پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

نه، هرگز فریبرز از میان ما نرفته است – کمیته برگزاری بزرگداشت رفیق فریبرز رئیس دانا

او پس از تحمل بیش از یک هفته درد و رنجوری، در نخستین ساعات بامداد روز دوشنبه ۲۶ اسفندماه ۱۳۹۸ خاموش شد. اما خاموشیِ رئیس دانا، خاموشیِ اندیشه‌های او نیست، و او بر بستر اندیشه‌ها و آراء خود که پس از خاموشی‌اش در بطن جامعه جریان دارد زنده و همراهِ ماست
فریبرز رئیس دانا

از بامداد دیروز تا همین لحظه حاضر، تمام وقت با ما سخن گفته،  با او  در بارۀ خود او،  آرمان ها و ادامه‌ی راهش سخن ها گفته ایم . صدای رسای دکتر رئیس دانا هرگز خاموشی ندارد.

دکتر فریبرز رئیس دانا در سال ۱۳۲۳ به دنیا آمد . کودکی را در محله‌ی شاپور تهران، و روستای ابراهیم آباِد بوئین زهرا (روستای پدری اش) گذراند و از نزدیک با درد و رنج دهقانان و رنج کار کشاورزی آشنا شد. فعالیت سیاسی را در سازمان جوانان و جناح چپ جبهه ملی آغاز کرد. در کمتر از ۳۰ سالگی محبوب ترین و جوان ترین استاد دانشگاه ملی (شهید بهشتی امروز) به شمار می‌آمد. اما پیگردهای پلیس سیاسی او را ناگزیر به ترک وطن کرد:  فلسطین و لبنان و سرانجام لندن. در مدرسه اقتصاد لندن (LSE)  درس خواند و در زمینه اقتصادسنجی درجۀ دکتری گرفت. حال و هوای برآمد اجتماعی و انقلاب بهمن ۵۷  او را به ایران و خیابان های تهران کشاند. بازهم معلمی، هم در دانشگاه و هم در خیابان. روند رخدادهای سیاسی و اجتماعی آن روزها به زودی کلاس درس دانشگاه را از او باز ستاند. ایمان و اعتقاد راسخ او به مارکسیسم به عنوان تنها راه رهایی طبقه کارگر از قید و بند نظام سرمایه، انگیزه و حلقه ی اتصال اصلی و دایمی او به خیابان، مردم و کارگران بود. پس معلم ماند، در کتاب ها، روزنامه ها و نشست ها همچنان می آموخت و می آموزاند.  هیچ فرصت و هیچ تریبونی را برای سخن گویی،  آموزش و انتقال یافته ها و دستاوردهای تحقیقات علمی اش و دفاع از منافع طبقه کارگر از دست نمی داد.

دکتر رئیس دانا دارای جایگاه علمی بسیار بالا و عضو قدیمی و موثر کانون نویسندگان ایران بود. بیش از ۳۰ اثر ارزنده شامل تالیف و ترجمه و مجموعه مقالات تخصصی و اجتماعی در نقد سیستم سود محور و استثمارگرایانه سرمایه داری از او به یادگار مانده است.

مردمی بودن و عشق دایمی و راستین اش به مردم و طبقه کارگر در کنار شجاعت و صراحت لهجه و  وفاداری او به موازین دمکراسی، آزادی و برابری، راز رابطۀ گسترده و در عین حال عمیق و پایدار او با گروه های مختلف اجتماعی شامل دانشجویان، روشنفکران، زنان و کارگران با تفکرات و گرایش های مختلف سیاسی بود. در عین میهن دوستی به دفاع از حقوق دیگر خلق های ایران، منطقه و جهان تاکید ویژه داشت و این بر محبوبیت و وجهه‌ی ملی و جهانی اش می افزود. با این که اگر اراده می کرد می توانست زندگی بسیار مرفهی داشته و بر بلندترین کرسی های تدریس اقتصاد جهان تکیه بزند، اما از تدریس و حضور در دانشگاه محروم شد، و با ساده زیستی هیچ گاه ذره ای از آرمان های خود روی بر نگرداند. فریبرز در یکی از کتاب های خود به نام «جهانی سازی و جهان ما» می گوید: «اما ما چکار می توانیم بکنیم؟ پرسش من از خودم این است که آیا می توانم بقیه عمرم مبلغ سرمایه داران، مفت خورها و یاوه گویان و مفسدان و جنایتکاران باشم و به این خاطر لباس لیبرالیسم بپوشم، یا سوسیالیست باقی بمانم و آرمان های انسانی و کارگری را تعقیب کنم؟ من راه دوم را انتخاب کرده ام» نگرش علمی و تسلط او براقتصاد سیاسی و اصول مبارزه طبقاتی در کنار احاطه ی عجیبش به ادبیات فارسی و گنجینه‌ای  غنی از شعر که در سینه داشت، موجب تاثیرگذاری عمیق سخنان و گفته هایش در مجامع، نشست ها وسخنرانی ها بود. علاوه بر این، خوش پوشی، خوش رویی و خنده و شوخی های همیشگی‌اش، با صدایی منحصر بفرد و لحنی محکم و مطمئن، رابطه او را با جوانان و دانشجویان عمیق تر و پایدارتر می کرد. شجاعت و صراحت لهجه‌ی او در سیاه ترین روزهای برملا شدن قتل های زنجیره ای، هنگامی که بر بلندای جمعیتِ گردآمده مقابل مسجدی در امیرآباد شمالی برای بدرقه‌ی پیکر پوینده ایستاده بود و انگشت اتهام را مستقیماً به سوی وزارت اطلاعات نشانه رفت، مثال زدنی است.
این نوشته کوتاه در این سطور محدود و این فرصت کوتاهِ پس از هجرتش، نه برای معرفی کارها و شخصیت استاد ِگران قدرمان که فقط ادای احترامی است  به این بزرگ مرد شریف که نیازی به معرفی و تعریف ندارد. در این مختصر، مجالِ آن نیست که به بیان آراء و عقاید و مواضعِ او در قبالِ سیاست‌های نولیبرال و مانورهای پولی ضدمردمیِ جاری بپردازیم. این مهم باید در فرصت مناسبی صورت گیرد.

شخصیت دکتر رئیس دانا چنان بود که همگان در همان یک یا دو نشست و برخاست اول در می یافتند که فریبرز زندگی را عین مبارزه و مبارزه را عین زندگی می داند. باورهایش در جزء جزء زندگی شخصی اش آشکارا دیده می شد. صمیمت و رازداری، رواداری و آسان گیری در برقراری ارتباط و دوستی با دیگران در کنار پافشاری بر حفظ اصول و مرز آرمان هایش و مهم تر از همه،  انعطاف و انتقادپذیری او از تمامی دوستانش، از جمله صفاتی بودند که سبب می شد همگان در کنار او با آرامش، آگاهی و معرفت بیاموزند.

فریبرز اما در سال های ۹۵ و ۹۶ روزهای سخت و دردهای جانکاهی را از سر گذراند. اما در همان زمانِ تحملِ دردِ به شدت سخت و کُشنده، هنگام مواجهه با دوستان به هر قیمت لبخند را فراموش نمی کرد. پیوسته می گفت قرار نیست هیولای سرطان مرا از پای در آورد. در همان دوران، هنگامی که قرار بود مصاحبه ای داشته  یا سخنانی برای عموم بگوید چنان  قوی و پراحساس می شد که گویی هیچ درد و سرطانی در کار نیست و این همان جوشش مداوم عشق به مردم و آموختن در او بود.

او پس از تحمل بیش از یک هفته درد و رنجوری، در نخستین ساعات بامداد روز دوشنبه ۲۶ اسفندماه ۱۳۹۸ خاموش شد. اما خاموشیِ رئیس دانا، خاموشیِ اندیشه‌های او نیست، و او بر بستر اندیشه‌ها و آراء خود که پس از خاموشی‌اش در بطن جامعه جریان دارد زنده و همراهِ ماست.

«فریبرز» دوست دیرین ما و «دکتررئیس دانا»  استاد و راهنمای ما هنوز و همیشه زنده و در کنار ماست…

کمیته برگزاری بزرگداشت رفیق فریبرز رئیس دانا
۲۷ اسفندماه ۱۳۹۸

https://akhbar-rooz.com/?p=23685 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ا. چگینی
ا. چگینی
4 سال قبل

دکتر فریبرز رییس دانا در شرایطی غریب غریبانه رخت سفر بست ورفت ویاران مانده اش که برای همواری درد فراق او بیش بیش از هر زمان نیاز به در کنار هم بودن دارند اکنون غم نبودنش را هر یک به تنهایی بردل نشانده ودر سوگش نشسته اند.
خوشبختانه این روزها دوستان همکاران شاگردان اودر باره وی واثار ماندگارش مطالب خوبی نوشته وبسیاری از گروه ها وسازمان های چپ با طیف های مختلف به مناسبت درگذشت او اطلاعیه وتسلی نامه صادر کرده اند.
من اینجا به دو موضوع در رابطه با دکتر رییس دانا می خواهم اشاره نمایم.
یکی مسئله خانزادگی دکتر که دستاویز انتقاد ازسوی برخی مدعیان دایه گی پرولتاریا و حمله مغرضان درسالهای اخیر است
در واقع دکتر به مفهوم کلاسیک خانزاده نبود اگر چه خانواده او در محل سکونت به نسبت از وضعیت اقتصادی بهتری بهره مند بودند. اما مختصر زمین های خرده مالکانه اجدادی سال ها پیش پراکنده شده وتنها یک باغ مزرعه که با اندوخته کاری پدرش در زمینه پزشکی در دوران بازنشستگی وبا زحمت زیاد احداث گردیده بود منشا این بر چسب می باشد که انهم درزمان حیات پدرش به فروش رفته وخرج گردید
متاسفانه این مسئله وسبک زندگی وپوشش واراستگی ظاهر دکتر بهانه ای بود که همان مدعیان دایه گی به تخطئه او بپردازند. دران روزگاران پر خوف خطر که انها خود را به ساحل امن کشیده وبه دنبال گاری اقتصاد رفتند وخط ربط کودکانه افکار خویش را هنوز در چمدان اوهام خود در زمان ومکان به دوش می کشند. دکتر اینجا وسط میدان مبارزه ماند وبا گذشتن از بسیاری از داشته هایش وانچه که می توانست داشته باشد. با منش وروش خاص خود دردفاع از ارمان واصول اعتقادی که مبتنی برمنافع اقشار فرودست وبی پناه اجتماع بود استوار ایستاد. وبهمراه تنی چند ازیاران چراغ خانه جنبش چپ وازادی خواهی ایران را در سخت ترین دوران وبد ترین شرایط روشن نگاه داشت.
نکته دوم انکه برخی از همان مدعیان ومنتقدان مذکور اکنون که دکتر رییس دانا راهی سفر بی بازگشت شده درباره اوبه عنوان دوست وهمراه مطلب مینویسند. این ازسویی موجب خوشحالی رهروان راه او میتواند باشد اما ازسویی دیگر هستند کسانی که نه ازاین نمد کلاه که ازکفن دکتر برای خود پیراهنی می خواهند.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x