چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

اعلامیه ی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) به مناسبت سی‌و‌دومین سال‌گرد فاجعهٔ ملی کشتار وسیع زندانیان سیاسی ایران

به یاد جان‌باختگان تابستان سیاه ۶۷
نگذاریم نام آن سرفرازان تاریخ به ورطهٔ فراموشی سپرده شود!

سی و دو سال از کشتار بی‌رحمانه و ظالمانهٔ هزاران تن از زنان و مردان آزادهٔ ایرانی می‌گذرد! سی و دو سال از روزهای تلخی می‌گذرد که هیئت‌های مرگ، که به حکم روح‌الله خمینی، قصد جان فرزندان آزادی‌خواه و دادپژوه میهن ما کرده بودند، هزاران زندانی سیاسی ایرانی را بس ناعادلانه به محکمهٔ مرگ بردند و بسیاری از آنان را قتل عام کردند، کشتار کردند و به رسم جانیان، یاران ما را شبانه و مخفیانه در گورستان‌های بی‌نام و نشان در سراسر میهن زخم‌دیده‌مان به سینهٔ خاک سپردند. و هنوز که هنوز است، جانیان تابستان ۶۷، فهرست نام جان‌باختگان و محل دقیق دفن آن سروقامتان تاریخ را به اطلاع ما ایرانیان داغ‌دار نرسانده‌اند.

با یافتن پیکر بی‌جان جان‌باختگان در خاوران و نیز تحویل ساک‌های آنان به خانواده‌های دل‌نگران و چشم به راه دیدار در سراسر ایران، راز این جنایت عظیم برملا شد. داغ روزهایی که نام به نام، بر فهرست جان‌باختگان افزوده می‌شد و با هر نام، با هر نام تازه، دلی، جانی، خانواده‌ای، گروهی، انجمنی، تشکلی، سازمانی، حزبی، روستایی، محله‌ای، شهری، قومی، قبیله‌ای، ایلی و محفل دوستانی، در غم غوطه‌ورتر و چشم در اشک غرقه‌تر، هرگز از حافظهٔ جمعی ما ایرانیان زدوده نخواهد شد! همهٔ جان‌باختگان تابستان ۶۷، فرزندان سرفراز ایران بودند که برای آبادانی میهن مشترک‌مان بر پایهٔ آزادی و عدالت اجتماعی، پای در راه مبارزه نهاده بودند. هیچ گروه و تشکل سیاسی شناخته‌شدهٔ اپوزیسیون آزادی‌خواه ایرانی نبود که در میان جان‌‌باختگان تابستان ۶۷، یاری از دست نداده باشد.

کشتار تابستان ۶۷ اولین جنایت سازمان‌یافتهٔ نظام ولایی جمهوری اسلامی نبود. کشتار تابستان ۶۷ قتل عام پایانی یک دههٔ خون‌بار از حکم‌رانی نظامی ولایی و بیدادبنیاد بود، دهه‌ای که هزاران هزار ایرانی داغ تحمل شکنجه و زندان و جرم و شلاق و مجازات و جنایت و مرگ آن را چشیدند و دهه‌ای که جراحاتی بی‌رحمانه و عمیق از ستم و بیداد، از خود، در یاد جاودان مهین ما به شومی به یادگار گذاشت.

اما آن چه این کشتار را از دیگر کشتارهای این نظام خون‌ریز متمایز می‌کند، کشتار یارانی بود که همگی، بدون استثناء، احکام زندان از بیداد‌گاه‌های دستگاه قضایی عدالت‌ستیز همین نظام ولایی داشتند و بسیاری از آنان حتی دوران «محکومیت» خود را نیز سپری کرده بودند. محاکمهٔ مجدد فرزندان سرفراز ایران، بدون کیفرخواست، بدون حق انتخاب وکیل و بدون وقوف زندانیان به عواقب این بیدادرسی سازمان‌دهی و اجرا شد.

در فضای شدیداً بستهٔ آن روزگار و در شرایط سرکوب و فشار عمیق بر جامعهٔ سیاسی ایران، خانواده‌های جان‌باختگان را با فشار و تهدید، حتی از گرفتن مراسم سوگواری به یاد آنان هم محروم کردند. بیداد، ستم و قتل عامی که در تابستان ۶۷ در حق زندانیان سیاسی ایران اعمال شد، جنایتی انکارناپذیر علیه بشریت است. شاید هم از این رو بود، که تا بیش از دو دهه پس از این کشتار، همهٔ مقام‌های حکومتی وقوع آن را انکار می‌کردند و می‌کوشیدند دیوار سکوت و حاشای بلند و ضخیمی گرداگرد این کشتار برپادارند. اما در جریان جنبش سبز در سال ۱۳۸۸ این دیوار ترکی عمیق برداشت و متعاقب آن با انتشار نوار صوتی گفتگوهای آیت‌الله حسینعلی منتظری در مذمت و افشای جزئیاتی از این کشتار در جریان وقوع آن، دیوار حاشای استبداد فروریخت و همهٔ حکومتیان در معرض بهمن خشم آزادی‌خواهان ایران از ابعاد این جنایت عظیم قرار گرفتند.

از آن سال تلخ ۶۷ به این سوی، در هر شهریور، در هر تابستان، داغ دل زخم‌خوردهٔ بازماندگان آن کشتار، خانواده‌ها و یاران جان‌باختگان تابستان ۶۷ تازه و زنده می‌شود و سیل اشک بر پهنای چهره‌های بسیاری جاری می‌گردد!

اما عزمی فزاینده نیز از آن سال و روزها تا کنون در اندیشه و تلاش همهٔ ما ریشه دوانده است، مبنی بر این که همهٔ ما تا توش و توان در جان داریم، از پا نخواهیم نشست، تا جانیان آمر و عامل این کشتار عظیم را به پای محکمه نکشانیم و نامشان را با حکم دادگاهی آزاد و محکمه‌ای عادلانه به فهرست جانیان تاریخ نسپاریم. این که این نام‌ها هم اینک نیز ممهور ننگی جاودان شده است، برای آزادگان ایران بسنده نیست! روزی باید پروندهٔ این کشتار، پروندهٔ این جنایت علیه بشریت، در دادگاهی صالح با تمامی جزئیات آن مورد بررسی قرار گیرد. تا آن روز، هرگز این پرونده بسته نخواهد شد! و نه تا آن روز و نه هرگز جانیان این کشتار را نه می‌بخشیم و نه فراموش می‌کنیم!

نام و یاد جان‌باختگان فاجعه ملی کشتار زندانیان سیاسی ایران در تابستان ۱۳۶۷ در زندان‌های نظام ولایی جمهوری اسلامی به تاریخ میهن ما و مبارزات آزادی‌خواهانهٔ آن راه یافته است. ما فدائیان خلق که صدها تن از هم‌سازمانی‌ها، رفقا، یاران، دوستان، هم‌رزمان و خویشان‌مان را در جریان این کشتار از دست داده‌ایم، همواره در صف مقدم این دادخواهی دوشادوش دیگر آزادی‌خواهان، دادپژوهان و عدالت‌طلبان ایرانی ایستاده‌ایم و تا آن روز موعود خواهیم ایستاد و هرگز پای از این عزم پس نخواهیم کشید!

دست در دست هم بگذاریم و اجازه ندهیم، نام آن سرفرازان تاریخ به ورطهٔ فراموشی سپرده شود!

نام بلندشان جاودان مانا و همواره در یاد!

پنج‌شنبه، ۱۳ شهریور ۱۳۹۹ (۳ سپتامبر ۲۰۲۰ میلادی)

‌شورای مرکزی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)

https://akhbar-rooz.com/?p=45373 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آرمان شیرازی
آرمان شیرازی
3 سال قبل

چه کسی بود صدا زد, برخیز؟!
راستی, چه محاسبه ای در کار است که سازمان اکثریت بجای انحلال خویش و کار در درون حزب چپ, هنوز به زندگی گیاهی خود ادامه میدهد؟ . مگر پدیداری حزب چپ به معنای نفی وجود سازمانها و خطوط تشکیل دهنده ی آن نبوده است؟
رهبران سازمان اکثریت میتوانند توجیهاتی برای این “زندگی موازی با حزب چپ” داشته باشند که در برگیرنده یا بیرون از موارد زیر باشند:
۱ – تداوم وجود سازمان امکان میدهد که ما بتوانیم در رهبری چند جریان باشیم و در داد و ستدهای آتی بتوانیم سهم بیشتری بگیریم.
۲ – جناحی “دوراندیش” چشم در راه رسیدن به “منزلگاهی” ست که نام سازمان بازگشاینده ی دروازه ی آنست…
۳ – گروه بزرگی از اعضای بدعُنُق در سازمان هنوز به “فعالیت” در حزب چپ تن در نمی دهند.
۴ – ما حزب چپ را برای دیگران پدید آوردیم اما خود سرِ عضویت در آن را نداریم.
۵ – چهل سال را همچنان گذرانیده ایم, پس ازین نیز چنین خواهد بود.

دلائل, چه برشمرده, چه ناپیدا باشند, نتیجه همین از رمق افتادگی و بی تاثیری چپ است که اکنون پیش رو داریم.

بیگمان تا زمانی که محاسبات, پنهانکاریها, گروه بازی ها, بیماریها و نابسامانی ها درکارند, کارِ ستیز برای از میان برداشتن حکومت تبهکار اسلامی و گامپردازی در راستای بهروزی مردمان ایران لنگ خواهد بود…
چه کسی بود صدا زد, برخیز؟!

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x