پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

آیا می توان وحدت جبهه دوم خرداد را حفظ کرد؟ – ف. تابان

جبهه دوم خرداد، از روزهای خوش خود فاصله گرفته است. کنگره تشکیل نشده این جبهه، اختلافات عمیقی را آشکار کرد که در میان گروه های مختلف این جبهه ریشه دوانیده و کارایی آن را به میزان زیادی سلب کرده است. در مواجه با این اختلافات  شاهد دو رویکرد عمده در نیروهای درون حکومت هستیم. محافظه کاران و بخش محافظه کار جبهه دوم خرداد «انحصار طلبی»‌جبهه مشارکت اسلامی را باعث بروز این اختلافات می دانند و می کوشند موقعیت مشارکت را در این جبهه بیشتر تضعیف کنند. لایحه های افراطی حکومت با استفاده از آشکار شدن اختلاف ها و انتقادهایی که به طور عمده از موضعی محافظه کارانه از سوی سایر گروه های دوم خردادی متوجه مشارکت اسلامی شده است، حتی در آرزوی متلاشی کردن جبهه مشارکت هستند. این اقدامات همزمان است با فشارهای سرکوبگرانه، اما هنوز پراکنده ای، که علیه کادرهای این حزب در گوشه و کنار کشور در جریان است و دبیر کل جبهه مشارکت را به این نتیجه رسانده است که بخشی از حاکمیت قصد «زدن» این جریان را دارد.
جبهه مشارکت اسلامی به عنوان متهم شماره یک اردوی محافظه کاران، در برابر اتهامات انحصارطلبانه ای که علیه آن وارد می شود، سکوت را برگزیده است. رهبران این جبهه می کوشند با خویشتن داری مانع از تشدید اختلافات، لااقل در انظار افکار عمومی شوند و چارچوب های جبهه ای را که از هر سو در حال فروریختن است برپا نگاه دارند.
اتهام انحصار طلبی به جبهه مشارکت اسلامی از سوی محافظه کارانی که حتی داشتن یک روزنامه را برای حزب اکثریت ممنوع کرده اند، البته قدری خنده دار به نظر می آید و به هیچ وجه ماهیت واقعی اختلافات درون جبهه دوم خرداد را آشکار نمی کند و بیشتر به عنوان یک سلاح سیاسی – تبلیغاتی از سوی رقبا برای مقابله با جبهه مشارکت و حذف آن از ساختار قدرت به کار می رود.

دلایل مهمتر وضعیت فعلی جبهه دوم خرداد را می توان چنین برشمرد:
١. جبهه دوم خرداد یک ائتلاف انتخاباتی بود که در دوران موفقیت های جنبش اصلاحات شکل گرفت و نیروهایی وارد آن شدند که اهدافی مغایر هم داشتند. در حالی که گروهی از اصلاح طلبان، جبهه دوم خرداد را شکل سازمانی مناسبی برای جنبش اصلاحات و پیشبرد اهداف اصلاح طلبانه خود تصور می کردند، گروهی برای آن در این جبهه داخل شدند که بتوانند یک بار دیگر از نردبان قدرت بالا بروند. بسیاری از نمایندگان مجلس فعلی و از جمله رئیس آن و نیز دیگر مقامات و مسئولین کشور، بدون قرار گرفتن در جبهه دوم خرداد و بطور مشخص تر بدون برخورداری از حمایت حزب مشارکت، هرگز قادر نبودند نه اعتماد مردم را به دست آورند و نه مقامات و مناصب و ریاست های مختلف را اشغال کنند. اگر بسیاری از نیروهای سیاسی و دموکرات کشور که به دلیل سیاست های انحصارگرایانه حکومت ایران (که جبهه مشارکت نیز در آن ها سهیم و شریک است)، از حق فعالیت سیاسی، ‌آزاد و قانونی در کشور برخوردار نیستند، حق داشته باشند جبهه مشارکت اسلامی را در کنار سایر گروه ها و جناح های حکومت به انحصارطلبی متهم کنند، اما این دسته از مقامات حکومت مطلقا چنین حقی ندارند و هیچ گاه نباید فراموش کنند که مقامات و صندلی های سرخ خود را بیشتر از همه مدیون مشارکتی ها هستند!
یکی از دلایل رشد اختلافات و تضادها در جبهه دوم خرداد همین است که برای بخشی از عوامل تشکیل دهنده این جبهه، با بازگشت دوباره به قدرت، جنبش اصلاح طلبانه به پایان رسیده است و اکنون درخواست خروج از قدرت به هیچ وجه با موقعیت ها و امتیازاتی که به دست آورده اند، سازگار نیست.
٢. جبهه دوم خرداد برای شکل ویژه ای از حرکات اصلاح طلبانه در کشور ما به وجود آمد. تشکیل آن مصادف با امیدواری هایی بود که برای پیروزی های قدم به قدم و بدون دردسر و هزینه وجود داشت. این جبهه با هدف  اصلاحات در درون حکومت اسلامی شکل گرفت و اکنون که این مسیر به مانع برخورده و اصلاح طلبان پیگیر مجبورند راه های دیگری را برای ادامه خواست های مردم ایران جستجو و پیگیری کنند، طبیعی است که جبهه دوم خرداد به بن بست برسد و یاران نیمه راه اصلاحات از آن جدا شوند. این روند را نه با سکوت، نه با گذشت از منافع مردم و نه با کوشش برای کوچک شمردن اختلافات نمی توان تغییر داد. جبهه دوم خرداد برای مبارزات سخت و دشوار با جناح محافظه کار، برای اجرای طرح هایی نظیر خروج از حاکمیت، حتی برای اقدامات شجاعانه ای نظیر برگزاری رفراندم ساخته نشده است. این جبهه از سوی بسیاری از شرکت کنندگان آن وسیله ای برای باز تقسیم قدرت بوده است و اکنون که جنبش اصلاح طلبانه و دموکراتیک مردم ایران به مراحل دیگری قدم گذاشته است، نیاز است نیروهایی که خواهان پیمودن این راه هستند، به گرد یکدیگر آیند.
٣. کوشش جبهه مشارکت اسلامی و دیگر همفکران آن در جبهه دوم خرداد برای حفظ وحدت و یگانگی در این جبهه، متاسفانه تا به امروز همواره با عقب نشینی از مواضع قبلا اعام شده و خواست های واقعی مردم ایران همراه بوده است. چه در آن زمان که آنان علیرغم اکثریت کاملا چشمگیر خود، رهبری مجلس را به دیگران وا گذار کردند و چه زمانی که از طرح ها و وعده های خود از جمله در مورد اصلاح قانون انتخابات، اصلاح قانون مطبوعات، حذف دادگاه ویژه روحانیت و فراهم کردن شرایط برای فعالیت «همه ایرانیان» عقب نشستند، این عقب نشینی ها همواره با توجیه حفظ وحدت در جبهه دوم خرداد صورت گرفت که هر چند جبهه مشارکت صادقانه نیز به آن اعتقاد داشت، اما این صداقت اصلا به سود پیشرفت جنبش اصلاحی مردم ایران تمام نشد.
حفظ وحدت در جبهه دوم خرداد تا به امروز هموار با نرم شدن و کم رنگ شدن شعارها، هدف ها و برنامه های گروه های رادیکال تر همراه بوده است و قابل پیش بینی است در صورت تلاش برای حفظ این وحدت، روند فعلی همچنان ادامه یابد.
۴. این روند و روح «وحدت گرایی» ‌حاکم بر جبهه مشارکت، هر چند تا به امروز توانسته است وحدت ظاهری جبهه دوم خرداد را حفظ کند، اما به محدود شدن قابل توجه و چشمگیر پایه اجتماعی آن انجام یده است. نیروهای روشنفکر و جوانان و زنان که خواهان سیاست های رادیکالتر و قاطع تری هستند به طور روزافزونی از این جبهه فاصله گرفته اند. حزب مشارکت اسلامی نیز از تبعات این سیاست برکنار نبوده و به میزان زیادی هواداران و علاقمندان خود را از دست داده و اعتماد عمومی به آن در سطح جامعه خدشه دار شده است. جبهه مشارکت برای حفظ پیوندهای خود با جریاناتی نظیر مجمع روحانیون مبارز و کارگزاران سازندگی، سرمایه بزرگتری را از دست داده و نتیجتا موقعیت آن هم در جبهه دوم خرداد و هم در کل حکومت نیز تضعیف و ضربه پذیری آن بیشتر شده است.
از سوی بسیار از فعالین سیاسی در کشور، بارها این موضوع مطرح شده است که پا به پای تعمیق اختلافات در جبهه دوم خرداد و حرکت جناح محافظه کار آن به سوی اردوی محافظه کاران، جبهه مشارکت اسلامی باید به سهم خود درصدد گسترش پایگاه اجتماعی جنبش اصلاح طلبانه و هموار کردن راه مشارکت نیروهای پیگیر خواهان اصلاح و تحول در کشور برآید. این قدم تاکنون متاسفانه برداشته نشده است و اگر اتهام انحصارطلبی بر جبهه مشارکت اسلامی و همفکران آن وارد باشد، که هست، نه در رابطه با گروه های مدعی در جبهه دوم خرداد، بلکه در این است که جبهه مشارکت حاضر به گسترش پایگاه اجتماعی و سیاسی جنبش اصلاح طلبانه نشده و در صدد تقویت مناسبات خود با بخش های دموکرات کشور ما برنیامده است.
نتیجه این سیاست آن بوده است که اکنون که جبهه دوم خرداد از سمت راست خود در حال فروپاشی و انتقال به اردوی محافظه کاران است، از سمت چپ خود نیز نه تنها نمی تواند نیروی تازه ای بگیرد، بلکه هواداران خود را از دست می دهد و این وضعیت بزودی به صورت خلایی در جنبش اصلاح طلبانه بروز خواهد یافت.

عمر جنبش دوم خرداد به پایان رسیده است. بیان این واقعیت به معنای ضدیت با جبهه دوم خرداد و مخالفت با وحدت نیروهای هوادار اصلاحات نیست، بلکه به منظور آن است که اصلاح طلبان واقعی و دموکرات های کشور ما بتوانند گزینه های مناسب را برای دفاع از دستاوردهای جنبش دوم خرداد و ادامه آن، بیابند. جبهه دوم خرداد محصول دوره ای از مبارزه بود که اینک پشت سر گذاشته شده است. ستاره این جبهه در همان زمانی نزول کرد که روشن شد ادامه مسیر اصلاحات در چارچوب قوانین و نهادهای موجود امکان پذیر نیست. بخش های محافظه کار این جبهه با درک این موقعیت، اکنون می کوشند بار دیگر پل های تخریب شده میان خود و اردوی رقیب محافظه کار خویش را از نو برقرار سازند. سرچشمه قدرت چنین گروه هایی هیچ گاه افکار عمومی و مردم نبوده است، آن ها همواره از رانت های قدرت برای بقای خود استفاده کرده اند. برای روحانیونی که به خاطر بازگشت به قدرت اصلاح طلب شدند و برای کارگزارانی که یک حادثه آن ها را به صفوف جنبش مردم راند، در آن سو، آشنایان مطمئن و قدیمی وجود دارد، اما جبهه مشارکت اسلامی و کادرهای جوان و پرشور جنبش اصلاحات در کجای این ساخت بسته و متکی بر «پدرسالاری» و روابط دیرینه، مامنی خواهند یافت؟ این جبهه چه راه دیگری دارد جز آن که به سرچشمه قدرت خویش، یعنی بدنه اجتماعی جنبش اصلاحات رجوع کند و دوستان و همراهان خود را در آن جایی بیابد که تا به حال همواره از آن دوری کرده است؟

https://akhbar-rooz.com/?p=9230 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x