شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

از فاجعه کشتار ۶۷ تا کشتار تشنگان خوزستان – عفت ماهباز

پس از سی و سه سال از فاجعه کشتار تابستان ۶۷

در
پنج مرداد*

در روزی که نه، نرفتی
بردنت!

خواستم

از فتل عام

از فاجعه ۶۷

ازرفتگان و از ضجه مادران و از خاوران تن -ها

از رییسی هیات مرگ تا رییسی رییس جمهور

روایتی تازه کنم

*******

 اما روایت روز

در خوزستان است.

در گرمایی پنجاه درجه

 مردمانی ساده،

با لبان تشنه و خشمی خفته

با مشتی گره کرده

 در خیابان های اهواز و آبادان، در سوسنگرد و بهبهان

در پی آب و نان می گردند

و گلوله می خورند

در شب در گلوله باران

خاموش می گردند

صدای ضجه زاری مادری در گوش می پیچد

 چند نفر؟ چندین نفر؟

هادی بهمنی، نوجوان ایذه ایی

چشمان خمار و کشیده ش

برای همیشه فروبسته مانده.

 

 بی هیچ تعارفی

حکومت نظامی است

چراغ ها خاموشند.

خوزستان بی دفاع

شهر بی دفاع

خانه بی دفاع است

بی آب و بی برق در گرمای پنجاه

در میان آتش و خون

مردمان بی دفاع

و نظامیان در شهر

صدای ضجه و زاری مادر هادی است

آن نو جوان که پی آب و

گاوش که قاتق نانشان بود

 در اسفالت داغ غرق خون خویش گشت

و زاری و فغان و یزله مادران

و لبخند گزمه های مست از قدرت

****

از ان شاه تا این شیخ

از کشته ها پشته ساختند

پشته های پیدا و پشته های ناپیدا

 از پشته های پیدا در شلمچه و آبادان

 کشته های  جنگ خونین هشت ساله  

از اعدامیان سال ۱۳۶۰

یا پشته های پنهان  ۶۷

از کشته های ۱۳۸۸ جنبش سبز یا

 و یا دی ۱۳۹۶ و آبان  ۹۸

از کشته های خوزستان

از ضجه و زاری مادران که پر شده در تاریخ مان

از یزله و کل در ایذه و سوسنگرد

در عزای نوجوانشان؟

این ها روایت تلخ دیگری است

همان سببی است که امروز

 در
پنج مرداد

در روزی که نه، نرفتی
بردنت!

دست و دلم برای هادی های وطنم می تپد

خوزستان تشنه و بی دفاع است

عفت ماهباز

کلن ۵ مرداد ۱۴۰۰

زیر نویس
در شامگاه ۵ مرداد سال ۱٣۶۷، روز بعد از درگیری مجاهدین با حکومت، (فروغ جاودان مجاهدین یا مرصاد…) ، اولین سری زندانیان از جمله همسرم علی رضا اسکندری (شاپور) را اعدام کردند. این عده از گروه های مختلف چپ در زندان بودند. هنوز تعداد کسانی که در این روز و در این سال اعدام شده اند، مشخص نشده است.
آخرین ملاقات من و همسرم روز ۷ تیر ماه ۶۷ بود .هر دو می دانستیم آخرین دیدار است. آخرین دیدار بود. در آن روز شاپور با لبخند اما با چشمانی که پرده اشک آن را پوشانده بود گفت :”وقتی دارم میرم به یادت ترانه گل مریم رو می خونم؛ بجاش می گم عفت”.

«رسانه ها ازکشته شدن هادی بهمنی ۱۹ساله، در اعتراضات ایذه  خبر دادند.»

خاوران گورستانی است در ۱۴ کیلومتری تهران در جاده خراسان خطه جنوب شرقی در کنار گورستان ارامنه وهندی ها، دولت وقت از سال ۱۳۵۹ – ۱۳۶۰ ، قطعه زمینی رادر آن مکان، “لعنت آباد” نامید. ان را قبرستانی کرد برای دگراندیشان سکولار و بهایی ها. آنها هزاران زندانی عقیدتی سیاسی حکم اعدامشان را در سال ۶۷  صادر کردند و مخفیانه و بدون نام نشان در این خاوران در گورهای دست جمعی مدفون کردند. در آن سال سخت مادرانی شبانه گورها را شکافتند و عزیران خود را در کنار هم در گورهای دست جمعی مدفون شده دیدند، 

در نوار ضوتی آیت الله منتظری خطاب به هیئت مرگ: حسینعلی نیری مرتضی اشراقی مصطفی پورمحمدی ابراهیم رئیسی می گوید:
“بزرگ‌ترین جنایتی که در جمهوری اسلامی شده و در تاریخ ما را محکوم می‌کند، به دست شما انجام شده و [نام] شما را در آینده جزو جنایت‌کاران در تاریخ می‌نویسند.”

ابراهیم رییسی  قاضی بعد از گذشت سی و سه سال از آن فاجعه ، نه تنها پشیمان نشده  بلکه از همه آن قتل ها دفاع هم می کند و امسال  رییس جمهور ایران شده است.



https://akhbar-rooz.com/?p=120889 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x