سه شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۳

سه شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۳

اخطار به محمد امینی – هادی خرسندی

هادی خرسندی
هادی خرسندی

جناب محمد آقای امینی
مواظب باش زین بدتر نبینی

شنیدم میرود دائم کش و قوس
برای تو علی میرفطروس

که میخواهد به تمهید و تأنی
ترا بنماید ایشان ضربه فنی

کتابی را که تو ننوشته بودی
به نامت منتشر سازد به زودی

کلامی را که تو ناگفته باشی
به نقل از تو بگوید با حواشی

به زودی میکند عکس ترا چاپ
کنار والت دیسنی! (با فتوشاپ)

تو تا هستی طرفدار مصدق
نیاسائی ازین جاعل محقق

اگر این حرف از من میپذیری
همان بهتر که نادیدش بگیری

به کار خود برس، او را رها کن
نه اصلاً جانب او اعتنا کن

بگردان روی و بگذر از کنارش
مزن برهم بساط «کسب و کار»ش

از آنجا که نباشی همردیفش
سر آخر هم نخواهی شد حریفش

امینی جان خطرناکند اینها
که وارث های ساواکند اینها

تو هرگز برنیائی از پس او
مده پاسخ که خاموشی بس او

هادی – ۱۳ دی ۹۹

https://akhbar-rooz.com/?p=99480 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

27 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
علی میرفطروس
3 سال قبل

متأسفم که آقای خُرسندی با اینگونه«منشآت»!! خود را «خُرسند» می کند.من قبلاً دربارۀ افاضات وی سخن گفته ام و لذا، توجۀ خوانندگان را به « افاضات هادی خرسندی و فراموشی تاریخی » جلب می کنم…به قول اسماعیل جان خوئی:

 من ُخردیِ عظیم ِ تو را می دانم
و می پذیرم من
که از ماهیان ِ کوچکِ آن جویبار
هرگز نهنگ  زاده نخواهد شد
 
علی میرفطروس

هادی خرسندی
هادی خرسندی
3 سال قبل

یزد دور است، گز نزدیک! ….. طرز تاریخنویسی میرفطروسی

————————————————————

سلام. من آن پائین ترها، در پاسخ آقای غلام سفیدکوهی فقط نوشتم «قربان من مثل شما قدرت پیشگوئی یا «پیش احتمالی» ندارم. خوب است که شما سنجابی را می بینید ولی بختیار را نمی بینید. ممنون»

جناب میرفطروس با استناد به همین عبارت افشاگری میکند: ( امّا اینکه درپاسخ به آقای سفیدکوهی، هادی خرسندی خودرا به دکترشاپوربختیار «بسته»!) . . . . .  فاصله کلمات و گیومه و علامت، از آقای میرفطروس است. شاهد از غیب رسید!

 کدام تاریخنویسی یا محققی یا ژورنالیستی یا فارغ التحصیل اکابری – به جز آقای میرفطروس – از آن پاسخ ۲۲ کلمه ای، نتیجه میگیرد که من خودم را به دکتر شاپور بختیار «بسته» ام و با گیومه هم از دو طرف گره زده ام که باز نشود؟

به همین راحتی است که آدم، آقای علی میرفطروس میشود. تاریخ نویسی کامل ایشان که در همین صفحه در دسترس است، چنین است:

خرسندی پاسخ نوشت:

 «قربان (یعنی اقای غلام سفیدکوهی) من مثل شما قدرت پیشگوئی یا «پیش احتمالی» ندارم. خوب است که شما سنجابی را می بینید ولی بختیار را نمی بینید. ممنون»

میرفطروس تاریخ نوشت:

«امّا اینکه درپاسخ به آقای سفیدکوهی، هادی خرسندی خودرا به دکترشاپوربختیار «بسته»! (است) ظاهراً ناشی از «آلزایمر» یا نوعی «لاف در غربت زدن»است چراکه ما هنوز «انشائات» آقای خرسندی علیه دکترشاپوربختیار در«انقلاب شکوهمنداسلامی»شان  را به یاد داریم. » (نقطه سرسطر:) «چنین مباد!»

منظورشان از «انشائات» باید «منشئات» باشد (تا چه باز از قول من جعل بکنند) اما منظورشان را از «چنین مباد!» متوجه نشدم. چه ربطی دارد؟ چی چنین مباد؟ تاریخنویسی چنین مباد؟ آمین!

در خاتمه میخواهم خودم را «محکم» به احمد شاملو «ببندم» و از «قول» او «بنویسم»:

«هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود برنخاست ……»

علی میرفطروس
3 سال قبل

مردی از ایران
دوست آگاه و ارجمندم
به نکات درستی اشاره کردید و برآن اشارات درست  باید افزود که در دوران معاصر، آن «خصلت های ایلی-عشیره ای» در سازمان های سیاسی (چه دینی-چه لنینی) جلوه گر شده است،اینکه پس از گذشت یک قرن  ما هنوز نتوانسته ایم  بسیاری از رویدادهای گذشته  را تبدیل به تاریخ کنیم،ازجمله  ناشی از همان خصلت«ایلی-عشیره ای» است.تداوم این«دُورباطل» ناشی از این نیز هست که بسیاری از این«روشنفکرانِ همیشه طلبکار» می کوشند تا اشتباهات ایران سوزشان – در« انقلاب شکوهمند اسلامی »- را در«خرقۀ مصدّق» و یا در«سنگرِ ۲۸ مرداد ۳۲»  پنهان کنند.بنابراین، به قول حافظ:
خرقه پوشیِ وی از غایتِ دینداری نیست
جامه ای بر سرِ صد عیبِ نهان پوشیده است

باسپاس از عنایت شما
علی میرفطروس 

مردی از ایران
مردی از ایران
3 سال قبل

صحبت از خلقیات ما ایرانیان به میان آمد. در این جا به سه شخص یا سه نویسنده بر می‌خوریم؛

ایرج پزشکزاد در قالب یک داستان طنز الود تصویر یک پیر سرباز مالیخولیای را نشان میدهد که خود را در نقش

 ناپلئون بناپارت تصور می‌کند. او در عین که به دیگران امر و نهی می‌کند و از شهامات‌های مثال زدنی خودش در جنگ‌های “کازرون و ممسنی” سخن‌ها میگوید، به شدت از این “انگلیسی ها” وحشت دارد. 

علی میرفطروس ولی در قالب یک تجزیه و تحلیل سیاسی- تاریخی روحیه ایرانیان را “قبیلهٔ و عشیره ی”  میبیند. و

 توضیح میدهد که این روحیه به علت هجوم بیابان گردان به سرزمین ما وارد شده و در فرهنگ ما جا خوش کرده است. و به علت همین روحیه “قبیلهٔ ی و عشیره ی” ما از یک “عصبیت” به  ” عصبیت” پرتاپ میشویم، یعنی در حقیقت در چنبره افراط و تفریط گرفتار شده یم.

از نقطه نظر من، پرتاپ شدن از یک عصبیت به عصبیت دیگر  چیزی نیست جز همان  دایی جان ناپلئون که هم شجاعت دارد و هم از یک دشمن خیالی وحشت دارد. اگر پیام پزشکزاد را درست دریافته باشم، آن “انگلیسی بد ذات” و آن

 “ناپلئون شجاع” هم کسی نیست جز خود ما. هر دوی این شخصیت در وجود ما همزمان وجود دارند.

   

این افراط و تفریط در رفتار ما ایرانی‌ها به گونه‌ای دیگر توسط جمالزده در کتابی زیر عنوان “خلقیات ما ایرانیان”  به شکل یک سری مقالات آماده است که نشان میدهد که ایرانی‌ها از راستگویی دوران باستان به دروغ گویی دوران مدرن تغییر شکل داده ا‌ند ولی در عین حال هردو روحیه را همزمان دارند.

     

جالب است که در این میان فقط علی میر فطروس است که آماج انواع تهمت و ناسزا قرار گرفته است. چرا؟ فقط برای

 این که او عملکرد  اقای مصدق در دوران زندگی سیاسیش را به زیر ذره بین برده است. شک ندارم که با توجه به

 “روحیه ما ایرانیان” اگر جمال زاده و پزشکزاد هم چنین کرده بودند آنان نیز مانند میرفطروس از گزند هیچ گونه بد و بیراهی در امان نبود

زنی از ایران
زنی از ایران
3 سال قبل

“مردی از ایران” بزرگوار، دلیل مخالفت با امثال میرفطروس این است که در لباس تاریخ پژوهی و بی طرفی، بدنبال تحریف تاریخ به نفع منافع سیاسی فعلیشان هستند و خاک در چشم جوانان میپاشند! این مورخ حتی توان پاسخگویی مستند به جوابیه های دیگران را ندارد و مانند سایر نزدیکان استبداد ساواکی تنها حمله شخصی(با انتصاب دروغهای شاخ دار) به دیگر فعالان حوزه تاریخ و سیاست میکند! جناب محمد امینی مگر جز به استناد اسناد منتشر شده توسط دولتهای مختلف و خاطرات منتشر شده توسط عوامل کودتا (یا به قول دوستان قیام ملی) به قضاوت ۲۸ مرداد۱۳۳۲ و… پرداخته؟!؟ چرا میرفطروس نمیتواند از همین اسناد جواب ایشان را بدهند و با انتصاب دروغ به ایشان بدنبال تخریب شخصیت محمد امینی هستند؟!؟

علی میرفطروس
3 سال قبل

فرشتۀ گرامی

باسپاس از عنایت شما

واقعیّت تلخ این است که بسیاری از «روشنفکران» ما پس از ۴۰-۵۰سال به برخی حقایق تاریخی پِی می برند(ازاین نظر به «نبوغ» و «استعداد»شان باید آفرین گفت!)،مصداقِ مرحوم مصدق نیز چنین است.«موج»ی که با انتشار کتاب آسیب شناسی یک شکست راه افتاد خیلی زود به «گرداب»ی برای مدّعیان تبدیل شد.
برخی کامنت ها نشان  می دهد که روح حزب توده(با حضور و بی حضوِ کیانوری) هنوز زنده است.اما به قول صائب :
برهرطرف که روی نهند این سیه دلان
در آبروی ریختۀ خود شنا کنند

علی میرفطروس
3 سال قبل

ظاهراً جمع رفقا جمع است و اگر کامنت های آشنای عوامل جمهوری اسلامی  را هم به این جمع بیافزائیم دیگر نورِ علی نور می شود.

دربارۀ کتاب آقای محمد امینی نیز سخن ها گفته شده  و امّا اینکه درپاسخ به آقای سفیدکوهی، هادی خرسندی خودرا به دکترشاپوربختیار «بسته»! ظاهراً ناشی از «آلزایمر» یا نوعی «لاف در غربت زدن»است  چراکه ما هنوز «انشائات» آقای خرسندی علیه دکترشاپوربختیار در«انقلاب شکوهمنداسلامی»شان  را به یاد داریم.  
چنین مباد!

علی میرفطروس

فرشته
فرشته
3 سال قبل

آقای میر فطروس،
خوشحالم که شما نیز به این جمع پیوستید. راستش من از خواندن کتاب آسیب شناسی یک شکست شما بسیار لذت بردم و بسیار آموختم. بخصوص آن جا که شما سخن خود را با خلقیات ما ایرانیان آغاز کردید. 

ولی گویا “نفرت” برخی از دوستان از خانواده پهلوی آن چنان بوده است که پیام اصلی شما را در آن کتاب نیافته و فقط اشاره شما به ماجرای ملی شدن نفت ایران که آن هم برای نشان دادن خلقیات و روحیه ما ایرانیان بوده است،  برای این قبیل دوستان گران آمده و آنان را به شدت بر آشفته کرده است. شگفت آور است که این دوستان در افتادن مصدق با شاه را برای بی‌عیب و نقص دانستن او و همچنن ستایش بی‌حد و مرز او کافی دانسته ا‌ند. و بر همین سیاق نیز انتقاد شما از کارنامه مصدق را هم بر نتافته ا‌ند

لازم است به این دوستان یادآوری شود که که انتقاد از یک رهبر سیاسی حق هر کسی است، به خصوص که آقای مصدق کارنامه چندان بی‌عیب و نقصی هم ندارد. حالا جزئیات داستان آقای مصدق بماند ولی اگر شما انتقاد از مصدق را تحمل نمیکنید پس خواهش می‌کنیم از دیکتاتوری شاهان پهلوی هم انتقاد نکنید. چون کار شما در کوببیدن منتقدان مصدق یا حتا بیسواد و بی‌شعور خواندن آنان هم دست کمی از دیکتاتوری شاهان پهلوی ندارد.   
فرشته

جهانگیر
جهانگیر
3 سال قبل

آقای میرفطروس
بارها از آقای امینی شنیده ایم که شما را به بحث خوانده اند و شما قبول نکرده اید. من هیچ تعصبی به مصدق ندارم و هیچ فردی برایم مقدس نیست ولی با زیر و رو کردن هر دو کتاب، به روشنی میبینم که سخنان آقای امینی بسیار منطقی و مستدل اند. چرا به بحث نمیایید که حقیقت برای همه ی ما ایرانیان روشن شود؟

زنی از ایران
زنی از ایران
3 سال قبل
پاسخ به  جهانگیر

رفتار میرفطروس، آدم را یاد ضرب المثل “لات کوچه خلوت” میاندازد! هر وقت پیشوا و لیدرعالی قدر ایشان حاضر شد روبروی یک خبرنگار ایرانی منتقد ایشان بنشیند و به سوالات ایشان جواب بدهد، میرفطروس هم روبروی امینی نشسته و مباحثه خواهد کرد! البته چنین اتفاقی رخ نمیدهد زیرا”پسته پوک چو خندان شود رسوا شود”.

محمد حسین خورسندی
محمد حسین خورسندی
3 سال قبل

سلام
تذکر آقای خورسندی عزیز قشنگ بود، اما جناب دکتر امینی با حضرت ایشان ( میر فروس ) دهن به دهن نیامدند ( به مفهوم رایج کلمه ) که از واکنش های ایشان در بیم باشند. کتاب ” سوداگری با تاریخ ” با بیانی مستدل و استفاده از منابع و اسناد معتبر به شناسایی نوعی از رویکرد به تاریخ – که انصافا ” سوداگری ” اصطلاح مناسبی برای آن شمرده می شود – کمک بزرگی میکند و خواننده علاقه مند به تاریخ امیدوار است که چنین رویکردی پی گرفته شود تا زین پس سوداگرانی دیگر از مکافات عمل غافل نمانند !

جهانگیر
جهانگیر
3 سال قبل

درود بر هادی گرامی که با شعری زیبا به آقای امینی پیشنهاد میکند وقت ارزشمندشان را با کسانی که ناراست خود را تاریخ‌دان میگویند تلف نکنند.
با امید پایداری هردو سرور گرامی در روشنگری و جنگ با تاریکی تقدس.

Arash
Arash
3 سال قبل

دکتر مصدق بزرگ
معیاری است برای تشخیص شعور و سواد و منطق و وطن پرستی افراد
افرادی که مخالف دکتر مصدق هستند شعور و منطقشان ضعیف است.
درود بر دکتر امینی گرامی
و درود بر استاد خرسندی وطن پرست
امیدوارم همیشه زنده باشید

کوروش
کوروش
3 سال قبل

آقای خرسندی بینظیری.

آرزو بازگشت شما و استاد امینی به وطن.

مخلصیم

ناشناس
ناشناس
3 سال قبل

سایت محترم اخبار روز:
این مطلب اصلا در تایید علی میرفطروس که او هم یک فرصت طلب و جاعل دیگر از نوع خود محمد امینی  میباشد نیست؛ ولی محمد امینی که به خاطر نقل قول آوری هایش از لنین در امریکا و در دوران دانشجویی به “ممد لنین ” مشهور شده بود و “چپ” دو آتشه محسوب میشد – کنفدراسیون دانشجویان ایرانی (احیا). ناگهان بدون انتقاد از خودی ؛ مدرکی؛ دلیلی ناگهان ۱۸۰ درجه چرخید و ا علا م کرد: من از اول هم طرفدار شاپور بختیار بودم و گذشته خود را منکر شد. دوران انقلا ب مدت کوتاهی در ایران بود و چون میدان را برای حرا فی هایش مناسب ندید دوباره به جایگاه اولیه خود آمریکا بازگشت و شد دکتر و بعدهم محقق و مورخ و پژوهشگر وجولان در رسانه های ایرانی در غرب. اکثریت یاران هم دوره او(که انسانهای شریف و صادقی بودند ) در اوایل دهه ۶۰ با نام سربداران در آمل گرفتار شدند (اتحادیه کمونیستهای ایران ) و  سپس  توسط حکمرانان اسلامی قتل عام شدند. (یاد و خاطره آنان گرامی و جاودان باد). چه بسا زمانی دیگر محمد امینی چرخش دیگری کرده و ساز دیگری کوک کند و بعد از لنین و شاپوربختیار قبله گاه دیگری بیابد.

جهانگیر
جهانگیر
3 سال قبل
پاسخ به  ناشناس

چه عجب که یاران ایشان انسانهای شریف و صادقی بودند ولی ایشان نبودند چون را ه دیگری را برای مبارزه و روشنگری نسل ما بر گزیدند و کشته نشدند؟ اگر سند و مدرکی بر اتهام «جاعل» بودن دارید و تاب بحث با این پژوهشگر ارزنده را دارید رو کنید وگرنه خموش!

ناشناس
ناشناس
3 سال قبل
پاسخ به  جهانگیر

 “ممد لنین” حتما بهترمیداند چه میگویم. توکاسه داغترازآش نشو! 

زنی از ایران
زنی از ایران
3 سال قبل
پاسخ به  ناشناس

عادت کرده اند جای پاسخ مستدل به امثال محمد امینی، حمله شخصی کنند و با دروغ یا بزرگ نمایی اشتباهات دوره کوتاهی از جوانیشان ایشان را تخریب شخصیت کرده و استدلال مستند ایشان را زیر سوال ببرند! خوب با این نوع استدلال که شمابکار میبرید، محمدرضاشاه را باید دیکتاتوری خونخوار در ردیف “هیتلر” و “استالین” خواند زیرا که خودشان در کتاب “ماموریت برای وطنم” نوشته اند «اگر من یک دیکتاتور بودم تا پادشاهِ مشروطه، می‌بایست وسوسه می‌شدم تا همانندِ هیتلر یا مانند آنچه امروزه در کشورهای کمونیستی می‌بینید، حزبِ واحدِ مسلّطی تشکیل دهم. امّا من به عنوانِ یک پادشاهِ مشروطه آن توان و جسارت را دارم که فعّالیّت‌های حزبی گسترده به دور از خفقانِ نظام یا دولتِ تک حزبی را تشویق کنم

  • در مأموریّت برای وطنم، چاپ لندن، ۱۹۶۱، ص۱۷۳

وبعدها با ایجاد حزب رستاخیر ایران را تک حزبی کردند! یا رضاپهلوی که در توجیه جنایات پدرشان و ساواک، اعمال پدر را زمینه ای برای ایجاد دموکراسی در ایران میدانند(مصاحبه با فوکوس آنلاین) را “بچه ساواکی” نامید که در لباس آزادی خواهی برای مردم ایران درآمده(فقط درهمین مصاحبه کلی حرف های عجیب دیگر هم زدنددیگر مصاحبه هایشان بماند :)، البته قیاس امثال محمدرضا شاه و رضاپهلوی، شریعتمداری و… با امثال محمدامینی اشتباه است، یک طرف کسانی هستند که مدعی رهبری سیاسی جامعه ایران هستند و میخواهند کشور را اداره کنند و در طرف دیگر نویسنده ای که ادعای رهبری سیاسی ندارد و برای اداره کشور سهم خواهی نمیکند! البته اگر فرق این دو را متوجه شوید.

فرشته
فرشته
3 سال قبل

گویا انتقاد از مصدق ممنوع است
گویا همه یا باید عاشق مصدق باشند یا از او متنفر
گویا هنوز انتقاد در فرهنگ سیاسی ما جا نیفتاده است
گویا کسی حق ندارد رهبر سیاسی مورد علاقه خود را انتخاب کند
گویا ما هنوز باید با یک دیگر کلنجار برویم و از دیالوگ ساده ناتوان هستیم 
گویا هنوز انتقاد از مصدق مساوی است با طرفداری دو اتشه از رژیم پهلوی
گویا طرفداری از رژیم پهلوی جرم است  
گویا ما هنوز اندر خم یک کوچه گیر کرده ایم

داریوش و میترا
داریوش و میترا
3 سال قبل
پاسخ به  فرشته

بله متاسفانه حق با شما است، مخالفت که چه عرض کنم گویا حتی انتقاد از مصدق هم ممنوع است. این آقای آرش حتا ادعا کرده است که مخالفان مصدق بیشعور هستند. 

زنی از ایران
زنی از ایران
3 سال قبل
پاسخ به  فرشته

انتقاد کردن با داستان سرایی تفاوت دارد! سرویس جاسوسی آمریکا اسناد عملیات ۲۸ مرداد را با عناون بزرگ “کودتا” منتشر کرده ولی حضرات هنوز اعتقاد دارند کودتا نبوده! تاریخ پژوهی که جای مستندات بر تمایلات سیاسیش تکیه میکند و جوانان را از حقیقت دور میکند، قابل احترام است؟ چنین اشخاصی پس از رسیدن به قدرت میتوانند امانت دار صدیقی باشند یا مانند خاتمی ظریف و روحانی در خدمت استبداد و گمراه کردن مردم سنگ تمام میگذارند!!!!! مردم ایران بهتر از هرکس در دنیا میدانند نتیجه اعتماد به دروغگو چیست پس جای تعصب بدنبال حقیقت باشید از زبان هرکس که جاری شود

غلام سفیدکوهی
غلام سفیدکوهی
3 سال قبل

درودِ دوباره،
شادروان مصدق سیاستمدار اهل عمل و امینی وخرسندی سیاستمدار و سیاسی کارند.
یک سیاستمدار اگر شناخت کافی از تعادل قوا در جهان و کشورش نداشته باشد(این علم است و نه پیشگویی و پس گویی بقول شما) گاهی شور و عِرقِ ملی او را به تقابلی دردناک با دَرندگان جهانیِ وقت میکشاند که نتیجه اش ضربهء بیشتر به کشور و هواداران خود و مردمی است که به او اعتماد و رای داده اند.
به همین دلیل مصدق شکست خورد.

شادروان بختیارشهامت ریسک سیاسی داشت و جانش را دراین راه از دست داد.

از اینگونه ملییون که همگی هم بدلیل همان خطای چپروی مصدق دچار ضد حملهء ارتجاع جهانی و داخلی شده و شکست خوردند را پس از پایان جنگ سرد فراوان میتوان نام برد.
سپاس
غلام سفیدکوهی

غلام سفیدکوهی
غلام سفیدکوهی
3 سال قبل

اگر شادروان مصدق زنده بود آیا مثلِ سنجابی رهبر وقتِ جبهه ملی وملی-مذهبی ها وچپ های روسی و چینی و کوبایی، با خمینی(ایسم) = نامزدِ از قبل تعیین شدهء سرمایداریِ مسلط(امریکا-انگلیس …)بر جهان بیعت اسلامی نمیکرد؟

این قیقاش رفتن های فعالان سیاسی همه چیزدان و با اعتماد بنفسِ خیلی خیلی بالا انگار مثل خدا از قبل تاریخ آینده را هم از حفظ اند.

لطفن جناب هادی و محمد امینی در این مورد هم نظرشان را علنی کنند.
سپاس

هادی خرسندی
هادی خرسندی
3 سال قبل

قربان من مثل شما قدرت پیشگوئی یا «پیش احتمالی» ندارم. خوب است که شما سنجابی را می بینید ولی بختیار را نمی بینید. ممنون

زنی از ایران
زنی از ایران
3 سال قبل
پاسخ به  هادی خرسندی

دوستان استاد این هستند که اطلاعات ورودی را به سبک شورای نگهبان، فیلتر کنند و بعد براساس همان داده های فیلتر شده نتیجه گیری کنند. برای همین بختیار از قلم می افتد. مثل اینکه از زندگی شاه سلطان حسین صفوی نتیجه بگیریم که کل شاهان صفوی آلت دست آخوندها بوده! یا از دو سید مشروطه و نایینی به این نتیجه برسیم که آخوندها همیشه بدنبال منافع ملت بوده اند، یا با خواندن کتاب “ماموریت برای وطنم” پهلوی دوم نتیجه بگیریم که ایشان در حکومتداری پیرو هیتلر و استالین است و در اعتقادات مذهبی یک شاه سلطان حسین صفوی(دیدار با حضرت علی وشفا پیدا کردن توسط ایشان، افتاد از اسب و نجات توسط حضرت عباس و دیدار با امام زمان)و مثالهای دیگر

خواننده
خواننده
3 سال قبل

درود بر هادی خرسندی
شعر عالی و خواندنی است

محمد
محمد
3 سال قبل

عالی بود. باعث تاسف است ما در جوانی کتاب علی میرفطروس جعل کننده را باولع میخواندیم و به دیگران میدادیم.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


27
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x