هر روز در جهان ِ دیگری بیدار میشوم. همهی چیزهایی که برام عادی بود، یکی یکی جای خود داده به تردید. مقررات با سرعتی بیش از آنکه بتوانم عادت کنم، دگرگون میشود. باشگاه بسته است و باید بسنده کنم به ساعتی پیادهروی در حوالی خانه. سرگرمیها و علایق نیز یکی یکی جای خود به دیگری میدهد. اعتیاد پیدا کردهام به آمار و حالا دیگر آمار جمعیت کشورهای دور میدانم که از وجودشان بیخبر بودم. تضادهای گوناگون هم یکی پس از دیگری میآید. سالها پیش اگر شرکت در نشستها نشان ِ همبستهگی بود، اکنون خانه نشینی شده است همبستهگی.
پرسشهای بیپاسخ دربارهی این نظم نوین جهانی، با مقررات نو به سرعت ِ رشد ویروس فزونی میگیرد. همهی آنچه برای آینده انیشیده بودیم، ویران شده و دور ریخته شده است. همزمان گذشته در حال تکامل است. نه اینکه آینده حالا زیر ذرهبین دیگری گذاشته شده باشد، بلکه نگاه به تاریخ شیوهی دیگری گرفته است. قاب ِ اَلَکی که جهان ِ پیرامون با آن میبیختیم، شکل دیگر گرفته است.
پرسشهای بیپاسخ دربارهی این نظم نوین جهانی، با مقررات نو به سرعت ِ رشد ویروس فزونی میگیرد.
با این جابهجایی ناگهانی، زبان تصویری همگانی نویی پدید آمده است. قفسههای خالی فروشگاهها، خیابانهای خلوت، سرفه و عطسه در خیابان، جلسات و کلاسهای آنلاین، جشنهای آنلاین، جامعهی یک و نیم متر فاصله، دهانبند، انگیزهی اغراق آمیز تعمیر و جمع و جور کردن خانه، کار در خانه با پیژاما، بازکردن بطری آبجوی شیرین کرونا با زهرخند؛ همه مفاهیم آشنای این زمان شدهاند.
نشان تجارتی زندگی روزمرهی نوین که هر کسی به سختی میکوشد به آن خو بگیرد. بسیاری اشیا، کارها و ایدهها که از زمانهی کرونا سربرآوردهاند و معنا و خویشکاری تازه یافتهاند. این برای کارهای هنری که در دوران پیشاکرونا ساخته شدهاند نیز صدق میکند. آن زمان بر زمینهای استوار بودند که برداشت و دیدگاه دیگری اعتبار داشت. آنها دیگر ذوب شده و رفتهاند و بسیاری کارهای هنری باید معنای تازه بگیرد. با چشم دیگری به آن نگاه میشود و یکباره پیام ِ دیگری جز آنکه داشتند، ارایه میدهند.
بوسه از پشت شیشه (Kissing Through Glass) کار اجرامحور (performance) از هنرمند چک جیری کواندا (Jiri Kovanda) به سال ۲۰۰۷ بود که در نگارخانهی تیت مدرن اجرا شد. تصویر دو نفر که یکدیگر را از پشت جام پنجره میبوسند اکنون تداعی دیگری جز سال ۲۰۰۷ دارد. هشدارهای نوین برای سنجیده پای گذاشتن به فضاهای همگانی با تابوهای نو و ترومای همگانی رو به رشد، بسیار تفاوت دارد با برداشت روزهای پیشاکرونایی که دو انسان لب بر شیشه میسایند و دمی خلوت با یکدیگر به نمایش میگذارند.
این کار ساخته نشده تا ناممکن ِ امروز را پیشگویی کند. اما ارزش پیشگویانه یافته است. گفتگوی آنلاین با جیری کواندا پخش شد که در آن با این ایده همساز نیست. ‘این کار دربارهی تجربهی نزدیکی و رابطه است، دربارهی اینکه چه چیزی پذیرفته و چه چیزی پذیرفته نیست. هیچ ربطی به شرایط خطرناک و ویژه نیست و پیشگویی هم نیست.’
با جای دادن معمارگونهی دو نفر در دو سوی شیشه نشان میدهد که همیشه مرز و جداسازی فضاها، آزادی حرکت ما را تعیین میکنند. ‘با اینحال تردید ندارم که دخالت دولتها مثل بستن مرزها و کشیدن دیوارهای نامریی، ایدهی خوبی است. باید به شکلی از شکلها مرز و دیواری باشد. من نمیخواهم در جهانی بدون اینها زندگی کنم. خود دوران ِ رژیم توتالیتر و سانسور تجربه کردهام، اما آن به تمامی با اکنون تفاوت دارد. چهار هفته است در قرنطینه نشستهام و این را خود گزیدهام.’
کواندا میگوید که شیوهی در هم آمیختن تضادها، به کار نیروی تداعی بخشیده است. ‘دربارهی رابطه است، بسیار نزدیک و بسیار دور بودن. هنوز هم همین است.’ از او پرسیده شد که نظرش دربارهی اکنون چیست که جنبههایی از کارش بزرگنمایی میشود. یعنی ارزش کار اکنون از بین میرود؟ ‘نه، کار هنری با دگرگون شدن شرایط دگرگون خواهد شد. لحن بوسه از پشت شیشه اکنون تغییر کرده است. این را ناچارم بپذیرم. این پرسش که معنای انسان چیست، اکنون بسیار مهمتر از پیش شده است و این را تنها بخت خوش کاری چنین میبینیم.’
کار هنری با دگرگون شدن شرایط دگرگون خواهد شد.
آلبرت مرینو، صحنهای از عجایبالمخلوقات (Bestiari)، ۲۰۱۵
این پرسش در گفت و گوی آنلاین با آلبرت مرینو (Albert Merino) نیز در میان گذاشته شد. او روی مرزهای میان انسان و حیوان پژوهش میکند. سال ۲۰۱۵ ویدیوی عجایب المخلوقات (Bestiari/گزینش واژهی فارسی از این قلم است. میتوان نوشت ‘حیوانات مرموز’ یا ‘افسانهای’) ساخت که گلهی حیوانات خیابانهای خالی مادرید را زیستگاهشان میکنند (اینجا ببینید). میگوید: ‘هنوز هم با دیدناش مو بر تنام سیخ میشود. هرگز نمیتوانستم فکرش را بکنم که این کار پیشدرآمد شرایط واقعی نوینی باشد. دیروز تصویرهایی در اینترنت دیدم از حیوانات گوناگونی که در خیابانهای خلوت شهرها قدم میزنند.’
هنوز هم با دیدناش مو بر تنام سیخ میشود.
او برای ویدیو شهری گزید که هنوز زنده و پرجمعیت است و نه ویرانهی آخر زمانی: مادرید. ‘میخواستم که حضور انسان در آن قابل باور باشد، اما همزمان غایب باشد در خیابان. و این درست مثل شرایط امروز مادرید است. فکر نمیکنم تاریخ رشد خطی داشته باشد. برای همین نیز فکر نمیکنم این بیماری همهگیر با فجایع و جنگهای دیگر تفاوت داشته باشد. با این تفاوت که دولت اکنون همهی شهروندان با دقت زیر نظر دارد. خرید و شدآمد هر کسی ثبت میشود. این که بد است یا خوب، نمیدانم و هماین بحران کنونی با همهگیریهای دیگر و جنگهای جهانی متفاوت کرده است.’
صحنهای از ویدیوی پیشرفت در برابر پسرفت، ملانی بونایوس، ۲۰۱۶
در کار ویدیویی ملانی بونایوس (Melanie Bonajos) – هلندی – با نام پیشرفت در برابر پسرفت (اینجا ببینید)، میبینیم فناوری چگونه بر زندگیمان سایه میافکند. در فیلم با پیران گفت و گو میشود و به آنان پایهی خودنگاره (سلفی) داده میشود. یکی از آنان میگوید که بدترین جنبهی پیری از دست دادن استقلال است. ‘با این همه مقررات تازه.’ دیگری خانه را با زندان مقایسه میکند. از پرستاری یاد میکند که پیش از خواب پیشانیش را بوسید. دلاش برای لمس انسانی تنگ بود. موضوعاتی که در این ویدیو به آن پرداخته شده، امروزیتر از همیشهاند.
بدترین جنبهی پیری از دست دادن استقلال است.
ملانی بونایوس در گفت و گو بیان میکند که ‘حمایت اجتماعی قویترین شکل حمایت در برابر بیماری و بیثباتی احساسی است. بخشی را اکنون میتوان با ابزار نوین دیجیتالی حل کرد، اما ارتباط فیزیکی قویترین هدیهای است که انسان به مثابهی حمایت میتواند دریافت کند. آنچه باید بدانیم و قدرش بدانیم، تماس پوست با پوست است. لمس، خود زبان است. و بدانیم که برای سلامتی به آن نیاز داریم. بدیش این است که هیچ پزشکی نمیتواند نسخه بنویسد برای بسیاری از نیازهای اساسی. این نیازها در سیستم اقتصادی کاپیتالیستی جایی ندارد و این اکنون روشنتر شده است.’
بحران کرونا هرچه بیشتر وادارمان میکند تا به ارتباط دیجیتالی وابسته شویم، همان نکتهای که مرینو و بونایوس بر آن انگشت گذاشتهاند. با فناوری در گونهای انزوا بودهایم. بیگانه با تن خود. برای همهی انسانها با هم بودن یک نیاز است. زمانی که به خود آییم و بنگریم که هستیم: موجود ِ انسانی؛ هستی و رابطهی مجازی رخت برمیبندد. همه از یک هوا تنفس میکنیم. همین هوا که اکنون فرو میدهم، همانی است که در دورترین کشورجهان نیز کسی فرو میدهد یا بازمیدمد.
لیست کار روزانه: هیچ. ۲۰۲۰ برکای تونجای
برکای تونجای (Berkay Tuncay) – ترکیه- پیش از بحران کرونا که همهی خبرهای جهان را بپوشاند، لیست کارهای روزانه: هیچ (To-do list: nothing) را ساخت. نمایشگاهاش در ۱۳ مارس گشایش یافت، درست یک روز پیش از اعلان قرنطینه. ‘نمیتوانستم تاثیر غریب این ویروس را در خواب و کابوس هم ببینم، اما حالا خوب میفهمم که دیگران نمیتوانند آنرا از شرایط کنونی جدا ببینند.’
نمایشگاه فوری با دوربین ۳۶۰ درجه در اینترنت گذاشته شد (اینجا ببینید) و واکنش بسیار انگیخت. با تف کردن رنگمایه به دیوار، درست مثل انسان اولیه در غار، بخشی از کار هیچ را ساخته است. این کار درست همانی است که اکنون موظف به انجاماش شدهایم. نه بیرون برویم، نه سر کار. هیچ. مفاهیم همیشه در لایهای از شرایط زمان پیچیده میشوند. پیشا یا پساکرونا تفاوت ندارد. ببینیم ایدهمان دربارهی نمایی از دست که چهل هزار پیش بر صخره نقش شده، چیست. درست مثل این دست ِ پیشاتاریخ میتوانیم از میمهای اینترنتی (Internet meme) نیز برداشتهای گوناگون داشته باشیم.
مفاهیم همیشه در لایهای از شرایط زمان پیچیده میشوند.
برکای تونجای شباهتهای طنزآمیزی با ویروس میبیند. ‘واژهی میم (meme) را ریچارد داوکینز زیستشناس نخستین بار در سال ۱۹۷۶ پیشنهاد کرد که شکلی از رفتار یا بیان فرهنگی باشد که با تقلید یا نمونهبرداری میان دیگران پخش میشود. مثل پوشیدن شلوار جین یا شکل حرف زدن. این رمزهای فرهنگی درست مثل ویروس پخش میشود. پس اگر من شیوهی پیشاتاریخی به کار میگیرم تا میم اینترنتی امروزین بر دیوار نگارخانهای بازتاب دهم، همین کار را میکنم: آگاهی چهگونه به دیگران رسانده میشود و معنای آن چهگونه به طور مدام با دگرگونی زمان عوض میشود؟ شکلی که در میم اینترنت موجودیت پیدا میکند درست مثل پخش ویروس در بدن است: تکثیر’
نه تنها معناها بر زمینهی نو دگرگون میشود که انسانها نیز. انسان ماشین برزیستی است که اکنون روشنتر شده است. این احساس را اکنون در خیابان میتوان دید، آدمها با دهانبند در خیابان. یاد دوران پیش از انقلاب ایران میافتم. عادت کرده بودیم در هوای گرم با کفش تابستانی بیرون برویم. به دلیل شلوغیها، دیگر نمیشد. نمیدانستی در بیرون چه اتفاقی خواهد افتاد. هر لحظه ممکن بود مجبور باشی پا به فرار بگذاری، در نتیجه بهترین کار پوشیدن کفش سبک و کتانی بود. هنوز هم در خیلی جاهای دنیا و در تظاهرات چنین است. این تنها نمونهای از گذشته است و انسان چنین تجربهها بسیار خواهد داشت. ما در زمان هیچیم. حتا نقطهای خرد نیز نیستیم.
شستشوی غیرعادی دستان، بروس ناومان، ۱۹۹۵
شاید تقدیر کار هنری باشد که مدام دستخوش برداشتهای نو باشد. درست در این زمانهی بحران خوب است به پرسشهای دقیق دربارهی رویدادهای روز بیندیشیم. سوءتفاهم بود که سالهای سال پیش از برابر کار بروس ناومان (Bruce Nauman) –امریکا- بیاعتنا گذشتم؟ حالا نمیتوانم عینک از چشم بردارم و بیش از پیش به آن خیره میشوم. فکر میکنم این کار شستشوی غیرعادی دستان را باید در زمینهی نوین کنونی دید. تداعی این مجموعه کار جداناپذیر است از عواقب ویروس کووید-۱۹، در حالیکه به زمان ساخته شدن هیچ ربطی به آن نداشته است. اینکارها که دیدیم و بسیار کارهای دیگر که خواهیم دید، همان آبجوی ذرت کرونای هنر هستند، اما چیزی بیش در خود دارند که اشاره است به زبان تصویری نوین. پیام این کارها دست گذاشتن روی مشکل دردناک انسان است و بسیار کهنتر از ویروس. درست اکنون باید خود بسپاریم به کارهای هنری و ایدههای درون آن تا عقب نمانیم از جهانی که با سرعتی شگفت در حال دگرگونی و شکلگیری است.
این هم آبجوی واقعی کرونا. نوش
کوشیار پارسی – ۳۰ آپریل کرونایی