پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

آیا امروزمولفه‌های فروپاشی و گذار از حکومت مافیا در ایران فراهم‌اند؟ – چنگیز عباسی

جامعه شناسان تجمیع پنج یا شش عنصر اساسی را برای اطمینان از فروپاشی حتمی یک حکومت خودکامه در یک کشور ضروری میدانند و من اینجا سعی خواهم کرد به این پنج یا شش مورد بپردازم تا نهایتا به یک نتیجه منطقی...

جامعه شناسان تجمیع پنج یا شش عنصر اساسی را برای اطمینان از فروپاشی حتمی یک حکومت خودکامه در یک کشور ضروری میدانند و من اینجا سعی خواهم کرد به این پنج یا شش مورد بپردازم تا نهایتا به یک نتیجه منطقی در رابطه با موقعیت کنونی حکومت مافیا در ایران از یکسو و موقعیت مردم ناراضی از آن در سوی دیگر در شرایط کنونی ایران دست یابیم

جامعه شناسان تجمیع پنج یا شش عنصر اساسی را برای اطمینان از فروپاشی حتمی یک حکومت خودکامه در یک کشور ضروری میدانند و من اینجا سعی خواهم کرد به این پنج یا شش مورد بپردازم تا نهایتا به یک نتیجه منطقی در رابطه با موقعیت کنونی حکومت مافیا در ایران از یکسو و موقعیت مردم ناراضی از آن در سوی دیگر در شرایط کنونی ایران دست یابیم.

قبلاً به دو مورد بصورت مقدمه این مطلب اشاره بکنم، یکی اینکه این پنج یا شش مورد مانند همه موارد مربوط به علوم اجتماعی نتیجه بررسیهای تجربی اندیشمندان این حوزه هستند و وضعیت قطعی و لوح محفوظی ندارند، بطوریکه هم رژیم خودکامه میتواند با اقداماتی در آنها پسروی ایجاد کند و هم نیروهای سیاسی می‌توانند این موارد را منسجم و شتاب‌آلود سازند.  

علت ضروری این بررسی این است که پاسخی بیابیم برای کسانیکه یا خیلی خوشبین هستند و منتظر که این حکومت امروز یا فردا خود بخود از پای درآید و همچنین برای کسانیکه معتقدند که اگر حکومت ونزوئلا با آنکه بیش از پنجاه کشور ریاست جمهوری مادورو را قبول نداشتند و اپوزیسیون را به رسمیت شناختند و علیرغم وضعیت اقتصادی درب وداغون ونزوئلا ، حکومت مادورو توانست به حیاتش ادامه بدهد، پس در ایران هم  که هنوز خیلی با این وضعیت فاصله دارد حالا حالا ها رژیم ماندگار است و نباید منتظر فروپاشی آن حداقل در دو دهه آینده شد.

 علت این تعیین زمان از نظر آنان بدین دلیل است که تا بیست سال آینده انرژیهای غیر فسیلی پاک در جهان جایگزین انرژی فسیلی خواهد شد و استخراج و فروش نفت و حتی گاز دیگر مقرون به صرفه نخواهد بود و لذا آن تاریخ را باید به دلیل عدم تغییر زیرساختهای اقتصادی از اقتصاد صادرات نفتی به اقتصاد صنعتی در ایران، نقطه صفر اقتصادی ایران نامید که در آن کلا ایران دیگر درآمدی از بازار فروش نفت و فرآورده‌های نفتی و همچنین به دلیلی که فوقا رفت از فرآورده‌های صنعتی نخواهد داشت و لذا مردم هم درآمد و سطح زندگی قابل تحملی نخواهند داشت نهایتا اقدام به براندازی رژیم خواهند کرد. از نظر نگارنده پرداختن به میزان کارایی و استحکام این نظریه و ارتباط آن با فروپاشی حکومت در ایران در اینجا و در حوصله این مطلب نیست و لذا آن را به مطلب مستقل دیگری وامیگذارم و اینجا تنها به موقعیت کنونی حکومت و مردم از منظر وضعیت متغیرهای موثر بر فروپاشی  مافیا در ایران می‌پردازم.

مورد اول  بی پولی دولت یا حکومت، بطوریکه دولت قادر به پرداختن به موقع و به مقدار مناسب حقوق کارکنان خود و گرداندن چرخ حکومت نباشد، و این امر هم باعث نارضایتی عمومی و هم باعث تردید عوامل حکومتی در کفایت سیاسی حکومت شود که در ادامه از یکسو به اعتراضات خیابانی مردم « جنبش گرسنگان », و از سوی دیگر به نافرمانی نیروهای سرکوبگری منجر میشود که خود به همان دلیل عدم دریافت حقوق و مزایای مناسب و به موقع از حکومت ناراضی هستند . طبیعی است که این امر حکومت را در امکان سرکوب تظاهر کنندگان ناتوان می سازد.

آیا این وضعیت در ایران به کمال رسیده است؟ به باور نگارنده ما در حال حاضر در میانه این مسیر هستیم و هنوز قدری راه در پیشاروی ما برای رسیدن کامل به این مرحله وجود دارد. حکومت فعلا می‌تواند از طریق قاچاق مواد مخدر و فروش نفت و راههای دیگر مخارج نیروهای نظامی و امنیتی و نیروهای سیاه سرکوبگر خود را تامین کند. طبیعی است که این شاخصه اگر مستقل و یگانه در نظر گرفته شود رسیدن به این مرحله تا دو دهه آینده قابل تصور نیست. در ونزوئلا علیرغم وضعیت اسفناک اقتصادی حکومت حقوق و مزایای نظامیان را بخوبی تامین کرد و به این ترتیب وابستگی آنها به خود را علیرغم دعوت‌های مکرر اپوزیسیون برای پیوستن آنها حفظ نمود. در ایران هم در هر صورت حکومت نیروهای نظامی و سرکوبگر خود را حفظ خواهد کرد. با توجه به شرایط بین المللی موجود و روابط فی مابین ایران و دنیای آزاد بنظر می‌رسد که تحریم‌های خردکننده آمریکا نتوانست رژیم را وادار به ورود به این مرحله نماید هرچند فشارها حداکثری بودند. لذا یک بازگشت از این تحریمها را باید طبعا در ادامه مشاهده کرد که باعث گشایش امکانات مالی رژیم خواهد شد و استفاده از این متغیر حداقل در شرایط آتی تا آن زمان زیاد امیدوار کننده نخواهد بود.

مورد دوم نارضایتی جناحهای ضربه‌گیر و روانساز رابطه میان حکومت و مردم از بدنه اصلی و راس حکومت به دلیل در مخاطره قرار گرفتن حیثیت سیاسی این جناح‌ها است که ممکن است به دلیل عدم تامین توانایی مالی آنها و یا دخالت ندادن آنها در ساختار قدرت و یا از حد گذشتن ناهنجاری‌های رفتاری حاکمیت با مردم و ناتوانی این جناح‌ها در توجیه آن صورت گرفته باشد. این جناح‌ها که شامل اپوزیسیون قلابی و بخشهایی از روشنفکران و هنرمندان و چهره‌های شاخص در میان مردم هستند که به عنوان خندق دور قلعه حکومت عمل میکنند تا ناراضیان را با ارائه راه حلهای بظاهر منطقی و کارآمد و کم هزینه مثل راه حل اصلاحات از بالا،  از برخورد مستقیم با حاکمیت باز ‌دارند. یک مثال روشن در اینجا جبهه اصلاحات در ایران است که در این مرحله اگر این جناح حکومتی به هوادارانش بگوید که از اصلاح حکومت ناامید شده است و خودشان تصمیم بگیرند که چه باید بکنند، طبعا نیروی محرکه بزرگی به وسعت وزن اجتماعی آن جناح از حاکمیت کنده شده و به جبهه انقلاب می‌پیوندد و بر علیه حاکمیت به حرکت در می‌آید.

اما در این مورد این شاخصه هم همانطور که در انتخابات کذایی ۱۴۰۰ معلوم شد این جناحها علیرغم نارضایتی‌شان هنوز رویگردانی خود از رژیم را بطور کامل اعلام نکردند. هرچند رفتار کجدار و مریز آنها با رژیم باعث کنده شدن بخشهایی از هواداران آنها از رژیم شده است اما هنوز این پروسه به صورت کامل انجام نگرفته وکماکان نیروهای متوهم زیادی وجود دارند که به امید شفا به این امامزاده دروغین دخیل بسته‌اند.

مورد سوم پیدا شدن نقطه مشترک اجتماعی برای به هم پیوستن مردم ناراضی است. به این معنی که علیرغم نارضایتی عمومی همیشه بخش وسیعی از مردم، سواری بگیران مجانی جنبش‌های براندازی هستند و فکر میکنند که به هر حال دیگران باید سپر بلای آنها شوند و آنها بدون هزینه گردنه انقلاب را بگذرانند. باید وضعیتی وجود داشته باشد که بخشهای زیادی از این مردم را هم وارد صف ناراضیان اکتیو و میدانی گذار از حاکمیت خودکامه نماید. مثلاً بیکاری و آینده نامعلوم فرزندان و یا اخراج‌های گسترده و از این قبیل.

در اینجا هم ما هنوز سواری گیرندگان زیادی را در نپیوستن به میدان داریم که هرچند مرتبا بر دامنه پیوستن آنها افزوده میشود اما این پیوستگی هنوز به حد قابل قبولی نرسیده است تا بتوان از آن با عنوان همبستگی فراگیر ملی یاد کرد.

مورد چهارم وجود یک آلترناتیو فکری در برابر ایدئولوژی حاکمیت است بطوریکه اعتقاد عمومی بر این قرار گیرد که مثلاً به جای حکومت اسلامی که ناتوان از اداره کشور و تامین رفاه و امنیت اجتماعی است حکومت سکولار دموکراتیک برقرار کنیم. وجود این آلترناتیو نیروی بسیاری را از بلاتکلیفی ذهنی خلاص میکند و به میدان مبارزه  می‌آورد. من این مولفه را با نام کارکرد ایدئولوژی متقابل از آن یاد میکنم. شما عملکرد ایدئولوژی اسلام را در انقلاب معکوس ۵۷ در برابر حکومت سکولار پهلوی و همچنین ایدئولوژی دموکراسی را در برابر اسلام سنتی در جنبش دوم خردادی ها دیدید که توانست چه نیروهایی را به میدان بیاورد. هرچند در جنبش دوم خرداد طرح دموکراسی خواهی از سوی جناحی از خود حاکمیت صورت گرفت و عملکرد آنرا با مشکلات عمده‌ای روبرو کرد.  

در مورد این بخش هم خوشبختانه جامعه ایران در حوالی تکمیل آن قرار دارد بطوریکه حتی دارندگان اعتقادات مذهبی هم قبول کرده‌اند که رژیم مذهبی قادر به اداره کشور نیست و حکومت باید سکولار-دموکرات باشد.

مورد پنجم وجود شرایط بین المللی مناسب و حمایت کننده از جنبش براندازی یا گذار است. در مورد ایران این قضیه قدری بغرنج است و بسیار وابسته به مورد ششم است. لذا مورد  ششم را همینجا مطرح میکنم تا این دو را با هم ترکیب و نتیجه کنم.

مورد ششم وجود یک آلترناتیو سیاسی قدرتمند و فراگیر، سکولار و دموکرات است که بعنوان جانشین حکومت موجود واقعا وجود داشته باشد. این آلترناتیو هم امید فراوانی برای گذار در میان مردم انقلابی ایجاد میکند و هم خیال جامعه جهانی را از آینده کشور پس از سقوط رژیم مطمئن می‌سازد و هم حمایت بین‌المللی برای پیشبرد اهداف آن، نقشه راه گذارش به حاکمیت و اجرای برنامه‌های اجرایی‌اش جذب میگردد. حمایت بین المللی از دونظر برای مردم انقلابی اهمیت اساسی دارد. اولا اینکه حکومت موجود را تحت فشار قرار میدهد و به فروپاشی آن شتاب می‌بخشد و ثانیا حکومت جدید را به رسمیت می‌شناسد و سوم اینکه امکانات عظیمی را در اختیار آلترناتیو یاد شده قرار میدهد تا بتواند هم ملت را سازماندهی کند و هم بتواند از عهده اقدامات و هزینه‌های گذار برآید.

خوب درست در همین نقطه بزرگترین ضعف ما برای گذار روی در روی ما ایستاده است. جریانات سیاسی ایرانی هم در داخل و هم در خارج بشدت پراکنده‌اند و نیازمند یک ائتلاف گسترده هستند تا وجود این آلترناتیو سیاسی را بلورینه نمایند.

در حال حاضر حرکت در راستای تشکیل چنان ائتلافی بسیار به کندی پیش می‌رود و خود همین موضوع باعث میشود که جامعه جهانی نسبت به کفایت سیاسی اپوزیسیون برای سازماندهی مردم و اداره کشور در مرحله انقلاب و بعد از آن خوشبین نباشد.

لذا با توجه به موارد ششگانه فوق و رابطه آنها با موقعیت مردم خواهان براندازی،  بنظر می‌رسد که حکومت علیرغم ناکارآمدی‌های بسیار هنوز قادر به ادامه حیات است و براندازی موفقیت آمیز آن هنوز به قدری زمان نیاز دارد که در پروسه آن مردم باید فشارهای شدید بیشتری را به حاکمیت وارد سازند و احزاب و جریانات سیاسی با شتاب بیشتری به ائتلاف یاد شده دست یابند.

البته ناگفته نماند که حرکت ناگهانی مردم خشمگین و انقلابی میتواند بدون آمادگی شرایط یاد شده هم به هر دلیل ناشناخته دیگری آغاز شود و شاید منجر به سرنگونی حاکمیت هم بگردد ولی به دلیل فراهم نبودن موارد پنجم و ششم به احتمال بسیار زیادی مجددا به دیکتاتوری دیگری راه می‌برد که این خود خسران بزرگی است.

تشکلهای سیاسی ایرانی خارج از کشور برای اینکه در قدرت سیاسی در ایران سهمی داشته باشند باید اول بتوانند که در ایران و در میان مردم باشند و برای بودن در ایران باید رژیم حاکم را براندازند و برای برانداختن آن باید با هم ائتلاف گسترده‌ای را تشکیل دهند که جامعه جهانی و مردم داخل کشور آنها را جدی بگیرند و برای اداره سیاسی کشور به آنها اعتماد کنند. همچنین لازم است که این تشکلها از طیف وسیعی از فعالان جنبش مخالف دیکتاتوری حاکم حمایت کرده و برای تشکیل این ائتلاف با آنها تلاش جدی عملی مبذول دارند. امر واضح و طبیعی در این باره این است که بدون ائتلاف نیروهای داخلی با هم و نیروهای خارج نشین با هم و سپس ائتلاف میان ساکنان این دو جغرافیای متفاوت امکان گذار به دموکراسی در ایران بسیار بعید خواهد بود. لذا پیشنهاد من این است که رهبران عمده اپوزیسیون داخل و خارج ابتدا فراخوان داده و نیروهای مستقر در جغرافیای سکونت خویش را بر سر گذار از حاکمیت مافیا به ائتلاف فرا بخوانند و هیچ شرط دیگری غیر از همکاری برای گذار از حاکمیت مافیا در کشور را پیشاروی قرار ندهند. طبیعی است که در یک نظام دموکراتیک در آینده همه این نیروها علیرغم تفاوتهای سیاسی و ایدئولوژیک حضور خواهند داشت و به اندازه وزن اجتماعی خود در انتخابات آزاد شرکت خواهند کرد. پس چرا برای رسیدن به آن مرحله با هم ائتلاف نکنند و از مواهب این ائتلاف خود و ملت ایران را بهرمند نسازند؟

در مجموع باید گفت هنوز شرایط گذار از حاکمیت مافیا به دیکتاتوری بر اساس سنجه‌های مورد اشاره فراهم نیست هرچند به میزان زیادی پیش رفته است. رژیم می‌تواند با اصلاحات صوری این پیشرفت را مدتها متوقف نگهدارد و نیروهای مخالف خود را وارد یک جنگ فرسایشی نابرابر نماید و از آن به نفع خود سود جوید.

نقص عمده و بزرگترین مشکل بر سر گذار به دموکراسی در ایران در شرایط امروز ایران  تن ندادن مخالفان رژیم به یک ائتلاف گسترده است که مولفه‌های دیگر را بشدت تحت تاثیر قرار میدهد.

چنگیز عباسی

https://akhbar-rooz.com/?p=116915 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بهروز
بهروز
2 سال قبل

سلام بنظر من در این پاراگراف پایین اشکال دارد بجای دیکتاتوری کلمه متضادش باید نگاشته شود

«در مجموع باید گفت هنوز شرایط گذار از حاکمیت مافیا به دیکتاتوری بر اساس سنجه‌های مورد اشاره فراهم نیست»

F Sharifi
F Sharifi
2 سال قبل

این اقا چه اصراری دارد که مانند نشریات زرد اروپایی یک دیکتاتوری مذهبی راست افراطی که در کمتر از یک هفته بیش از ۱۵۰۰ معترض را میکشد ، با حکومت ونزوئلا هر جند غیر دموکراتیک مقایسه کند ؟

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x