جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

پاسخی به یک نقد – محسن حکیمی

پس از انتشار بیانیه ای با امضای جمعی با عنوان«مطالبه‌گری ضد کرونایی: گام‌هایی در جهت تغییر ساختاری با محور قرار دادن منافع عموم»، این بیانیه در برخی از شبکه های مجازی و از دیدگاه های مختلف مورد نقد قرار گرفت. از جمله این نقدها، یکی نقد آقای آزاد عندلیبی است، که هم اکنون در صفحه فیسبوک ایشان در دسترس است و می توان در لینک زیر آن را مطالعه کرد:https://www.facebook.com/Azadandalibi

یادداشت زیر پاسخ اجمالی من به این نقد است، که نخست آن را در صفحه آقای عندلیبی منتشر کرده ام.

محسن حکیمی

۱۵/۱/۹۹

از آنجا که من از امضاکنندگان – و نه نویسندگان و دست اندرکاران – متن مورد بحث هستم، ذکر نکاتی چند را در اینجا لازم می دانم.

۱-من این نکات را به عنوان یک کارگر (فروشنده نیروی کار فکری) و از موضع طبقه کارگر می نویسم و نه از موضع کلیتی فاقد هویت طبقاتی به نام «مردم».

۲- امضای بیانیه هایی از نوع بیانیه «مطالبه‌گری ضد کرونایی: گام‌هایی در جهت تغییر ساختاری با محور قرار دادن منافع عموم» به معنای قبول تمام نکات مطرح شده در آنها نیست. این بیانیه ها معمولا از سوی جمع محدودی نوشته می شوند و جهت گردآوری امضا برای دیگران فرستاده می شوند. به این ترتیب، دیگرانی که آن را امضا می کنند، از آنجا که خود در تدوین آن شرکت نداشته اند، لزوما با تمام مطالب آن موافق نیستند. از سوی دیگر، این هم شدنی نیست که ازنویسندگان و تدوین کنندگان بیانیه بخواهی که نکات مورد نظر تو را در بیانیه بگنجانند و، به عبارت دیگر، امضای بیانیه را به گنجاندن نظرات خود در آن مشروط کنی. این امر از این نظر شدنی نیست که انتشار هرگونه متن و بیانیه ای را با امضای جمعی منتفی می کند، زیرا علی القاعده کسانی که بیانیه برایشان فرستاده شده تا  امضا کنند نظرات متفاوت و گاه متضادی در مورد این یا آن نکته بیانیه دارند و گنجاندن نظرات متفاوت و متعارض در یک بیانیه واحد ممکن نیست و به نقض غرض می انجامد. بنابراین، مخاطبانی که بیانیه برایشان فرستاده شده تا امضا کنند فقط می توانند از میان این دو گزینه یکی را انتخاب کنند: امضا یا عدم امضا. روال کار و ملاکی که در این مورد معمولا طبق آن عمل می شود روح کلی بیانیه است. کسانی که با روح کلی و جهت گیری عام بیانیه موافقند معمولا آن را امضا می کنند و آنها که چنین وجه مشترکی بین خود و بیانیه نمی بینند از امضای آن خودداری می کنند.

۳- ملاک من برای تعیین جهت گیری کلی فوق، استقلال طبقه کارگر در مبارزه با سرمایه داری نه تنها از طبقه سرمایه دار ایران بلکه از تمام قطب ها و کشورهای سرمایه داری جهاناست. بیانیه فوق به طورکلی این استقلال را در نظر گرفته و رعایت کرده است، هرچند یک نکته مهم و اساسی در آن کمرنگ است: طبقه کارگر هر کشوری نخست باید حسابش را با بورژوازی کشور خود تسویه کند. به عبارت دیگر، تا آنجاکه به مبارزه ضدسرمایه داری طبقات کارگر در کشورهای مختلف مربوط می شود، این مبارزه در هر کشور معین در آغاز شکلی ملی – و نه بین المللی – دارد (نک به: مانیفست کمونیسم، نوشته کارل مارکس و فریدریش انگلس). به این ترتیب، در شرایط کنونی، طبقه کارگر ایران باید نوک تیز حمله اش را روی بورژوازی ایران و به طور مشخص آن بخش از این طبقه که قدرت را در دست دارد و اکنون جمهوری اسلامی را سر پا نگه داشته است، بگذارد. بیانیه مورد بحثبا نقد و افشای عملکرد جمهوری اسلامی در بحران کرونا شروع شده و با طرح مطالباتی برای مقابله با این بحران، و در راس آنها لزوم تغییر ساختار جامعه ایران، پایان می گیرد، و در فاصله این دوبخش نیز به درستی به ضعف و ناتوانی دیگر کشورهای سرمایه داری در برخورد با این بحران اشاره شده است. اشاره اخیر به نظر من از این نظر لازم است که طبقه کارگرِ هیچ کشوری در خلاء زندگی نمی کند و اوضاع سیاسی و اقتصادی و اجتماعی هر کشوری روی کارگران کشورهای دیگر تاثیر متقابل می گذارد.  بنابراین، تا اینجا می توانم بگویم که بیانیه مورد بحث دارایجهت گیری کلی مورد نظر من است و از همین رو آن را امضا کرده ام.

۴- بنابراین، نکته مورد انتقاد من در مورد این بیانیه نخست اعتراض ضعیف آن در برخورد با عملکرد جمهوری اسلامی در مورد بحران کرونا است. در باره این عملکرد، به ویژه سهل انگاری و دروغ و ریاکاری و ناتوانی و هزار کوفت و زهرمار دیگر جمهوری اسلامی ، بیانیه بسیار بیش از آنچه که گفته می توانست بگوید، که نگفته است . نکته انتقادی دیگری که می توان در اینجا به آن اشاره کرد کمرنگی مرزبندی بیانیه با دیدگاهی است که مبارزه ضدسرمایه داری طبقه کارگر را تحت الشعاع مبارزه ضدامپریالیستی و ضدنئولیبرالی اقشار و طبقات دیگر قرار می دهد. بیانیه به درستی با نام بردن از «سرمایه داری» و پرهیز از امپریالیسم ستیزیِ غیرکارگری و نیز اجتناب از معادل گرفتن سرمایه داری با «نئولیبرالیسم»  از دیدگاه فوق فاصله گرفته، اما درعین حال مرزبندی محکم و قاطعی نیز با آن ندارد. با این همه، در کنار این نکات انتقادی، لازم است بار دیگر بر موضع درست بیانیه در بارهرعایت استقلال مبارزه ضدسرمایه داری هم از جمهوری اسلامی و جناح های گوناگونش و هم از بورژوازی اپوزیسیون جمهوری اسلامی تاکید کنم. تاکید بر درستی این موضع به ویژه از آن رو لازم است که اگر ضدیت طبقه کارگر با جمهوری اسلامی توام با این موضع درست نباشد می تواند او را از آن سوی بام به زمین اندازد، سوی همسو شدن با اپوزیسیون بورژوایی جمهوری اسلامی (شامل جریانها و احزاب سیاسی گوناگون)، سرمایه داری جهانی و به ویژهسرمایه داری آمریکا. در پُست فیسبوکیِ آقای آزاد عندلیبیمن ندیدم موضعی را که نشان دهنده مرزبندی صریح و بی پرده ایشان با گرایشی باشد که خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی از طریق تحریم حداکثری و عملیات نظامی آمریکا با هدف «رژیم چنج» است. آنچه در این پُست مبارزه مستقل با جمهوری اسلامی را کمرنگ و چه بسا خدشه دار می کند فقدان مرزبندی صریح و آشکار با این گرایش قهقراییِآشکارا سرمایه دارانه است، گرایشی که اکنون، علاوه بر دیگر احزاب و جریان های سیاسی گوناگون، دو جریان سیاسی منحط، یعنی سلطنت طلبان و مجاهدین خلق، آن را به طور آشکار نمایندگی می کنند.

https://akhbar-rooz.com/?p=24893 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x