چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

اخلاق در اجتماع – مهرداد خامنه ای

سال ۱۹۸۹ با زوریتسا (زوکی) نیکولیچ همسایه‌ام در بلگراد در یکی از اوقاتی که با همسرش نیکولا به مهمانی به صرف شام دعوتم کردند

من وقتی برای ادامه تحصیل به جمهوری فدراتیو‌ سوسیالیستی یوگسلاوی رفتم انتخاب خودم بود. نه تشکیلات و حزبی من را به آنجا فرستاد و نه اجباری در کار بود. این را می‌گویم چون فکر می‌کنم رابطه افراد با هر اجتماعی بر اساس انتخاب‌ یا اجبارشان شکل می‌گیرد یا حداقل تاثیر به سزایی در آن دارد.می‌توان از دستاوردهای کشورهای سوسیالیستی کتاب‌ها نوشت و همین‌طور در نقد آنها (که نوشته‌اند) و چه زیاد است کتاب‌ها و مقالاتی که ساختار این جوامع را از بیخ و بن به زیر سئوال می‌برند.اما برای من که پس از تحصیل و کار در این کشور به دو کشور دیگر (نروژ و آلمان) هم مهاجرت کردم و اقامتم در این دو کشور نیز براساس انتخاب آزاد خودم بود، ته داستان به مناسبات فرد با دیگر افراد این جوامع منتهی می‌شود.

در کشور سوسیالیستی مورد نظرم، اصلا کاری به سیاست‌های حزب کمونیست که خودم هم عضوش بودم ندارم. اشتباهاتش غیر قابل جبران است. به نوع برخورد با بحران اقتصادی در دهه هشتاد که منجر به بحران عمیق اجتماعی شد هم کاری ندارم. حرف من درباره مردم عادی است که هر روز با آنها زندگی کردم. مردمی که ۱۴ سال احساس کردم همیشه می‌توانم رویشان حساب کنم. میخائیل (میشا) صاحب‌خانه‌ای بود که کارگر کارخانه بود و کرایه‌اش را اگر کسری بودجه داشتم نمی‌گرفت، مهمانی اگر به خانه‌ام می‌آمد همسرش در می‌زد و چند بطر آبجو با مخلفات کنارش در سینی برایم می‌آورد به فکر این که مبادا در خانه چیزی نداشته باشم و شرمنده شوم. زوج همسایه زوریتسا (زوکی) و نیکولا که سناریوها و کارهایم را تایپ و غلط‌گیری می‌کردند تا مبادا نسبت به دیگران کم ‌بیاورم. زوجی که دو کودکشان را با فراغ بال به من می‌سپردند و به پاداش بازی با آنها به شام و نهار مفصل دعوتم می‌کردند و می‌دانستم که این تنها بهانه است چون فکر می‌کنند شاید غذا کم داشته باشم و یا وقتی برای آشپزی نداشته باشم. از آن طرف همان سازمان امنیت مخوف سوسیالیستی پس از چند سال آشنایی از جمله رفقایت می‌شوند و روزی دعوتت می‌کنند در یک رستوران. از پاکتی ورقه تابعیت کشورشان را بنا به بند دوازده قانون مهاجرت برای خدمات ویژه دو دستی تقدیم‌ات می‌کنند و پیک‌های ایشلیوویتسا (عرق زردآلو) را به سلامتیت بالا می‌روند. از خود می‌پرسم چه خدمت ویژه‌ای؟ مگر من چیزی بیشتر از یک هنرمند معمولی هستم؟ که می‌گویند می‌خواهیم تا هر وقت خواستی اینجا بمانی و اگر رفتی باز هم پیش ما بیایی. این نوع روابط در اجتماع حس و حال خانه را به انسان می‌دهد، خانه‌ای که بنای اخلاقیش بر اساس ایده‌ای سوسیالیستی پی‌ریزی شده و به وضوح در اجتماع دیده می‌شود.

در مقام مقایسه وقتی پس از چند سال اقامت در نروژ تصمیم گرفتم مدتی در مهد تئاتر اروپا، در کشور آلمان تئاتر کار کنم پس از دو سال فعالیت در شهرهای دورتموند و برلین درست به دلیل فقدان روابط صمیمی انسانی به حدی از نظر روحی کسل شده بودم که وقتی خودم را به مرز زمینی نروژ رساندم می‌خواستم دو زانو بر زمین بزنم و خاک نروژ را ببوسم.در نروژ هم وقتی پس از سال‌ها حق دریافت تابعیت را داشتم پلیس مهاجرت یک سال اضافه‌تر درخواستم را به تعویق انداخت چرا که یک قبض جریمه پارک غیرمجاز از سال‌ها قبل داشتم. سال بعد تابعیت آن کشور پادشاهی را گرفتم ولی تنها ورق‌پاره‌ای اداری برایم بیش نبود و هیچ‌وقت خانه‌ام نبود و نیست. خانه‌ام همان جمهوری فدراتیو سوسیالیستی بود که گرچه دیگر اثری در جغرافیای سیاسی از آن نیست، اما همکارانم، صاحب‌خانه قدیمی، همسایه‌ای که کودکان‌شان اکنون بزرگ شده‌اند و من را عمو صدا می‌کنند  و انبوه دیگر دوستان صمیمی همیشه با من هستند و می‌دانم هر وقت بخواهم در خانه‌شان به رویم باز است.
اخلاق در هر اجتماع بیانگر قدرت حاکم در آن اجتماع است- مارکس

https://akhbar-rooz.com/?p=109263 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

8 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
valli
valli
3 سال قبل

با سلام / لینک ویدیو / غلامحسین ساعدی و یک جام دگر / که به اشتباه درج شده بود / اکنون درست نوشته ام
 چهارشنبه, ۱۸ فروردین, ۱۴۰۰ ۰۳:۵۰
با سلام / از حس غربتی که گرفتارش هستین رویایی دلنشین برمیخیزد. چندی پیش پای خاطرات دانشجوی شما نوشتم ؛ رویاهات رو نگه دار تا ندزدن. چرا که رویا تاریخ خصوصی انسان هست که از نقطه ای که گذشته است.
شما را دعوت به دیدن نسخه اصلی مستند تجربی بسیار مبتکرانه و چندین لایه و هوشمند دعوت میکنم و امیدوارم به معرفی ان بپردازید با قلم پر احساس شما.
غلامحسین ساعدی و یک جام دگر / نسخه سیا ه و سفید – که امشب در یوتیوب قرار گرفت. 
https://www.youtube.com/watch?v=Zzn_3eFOOvs&t=4936s

Rosa
Rosa
3 سال قبل

ویدئوکلیپ: سلاخی فیلمِ تئاترِ غلامحسین ساعدی توسط مهرداد خامنه ای (تئاتر اگزیت)
https://youtu.be/pf5OUHacOM4

Rosa
Rosa
3 سال قبل

شما یک سانسورچی هستید و اثار ساعدی را با سانسور سلاخی کرده اید! بخصوص فیلم اتللو در سرزمین عجایب را. ما صحنه به صحنه، جمله به جمله و کلمه به کلمه را پس می گیریم…

مهرداد خامنه‌ای
پاسخ به  Rosa

رزای گرامی، با سلام

 من متوجه اتهام شما نمی‌شوم.

نمایش اتللو در سرزمین عجائب چه ربطی به من و گروه تئاتر اگزیت دارد؟

اگر منظور شما برگزاری هفته بزرگداشت غلامحسین ساعدی از طرف گروه تئاتر اگزیت است که در آن تنها نسخه برجای مانده از این اثر زنده‌یاد ساعدی از اجرای پاریس پخش گردید! چه ربطی به من دارد؟ آن نسخه از طرف کارگردان اثر آقای ناصر رحمانی‌نژاد و انجمن تئاتر ایران در اختیار ما قرار گرفت. آن بخشی که شما به آن اشاره می‌کنید در فیلمبرداری ضعیف کار اصلا ضبط نشده بود اما این نسخه به دلیل این که سندی تاریخی است به همان شکل باقی‌مانده پخش شد. چه سانسوری و به چه دلیل؟ نسخه اجرای لندن این کار سال‌ها است که در دسترس است.

در کارهای دیگری هم که من از ساعدی کارگردانی کردم خوشحال می‌شوم اگر بفرمایید که چه سلاخی صورت گرفته است؟

آخرین کار من از ساعدی در تیرماه ۱۳۹۹، تله تئاتر «ماه عسل» او بوده است که در ایران انجام گرفته است و ما بدون مجوز رسمی آن را در شرایطی که در ایران هیچ اسمی از ساعدی در عرصه اجرایی نمی‌توان آورد بصورت مجازی در اختیار عموم گذاشتیم.

هفته بزرگداشت ساعدی را هم در همین شرایط در ایران برگزار کردیم. تمام تلاش ما مقابله با سانسور حاکم برای جلوگیری از ارائه آثار او بوده است.

این اتهام که من سانسورچی آثار او بوده‌ام فکر می‌کنم به دلیل نا‌آگاهی شما است.

با آرزوی موفقیت برای شما

مهرداد خامنه‌ای

Rosa
Rosa
3 سال قبل

من نمی فهمم!
شما بحث کپی رایت مطرح می کنید در یوتیوب با اسم خامنه!
به اسم خامنه ای اینجا می نویسید شما سانسور نکرده و غیره!
نسخه ای که پابلیش کرده اید و در اختیار جوانان گذاشته اید و مُهر تئاترتان را روی آن زده اید، سانسور شده است!
نمی دانستید؟ الان که می دانید؟ با تجهیزاتی که دارید ترمیمش کنید یا نسخه ی اجرای لندن را استفاده کنید.
نمی توانید چون ایران هستید؟
باشد!
اعلام کنید که نسخه ناقص و سانسور شده است.
شما ۷ شب و روز از ساعدی می گویید ولی فیلمنامه را نخواندید؟ نسخه لندن را ندیدید! و نمی دانستید که سانسور شده؟
به شما اطلاع دادند که حذف کرده اید. و شما مدتی است که می دانید ولی اقدامی نکرده اید…
به همین خاطر من هم کلیپ ساختم چون به دیگران گوش نمی کنید.
در ضمن ساعدی کپی رایت ندارد.
متعلق به همه است و من هم خیال ندارم خود سانسوری کنم.مشکلات دیگری در پابلیش کردن این فیلم وجود دارند که وقت کردم می نویسم…
اینکه کجاها دیگر به خطا رفته اید را من نمی دانم. علاقه هم ندارم کارهای شما را زیر ذره بین بگذارم.
ولی بدانید که اینجا افرادی هستند که خط به خط، تصویر به تصویر، صحنه به صحنه، ساعدی را از حفظ هستند و برایشان گرامی و اصلن هم زیر بار سانسور و حذف او نمی روند.

مهرداد خامنه‌ای
پاسخ به  Rosa

من هم نمی‌فهمم دقیقا مشکل شما با چیست؟

با شخص من؟ نام فامیل من؟ گروه تئاتر اگزیت؟ مخالفان جمهوری اسلامی؟ مبارزان با سانسور؟ 

شما که در اینجا حتی نام مستعار دارید به من که در ایران با نام خودم کار می‌کنم و مطلب می‌نویسم تکه پرانی می‌کنید؟ شرم نمی‌کنید؟

شما از نوشته‌تان مشخص است که نه اهل هنر هستید و نه فرهنگ و شک دارم به ساعدی هم ربط خاصی داشته باشید(از نظر هنری).

بحث کپی رایت برای این در هنر مطرح می‌شود که وقتی گروه و کارگردانی اثری را از یک نویسنده به روی صحنه می‌برد صاحب آن اثر است و نه نویسنده. وقتی زنده‌یاد ساعدی اجازه اجرای اثر خود را به انجمن تئاتر ایران به کارگردانی ناصر رحمانی‌نژاد داده‌اند ایشان صاحب اثر هستند و وقتی ایشان فیلم کار خود را در اختیار گروه تئاتر اگزیت (همانطور که بوده) گذاشته‌اند شما چه کاره هستید که برای ساعدی سینه چاک می‌کنید و به ما تهمت می‌زنید؟ بسیاری از ما هنرمندان عرصه تئاتر خود بر پاسداری از ارزش‌های‌مان واقف هستیم. برای حفظ همین ارزش‌ها بوده است که کارگردانی چون رحمانی‌نژاد سال‌های عمر خود را در زندان گذرانده است و اکنون تبعیدی است. برای همین ارزش‌ها است که ما در جو خفقان و سرکوب، در داخل ایران هفته ساعدی برگزار می‌کنیم.

شما با اسم و رسم خودتان بفرمایید که برای ساعدی و تئاتر ایران چه کار کرده یا می‌کنید تا ما هم از عملکرد شما بیاموزیم.

اما حق ندارید با اسم مستعار به ما تهمت بزنید و چنین وقیحانه نام ساعدی را در مقابل ما علم کنید.

اگر ساعدی برای شما کپی رایت ندارد اجرای اثر او وقتی کارگردان و خالق اثر او زنده است (چه من و چه رحمانی‌نژاد و چه هر کس دیگر) کپی رایت داریم مگر این که خودمان آن را واگذار کنیم. پس دست از سرقت کارهای ما بردارید و بی‌جهت دم از سانسور نزنید. شما از فرط ناآگاهی نه تنها به ساعدی کمک نمی‌کنید بلکه دانسته یا ندانسته در صف سرکوبگران جمهوری اسلامی خود را قرار داده‌اید که کارشان چیزی نیست جز تهمت زدن و حذف افراد چه از طریق خشونت کلامی و چه از طریق خشونت فیزیکی.

بله شما خودسانسوری نمی‌کنید بلکه به طور مشخص مرتکب افترا و تهمت زدن به افراد می‌شوید.

شرم کنید و دست از سر هنرمندان پاسدار هنر مبارز در ایران و خارج از ایران بردارید!

valli
valli
3 سال قبل

با سلام / از حس غربتی که گرفتارش هستین رویایی دلنشین برمیخیزد. چندی پیش پای خاطرات دانشجوی شما نوشتم ؛ رویاهات رو نگه دار تا ندزدن. چرا که رویا تاریخ خصوصی انسان هست که از نقطه ای که گذشته است.
شما را دعوت به دیدن نسخه اصلی مستند تجربی بسیار مبتکرانه و چندین لایه و هوشمند دعوت میکنم و امیدوارم به معرفی ان بپردازید با قلم پر احساس شما.
غلامحسین ساعدی و یک جام دگر / نسخه اصلی –  که امشب در یوتیوب قرار گرفت.
https://www.youtube.com/watch?v=PWJEKC8ANeU

آرمان شیرازی
آرمان شیرازی
3 سال قبل

هم میهن گرامی, آقای مهرداد خامنه ای, درود بر شما! و سپاس فراوان برای نوشتن گوشه ای از تاریخ پنهان جهان. جهانی که بیشینه ی مردمانش کمیت-فهم اند و کیفیت در آن بی معناست… جهانی که چشمان انتظار, رویه را می نگرند و از ژرفا و آنچه در آن می گذرد بی خبرند!
تجربه هایتان را بنویسید! چرا که در نبود نوشته هایی از نگاهی دیگر, تبهکاران حاکم بر جهان رویه ها را می نمایند و ژرفا را پنهان میدارند…

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


8
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x