چه بی بهانه
و چه روشن بود
زخمِ تو؛
بر قلبم
و دو خطِّ مُمتد
بر پیشانی ام:
چین های تفکّر!
چه نابهنگام
زلزله ی ویرانگری بود
یورشِ تو
بر جانم
و لرزشی مانا
بر دستانم:
رنجِ نوشتن!
چه زیبا
و چه دلنشین مانده است
خنده های تو
در یادم
و حسرتی شیرین
بر دلم:
به گاهی که می میرم!
دهم شهریور ۱۳۹۸
اسن. آلمان