حساب کاربری توییتر ترامپ پس نشر نوشتههایی در اعتراض به شکست در انتخابات آمریکا، در کنار اعتراضهای سازمانیافتهی دستههای فالانژ مسلح و نژادپرستان طرفدار ترامپ و جریانهای راست افراطی، از سوی این کمپانی بزرگ بینالمللی مسدود شد. در پی این اقدام، از روسای هیأت حاکمههای دولتهای امپریالیستی تا جریانهای سیاسی ناسیونالیست عظمتطلب ایرانی و ترامپیستهای #فرشگرد، و همچنین چپ «همهباهم» و «جنبشی»! که از تحولات جهان سرمایه سردرگم شده را نیز، به واکنش و اعتراض به «نقض آزادی بیان» واردار کرد.
همهی این افراد و جریانهای سیاسی، از آنهایی که در رأس قدرت سیاسی جوامع طبقاتی قرار دارند و چه نیروهایی که متعلق به صف اپوزیسیون دست راستی هستند، و برخی از عناصر روشنفکر و چپ «همهباهم»، به نقض «آشکار» آزادی بیان در این ماجرا اعتراض کردند. این اعلام نظر مشترک از یک سردرگمی سیاسی و افتادن در دام بورژوازی ناشی میشود. گویا تا دیروز که وظیفهی سانسور بر عهدهی دولتهای سرمایه بوده، اکنون کارتلهای بزرگ مثل فیسبوک و توییتر این اجازهی مقدس را از آنان گرفته و بلاواسطه و بدون میانجی بوروکراتیک، اصول همیشگی سانسورگری را بر هم زدند. سیاست نئولیبرالی و سیاستهای اقتصادی بازار آزاد، دولتها را در جایگاه مبتنی بر شرایط امروز جهان سرمایه، در نقش اصلی سیاسی در جدالهای طبقاتی کنونی نشانده و قرار داده است. وظیفهی امروز دولتهای سرمایه، گویا گوش به فرمان بودن محض در برابر منافع بورژوازی و قطبهای سرمایهداری بینالمللی است. این وضعیت حاصل توازن قوای جهان سرمایه و کشمکشهای کمپانیهای غولپیکر است؛ از طرفی ناکارآمدی دولتها در رفع بحرانهای اقتصادی در سطح جهانی، بورژوازی را در مواردی، مستقیم وارد میدان سیاست میکند.
چهبسا که در جامعهای مانند ایران که چنین مفاهیمی از سیاستهای بورژوایی کاملاً بیمعنی است، طبقهی حاکم غارتگر و فاسد در بخشخصوصی، از طریق رسانههای وابسته و دولتی، در تصمیم گیریهای کلان سیاسی تا سرکوب حق بیان آزاد و اعتراض، دخالت و نفوذ مستقیم دارد.
از راست افراطی در هر جای جهان که تحت حاکمیت استثمارگران است و همینطور از اپوزیسیون عظمتطلب و قومگرایان و ترامپیستهای فرشگردی، آن هم با قمار کردن سیاسی روی بازی «فشار حداکثری» اقتصادی ترامپ علیه ایران، انتظار دیگری نمیرفت که کمک کند تا از عوارض شیوع افسردگی در میان صفوف رژیم چنجیها بکاهد. اما چپ «همهباهم» و روشنفکر رومانتیک، قطبنمای طبقاتیاش فعلا دچار نقص فنی شده و چاه ویل بورژوازی را نشان میدهد!
بیتردید حق آزادی بیان قبل از اینکه به بورژوازی و جریانها و سیاستمداران حکومتهای آن مربوط شود، بیشتر از جانب آنان نقض و مورد تعرض واقع شده است. آزادی بیان، حق اعتراض در هر جامعهی طبقاتی قبل از هر طبقه و قشر اجتماعی و جریان سیاسی، به پرولتاریا و سوسیالیستهای آن مربوط میشود و خواست آنان بوده است. بورژوازی جایی که دولتهای مدافع آن سیاستهای مطبوعاش را پیش نمیبرند یا مورد قبولش نیستند، در این دنیای چند قطبی و رقابت افسار گسیختهی بورژوازی، سانسور و تعرض به حق آزادی بیان، ابتدا اعتراضهای کارگران و سوسیالیستها به معیشت اسفبار و استثمار افسارگسیخته را هدف حملهی خود قرار میدهد.
در جامعه ی طبقاتی هیچ چیز غیر طبقاتی موجود نیست! همه چیز جامعه طبقاتی و بویژه سرمایه داری امپریالیستی طبقاتی و در خدمت منافع طبقه سرمایه دار استثمار گر طبقه کارگر است. هر فردی این را درک نکند، قربانی نادانیخویش است.