سايت سياسی - خبری چپ - تريبون آزاد

آنالیز استبداد – مارال سعید

می گوید: “آدمی به همان نظریاتی پایبند است که مُحتاج آنست.”* به ضَرس قاطع یکصد سالی هست که مُحتاج آزادی و تَجَدُّدیم، لیک نمی دانیم چگونه به آن دستیابیم.

بی تردید عبور یکساله-ی کرونا کووید ١٩ ردپای خود را بر زندگی شما نیز همچون میلیاردها آدم دیگر نهاده است. و از هرکه سراغ بگیرید از زاویه ای برایتان این تأثیر و تأثیرات را تصویر خواهد کرد. یکی از برجسته ترین این زوایا “تَعَقُّل” است و مطالعه کانالیست برای تعقّل بهتر.

نه سر آن دارم و نه صلاحیّت آنرا که دست به یک بررسی جامع بزنم. لیک من نیز چون همگان نمی توانم حضورش را نادیده بگیرم. او با عبوری دلهره آور از کنار خانه ی من، برایم اوقاتی آفریده که پیش از این نداشتم و یا داشتم و به آن بهای لازم را نمی دادم. او بی آنکه وَقعی به من و ما نهد، زوزه کشان همچنان چون قاتلان سریالی در شهر می چرخد و بیصدا شکارهای خود را انتخاب و می رُباید، و در غُربتی دِهشتناک، طُعمه های خود به قتل می رساند، بی آنکه اَمان دهد کسی بر عزیز مَقتول  بگریَد.

روزگار غریبیست! خود ویژه ترین بسیج جهانی هنوز نتوانسته است او را به اِنقیاد درآورد و یا با تَمهیداتی چَترِ نِجاتی برای بشریّت فراهم سازد. اما تلاش و کوشش فرهیخته گان جهانی همچنان ادامه دارد. همانطور که کلّاشان و رَمالان و دُعانویسان و مَددجویان تئوری توطئه.

بگذریم؛ نمی خواهم در این مختصر نقبی به هزارتوی رنجِ عاشقان مارکسیسم و ایده ی کمونیسم در پسِ تأسیسِ کشور اتحاد جماهیر شوروی بزنم. عاشقانی که اسیر استبدادِ نهفته در تفکّر خویش و استبدادی که در پس دیکتاتوری پرولتاریا بُزخو کرده بود، گشتند. و در همان ابتدای راه از آنها چیزی جُز رنج و حِرمان و سینه های سوراخ سوراخ و یا استخوانهایی خُرد در اردوگاه های کار اجباری باقی نماند. و دیگرانی چون مانس شپربر که بطور معجزه آسا جان بدر بردند. جان بدر برده گانی که در آن کوران پُر گردوغبار انقلاب سوسیالیستی، در هر دو جبهه ی کار و سرمایه، غریب و سرگردان بودند. جان بدر برده گانی که داستان رنجشان کم از اسیران نبود. به دام نیفتاده گانی که اگرچه در دام “انقلابیون” نبودند، ولی اسیر دام عشقی بودند که در دل برای رهایی انسان داشتند. بله همانها که می انگاشتند “ایده” پاک است و مُنزّه و اشکال در مُجریان “ایده” است.

به همین سبب پیشنهاد می نمایم کتاب را از صفحه ی ٧٧ آغاز به خواندن کنید. و پس از رسیدن به پایان اگر مایل بودید، بازگردید و آن ٧٠  صفحه ی جامانده را بخوانید.  

چرا چنین پیشنهاد غیرمتعارفی می نمایم؟ مختصر گفته باشم؛ آنچه از صفحه ی ٧٧ به بعد می آید هنوز و همچنان اکتوئل است و به کار امروز ما ایرانیان می آید. همین!

در معرفی کتاب لازم است در ابتدا یادآوری کنم “نقد وتحلیل جباریّت” از جمله نادر کتابهائیست که یک روانشناس انقلابی یا یک انقلابی ی روانشناس نوشته است. این کتاب برعکس دیگر کتابهائیکه تاکنون در زمینه ی “استبداد” خوانده اید، موضوع را از زاویه جامعه شناختی بَر نمیرسد بَل یک نگاه کاملاً روانشناسانه به این پدیده، زمینه ها و آکتورهای آن دارد.

پیش از آغاز به خواندن، لازم است به چند نکته ی ظریف توجه نمائید:

  1. کتاب در اکتبر ١٩٣٧ به نگارش درآمده است، یعنی هنوز و همچنان “انقلاب اکتبر” دوران نوجوانی و جوانی خود را سپری می کرده است. و ژرف اندیشانی چون مانس شپربر بایست از استعداد و بینشی ویژه برخوردار بوده باشند تا بتوانند “استبداد” را در هیاهو و گردوغبار بزرگترین دگرگونی اجتماعی قرن بازشناسند و چنین عمیق و گسترده، تحلیل  نمایند. فراموش نکنیم؛ مانس شپربر در زمان نگارش کتاب تنها ٣٢ سال عمر داشته است.
  2. کتاب “نقد و تحلیل جباریّت” در سال ١٣۶٢ توسط انتشارات دماوند در ایران منتشر گردیده و با آنکه دوبار تجدید چاپ شده است لیک هم اکنون در بازار کتاب نسخه ای از آن موجود نیست. کتاب را می توان از طریق سایتهای مختلف (حتی رایگان) دانلود نمود و در یوتیوب نیز بصورت صوتی بدان گوش فراداد.
  3. کریم قصیم* با مهارت و چیره دستی که در زبان مقصد (فارسی) دارد، در ترجمه ی این کتاب جان کلام را بسیار سلیس و شیوا بیان نموده است. این روانی جملات به خواننده مَجال می دهد تا به تاخت و تا به آخر برود، بی آنکه خسته شود.  
  4. اینکه زبان مبدأ برای این ترجمه چه زبانی بوده بر من پوشیده است. اما خواننده گان باید توجه داشته باشند که زبان اصلی نگارش کتاب، آلمانیست و تحت نام >Die Analyse der Tyrannis< در آلمان و برای بار اول انتشار یافته است. دیگر اینکه چرا مترجم نام “نقد و تحلیل جباریّت” را بر ترجمه ی خود نهاده است نیز بر من پوشیده است. من هیچ مُصاحبه ای از پسِ نشر این کتاب توسط انتشارات دماوند یا شخص مترجم نیافتم که در آن، ناشر یا مترجم به چرائی ی برگزیدن این نام اشاره ای داشته باشد. درهرحال نام کتاب به راحتی “آنالیز استبداد” است.

بنا به مسئولیتی که در معرفی کتاب به دوستان احساس می کنم، ضرورت دارد نقطه ی عزیمت خود را بازگویم تا علاقه مندان با چشم باز وارد این تونل وحشت شوند. اینکه با خواندن این کتاب چه برداشت خواهید کرد مقوله ای دیگر است، خارج از حیطه ی این احساس.

دیر زمانیست می انگارم؛ مشکل دیرینه سال ایران و ایرانی همانا “استبداد” است. استبداد را مقوله ای محدود به حاکمان و حکمرانان ندیده و نمی بینم. چه که، زمینی که من و تو باشیم و فرهنگی که ما در آن غوطه می خوریم، مَسموم به سَمِّ  “استبداد” است. و بدین سبب است که تاکنون هیچ جُنبشِ عدالتجو و آزادیخواه در این خاک ببار ننشسته است. از این روست که می کوشم این سَم را که قرنهاست در این جغرافیا و در درون ساکنان آن ریشه دوانیده، بشناسم و یشناسانم تا که شاید روزی روزگاری  کودکانمان در زمینی کمی سالمتر ببالند و بتوانند در هوایی کمی بهتر نفس بکشند و به بشریّت بنمایانند؛ ما فقط شاه و شیخ نیستیم.  ما نیز مردمی هستیم.  

علیرغم فاصله ی هشتاد ساله ی ما با زمان نگارش این کتاب، تو گوئی مانس شپربر یکی از خودمان است که در هزار توی جمهوری اسلامی و در این چهل و اندی سال دوشادوشمان آمده است. آنها که خود عضوی از کاروان انقلاب بهمن ١٣۵٧ در ایران بوده اند با خواندن هر سطر این کتاب، دیگر بار به خود شَک خواهند کرد. شکّی که نیاز مُبرَمِ امروزِ جامعه ی ایرانیان است.

مارال سعید

پی نوشت:

*نقد و تحلیل جباریت – مانس شپربر  Manés Sperber

*لازم به توضیح است از دید اینجانب، کار او (ترجمه) را بایست در چارچوبه ی حرفه ی ترجمه بَر رسید، و سوابق و فعالیّتهای سیاسی او را در ارزش گذاری آن دخیل ننمود. بدون شک این “کار” یک مترجم است که می تواند مَرتبتِ یک کتاب را در زبان مَقصد افزایش یا کاهش دهد، نه شخص مترجم.

https://akhbar-rooz.com/?p=100631 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x