جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

از انگشتانم بپرس… (مرثیه ای برای کودکان غزّه) – خسرو باقرپور

زندگی گرهِ اندوه توست؛
در گلوی زخمی ی من.
و لَب های تفته ی توست؛
به گاهی که می بارم و می سرایم…
این چه کینه ی مهیبی ست؛
که جهانِ تو را از هم می گسلد؟
سیاره ای در افیونی تاریک می میرد،
جانِ تو در من شعله می کشد،
و کهکشانِ صبور؛
غرقٍ شبنم و ستاره می شود.

چه حالِ بدی دارم!
چه حالِ بدی
زبانِ گفتار ندارم
به فریادم برسید دستانِ نویسایِ من!
دستانِ نویسای شاعر:
“لا تَسأَلینی: کیف حالِی؟
إذا کنتِ تُحِبّینَنی حَقّاً …
إسأَلی:
کیفَ حالُ أَصابِعی؟” *

کودکم!
سیاه پوشیده ام
سینه ی آسمان؛
غرقِ خونِ تو می شود هر شب
و شاعران در سوگِ گونه های خاک آلودِ تو؛
جامِ ارغوان بر خاکِ سرخِ غزه می ریزند.


*از من مپرس که چونم
اگر به راستی دوستم می داری؛
بپرس: انگشتانم چه گونه اند… (نزار قبانی)

https://akhbar-rooz.com/?p=113635 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
غلام سفيدكوهى
غلام سفيدكوهى
2 سال قبل

دستِ شماخوش در سرایش این شعر خوب در وصف
رنجِ مردمِ فلسطین.
با توجه به کمک هاى مذورانه خمینى ایسمى که جشنِ عُمر کُشان بر علیه حماسِ سُنى را با افتخار در کیسه دارند.
کمکِ پولى و نظامى مافیاى حاکم بر ایران به همین مافیاى حماس که مسببِ شروعِ کشار جدید بود، چرا ادبیات باید به دامچالهء این دو مافیاى اسلامى-سیاسى بیفتد؟

حداقل براى مخدوش نشدنِ صفِ انسان دوستان با این دو مافیا بهتر نبود/نیست که همزمان و در کنار نشرِ شعرِ خوبتان، شعرى هم از یک فلسطینى در وصف رنج خانواده هاى ایرانى به قتل رسیده توسط مافیاى خمینى ایسم چاپ میکردید که خوانندگان بفهمند و شما را بنوعى در صف آندو قرار ندهند.

حمید قربانی
حمید قربانی
2 سال قبل

.. کودک کابل،
کودک بلوچ،
کودک کرد ،
کودک غزه،
کودک این جهان خونین شده
سرخ گشته از خونت
تا کدامین؟
هان، هان
بمن بگو
تا کدامین روز
باید برای شنیدن
قهقه خنده ات صبر کنم؟
آیا این نعمت نصیب من خواهد شد؟
فقط اگر یک بار
صدای قهقه خنده ات بشنوم!

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x