده از سوی اشرف غنی را بپذیرد. گروهی که در مجموع بنظر اسکات اسمیت مشرو عیت دارد چرا که از « یک نماینده از هر قبیله و قوم و چهار زن از مجموع ٢١ عضو» تشکیل شده است. برای پایان دادن به بی تفاوتی ناشی از این بن بست سیاسی ، اشرف غنی بنوبه خود دست دوستی به سوی عبدالله دراز کرد و پذیرفت که ۵٠ درصد مقام ها در وزارت خانه ها را به وی بسپارد. عبدالله که پیش از این در راس قدرت قرار داشت در ابتدا دو دل بود و در نهایت پذیرفت که ریاست کمیسیون مصالحه ملی ای را بعهده بگیردکه قرار است با طالبان به یک توافق صلح دست یابد. اما مذاکرات توافق صلحی که قرار بود ١٠ مارس ٢٠٢٠ آغاز شود هنوز شروع نشده است.

این دوگانگی قدرت گفتگو با طالبان را بی شک مشکل تر می کند. بعلاوه آنها غنی و عبدالله را دست نشانده قدرت های خارجی می دانند و مشروعیت شان را زیر سوال می برند. « صدای جهاد»، نشریه اینترنتی طالبان ، دولت افغانستان را متهم می کند که از تمام وسائل ممکن در جنگ علیه « امارات اسلامی» استفاده می کند.طالبان با بی اعتبار کردن غنی و عبدالله تلاش می کنند که مشروعیت آنها را در جامعه زیر سوال برند. امری که با همه گیری کوید-١٩ تشدید شده است. در منطقه تحت نفوذشان که حدود یک سوم کشور را در بر می گیرد، طالبان با کمک های هدفمند به یاری مردم شتافته اند.

اسکات اسمیت یادآوری می کند که « خواست های طالبان به روشنی مطرح نشده اند. یک سناریوی ممکن مذاکراتی بین افغانی هاست که منجر به دولتی با شرکت طالبان در سطح ملی و ولایت ها شود». با اینهمه پس از حملات تروریستی به بیمارستان کابل و ننگرهار در شرق کشور، ، دولت سیاست اش را نسبت به طالبان سخت تر کرده است، هرچند آنها این حملات را محکوم کرده بودند.

یک آتش بس سه روزه با پیشنهاد طالبان بمناسبت عید فطر با موفقیت انجام گرفت. در عوض غنی اعلام کرد که ٢ هزار زندانی طالبان را به زودی آزاد می کند. ٩٠٠ زندانی قبلا در ٢۶ ماه مه آزاد شده بودند. این مصالحه موقتی اما از مخالفت ها و ستیزه ها بین طالبان و دولت نکاسته است. دولتی که در دورن آن همچنان غنی و عبدالله برای توافق با یکدیگر دچار مشکل اند. بلافاصله پس از آتش بس یک حمله علیه نیروهای دولتی افغان که مسئولیت آنرا طالبان به عهده گرفت، ١۴ قربانی برجای گذاشت.

موزائیکی از اقوام

افغانستان از اقوام مختلفی تشکیل شده است(تاجیک، پشتو، هزاره، ازبک). تعلقات قبیله ای به حوزه سیاست در داخل کشور و ورای مرزهای آن گسترش می یابد. در زمان خودش، رئیس جمهور حمیدکرزای دخالت های خارجیان را تقبیح می کرد:« شیعه ها از سوی ایران ، طالبان از سوی پاکستان، تاجیک ها از سوی روسیه و کشورهای آسیای مرکزی و ازبک ها از سوی ترکیه حمایت می شوند»(٣). امریکائی ها بازی خودشان را پیش می برند. قدرتهای امپریالیستی هرگز نتوانستند بر افغانستان مسلط شوند و راه نداشتن کشور به دریا هم از این لحاط به نفعش تمام شد و هم در عین حال ترمزی برای پیشرفت آن بود. امروز در این کشور به غیر از القاعده و داعش عراق و داعش بلاد خراسان( نامی که این گروه برای خود انتخاب کرده)، گروه های تروریستی تاجیک، ازبک و اویغور بر علیه دولت فعالیت می کنند.

در طی تابستان ٢٠١٩، شخصیتی جدید سربرآورد: احمد مسعود، پسر « شیر پنشیر». او فراخوانی برای اتحاد طالبان داده است. او از تمرکز زدائی و پخش مجدد قدرت میان قبیله ها و قوم ها دفاع می کند. مسعود می گوید که حاضر به در دست گرفتن سلاح و پایان دادن به جنبش اسلامی ای است که موجب عدم امنیت و ثبات و تشدید خشونت شده . او برای عده ای بارقه ای از امید است و برای گروهی دیگر یک تهدید برای آغاز دوباره جنگ داخلی.

افزایش نگرانی آور خشونت

علی رغم حضور ارتش امریکا، خشونت در سالهای اخیر افزایش داشته است و مردم نگرانند که طالبان از خلا خروج نیروهای خارجی به نفع خود استفاده کند. از ماه مارس، ۴ هزار حمله تروریستی از سوی یومانا(هیئت معاونت ملل متحد در افغانستان) گزارش شده که در دو ماه آخر ٧٠ درصد نسبت به سال ٢٠١٩ افزایش داشته است. با اینهمه اسکات اسمیت معتقد است که « هر چند ایدئولوژی طالبان تغییر نکرده است اما آنها متقاعد شده اند که جنبش باید اصلاح گردد». به نظر او طالبان متوجه شده اند که لازم است یک حمایت اروپائی داشته باشند و از شناسائی بین المللی برخوردار شوند. دیپالی موکهوپادیای(Dipali Mukhopadhyay) ، محقق و استاد دانشگاه کلمبیا در مصاحبه ای با Center on National Security (۴) نظر اسکات را کمی تعدیل می کند:« همچون یک نیروی جنگجو ، طالبان در جهت نوعی انسجام تحول یافته اند اما هنوز هیچ تصوری از حکومت کردن ندارند».

مهم ترین خواست مردم در حوزه اقتصاد و امنیت است که برای نوسازی کشور الزامی هستند. اضطراب بویژه در کابل محسوس است جائی که مردم پیشرفت مذاکرات را دنبال کردند. آنها امید های زیادی به این توافق داشتند و در نهایت دریافتند که فقط راه را برای بازگشت طالبان می گشاید.

دیپالی موکهوپادیای رفتار دوگانه جنبش اسلامی را اینچنین خلاصه می کند:« طالبان خواستار خروج نیروهای خارجی هستند اما نمی خواهند که کمک مالی متوقف شود». به نظر این محقق نمی توان انتظار داشت که خشونت کاملا متوقف شود . لازم است در حین تلاش برای صلح آنرا مانند یکی از داده های همیشه و در همه جا حاضر و اجتناب ناپذیر در نظر گرفت.

« صلح از همه چیز مهم تر است»

تمام جوانان افغانی که ما ملاقات کردیم از عطش سیری ناپذیرشان برای صلح حرف می زدند. بلال، جوان سی ساله ای اهل کابل، به ما اطمینان می دهد « صلح از همه چیز مهم تر است. ویروس وحشتناک است اما در کوتاه مدت یک طوری قابل کنترل است. صلح سالهاست که برایش انتظار می کشیم». مونیب، پناهنده ای افعانی در حومه پاریس ایمان دارد که خروج امریکا اولین گام به سوی صلج و ثبات است و تاکید می کند:« بزرگ ترین مشکل افغانستان ، ایالات متحده است». او معتقد است که باید طالبان را هر چه بیشتر در زندگی سیاسی ادغام کرد و می گوید « ایالات متحده تلاش کرد فرهنگ ما را تغییر دهد و نگرش خود را تحمیل کند. طالبان علیه اشغالگر جنگیدند و جایگاه ویژه ای به مذهب دادند». او اطمینان دارد که این جنبش اسلامی خود را پس از خروج نیروهای امریکائی اصلاح میکند. خروجی که شرط اولیه یک آشتی ملی برای دستیابی به صلح است.

عبدل پس از شش سال کار برای ناتو، از پنج سال پیش در فرانسه زندگی می کند و به موفقیت توافق امیدوار است:« من فکر می کنم که طالبان به قدرت باز می گردند و شرائط وحشتناکی که مردم در آن به سربردند تکرار پذیر نیست چرا که مردم عوض شده اند». یاسنا، دختر دانشجوئی در کابل نیز تاکید می کند که افغانی ها از گذشته درسهای زیادی گرفته اند:« هیچ دختری دیگر ترس از رفتن به مدرسه نخواهد داشت، فعالانی که تعدادشان هرروز بیشتر می شود از حقوق زنان دفاع می کنند.». او به نسل جدیدی امیدوار است که «باهوش» هستند و به « آینده نگاه می کنند» و همه برلب هایشان حرف از « حقوق بشر، حقوق زنان، رسانه و آزادی بیان» جاری است.

با این وجود، دیگرانی نیز مانند علی، پناهده ای اهل دهکده بهسود نزدیک کابل ، بدبین هستند . این توافق بین « خارجی ها و تروریست ها» برای او چندان معتبر نیست زیرا دولت و جامعه مدنی که عوامل اصلی ایجاد صلح هستند در مذاکرات دخالت نداشتند. یلدا ، زاده کابل و اهل وردک، در پاریس دانشجوی روابط بین المللی است . او نیز بدبینی اش را چنین توضیح می دهد:« خروج نیروهای امریکائی اولین قدم است اما مشکلات تازه شروع می شوند. من زیاد امید ندارم» و بویژه از آنرو که بعنوان یک زن ، با طالبان مشکل خواهد داشت. درست به همین دلیل است که بنظر وی « ایالات متحده می بایست به شیوه ای مسئولانه تر یک انتقال آرام قدرت را سازمان می دادند. خروج سریع آنها به مردم عادی صدمه می زند».

علی نیز همین نظر را دارد. او که هزاره ای تبار و شیعه است از حمله تروریستی به بیمارستان دولتی در محله شیعه در غرب کابل بشدت متاثر شده است. اقبال ، دکتر داروساز از دانشگاه امریکائی افغانستان نیز به توافق امریکا اعتقادی ندارد:« بیشتر مسئله حفظ تصویر امریکاست تا کوشش واقعی برای بوجود آوردن صلح. طالبان در آینده هر روز سهمی بیشتر خواهند خواست».

* تقسیم بر جمعیت ٣٧ میلیونی افغانستان برای هر نفر ٢۶ هزار دلار هزینه شده است.م.

١- René Cagnat, Du djihad aux larmes d’Allah : Afghanistan, les sept piliers de la bêtise, Éditions du Rocher, 2012.

٢- Rajiv Chandrasekaran, Little America : The war within the war for Afghanistan, Alfred A. Knopf, 2012

٣- Jean D’Amécourt, Diplomate en guerre à Kaboul, Laffont, 2013.

۴- https://www.centeronnationalsecurity.org/vital-interests-issue-4-dipali-mukhopadhyay

*لوموند دیپلماتیک. ترجمه: شروین احمدی

https://akhbar-rooz.com/?p=39939 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x