شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

یک اروپای مستقل؟ شوخی می کنی؟- سرژ حلیمی سردبیر لوموند دیپلوماتیک

معمولا رعايا انتظار دارند ارباب به آنها توجه کند. نه جرج دبليو بوش و نه باراک اوباما چنين توجهي به اروپا نکردند و سزار فعلي (ترامپ) حتي کمتر از بقيه در اين جهت گام برداشته است. حتي بعد از رخت بربستن «خطري» که اتحاد اروپا و امريکا را تحکيم کرده بود، تحقيرهاي مکرر از طرف آمريکا تاثير آموزنده اي نداشت

در نگاه اول، موضع گیری ایدئولوژیک ژرار اَرو ((Gérard Araud به نظر واضح می نماید(١). به عنوان سفیر فرانسه در تل آویو و بعد از آن در واشنگتن، ژرار ارو در جهت تحکیم روابط کشورش با اسرائیل و سپس ایالات متحده آمریکا فعالیت کرده است.

در جایگاه مخالف با «جو غالب در دهه هفتاد میلادی، متشکل از ضدآمریکاگرائی (آنتی امریکانیسم) ومخالفت با نظام حاکم» ژرار ارو‌ دوره ای که در طی آن بالاخره شورای امنیت سازمان ملل «در جهت منافع غرب موضع می گیرد» را دوره ای «پرشور» می داند. از طرف دیگر، در نگاه وی، امانوئل مکرون «تنها راه حل ممکن برای سوق دادن فرانسه در مسیر مدرن سازی (مدرنیزاسیون) » است. با چنین طرز فکری، کتاب ژرار ارو می توانست به یک برنامه رادیوی دولتی فرانسه درباره سیاست خارجی شباهت پیدا کند؛ از آن نوع برنامه هایی که توسط لیبرالهای مهربان، با طرز تفکر باز و در جهت طرفداری از اتحادیه اروپا و در مخالفت با دشمنان بی رحم دموکراسی و حقوق بشر( که طبیعتا توسط مسکو و پکن حمایت می شوند) اجرا می شود. نه، نتیجه کتاب ژرار ارو چنین نیست !

شاید چون ژرار ارو قابلیت تفکر در جهت جریان فکری مخالف خود را نیز دارد. یا به عبارت دیگر، تجربه عملی وی به عنوان سفیر، او را مجبور به این نگرش خاص می کند. در واقع، نسبت دادن صفت نومحافظه کار به موضع گیری او، با غرور وطن پرستاانه اش همخوانی ندارد به ویژه در زمانی که ایالات متحده با تکیه بر حمایت بی چون و چرای اکثریت اتحادیه اروپا جنگ با عراق را آغاز می کند. در این باره ژرار ارو می نویسد: «در زندگی یک دیپلمات اتفاق رایجی نیست که درحالیکه می داند تحت شنود است، در مخالفت با قدرت عظیمی مانند آمریکا با همه وسایل تلافی ای که در اختیار دارد، در مکالمه تلفنی اش بگوید:”ما به دنبال توافق نیستیم. ما از موضعمان عقب نخواهیم نشست.”» متاسفانه این موضع گیری غرورآمیز مدت زیادی دوام نمی آورد:«مخالفت فرانسه با جنگجوئی آمریکا علی رغم مشروعیتش، فردایی نداشت. تعادلات قدرت در سطح بین المللی این اجازه را نمی داد.»

وقتی ژرار اَرو تجربه اش در مورد اتحادیه اروپا را مطرح می کند، حباب غرور هرگونه امیدی برای تبدیل وی به بازیگر بین المللی ای مستقل و قوی ترک برمی دارد. ناتو از نظر ژرار ارو«ساختاری ذاتا تحت سلطه ایالات متحده آمریکا است.» چون «این خواسته همه متحدان ما بود که سلطه آمریکا زیر سوال نرود.» پس از آن با تشریح جزئیات می نویسد:«کشورهای اروپای شرقی در اتحادشان به جز ضمانت آمریکا فایده ای نمی دیدند. بریتانیایی ها خود را به مثابه “یونانیان برای رمی ها” می دانستند. آلمانی ها هرگونه اقدامی در جهت افزایش بودجه نظامی شان را رد می کردند. بقیه کشورهای حاضر در اتحاد، حضور یک قیم آمریکایی را مفیدتر و کمتر تحقیرآمیز می دانستند تا قبول ریاست یک کشور اروپایی، چه بریتانیایی، چه آلمانی و چه فرانسوی.» وقتی ژرار ارو نمایندگی فرانسه در ناتو را به عهده داشت، اطاعت بی چون و چرای هلند از ایالات متحده به او «حال تهوع می داد.»

وقتی بحث خاورمیانه مطرح می شود، وضعیت بهتر نیست. اروپا از سالها پیش برای تاسیس زیرساختها در فلسطین سرمایه گذاری می کند، زیرساختهایی که ارتش اسرائیل هر وقت اراده کرد، به تخریبشان می پردازد. «وقتی سفیر فرانسه در تل آویو بودم، یک شکاف عمیق در جلسات اتحادیه اروپا، سفیر قبرس و اسپانیا از یک طرف و سفیر مجار و چک را از طرف دیگر جدا می کرد،چون گروه اول در دفاع از مواضع فلسطین و گروه دوم در دفاع از مواضع حزب لیکود موضع می گرفت.» در هر صورت از نظر ژرار ارو، اروپا در اجرای نیاتش گام بلندی برنمی دارد: «تنها نقشی که ایالات متحده برای متحدانش قائل است، نقش نیروی کمکی ست.»

بااینکه بازی کردن این نقش به آنها می آید، معمولا رعایا انتظار دارند ارباب به آنها توجه کند. نه جرج دبلیو بوش و نه باراک اوباما چنین توجهی به اروپا نکردند و سزار فعلی (ترامپ) حتی کمتر از بقیه در این جهت گام برداشته است. حتی بعد از رخت بربستن «خطری» که اتحاد اروپا و امریکا را تحکیم کرده بود، تحقیرهای مکرر از طرف آمریکا تاثیر آموزنده ای نداشت: «کار راحتی نیست زیر سوال بردن آنچه در طی چهار دهه اخیر تبدیل به تنها سیستم فکری سیاستمردان ساکن دو سوی اقیانوس اطلس (امریکا و اروپا) شده است.» نتیجه اینکه بعد از انحلال پیمان ورشو «نفع همه در این بود که به گونه ای رفتار کنند که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است.» در چنین شرایطی چطور فرانسه می تواند به اسارت خود در اردوگاه فرضی غرب خاتمه دهد درحالیکه بیش از پیش به گره زدن سرنوشت خود به شرکای اروپایی آش ادامه می دهد ؟

همان بهتر که وظیفه پاسخ دهی به این سوال را به جوزف بایدن نسپاربم. در تحلیل بسیار ضعیف خود، کاندیدای دموکرات، جو بایدن در نوشته ای که اخیرا منتشر شده، نقش اروپائیان را به پیاده نظامان «جهان آزاد»(٢) محدود می کند. از نظر وی، هدایت ماموریت ها علیه چین و روسیه تنها از عهده واشنگتن برمی آید: چون «هیچ ملت دیگری این توان را ندارد. هیچ ملت دیگری براساس این تفکر بنا نشده است.» «نیروهای کمکی» قاره کهن می دانند چه آینده ای در انتظارشان است.

١- Gérard Araud, Passeport diplomatique. Quarante ans au Quai d’Orsay, Grasset, Paris, 2019, 384 pages, 22 euros.

٢-

Joseph Biden, « Why America must lead again », Foreign Affairs, New York, mars-avril 2020.

نویسنده Serge HALIMI دبیر هیئت تحریریه لوموند دیپلوما تیک

دبیر هیئت تحریریه لوموند دیپلوما تیک

 برگردان:
Azadeh Sedghi آزاده دوپن – صدقی

https://akhbar-rooz.com/?p=40237 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x