سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

آقای خدا! (چهل رباعی خدائی) – هادی خرسندی

هادی خرسندی
هادی خرسندی

آقای خدا چهل رباعی دارم
در باره منصب خدایی دارم
یک عالمه حرفِ پیش ازین ناگفته
راجع به مقام کبریایی دارم

آقای خدا، چه کارها کردی تو
یک مردک دنده پهن و خونسردی تو
هرگز نشوی لایق خانم بودن
آقای خدا! مردی و نامردی تو

آقای خدا، بیا خدائی کم کن
خود را مانند دیگران آدم کن
یا اینکه بساز عالمی دیگر و بعد
ما را ول کن، بند به آن عالم کن

آقای خدا، حکم الهی بکنی
بر آدم و خرس و مرغ و ماهی بکنی
یادت باشد که روز پایان جهان
از مخلوق خود عذرخواهی بکنی

هم خالق عطر گل پونه شده ای
هم صانع نوع خرچسونه شده ای
آقای خدا اگرچه ضایع کردی
در بیطرفی ولی نمونه شده ای

آقای خدا، چرا تو اینقدر بدی
پیوسته جفا و ظلم را درصددی
از دست تو یکنفر به تنگ آمده ایم
پس شکرخدا یگانه ای، یک عددی

یارب تو چرا ز ما جدائی بکنی
هی صحبت بنده ای خدائی بکنی
خوب است که تبعیض نژادی بنهی
با ما قدری گردهمائی بکنی

گویند تو جبرئیل داری، به دروغ
منشی و ازین قبیل داری، به دروغ
آقای خدا، گفته شده روی زمین
سایه، آیت، وکیل داری، به دروغ

آقا خدا، من نه طرفدار توام
نه مشتاق رؤیت و دیدار توام
با ناخنکی به شاملو، میگویم
من دشمن تو نیستم، انکار توام

آقای خدا به حج نرفتم بنده
یک لحظه به راه کج نرفتم بنده
حتی به امامزاده طاهر، سر راه
وقتی رفتم کرج، نرفتم بنده

آقای خدا، ز روزه بیزارم من
فارغ ز سحر رها ز افطارم من
یک ثانیه غافل ز تناول نشوم
وقتی نانی به سفره ام دارم من

آقای خدا، شراب هم می نوشی؟
در فسق و فجور مثل ما میکوشی؟
انشا اَلله نزد مریم که روی
اینمرتبه یک کاندوم هم میپوشی

آقای خدا کتاب هم میخوانی؟
گاهی توی مطالعه میمانی؟
یا مثل من و تمام ایرانی ها
ناخوانده تمام چیزها میدانی

آقای خدا، منم منم صاحب درد
با اینهمه تبعیض چه میباید کرد؟
دادی به خران تو یک عدد چیز بزرگ
افسوس دریغ کردی اش از زن و مرد!

آقای خدا، عشق صفایت بدهد
یک قلب پر از برق و جلایت بدهد
انگار اما عشق نمیدانی چیست
آقای خدا، خدا شفایت بدهد

آقای خدا، تو خالق هر خرسی
البته مرا هم آفریدی مرسی
انگار که در سرشت ما آدمها
از بره و گرگ هم نهادی ارثی

آقای خدا شغل دگر داری تو؟
در خدمت خویش کارگر داری تو؟
ابعاد حقوق کارگر بشناسی؟
اصلاً ز چنین امر خبر داری تو؟

آقای خدا، به کار خود استادی
بدجور به آزار بشر معتادی
اما به مقایسه اگر بنویسم
تو ارحم و راحمین ترین جلادی

آقای خدا، نیست خدائی ابدی
یکخرده درست کار کن گر بلدی
آزار تو پیوسته به مظلوم رسید
یک بار ولی بر سر ظالم نزدی

آقای خدا، بله خدائی تو ولیک
نه حرکت تو درست و نه کار تو نیک
اینطور که بدحسابی و دبه بکن
البته کسی هم نشود با تو شریک

آقای خدا، به ایزدی استادی
در کار خداوندی خود آزادی
یکخرده اگر که انگلیسی بلدی
آقای خدا تو بندگان را گادی

یارب تو به ما اهمیت دادی؟ نه
گاهی کردی ز بندگان یادی، نه
از آنهمه پیغمبر کوتاه و بلند
یکدانه ش را خودت فرستادی؟ نه

آقای خدا، گرسنگی میفهمی
دادی هرگز گرسنگان را سهمی؟
من اینهمه که خدا به عمرم دیدم
مثل تو ندیده ام به این بی رحمی

آقای خدا حقیقتاً گند زدی
دنیا را با فساد پیوند زدی
این گند که کائنات را پر کرده
گندی است که بر هرچه خداوند زدی

آقای خدا ببم تو خسته نشدی؟
بیمار و خمیده و شکسته نشدی؟
کاری دگر از تو بر نمیآید هیچ
اصلاً تو چرا بازنشسته نشدی

آقای خدا، به فصل سرما چه کنی
از خانه تا مدرسه ی ما چه کنی؟
کفش تو اگر که پاره باشد، یارب
با درد شدید پنجه پا چه کنی؟

آقای خدا، اگرچه بالائی تو
یک مردکه بی سر و بی پائی تو
با اینهمه از خدائیت کم نشده
باری یِ بهر جهت تعالائی تو

هر بنده ی تو فحش نثارت بکند
هرکس که رسد کلفت بارت بکند
از دست تو هرکسی عذابی دارد
آقای خدا، خدا چکارت بکند

آقای خدا به درد ما مرهم باش
با بنده شریک غصه و ماتم باش
از محنت دیگران چرا غم نخوری؟
یکخرده بیا تو هم بنی آدم باش

آقای خدا رحم بکن بر بشرت
خواهی تو مگر ز بنده ارث پدرت
من قصد جسارتی ندارم، یارب
پس محترمانه خاک عالم به سرت

آقای خدا، اگر ترا بنده شوم
در محضر اهل فهم شرمنده شوم
دیگر نبود جای، مرا روی زمین
باید به اورانوس پناهنده شوم

یارب خبری تو از عدالت داری؟
از حالا بلاکشان خجالت داری؟
لابد گوئی به تخمم و آن بالا
آقای خدا، دست به آلت داری

آقای خدا به بندگانت نظری
بر روی زمین ز التفاتت اثری
شاید که تو هم مثل رئیسان جهان
غافل ز مبانی حقوق بشری

آقای خدا، فکر فقیران هستی
در فکر گرسنگان ایران هستی
اینجور که ساکتی، گمانم که تو هم
در حوزه ی سهمیه بگیران هستی

آقای خدا ز دیدنت خرسندم
فرصت کردم به ریش تو میخندم
من جای نماز و روزه و سینه زنی
گه گاه برات شیشکی می بندم

آقای خدا، جناب آقای خدا
بدجور شدی ز هر تنابنده جدا
یکبار دگر من به تو هشدار دهم
یکخرده به هرکه میپرستی به خودآ

آقای خدا، کجاست رحمان و رحیم؟
این ها همه شایعات باشد ز قدیم
گر صحبت مهرورزی و عاطفه است
من از تو خداترم به قران کریم

آقای خدا، همیشه حاضر هستی
پیوسته به حال بنده ناظر هستی
در عهد بلای کرونا ثابت شد
بیعرضه تر از واکسن فایزر هستی

آقای خدا، چاره ی این مشکل کن
در دفتر خود اسم مرا باطل کن
یکذره ندارم به تو باور، یارب
والله بخدا من اته ایستم، ول کن

در خاتمه پس نه جنگ و نه فحاشی
نه پیش کسان علیه تو سمپاشی
بهر تو همین رباعیاتم کافی
بدرود، خدا حافظ تو، خوش باشی

لندن – ۵ دی ۹۹

https://akhbar-rooz.com/?p=98480 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

6 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مهندس ر
مهندس ر
3 سال قبل

درود بر جناب خرسندی بسیار عزیز دلیر و بزرگوار و سپاس بیکران برای خدمات شما به ایران و ایرانی، و در واقع به تمام دنیا.

هادی خرسندی
هادی خرسندی
3 سال قبل
پاسخ به  مهندس ر

نه والله، چاکریم.

عبداله عسگری
عبداله عسگری
3 سال قبل

دروود لطفا pdf شعر را هم قرار دهید. سپاس

هادی خرسندی
هادی خرسندی
3 سال قبل

عزیزم تا آنجا که من میدانم پی- دی- اف را نمیشود در سایت گذاشت. جی-پگ،
بله.

Djalal razavi
3 سال قبل

ز رحمت بود شیطان افریدن …..هزاران شیخ و ملا پروریدن
……و یا صد ها جنایت لحظه لحظه. …به دوران ها ز آیات تو دیدن.

خداوند تو رب العالمینی …پدید ارنده ی هر مه جبینی…..هزاران هستی بر باد رفته …..که میگوید تو رحمان و رحیمی. ……

باشد که زمان شیخ هم سر بشود
این هرزه گل زمانه پر پر بشود
ابر است بر آسمان میهن دیری
برخیز که این شبانه آخر بشود.
جلال رضوی. …با سلام به همشهری .

هادی خرسندی
هادی خرسندی
3 سال قبل
پاسخ به  Djalal razavi

همشهری خوب من جلال رضوی
طبع تو روان، رباعیات تو قوی
امّید که امسال به یاری خدا!
با شوق و شعف سوی خراسان بروی

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x