پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

آنگ سان سوچی و کودتای نظامیان در میانمار – سخنگوی حزب کمونیست برمه، برگردان: ب. دیدار

حزب کمونیست برمه تاکید دارد که هر دو گروه درگیر در حاکمیت، نمایندگان اقشار ثروتمند و بوروکرات های سرمایه دار هستند. هیچ کدام از دو گروه فوق، مایل نیستند سیاست هایی اتخاذ کنند که اوضاع مردم عادی بهتر و شکاف...

آنگ سان سوچی و کودتای نظامیان در میانمار
مصاحبه کنی کویل با سخنگوی حزب کمونیست برمه
برگردان  ب. دیدار

حزب کمونیست برمه تاکید دارد که هر دو گروه درگیر در حاکمیت، نمایندگان اقشار ثروتمند و بوروکرات های سرمایه دار هستند. هیچ کدام از دو گروه فوق، مایل نیستند سیاست هایی اتخاذ کنند که اوضاع مردم عادی بهتر و شکاف بین فقرا و ثروتمندان کمتر شود. با اینکه اختلاف بر سر تقسیم منابع و تشکیلات اقتصادی غیر قابل انکار است اما اختلاف اصلی بر سر کنترل و تقسیم این منابع نیست

کودتای اول فوریه در میانمار، ماحصل بحران اجتماعی و اقتصادی طولانی مدت در این کشور است. این نظر حزب کمونیست کشوری است که مُصر است به نام حزب کمونیست برمه نام برده شود، چون این حزب به همراه دیگر احزاب مخالف، معتقد است، میانمار، نام انتخابی نظامیان می باشد.

حزب کمونیست برمه در سال ۱۹۳۹، توسط تعدادی از انقلابیون در این کشور تحت استعمار بریتانیا تاسیس شد. از جمله موسسان این حزب، قهرمان ملی، آنگ سان بود.

علیرغم ده ها سال سرکوب، حزب کمونیست موفق شده به مبارزه سیاسی و مسلحانه بر علیه استعمارگران و نظامیان حاکم ادامه دهد.

حزب کمونیست برمه در سال ۱۹۸۰، متحمل ضربه ای شدید شد که در نتیجه آن پایگاه مهم این حزب در قسمتی از برمه از دست رفت. به دنبال این ضربه حزب کمونیست پراکنده شد اما بعدا دوباره شروع به بازسازی کرد و فعالیت مخفی و زیرزمینی در داخل و خارج از کشور را سازمان دهی کرد.

سخنگوی حزب کمونیست برمه در رابطه با بحران سیاسی اخیر می گوید:« اکثریت قریب به اتفاق مردم از قشرهای مختلف به مبارزه شجاعانه خود با نظامیان برخاسته اند و حزب کمونیست با تمام توان به حمایت از مبارزات مردم ادامه می دهد.»

ریشه حکومت نظامیان به حزب سوسیالیست که به حزب راه سوسیالیست هم معروف است، بر می گردد. حزب کمونیست برمه معتقد است، فرصت هایی که می توانست این کشور را به پیشرفت و ترقی در زمینه های ملی، صنعتی و رفاه ملی برساند، توسط حزب سوسیالیست به هدر رفت و نه تنها هیچگونه برنامه سوسیالیستی به اجرا درنیامد بلکه کشور را در همان چارچوب سیستم سرمایه داری مورد نظرشان، حفظ کردند.

پیشرفت اجتماعی و اقتصادی از هنگام کودتای بو-نه وین (BO NE WIN) و حزب سوسیالیست در سال ۱۹۶۲ تاکنون بسیار اندک بوده است. شاهد این مدعا، سقوط گسترده در تمامی عرصه ها از جمله، آموزش و پرورش، بهداشت، رفاه اجتماعی و بسیاری دیگر بوده است.

ممکن است کسانی باشند که ادعا کنند میزان سرمایه گذاری کمپانی های خارجی به مراتب بیشتر از گذشته است. جواب این ادعا این است که باید بررسی کرد و نتیجه گرفت که سود این سرمایه گذاری ها در نهایت به جیب چه کسانی رفته است.

حاکمان کنونی از جمله نظامیان ادعا می کنند که آنها موفق شده اند تعداد زیادی شغل برای مردم ایجاد کنند. اگر بخواهیم به طور دقیق بگوییم، این آمار فقط ۵۰۰ هزار از یک جمعیت ۵۰ میلیونی را شامل می شود.

ممکن است مردم عادی موفق شده باشند شغلی به دست آورند اما سود حاصل از کار آنان تماما به جیب نظامیان، خانواده و حامیان آنها سرازیر شده است.

آن چیزی که توسط نظامیان حاکم به نام «صنعتی » شدن معرفی شده است در واقع نوعی مشاغل خانگی است و فاقد هرگونه تکنولوژی و یا سرمایه گذاری عظیم می باشد.

میانمار، نمونه کامل از یک سرمایه داری انگلی می باشد که با منافع نظامیان کاملا عجین شده است و باعث گردیده اکثریتی عظیم از مردم را به دره فقر و فلاکت بیندازد و واقلیتی محدود را به ثروت های هنگفت برساند.

وخامت اوضاع درمیانمار، همچون بعضی دیگر کشورهای آسیای جنوب شرقی، تعداد بسیار زیادی را مجبور به کار کردن در دیگر کشورها کرده است. درآمد این کارگران مهاجر، علیرغم شرایط دشوار کار در دیگر کشورها که بعضا با کار غیرقانونی هم توام می باشد، منبع مالی مهم برای این کشور می باشد. بر اساس آمارهای رسمی انتشار یافته فقط تا ماه ژوئن در سال گذشته، میزان پول های وارد شده به کشور توسط کارگران مهاجر، رقم ۵۰۰ میلیون دلار آمریکا را نشان می دهد. بعد از همه گیری کرونا، کارگران مهاجر که تعداد زیادی از آنها به طور غیرقانونی از کشور خارج شده اند، موفق به فرستادن پول برای خانواده های خود نشدند و به همین دلیل این خانواده ها با وضعیت دشواری مواجه شده اند. بیشتر این کارگران مهاجر در تایلند، چین و مالزی مشغول کار هستند. شما حتی کارگران برمه ای را می توانید در کره جنوبی، اردن و قطر هم پیدا کنید. بر اساس اعلام وزارت کار، تنها سه میلیون کارگر مهاجر از میانمار در کشور تایلند با دستمزدهای پایین کار می کنند. ده درصد از نیروی کار میانمار را کارگران مهاجر تشکیل می دهند. اضافه بر اینها، تعداد زیادی از مردم آسیب پذیر در کمپ های پناهندگی با شرایط دشوار زندگی می کنند.

یکی دیگر از صادرات کشور برمه، پناهندگانی هستند که به دلیل تنش های قومی مجبور به ترک این کشور شده اند. این پناهندگان در کمپ هایی که تعداد نفرات آنها از صد هزار نفر کمتر نیست در طول تمامی مرز برمه پراکنده اند.

حزب کمونیست برمه بر این باور است که، علیرغم منابع طبیعی بسیار غنی، حاکمیت در این کشور نتوانسته است یک استراتژی اقتصادی مستقل و کارآ را به مرحله اجرا درآورد.

سرمایه گذاران خارجی در مرکز غارت و چپاول منابع طبیعی در این کشور هستند بخصوص در منابع نفت و فلزات گرانبها. تعداد زیادی از پروژه های مربوط به معادن و کشاورزی و مزارع با استفاده از نیروی کار بسیار ارزان مردم در روستاها در جریان است. در حقیقت کارگران مشغول به کار در مزارع و معادن، بهره بسیار ناچیز از کاری که انجام می دهند را می برند. مزارعی که عمدتا مشغول به کشت موز، ذرت و گیاهان دارویی هستند. در عوض بیشترین سود نصیب سرمایه گذاران می شود. قبلا برمه بزرگ ترین صادر کننده برنج بود اما در حال حاضر بزرگ ترین صادر کننده کارگر است. تولید در داخل بسیار پایین است و همین امر میزان واردات از دیگر کشورها را افزایش داده است. به عقیده حزب کمونیست این بحران منحصرا مربوط به کاهش تولید نیست و بی توجهی و عدم نوسازی صنایع کشاورزی هم مزید بر این علت شده است. بهره برداری نامناسب از زمین های زراعی نه تنها به محیط زیست آسیب زده است بلکه باعث شده حاصل خیزی زمین را با چالش های جدی مواجه سازد. زمین های مرغوب بعد از استفاده نامناسب به صورت خشک و نابارور و آغشته  به کودهای شیمیایی به اهالی بومی برگشت داده می شود. مردم برمه متحمل صدمات زیاد از جانب سرمایه گذاران خارجی و ثروتمندان شده اند. منابع کشاورزی، معدنی و جنگلی در ابعاد وسیع به دست آنها به نابودی کشانده شده است. رانش زمین، فرسودگی خاک، خشک شدن رودخانه ها، نابودی حیات وحش و تغییرات آب و هوایی در سراسر کشور قابل لمس و مشاهده است.

از کودتای سال ۱۹۶۲ تاکنون، صحنه سیاسی برمه تحت کنترل مستقیم و غیر مستقیم نظامیان بوده است. یا به طور مستقیم توسط دیکتاتوری نظامیان و یا با همکاری با اتحادیه ملی برای دمکراسی به رهبری آنگ سان سوچی.

سخنگوی حزب کمونیست برمه معتقد است قدرت نظامیان محدود به عرصه سیاسی نیست و حضور آنها در فعالیت های اقتصادی هم غیر قابل انکار است.

اختلاف بین نظامیان و اتحادیه ملی برای دمکراسی سابقه طولانی دارد. دلیل اصلی این امر هم این است که نظامیان در واقع یک گروه از میان گروه هایی بود که حاکمیت را به تصرف درآوردند. مشکل آنها این است که نظامیان به قاعده بازی قانع نبوده و سهم بیشتری را برای خود تعیین کرده اند. این زیاده خواهی از اولین دیکتاتور نظامی کشور، «نه وین» به ارث رسیده است.

حزب کمونیست برمه تاکید دارد که هر دو گروه درگیر در حاکمیت، نمایندگان اقشار ثروتمند و بوروکرات های سرمایه دار هستند. هیچ کدام از دو گروه فوق، مایل نیستند سیاست هایی اتخاذ کنند که اوضاع مردم عادی بهتر و شکاف بین فقرا و ثروتمندان کمتر شود.

با اینکه اختلاف بر سر تقسیم منابع و تشکیلات اقتصادی غیر قابل انکار است اما اختلاف اصلی بر سر کنترل و تقسیم این منابع نیست.

نظامیان برمه سود سرشار از شرکت هایی که انحصارا در اختیار آنان می باشد، به دست می آورند. این شرکت ها، انحصار در فعالیت های مربوط به معدن، کشاورزی، مخابرات و بانکی را به خود اختصاص داده اند. اخیرا کارکرد و میزان سوددهی این انحصارات اقتصادی متعلق به نظامیان با نوسانات نگران کننده ای روبرو شدند. بعد از انتخابات اخیر، نظامیان احساس کردند که خطرهایی انحصارات اقتصادی تحت کنترل آنها را تهدید می کند و به همین دلیل اقدام به کنترل کامل کردند.

سخنگوی حزب کمونیست می گوید: با تمام این اوصاف دشوار است علت تظاهرات ضد دولتی را به درستی تجزیه و تحلیل کرد . اختلاف نظامیان با دولت غیر نظامی برای سال های طولانی، بدون سازش و بدون اینکه خواست های مردم در آن گنجانده شده باشد، وجود داشته است. اما تحلیل های گمراه کننده و پیش داوری هم وجود  داشته است.

از کودتای سال ۱۹۶۲ تاکنون، هیچ دولت غیر نظامی موفق نشده است بیشتر از ده سال حکومت کند و تمامی دولت های غیر نظامی مجبور به تسلیم در برابر نظامیان شده اند. نظامیان حاکم همین شیوه را از سال ۱۹۸۸ که جنبش به رهبری آنگ سان سوچی شروع شد، در مقابله با این حزب به اجرا درآورده اند و آنها هم تسلیم شده اند. لفظ کلمه « کودتا» توسط نظامیان، جوی را به وجود آورده است که دولت غیر نظامی در کشور همیشه مورد تهدید قرار گرفته است. نظامیان بر این باورند که این میراثی است که از اخلاف آنها به ارث رسیده و باید برای حفظ آن دست به هر اقدامی زد.

سخنگوی حزب کمونیست برمه در تحلیل ظریف اوضاع این کشور، می گوید: حزب آنگ سان سوچی پایگاه مردمی دارد و دلیل این امر پیوندهایی است که موسس این حزب  آنگ سان که  سابقه تاریخی مبارزه با استعمار داشته است با دخترش آنگ سان سوچی دارد. سخنگوی حزب کمونیست برمه اما در ادامه به این نکته اشاره می کند که در میان رهبران اتحادیه ملی برای دمکراسی کسانی هستند که قبلا پیوندهایی با نظامیان داشته اند.

اتحادیه ملی برای دمکراسی از دل تظاهرات مردم در سال ۱۹۸۸ به وجود آمد. این حزب موفق شد از موج های به وجود آمده به نفع خود استفاده کند و در واقع آن را مصادره کند. باید تاکید کرد که اتحادیه ملی برای دمکراسی تنها نیروی مخالف نیست اما این نیرو توانست با استفاده از کاریزمای رهبر این حزب یعنی آنگ سان سوچی و تعداد دیگری از رهبران مارکسیست، این میوه رسیده را بچیند. آن خیزش مردمی که به یک شخصیت کاریزما احتیاج داشت، موقعیت آنگ سان سوچی را تا حد رهبری اتحادیه ملی برای دمکراسی ارتقا داد.

بی تجربه گی آنگ سان سوچی در امور سیاسی منجر به این شد که وی نمونه غربی فعالیت سیاسی را برای برمه پیاده کند. چند سال بعد از رسیدن به بالاترین درجه قدرت، آنگ سان سوچی تمامی افرادی را که تمایلات چپ گرایانه داشتند از حزب اخراج کرد. بسیاری معتقدند این پاک سازی با اشاره عناصر دست راستی در حزب از جمله کسانی که با نظامیان همکاری دارند، صورت گرفت.

اتحادیه ملی برای دمکراسی در سال ۱۹۸۸ تاسیس شد. از جمله موسسان این حزب باید به یو آنگ گی (U Aung Gyi) و یو آنگ شی(U Aung Shwe) اشاره داشت. این دو نفر دیگر در قید حیات نیستند اما هر دوی آنها از نظامیان سابق و شدیدا ضد کمونیست بودند.

در هر صورت دولت غیر نظامی به رهبری اتحادیه ملی برای دمکراسی موفق به تغییرات بنیادین برای بهبود زندگی اکثریت مردم نگردید. در یک زمانی حتی آنگ سان سوچی در اتخاذ سیاستی که منجر به سرکوب اقلیت های مذهبی و قومی در این کشور شد با نظامیان در یک جبهه قرار گرفت و عملا پایگاه خود  در بین اقلیت ها را از دست داد. حزب آنگ سان سوچی در سال ۱۹۸۸ حمایت مردمی بسیار زیادی را کسب کرد اما این محبوبیت در اوایل قرن بیست و یکم رو به کاهش گذاشت. همکاری آشکار این حزب با نظامیان در این سال های آخر، ماهیت واقعی این حزب را نزد افکار عمومی روشن کرد. اکثریت مردم دیگر اعتقادی به برنامه ها و قول و قرارهای این حزب را ندارند. با تمام این اوصاف کشور برمه هنوز با مشکل رهبری برای معرفی در سطح ملی و بین المللی مواجه است. جنبش مردمی هنوز موفق نشده است آلترناتیوجایگزین در حد آنگ سان سوچی را معرفی کند.

همگان اطلاع دارند که آنگ سان سوچی در کنار نظامیان، سرکوب اقلیت روهنگیا را محکوم نکرد اما جنبش مردمی هنوز فاقد یک رهبری است و به همین دلیل مجبور است دوباره به آنگ سان سوچی روی آورد.

با توجه به مقاومت های مردمی که هر روز گسترده تر می شود باید منتظر بود و دید که آنگ سان سوچی در نهایت در قامت یک ققنوس قد بر می افرازد یا تبدیل به خاکستر می شود.

سوچی توسط مادرش به سن بلوغ رسید. مادر وی یک دست راستی و متعلق به تفکر فکری بود که ضد کمونیست بودن در آن برجسته بود. او فقط دو سال داشت که پدرش ترور شد اما وی هیچ وقت از نقشی که پدرش در تاسیس حزب کمونیست برمه داشت سخنی نگفت. ما نباید هیچ وقت فراموش کنیم، موقع تصمیم گیری در رابطه با اخراج کسانی که متهم به افکار چپ گرایانه در حزب شده بودند و نقشی مهم در رساندن او به رهبری حزب را داشتند، وی از جمله کسانی بود که رای به اخراج آنها داد.

منبع: مورنینگ استار

https://akhbar-rooz.com/?p=112291 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
داریوش نثاری
داریوش نثاری
2 سال قبل

چرا نویسندگان مطلب به موضع چین در قبال کودتا اشاره نکرده اند؟ آیا نویسندگان از مقدار و میزان قاچاق سنگ‌های قیمتی میانمار یا برمه به چین با چشم‌پوشی ماموران گمرک دو طرف اطلاع دارند؟

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x