جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

سندروم پروکروستس (اندازه تخت من باش!!!)- علی حاجی

ما آزادی مان را بر تخت پروکرستسی خوابانده ایم و آنقدر از سر و ته آن می زنیم که برابر و همسان با جبرگرایی شود. وقتی در تله ی «نمی شود و نمی توانم و اجبار» قرار گرفتیم دیگر لازم نیست نگران انتخاب کردن ها و پیامدهای آنها باشیم زیرا وضعیت کنونی «تقصیر ما» نبوده است
این تصویر دارای صفت خالی alt است؛ نام پروندهٔ آن 9a1393c071df0bd1eae55.jpg است

این داستانِ تلخ تاریخی بی اختیار ما را یاد تئوری سیستم های احمق میندازد. در سیستم های احمق، مدیران برای همه چیز تصمیم‌گیری می کنند و به جای اینکه تلاش کنند سیستم‌سازی کنند، خود به روش احمقانۀ دیگری به مدیریت می‌پردازند

در اساطیر یونان باستان از شخصیتی به نام پروکروستس نام برده شده است. تاریخ نگار یونانی قرن اول قبل از میلاد در کتاب «تاریخ جهان» این چنین نوشته است:

پروکروستس حکایت راهزنی است که در کنار جاده ای منتهی به آتن زندگی میکرد. رهگذران را به بهانه مهمان‌نوازی به خانه خود می بُرد و پس از غارت اموال مسافران، آن‌ها را وادار می‌کرد بر روی تختی آهنی بخوابند. اگر قدشان از طول تخت کوتاه تر بودند آن‌قدر آن ها را می کشید یا بدنشان را در روی سندان با چکش میکوبید تا هم اندازه تخت شوند و اگر بلندتر از تخت بودند از پاهایشان می‌بُرید تا به اندازه تخت شوند. از نظر او تنها اشخاصی درست و کامل بودند که درست به اندازۀ تخت او بودند. تخت پروکروستس نماد کسانی است که «خود و سلیقه خود را معیار همه چیز می دانند و تمامی ارزش ها را با آن می سنجند» (پیرگریمال ، فرهنگ اساطیر یونان و روم)

این داستانِ تلخ تاریخی بی اختیار ما را یاد تئوری سیستم های احمق می ندازد. در سیستم های احمق، مدیران برای همه چیز تصمیم‌گیری می کنند و به جای اینکه تلاش کنند سیستم‌سازی کنند، خود به روش احمقانۀ دیگری به مدیریت می‌پردازند.

داستان این تخت، داستان مدیریت و تصمیم گیری در کشور ماست و وضعیتی که حاکمان برای ملت ایجاد کرده‌اند، بی‌شباهت به تخت_پروکوست (Le Lit de Procuste) نیست! در حقیقت تک تک افرادی که خود را در رأس قلۀ تصمیم گیری، سیاست گذاری، روشنفکری و باسوادی می‌دانند، دیگران را با تخت پروکروستس خود می‌سنجند در واقع قدرت، حقیقت را بر تختِ پروکروستس (Procrustes) می‌نشاند.

حکایت بازگشایی مدارس در ایام کرونا هم ازین سندرم ناشی میشود. وزارت آموزش و پرورش با همکاری ستاد ملی مبارزه با کرونا شیوه‌نامه مفصل بازگشایی مدارس را تدوین و به سراسرکشور ابلاغ کرد. در این دستور العمل، بر اساس شدت و وسعت بیماری در نقاط مختلف کشور آن‌ها را به سفید، نارنجی و قرمز دسته‌بندی و بر اساس همین دسته‌بندی برنامه حضوری، غیرحضوری و هیبریدی را برای مدارس تدوین کردند.

ناگهان شب قبل از بازگشایی و روز افتتاح مدارس! وزیر آموزش و پرورش از راه رسید و اعلام کرد مناطق سفید از مناطق قرمز بیشتر در معرض خطرند و بنابراین ما تصمیم گرفتیم تا در همه نقاط ایران، صرف‌نظر از شدت و گستردگی بیماری کرونا، با پروتکل واحدی برنامه‌ریزی کنیم.

بخشی از نظام تصمیم گیری و اجرایی به یکباره و به دستور چه کسی، بخاطر تامین نظر چه فرد یا افرادی، تامین منافع چه کسانی و چه سازمان هایی و.. تصمیم می گیرد ، برنامه ریزی واحدی برای بازگشایی مدارس ابلاغ می کند؟! این اقدام دولت و سیستم آموزشی ایران به‌مثابه‌ی تخت «پروکروستس» است که این بار برای دانش‌آموزان و معلمان تدارک دیده شده است و خروجی عمل پروکروستسی، خواباندن ملتی روی یک تخت تا در نهایت، توابعی در قالب مصرف‌کننده، تولیدی این سیستم باشد. «تفاوت میان برده‌های عهد روم و عثمانی با کارمندان امروزی در این است که آنها لازم نبود برای رئیس‌شان چاپلوسی کنند» (نسیم نیکلاس طالب، کتاب تخت خواب پروکروستس)

متاسفانه امروزه وجود سیستم های احمق محدود به سطح کلان نیست میتوان به وفور نمونه های آن را در سیستم های آموزشی، اقتصادی، بانکی، قضایی، درمانی، صنعت … مشاهده کرد که موجب می شوند چرخ های کشور به جای حرکت روان و شتاب گرفتن به سوی هدف ها بعضی وقت ها پنچر شوند، در بعضی موارد در گِل فرو روند، و حتی در مواردی بترکند.

این داستان حتی در زندگی شخصی و روزمره ما هم پابرجاست. همه ما در ذهن خود تخت (قالب) هایی داریم که با آن به دنیا، به اطرافمان و به پدیده ها نگاه می کنیم و این باعث می شود که انعطاف پذیری خود را از دست بدهیم و به جزم‌اندیشی دچار شویم. در حقیقت تک تک ما که خود را جزو افراد روشن و باسواد می دانیم، دیگران را با تخت پروکروستس خود می سنجیم. تختی که ابعادش اعتقاد، باور، اشرافیت، ثروت، قدرت و زیبایی…است! اگر افراد در این چهارچوب قرار نگیرند، نه تنها باعث افتخار نیستند، بلکه به عنوان یک آدم بازنده، بی‌عرضه و بی‌کفایت به او نگاه می‌کنند و آنقدر او را می‌کشند یا له می‌کنند، تا از اندازه و فُرم واقعی خودش خارج شود و طبق سلیقه و قضاوت ایشان شود، آنگاه که چیزی از خود واقعی‌اش نماند، تازه به او افتخار می‌کنند.

داستان آن تخت روایت قالب‌های ذهنی و پیش داوری‌ها و تفکرات چپاولگران، افسادطلبان و سیاست گذاران است که هر که از اندازه خاصی بزرگتر و تاثیرگذارتر شود سر و تهش را می‌زنند تا به اندازه مطلوب درآید.

ما آزادی مان را بر تخت پروکرستسی خوابانده ایم و آنقدر از سر و ته آن می زنیم که برابر و همسان با جبرگرایی شود. وقتی در تله ی «نمی شود و نمی توانم و اجبار» قرار گرفتیم دیگر لازم نیست نگران انتخاب کردن ها و پیامدهای آنها باشیم زیرا همه چیز از قبل تعیین شده و وضعیت کنونی «تقصیر ما» نبوده است. البته این فقط یکی از هزار قاعده است.

 پروکروستس داستان آشنایی است. بهتر است در برابر وسوسه‌های پروکروستس مقاومت کنیم. این مردم میانِ این تخت‌خوابِ پروکروستس و آزادی مطلق فرقی نمی‌بینند. پروکروستس نباشیم، به این معنی که باید بپذیریم دیگران نظر و عقیده خود را دارند، آنها حق دارند، نادان، خوب، بد، مغرور، نفهم، بی کلاس، بی شعور باشند. هیچ ربطی نیز به ما ندارد.

اما نکته پایانی و عاقبت پرکروستِس :

یک روز تسئوس، قهرمان این داستان کوچک، برای اجرای عدالت ظاهر شد و پروکروستِس را وادار کرد در تخت خودش بخوابد. سپس برای اینکه او را به اندازه تخت درآورد سر برید!

منبع: کانال صنفی معلمان

https://akhbar-rooz.com/?p=46537 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x