پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

ناتوانی سیستم استثماری حاکم در مقابله با کرونا – لیلا پرنیان

در شرایط کنونی، آمریکا و انگلستان که از پیش برندگان سیاست های نئو لیبرالیستی بوده اند، بیش از دیگران در کمبود اولیه ترین وسایل پزشکی مثل ماسک، لباس های محافظتی، دستگاه های تنفسی و تخت های آی سی یو و یا آی تی یو رنج می برند و قدرت پذیرش مبتلایان به ویروس کرونا را ندارند. به همین دلیل هر روزه هزاران نفر تنها به دلیل عدم امکان مراقبت های لازم، نبود تخت و یا دستگاه تنفسی جان خود را از دست می دهند. مسئول چنین قتل عامی در درجه اول نه ویروسی به نام کرونا، بلکه آن سیستم و دستگاهی است که سود و فرماندهی سود در راس برنامه های اشان قرار دارد

مردم دنیا درشرایط و دوران ویژه ای به سر می برند، دورانی که  در جنگ با دشمنی بی اندازه کوچک و نامرئی به نام ویروس کرونا رقم خورده  و همه چیز را تحت شعاع خود قرار داده است. تحولات  به سرعت اتفاق می افتند و این که آینده  بشریت چه خواهد شد و یا چگونه به پیش خواهد رفت، هر روز به سوال ملموس تری بدل می شود. آیا سیستم امپریالیستی و حاکمیت آن بر جهان تضعیف خواهد شد و یا حتی این که از هم پاشیده خواهد شد؟ ممکن است این سوالات به نظر زودرس باشند اما اگر تحولات اوضاع به همین سرعت ادامه یابند و جهشی در تضاد های مردم  با مناسبات حاکم صورت گیرد، این سوالات بیشتر و بیشتر در اذهان  نقش خواهند بست و موضوع به صورت جدی تر و واقعی تری مطرح خواهند شد.

با توجه به این شرایط این سوال مطرح می شود که آیا دشمن واقعی انسان ها ویروس کرونا است یا سیستم استثماری حاکم که قدرت را قبضه کرده و خون مردم دنیا را با ستم و استثمار توده ها به شیشه گرفته اند؟ ویروس ها بخشی از طبیعت بوده وهستند، همان گونه که انسان ها بخشی از طبیعت هستند. آن چه به تصادم امروزی با خطرات وسیع اش پا داده است عمل کرد سیستم استثماری است که در شکل امروزی اش یعنی سرمایه داری در ابعاد هولناکی نه تنها انسان ها را مورد ستم و استثمار قرار داده  بلکه کل کره زمین و طبیعت آن را مورد تعرض و سوء استفاده قرار داده است و توازن طبیعی آن را که در مرور تاریخ بوجود آمده بود به سرعت بر هم زده است.

سرمایه داری در مقابله با این همه گیری در عجز و ناتوانی است و برنامه های  که برای مقابله  در سر دارد به قربانی کردن انسان ها در ابعاد میلیونی آن خواهد انجامید. همانند جنگی هایی که مردم را گوشت دم توپ دشمن می کنند. برای بررسی ضعف های تاکتیکی و استراتژیکی سیستم موجود باید این مسئله را در عرصه آمادگی قبلی و در عرصه استراتژی مقابله وهم چنین نگرش به آینده بررسی کنیم.

پیشبرد سیاست نئولیبرالیستی وعدم آماده گی در مقابله با ویروس کرونا

کرونا هر روزه جان هزاران نفر از مردم دنیا را می گیرد، تمرکز این کشتار در شرایط کنونی بر اساس آمارها در اروپا و آمریکای شمالی است. در عرض دو هفته تنها در  ایتالیا، اسپانیا، فرانسه ، انگلستان و ایالات متحده ده ها هزار نفر جان باختند. علاوه بر آن در چین که مکان آغاز ویروس بود نزدیک به ۵ هزار نفر مطابق با آمار اعلام شده از طرف دولت و بیش از ۵ هزار نفر در ایران که البته بسیاری احتمال می دهند که ارقام واقعی بسیار بیش از این باشد، جان اشان را از دست داده اند.

شاید در ابتدا تصور نمی شد که این بیماری به این سرعت و با این قوه تخریبی بتواند به اروپا و آمریکا و کشورهای مدرن که ظاهرا سیستم های پیشرفته پزشکی و بهداشتی دارند سرایت کند. اما به نظر نمی رسید این کشورها که در موارد اضطراری گارد خود را محکم می گیرند و ادعا می کنند که اقدامات لازم را برای محافظت از شهروندان خود در نظر دارند و در شرایط لازم برای کشته شدن یک یا دو نفر از سربازان اشان به سرعت هزاران نیروی مجهز جنگی را به دورترین نقاط جهان اعزام می کنند، از کمبود کادر درمانی رنج می برند. از کمبود ساده ترین ماسک ها و لباس های محافظتی برای پزشکان و کادر درمانی رنج می برند. از کمبود  دستگاه های تنفسی برای مراقبت بیماران رنج می برند. بسیاری از پزشکان متخصص و کادرهای درمانی به خاطر همین وسائل اولیه جان خود را از دست داده اند. با شیوع کرونا و سرازیر شدن بیماران به بیمارستان ها و مراکز پزشکی، شکایت بسیاری از کادرهای پزشکی از بی اهمیتی و کمبود کمک از طرف مسئولین دولتی نیز بالا رفته است.

در بسیاری از کشور های غربی از جمله بریتانیا به پزشکان اعلام شده که از مصاحبه با خبرنگاران خودداری کنند. اما علیرغم این اخطارها، تا کنون تعدادی از کادرهای درمانی اعتراض خود را بیان کرده اند. به عنوان مثال پزشکی که مسئول یک بخش از بیماران کرونایی در بیمارستان میدلند انگلیس است با بی بی سی در این مورد مصاحبه کرد. دکتر رابرت ( که نام اصلی وی نیست) دکتر بخش آ سی یواست او می گوید که “آی سی یو کاملا با بیماران کرونایی پر شده است، همه عمل ها و جراحی های دیگر به مثابه غیراورژانس تلقی می شوند، حتی جراحی های سرطانی کاملا کنسل شده اند. ما با کمبود کادر و کارکن درمانی، کمبود تخت، حتی کمبود آنتی بیوتیک های ساده و دستگاه های تنفسی روبروئیم. این در شرایطی است که هنوز به روزهای اوج نرسیده ایم  و نگرانی ما از این است که در روزهای اوج بیماری چگونه پیش خواهد رفت. کارکنان بیمارستان همین حالا هم فشار را احساس می کنند. هیچ چیز به اندازه این واقعیت نگران کننده نیست  که کادرهای پزشکی که قرار است از بیمارانی که در اوضاع وخیم به سر می برند مراقبت کنند، هر روز ۱۳ ساعت کار می کنند، مجبورند که به جای  لباس های محافظتی و روپوش مخصوص پزشکی (PPE) از کیسه زباله  و عینک های اسکی که از دوستان اشان قرض گرفته اند، استفاده کنند. در شرایط تاکید بر حفظ فاصله اجتماعی از ما خواسته می شود بدون پی پی ای که می تواند عواقب بالقوه کشنده ای را در بر داشته باشد، بیماران کرونایی را از فاصله ۲۰ سانتی مورد آزمایش قرار دهیم. برخی از کادرهای بیمارستانی که ترس از روزهای آینده را دارند در صدند تا خودشان برای تهیه پی پی ای اقدام کنند. موضوع این است که  بخش آی سی یو همین حالا به این ها احتیاج دارند…. تخت های مراقبت مخصوص در چندین اتاق عمل و بخش های دیگر گذارده شده است به طوری که تعداد آن ها دو برابر گنجایش بیمارستان برای مراقبت از بیماران وخیم است اما در واقع این نرس ها  هستند که بیش از اندازه زیر فشار قرار گرفته اند و آن ها قادر نیستند که مراقبت های لازم را از بیماران انجام دهند. آن ها واقعا اشک می ریزند و تلاش خود را می کنند. نرس ها مهم ترین بخش سیستم مراقبتی هستند اما این بخشی است که در حال فروپاشی است.” (BBC.CO.UK)

 با وجود این که نام تعدادی از بالا رتبه ترین پزشکان و کادرهای پزشکی در انگلستان که در اثربیماری ویروس کرونا جان باخته اند، مشخص شده است، ولی به طور کلی تعداد کسانی که در کادر پزشکی و درمانی مبتلا به ویروس کرونا شده اند مشخص نیست و یا این که دولت اعلام نکرده است. اما می توان گفت در بسیاری از کشورهای دیگر اروپا حداقل در اسپانیا و ایتالیا که هم چنان زیر ضرب کرونا قرار دارند وضع کم و بیش به همین منوال است. در اسپانیا تا ۲۷ مارس بیش از ۹۴۰۰  و در ایتالیا تا ۳۰ مارس ۶۴۰۰ نفر کادر پزشکی و درمانی به کرونا مبتلا شدند. تعداد بسیاری از این کادر درمانی که وجودشان همواره مهم است، اما در شرایط کنونی که نقش تعیین کننده ای دارند، جان خود را از دست داده اند.

نتیجه آن که آمادگی برای مواجه با یک ویروس همه گیر جزء ارجحیت های هیچ یک از کشورها حتی کشورهای پیشرفته و امپریالیستی نبوده است. هر چند که این عدم آمادگی به یک نسبت نبوده است. کشورهایی مانند آلمان و ژاپن از آمادگی نسبی بیشتری برخوردار بودند و یا این که در آخرین روزها تلاش کردند تا قدری از عدم آمادگی بکاهند، هر چند که اساس سیاست های آن ها نیز متفاوت نبوده است. این عدم آمادگی در شرایطی است که در پنجاه سال گذشته در مورد بیماری های همه گیر اخطارهای بسیاری بوده است و با گذشت زمان این اخطارها بیشتر شده است. مثلا در همین بیست سالی که از همین قرن می گذرد حداقل ۵ ویروس خطرناک جهان را تهدید کرده است از آن جمله می توان به سارس و مرس که از خانواده کرونا بوده اند، به  آنفولانزای خوکی و آنفولانزای مرغی و هم چنین ابولا که در هر مورد جان هزاران نفر را گرفته است اشاره کرد. این بیماری ها و به خصوص بیماری های همه گیر زنگ خطر را به صدا در آوردند. باعث نوشتن کتاب های بی شمار در مورد نقش سرمایه داری، نقش تغییرات آب و هوایی و هم چنین سوژه فیلم هایی از جمله “همه گیری” و… شدند. از طرف دیگر کسانی امثال بیل گیت در این مورد هشدار دادند و این سوال را کردند که آیا این کشورها و به خصوص آمریکا برای چنین شرایطی آماده است یا خیر. اما علیرغم این مسایل رهبران جهان امپریالیستی نه تنها برای چنین شرایطی آماده نشدند بلکه در حالی که هر ساله میلیاردها دلار بر بودجه های دفاعی و جنگی خود برای کشتن انسان ها افزودند، از بودجه های خود در تحقیقات پزشکی و خدمات درمانی کاستند و این گونه جهان را در مقابله با ویروسی مانند ویروس کرونا تضعیف و شکننده تر کردند. در کنار آن بر جهانی تر شدن سرمایه بین المللی، بی اهمیتی به تغییرات آب و هوایی و تاثیرات آن در اکوسیستم، پرداختند.

سیاست کاستن هزینه های دولت (البته در بخش خدمات اجتماعی) که بخشی از سیاست های نئولیبرالیستی است به درجات متفاوتی در کشورهای مختلف دنیا سال هاست که اعمال می شود و هر روزه از بودجه های های بخش هایی که مربوط به خدمات اجتماعی مثل خدمات درمانی، بهداشت و آموزش و پرورش است کاسته می شود. تعداد زیادی از بیمارستان ها بسته شده اند و سال هاست که بخش درمان و بهداشت از کمبود کادر پزشکی و پرستار رنج می برد. این مسئله باعث صف های طولانی و دراز مدت برای رجوع به دکترهای متخصص و جراحی های لازم در بسیاری از کشورها شده که در نتیجه آن مرگ و میرهای زودرس در سال های اخیر افزایش یافته است. در انطباق با همین سیاست، واگذاری بهداشت و سلامت به بخش خصوصی و تبدیل کردن سلامتی ودرمان توده ها به تجارت و سود دهی برای شرکت های خصوصی نتایج مهلکی را  به خصوص برای طبقات تحتانی و اقشار شکننده هم چون سالمندان و زنان به همراه داشته است.  

در شرایط کنونی، آمریکا و انگلستان که از پیش برندگان سیاست های نئولیبرالیستی بوده اند، بیش از دیگران در کمبود اولیه ترین وسایل پزشکی مثل ماسک، لباس های محافظتی، دستگاه های تنفسی و تخت های آی سی یو و یا آی تی یو رنج می برند و قدرت پذیرش مبتلایان به ویروس کرونا را ندارند. به همین دلیل هر روزه هزاران نفر تنها به دلیل عدم امکان مراقبت های لازم، نبود تخت و یا دستگاه تنفسی جان خود را از دست می دهند. مسئول چنین قتل عامی در درجه اول نه ویروسی به نام کرونا، بلکه آن سیستم و دستگاهی است که سود و فرماندهی سود در راس برنامه های اشان قرار دارد. این مسئله موقعی روشن می شود که تعداد تخت های آی سی یو و دستگاه های تنفسی معلوم می شود و کشورهایی که از آمادگی نسبی بهتری برخوردار بوده اند، توانسته اند کمی بهتر عمل کنند. به طور مثال در آلمان علیرغم داشتن مبتلایان بالا که تا این لحظه نزدیک به صد و پنجاه هزار نفر می باشد، تعداد کسانی که جان باخته اند در حدود پنج هزار و سیصد نفر است ولی در انگلستان رقم مبتلایان به یک صد و چهل هزار نفر تا کنون رسیده و تعداد کسانی که جان اشان را از دست داده اند بیش از ۱۹ هزار نفر می باشد.

آلمان برای هر صد هزار نفر از جمعیت ۳۴ تخت آی سی یو دارد،  انگلستان ۶.۶. آلمان در حدود ۴۰۰۰۰ دستگاه تنفسی دارد در حالی که انگلستان بر طبق سایت ویکی پدیا تنها ۵۰۰۰ دستگاه دارد. (مجله مدوزا تعداد دستگاه های تنفسی انگلستان را ۸۱۷۵  و ایتالیا را ۵۰۰۰ عدد اعلام کرده است) بر طبق گزارشی که درنیویورک تایمز آمده است یک بررسی دولت آمریکا در سال  ۲۰۰۵ نشان می دهد که این کشور در صورت مواجهه با یک اپیدمی بیماری‌های ریوی، دست کم به ۷۴۰ هزار دستگاه تنفسی نیاز دارد حال آن که بررسی دیگری در سال ۲۰۱۰ نشان داده بود که تعداد دستگاه‌های تنفسی موجود در سراسر آمریکا چیزی حدود ۶۲ هزار دستگاه بوده است. (سایت بی بی سی فارسی۱۳ مارس ۲۰۲۰)

مسئله دیگری که در این مورد به آلمان کمک کرد، تاکید بر انجام تست کرونا بود که با انجام آن توانست بیشتر افراد مبتلا و کسانی را که با آن ها در ارتباط بوده اند را ایزوله کرده و از امکان سرایت به دیگران بکاهند. کاری که در کره جنوبی هم اجرا شد. اما  در آمریکا و انگلستان و بقیه کشورهای اروپایی تنها در مورد کسانی که  وضعیت وخیمی دارند انجام می شود. به همین دلیل نه تنها معالجه افراد مبتلا به حداکثر به تعویق انداخته می شود و امکان بقاء  مبتلایان در مقابل این ویروس را کم می کند بلکه باعث می شود که امکان سرایت را بیشتر کند. هر چند این تلاش های آخر نمی تواند در کنترل و جلوگیری از ویروس تاثیرات اساسی بگذارد، اما همان گونه که نمونه آلمان نشان داده حداقل می تواند از تعداد کشته شدگان بکاهد. بطور مثال تعداد دستگاه های تنفسی آلمان در ژانویه امسال در حدود ۲۸ هزار بود اما در فاصله ۲ تا ۳ ماه توانسته است ۱۲هزار دیگر را اضافه کند. علی رغم آگاهی بر این که این ویروس در حال گسترش بود و روشن هم بود که دیر یا زود ممکن است گریبان هر یک از کشورهای دیگر را بگیرد، اما به نظر می رسد که در بیشتر موارد هیچ تلاش موثری از جانب اکثر کشورها انجام نشد و حتی کادر پزشکی یعنی مهم ترین بخش مقابله با ویروس از اولیه ترین تجهیزات محافظتی محروم ماندند.

استراتژی مقابله با ویروس کرونا

از هنگامی که ابعاد خطر وبرخی مشخصات کووید-۱۹ در چین مشخص شد، نشان از عدم رغبت دولت ها برای مقابله جدی با ویروس کرونا از همان ابتدا قابل رویت بود. اکثر کشورها تنها به محدود کردن برخی پروازها از چین  و بعد هم از ایران که شاید هم جنبه سیاسی و یا تبلیغاتی داشت، پرداختند. روشن است که این عدم رغبت از بیم ضربات اقتصادی به منافع طبقات حاکم و وقفه در فرایند های اقتصادی و تجاری ناشی می شد. خصوصا این که عدم تمایل امپریالیست های غربی در ابتدا از این جهت بود که ضربات ویروس کرونا به چین را یک فرصت برای خود می دیدند و مصمم بودند از این فرصت استفاده کنند. اما گسترش بیماری در غرب آنان را مجبور ساخت که استراتژِی خود را در مقابله با این بیماری مشخص کنند، به همین علت به اقدامات دست و پا شکسته ای توسل جستند. ایتالیا و اسپانیا که ویروس کرونا در آن جا شیوع یافته بود و هر روز هزاران نفر به مبتلایان افزوده می شد و نزدیک به هزار نفر هر روزه جان خود را از دست می دادند به اقدامات سفت و سخت تر و قرنطینه پناه بردند، در بقیه کشورهای اروپایی و آمریکایی هم کمی قبل تر و یا بعد به اقدامات مشابه دست زدند. اما این اقدامات به روشنی نه تنها دیر هنگام بود بلکه  کنترل آن دیگر از دست رفته بود.

هنوز چند روز از این اقدامات نیم بند نگذشته بود که سر و صدای برخی از مقامات دولتی و مشاوران ارشد آن ها  و این که “ما نمی‌توانیم اجازه بدهیم که درمان، بدتر از خود مشکل باشد.” بیرون زد. برای این که ظاهری مردمی به تبلیغات اشان بدهند از زندگی کارگران و طبقات تحتاتی و این که با نرفتن سر کار چگونه زندگی اشان را بچرخانند، دم زدند و برای آنان اشک تمساح ریختند. 

این تبلیغات ممکن است ظاهری مردم پسند داشته باشد، اما نکته ای که در آن پنهان می شود این است که اگر بخش عظیمی از طبقه کارگر و خانواده های اشان سر کار بروند که در نتیجه آن ابتلا به ویروس و خطر مرگ را صد چندان در میان اشان بالا می برد، آن گاه این چه کمکی به این طبقات می کند؟

واقعیت این است که طبقات حاکمه کشورهای امپریالیستی و اکثر مرتجعین جهان به طور عمده در مقابله با ضرباتی که بر منافع اقتصادی این کشورها وارد می شود به استراتژی فاشیستی “مصونیت جمعی” و یا به عبارت دیگر “مصونیت گله ای” متوسل شده اند. به همین علت از همان ابتدا امکان مبتلا شدن ۶۰ درصد تا ۸۰ درصد جمعیت را پیش بینی کردند و بر همین اساس احتمال جان باختن حدود ۲ تا ۵ میلیون نفر از هر ۱۰۰ میلیون نفر را طرح کردند. در آمریکا اگر چه رسما احتمال کشته شدن ۱۰۰ تا ۲۰۰ هزار نفر اعلام شد، اما متخصصانی هم چون دکتر لیندا لی از موسسه فناوری پزشکی “یو. وی. انجل” به شبکه فاکس نیوز می گوید که “در بهترین شرایط، ویروس کرونا ۱۰ برابر یک اپیدمی بزرگ آنفلوآنزا خواهد بود و در بدترین حالت به همه‌گیری مرگ‌باری بدل خواهد شد که جان میلیون‌ها آمریکایی را خواهد گرفت”.  (بی بی سی فارسی)

همین مسئله را آنگلا مرکل در آلمان نیز گفته بود که ممکن است حدود ۷۵ درصد جمعیت در آلمان به کرونا مبتلا شوند. اما بوریس جانسون نخست وزیر بریتانیا در اولین نطق خود در مورد ویروس کرونا در ۱۳ مارس بطور وقیحانه تری پرده از این استراتژی برداشت و از عدم لزوم اقدامات محدود کننده و تست گرفتن سخن گفت و  تنها به موضوع عقب انداختن اوج مبتلایان بسنده کرد. البته سخنان وی، اعتراضات وسیعی خصوصا از طرف جامعه علمی و پزشکی را در پی داشت که باعث عقب نشینی دولت بریتانیا شد ودولت مجبور شد اقداماتی را در حد بقیه کشورهای اروپایی در پیش گیرد.

مصونیت جمعی از این نظر مورد استقبال اکثر کشورهای سرمایه داری قرار گرفته است که از نظر مصالح و منافع اقتصاد طبقات حاکمه مقرون به صرفه است. سرمایه داری نه تنها وسع و امکان یک قرنطینه درازمدت را ندارد و امکان ورشکستگی کاملش را ممکن است در پی داشته باشد بلکه مصونیت جمعی می تواند منافع معینی برایش داشته باشد و از این طریق حداقل برخی از ضربات به خود را جبران کند. پیش برد مصونیت جمعی از دست دادن جان بخش وسیعی از افراد مسن تر و بازنشسته را نتیجه می دهد. بخشی که برای سرمایه داری به مثابه بار ارزیابی می شود. چرا که مجبورند برای سال های متمادی حقوق و خرج زندگی آن ها را به پردازند و به خاطر شکننده بودن در مقابل بیماری بار بزرگی را به شرکت های بیمه و بخش درمانی اشان وارد کنند. در نتیجه از بین رفتن میلیون ها نفر از این بخش جامعه خود کمکی به سرمایه داری خواهد بود. بنابراین بدون این که سرمایه و سرمایه داری مستقیما مسئولیت کشتار میلیونی را بر عهده گیرند، یک قلع و قمع عمومی از این بخش از جامعه صورت خواهد گرفت. یکی دیگر از آماج ها، طبقات تحتانی و عمدتا مهاجران و پناهندگان خواهند بود. این بخش از انسان ها نیر برای دولت های سرمایه داری- امپریالیستی از اهمیت زیادی برخوردار نیستند. چرا که یا از بیکاران جامعه اند که باری بر دوش اداره بیکاری و خدمات اجتماعی هستند و یا از طبقه کارگراند که امکان جایگزینی آن ها و خیل عظیم بیکاران وجود دارد. به همین دلیل است که سران این دولت ها تلاش کردند از قبل مردم را آماده کنند. ترامپ گفت “مردم زیادی، خیلی زیادی خواهند مرد” ، بوریس جانسون گفت: ” بسیاری عزیزان شان را از دست خواهند داد”، آنگلا مرکل گفت ۷۵ درصد مردم ممکن است که به این بیماری مبتلا شوند. پس برای آن آماده باشید!

این سیاست فاشیستی مصونیت جمعی قبل از همه توسط رژیم ایران اتخاذ شد که به صورت عمده اجازه داد که بخش وسیعی از مردم به این ویروس مبتلا شوند. در حساس ترین شرایط مردم را به کمپین های انتخاباتی کشاندند، به تظاهرات ۲۲ بهمن دعوت کردند، مردم را به زیارتگاه ها و نماز جمعه ها فرا خواندند. تجمعات را  دامن زدند. این ها بر حسب تصادف نیست بلکه بیشتر بر مبنای استراتژی مصونیت جمعی و یا گله ای اتخاذ شد. روحانی و بقیه مقامات رسما اعلام کردند که قرنطینه مطرح نیست و یا  این که قرنطینه مربوط به دوران کهن است و نه دنیای مدرن!

اهداف ارتجاعی رژیم جمهوری اسلامی خیلی روشن است. همان گونه که روحانی به صراحت اعلام کرد حتی اگر چند میلیون نفر بمیرند اهمیتی ندارد آن چه مهم است این که جمهوری اسلامی حفظ شود. رژیم جمهوری اسلامی از یک طرف در شرایط اقتصادی ورشکسته اش به سر می برد و از طرف دیگر و از آن مهم تر با توجه به شرایط بحران سیاسی که  در آن قرار دارد تلاش می کند این بحران ها را از طریق کرونا حل کند و یا حداقل به عقب بیاندازد. موضوع مقابله با ویروس کرونا برایش تا هنگامی اهمیت دارد که بتواند اقشار مذهبی و بخش های وابسته به خود را حفظ کند. هنگامی که کشورهای ثروتمند امپریالیستی اساسا هر اقدامی را با در نظر گرفتن تبعات اقتصادی آن در نظر می گیرند  و به صورت کژدار و مریز به آن برخورد می کنند، در ایران که در بدترین موقعیت سیاسی و اقتصادی خود قرار گرفته جای خود دارد. در ایران نه تنها جان افراد مسن تر بلکه جان خیل عظیمی از توده های مردم، به خصوص اقشار تهیدست و محروم که این بار از طریق ویروس کرونا تهدید می شوند، مثل همیشه برای مرتجعین حاکم هیچ اهمیتی ندارد. بنابراین سیاست مصونیت جمعی برای رژیم جمهوری اسلامی مناسب ترین و کم هزینه ترین و باصرفه ترین  راه حل است چرا که هزینه آن با جان صدها هزار و یا میلیون ها انسان پرداخت می شود.

به موقعیت اروپا و آمریکا برگردیم در ایتالیا نیز همین گونه بود، تست گرفتن در ابتدا به پیش نرفت تا این که گسترش این ویروس به آن جا کشیده شد که عملا قرنطینه هم نمی توانست تاثیر آن چنانی داشته باشد و با توجه به کمبود تخت های آ سی یو و دستگاه های تنفسی هزاران نفر جان باختند و تا این لحظه  مرگ نزدیک به بیست و شش هزار نفر تایید شده است. همین مسئله در اسپانیا با حدود یک هفته تاخیر انجام شد و علیرغم آن در بقیه کشورهای اروپایی و آمریکا همان سناریو تکرار شد.

موضوع مسطح کردن منحنی   

سوال این جاست که علیرغم استراتژی مصونیت جمعی پس چرا اصرار بر این است که “در خانه بمانید”، “فاصله اجتماعی را حفظ کنید”؟ مسطح کردن منحنی دو هدف دارد: یکم این که نقطه اوج به تعویق بیافتد  ودوم این که نقطه اوج به حد فوق العاده بالایی نرسد و در نتیجه از فشار فوق العاده زیاد و بیش از حد بر بیمارستان ها و خدمات پزشکی کاسته شود و در نتیجه آن تعداد کشته شدگان به گونه ای بالا نرود که از کنترل خارج شود. برای این که منحنی مسطح تر شود باید نرخ رشد مبتلایان کمتر شود به عبارت دیگر از سرعت همه گیری کاسته شود و برای همین هم افراد باید فاصله اجتماعی را حفظ کنند و یا در خانه بمانند.

بنابراین نوع قرنطینه ای که در این کشورها اجرا می شود نه برای جلوگیری از مبتلا شدن به کرونا بلکه تنها می تواند نرخ رشد را کاهش دهد و مبتلا شدن همه و یا اکثریت جامعه را به تعویق اندازد. با کاسته شدن از نرخ رشد کرونا دولت ها تصمیم می گیرند که محدودیت ها را کم کنند و پس از مدتی و یا به فاصله چند هفته موج دوم آن آغاز می شود و بازهم همین مسئله ادامه خواهد یافت. به این ترتیب منحنی رشد ویروس کرونا به صورت منحنی سینوسی ادامه خواهد یافت که بازهم نشان از راه کار مصونیت جمعی خواهد داشت و تلاش برای کنترل و کنار آمدن با ویروس کرونا در جامعه خواهد بود تا این که بخواهند بطور قطعی با آن مبارزه شود و یا هدف، ریشه کن کردن آن باشد. البته نتیجه این راه کاری که در پیش گرفته اند، مرگ میلیون ها نفر خواهد بود که در مدت یکی دو سال و یا شاید هم بیشتر از آن ادامه یابد. مرگ میلیون ها نفر و یا شاید ده ها میلیون نفر را به همراه خواهد داشت که به طور عمده افراد با سن های بالا ترو هم چنین بخش تهیدست و فقیر جامعه را نشانه خواهد گرفت.

واقعیت این است که حاکمین جامعه کنونی یعنی امپریالیست ها و حاکمین سرمایه که جهان را بر اساس استثمار و فوق استثمار و کسب سود و رقابت های امپریالیستی سازماندهی می کنند نمی توانند راه کاری بهتر از قربانی کردن میلیون ها و شاید ده ها میلیون انسان برای مبارزه با این ویروس کرونا در چنته داشته باشند. موضوع مدیریت و یا بی مبالاتی و بی لیاقتی این حاکمین نیست. موضوع این است که منافع استثماری اشان به آن ها حکم می کند که این چنین فاشیستی به قیمت حداقل رساندن ضربات اقتصادی و در خدمت منافع استثماری خود، خیل عظیمی  از توده هایی که برای آن ها ارزش مصرف ندارند و یا در چرخه سود دهی آن ها قرار نمی گیرند به قتلگاه ببرند.

اما علیرغم ژست های ظاهری، چگونگی برخورد به انسان ها و سلامتی آنان در همین چند ماه اخیر بیش از پیش  ناتوانی ها و ضعف های واقعی، گند و کثافات سیستم سرمایه داری- امپریالیستی حاکم را بر ملا ساخت و به درجات زیادی پرده از چهره ای که در پشت این دنیای “آزاد و دمکراسی” و “زندگی بهتر” پنهان شده بود، برداشت. باید به این موضوع مهم نیز توجه داشت که مردمی هم که از ابتلا به ویروس کرونا و یا مرگ جان سالم به در برند، با نتایج طبیعی این سیستم، یعنی گرسنگی، تبعیض، نژاد پرستی، خشونت تشدید یافته مردسالاری علیه زنان و… روبروخواهند شد.

از هم اکنون ایدئولوگ های امپریالیستی بحث هایی حول این که چگونه باید جامعه و خصوصا اقتصاد را سازماندهی کرد که مردم بتوانند به دوره “نرمال” گذشته برگردند را راه انداخته اند. موضوع اصلی که اینان پنهان می کنند این است که تحت حاکمیت سرمایه داری – امپریالیستی در جهان، هرگز ستم و استثمار و نابرابری برای میلیاردها انسان، فقر و گرسنگی میلیاردها نفر، آواره گی میلیون ها نفر، فرودستی میلیاردها زن و… نرمال نبوده است. این سیستم از هم اکنون با تبلیغات ایدئولوژیک – سیاسی ای که راه انداخته است می خواهد شرایطی را ایجاد کند که مردم جهان خصوصا طبقات محروم و تحتانی آماده قبول و گردن گذاشتن به بیگاری و استثمار وحشیانه برای بازپرداخت این دوره که به اقتصاد سرمایه داری ضرباتی وارد آمده است، باشند. 

اما آن چه که درهمین دوره برای بخش های وسیعی  از مردم جهان روشن شد، نقاط ضعف و ناتوانی  این سیستم در برخورد به مردم، به سلامتی مردم، به این که چگونه کادر پزشکی را مجبور به انتخاب بین بیماران اشان در ادامه زندگی و یا قطع زندگی کردند، سوال های جدی و مهمی را ایجاد کرده است. به زیر سوال رفتن عمل کرد این سیستم، شرایطی را برای نیروهای انقلابی در سراسر جهان به وجود آورده است که به شکلی علمی و قانع کننده مردم را آگاه کنند و به این حقیقت برسانند که چرا می توانیم از این سیستم گندیده عبور کنیم و جامعه و جهانی نوین و پویا بسازیم.

در شرایط کنونی بیش از هر زمان دیگری از هر پرز و سلول جامعه فریاد لزوم واژگونی و سرنگونی این مناسبات استثماری و ستم گرانه به گوش می رسد. زنجیری را که این مناسبات بر دست و پای انسان ها در سراسر جهان بسته است را باید در هم شکست تا مردم جهان از برده گی این مناسبات پوسیده رها شده  و به جای آن جهانی ساخته شود که روابط تولیدی و مناسبات اجتماعی آن بر اساس نیازهای انسان ها سازماندهی شود.

[email protected]

https://akhbar-rooz.com/?p=28556 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x