مبارزه برای الغای ستم ملّی وظیفهٔ همهٔ نیروهای مترقی و آزادیخواه ایران است
۲۱ آذر امسال مصادف با هفتادوپنجمین سالروز تشکیل نخستین حکومت خودمختار در تاریخ ایران، در آذربایجان، به رهبری فرقهٔ دموکرات آذربایجان است.
جنبشِ ۲۱ آذر و حکومتِ ملّی و خودمختار آذربایجان نمونهای برجسته برای درک بههمپیوستگی و رابطۀ سرشتی میان مبارزه در راه لغو ستم ملّی و پیکار سراسریِ ضدامپریالیستی و ضداستبدادی است. این جنبش خصلتی دموکراتیک، خلقی، و ملّی داشت و با ارائهٔ برنامهای بهسود تودههای محروم، منشأ خدماتی ارزنده در تاریخ میهن ما شد. بهعلاوه، جنبش ۲۱ آذر از حمایت و پشتیبانیِ همۀ حزبها و نیروهای مترقی کشور برخوردار بود. این امر بهدلیل ماهیتِ مردمی و مترقی برنامههای این جنبش و پایبندیِ کامل آن به دموکراسی و استقلال ملّی ایران بود. تجربۀ جنبش ۲۱ آذر در آذربایجان، و همینطور جنبش دوّم بهمن در کردستان، معیارهایی مناسب برای بررسی و ارائهٔ راهکار بهمنظور حل مسئلۀ ملّی به سود برابری خلقها و تمامیت ارضی و یکپارچگی ایران هستند.
خواستِ مردم آذربایجان همیشه خودمختاری ملّی در درون ایران بوده است. شادروان میرجعفر پیشهوری، صدر فرقۀ دموکرات آذربایجان، در سخنرانیها و نوشتارهای پُرشمار خود همواره بر این نکته تأکید میکرد که فکر جدایی از ایران یا دادن یک وجب از خاک ایران به کشوری دیگر در میان نیست. او ضمن افشای توطئههای امپریالیستی، با اشاره به گفتار رادیو آنکارا از جمله گفت: “ایران باید به یک کشور تمام معنی دموکراتیک مبدّل گردد و این رژیم بدون جنگ و خونریزی در سراسر ایران تحقق پذیرد. اکنون ما در عین حفظ آزادی ملّی خود، به سوی این هدف رهسپاریم. ما هزاران دلیل و برهان در دست داریم برای آنکه در داخل ایران شریک سرنوشت ملّت ایران باشیم؛ خاطر تُرکها [سران ترکیه] و دیگر دایههای مهربان جمع باشد، آذربایجان در فکر جدا شدن از ایران نبوده و نخواهد بود، ولی به دست خود، خود را اداره خواهد کرد.”
نهضت آذربایجان از همان ابتدای کار، دفاع از استقلال و تمامیت ارضی ایران را در سرلوحهٔ برنامههای خود قرار داد. برجستگی مهم این جنبش، خصلت عمیقاً ملّی و مردمی و کاملاً دموکراتیک آن بود. شالودهٔ حرکت و مبارزهٔ واقعی هر نیروی ملّی در مسیر الغای ستم ملّی چنین خصلتهایی است و جز این نیز نمیتواند باشد. حکومت ملّی آذربایجان در زندگی بسیار کوتاهش، بهسازیهایی تاریخی در همهٔ گسترههای زندگی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، و آموزشی آذربایجان انجام داد که دوست و دشمن به آنها اعتراف میکنند. حتیٰ دولت خیانتپیشهٔ قوام نیز در تصویبنامهٔ ۷ مادّهای به تاریخ ۲ اردیبهشت ۱۳۲۵، اعتراف کرد: “اصلاحات آن سامان [آذربایجان در زمان حکومت ملّی] جلبنظر نموده است.” از آن جمله میتوان اشاره کرد به:
– دادنِ حق انتخاب کردن و انتخاب شدن به زنان در انتخابات مجلس، انجمنهای ایالتی و ولایتی، انجمنهای شهر و بخش و ده، با حقوق برابر با مردان.
– فراهم آوردن امکان تحصیل به زبان مادری در تمام مقاطع تحصیلی. این حق برای اقلیتها از جمله کردها، ارمنیها، و آسوریها نیز محفوظ بود.
– تأسیس دانشگاه ملّی آذربایجان (دانشگاه تبریز کنونی).
– انجام اصلاحات ارضی به نفع دهقانان محروم.
– تصویب و اجرای قانون کار و بیمهٔ کارگران با مقرر کردن ۸ ساعت کار روزانه، تعیین حداقل مزد، و تأمین برابری مزد زنان با مردان.
جنبش آذربایجان در همان دورانی که زیر فشار شدید ارتجاع حاکم بر ایران بود، در درون کشور به نیروهای ملّی و مترقی و در رأس آنها حزب تودهٔ ایران تکیه داشت.
خسرو روزبه، قهرمان ملّی ایران و عضو کمیتهٔ مرکزی حزب تودۀ ایران، در دفاع تاریخیاش در بیدادگاه شاهنشاهی، ضمن رد کردن اتهامهای دادستان نظامی به جنبش ۲۱ آذر، از جمله گفت: “از سال ۱۳۲۴ تا کنون از طرف محافل حاکمه نسبت به نهضت فرقهٔ دموکرات آذربایجان تبلیغاتی شده و در همهجا برخلاف واقع از این نهضت میهنی و مترقی به نام یک نهضت تجزیهطلبانه نام بردهاند… ولی حقیقت قضیه این است که نهضت آذربایجان و کردستان در فاصلهٔ سالهای ۱۳۲۴- ۱۳۲۵ بههیچوجه جنبۀ تجزیهطلبانه نداشت، بلکه بالعکس موجب قوام و دوام آزادی و استقلال ملّی بود.”
شایان تأکید است که جنبش ۲۱ آذر بهخاطر خصلت عمیقاً ملّی و دموکراتیک آن در بین تودههای مردم ایران از چنان محبوبیتی برخوردار بود که سرانجام دولت مرکزی در ۲۳ خرداد ۱۳۲۵ ناگزیر شد با امضای توافقنامهای حکومت ملّی آذربایجان را به رسمیت بشناسد، خصلت دموکراتیک آن را تأیید کند، و اشاعهٔ الگوی آن را در سراسر ایران متعهد شود.
امّا دیری نپایید که امپریالیسم و ارتجاع، که از روند اعتلای جنبش آزادیبخش خلق آذربایجان- و نیز کردستان- و الگو قرار گرفتن آنها از جانب دیگر خلقها و مردم ایران در کل به وحشت افتاده بودند، با زیر پا گذاردن همهٔ تعهدها و توافقنامههای موجود، به بهانهٔ اجرای انتخابات، برای سرکوب کردن حکومت ملّی آذربایجان به آنجا لشکرکشی کردند. ابعاد تبهکاریهای فاجعهبار نیروهای مسلّح محمدرضاشاه پهلوی در آذربایجان چنان گسترده بود که حتیٰ قاضی دوگلاس آمریکایی را شوکه کرد. او پس از دیدارش از آذربایجان حقایقی هراسناک نقل کرد و نوشت: “ارتش ایران در مسیر خود آثار خشونت بر جای گذاشت. ریش دهقانان را آتش زدند، به ناموس زنان و دختران آنان تجاوز کردند، خانهها را به غارت بردند، دامها را دزدیدند… زندانها مملو از آذربایجانیهای بیگناه است. چوبههای دار و اعدام فراوان است… یک دهقان پیر آذربایجانی به ما گفت: ‘مال و حیثیت ما را پایمال کردند’، آثار این حوادث جگرسوز هرگز از خاطر آذربایجانیها زدوده نخواهد شد.”
هفتاد و پنج سال پس از برپایی نخستین حکومت ملّی و خودمختار در آذربایجان ایران، ستم ملّی برضد خلقهای آذری، کُرد، عرب، بلوچ، ترکمن، آشوری، و ارمنی همچنان در ایران ادامه دارد. بیش از چهار دهه پس از پیروزی انقلاب بهمن ۵۷ که خلقهای میهن ما در آن نقش برجستهای داشتند و امیدوار بودند که حقوقشان در حکومت برآمده از انقلاب به رسمیت شناخته شود، خمینی و طرفداران او با پشت کردن به وعدههای داده شده و آرمانهای مردمی انقلاب بهمن، حکومتی قرون وسطایی و مردمستیز را بر میهن ما حاکم کردند که اکنون پس از چهل سال، حقوق خلقهای ایران در آن همچنان با شدّت و خشونت سرکوب میشود. رژیم ولایت فقیه و دولتهای برگماردۀ آن، از جمله دولت حسن روحانی، در سالهای اخیر نهتنها به مسائل و دشواریهای خلقهای ایران توجهی نکردهاند، بلکه برای زیر پا گذاشتن کردن خواستهای برحق آنها، مانند رژیم ستمشاهی سابق از سلاح سرکوب استفاده کردهاند. یورش وحشیانهٔ گزمگان ولی فقیه در جریان اعتراضهای مردمی سالهای ۹۶ و ۹۸ نمونهٔ روشنی از سیاستهای سرکوبگرانه و ضدملّی حکومت اسلامی حاکم بر میهن ماست.
مسئلۀ ملّی و مبارزه برضد ستم ملّی بخشی از مبارزۀ سراسری در راه دستیابی به آزادی، عدالت اجتماعی، استقلال، و حق حاکمیت ملّی است. پیوند میان پیکار ضداستبدادی سراسری همهٔ مردم ایران با مبارزۀ ملّی خلقهای ساکن ایران، از سویی به جنبش سراسری نیرو و توانی دوچندان میبخشد و از دیگر سو، حل مسئلۀ ملّی را در مسیری درست هدایت میکند و تکیهگاهی مطمئن برای جنبش خلقهای ایران فراهم میسازد.
حزب ما، بهگواهیِ تاریخ آن، همواره مبارزی ثابتقدم و خستگیناپذیر در عرصهٔ رفع ستمملّی و تأمین برابری خلقها بوده است و خواهد بود. به باور ما، مبارزهٔ امروزی خلقهای ساکن ایران و حزبها و سازمانهای مترقیشان با رژیم ولایت فقیه، چه از نظر داخلی و چه به لحاظ بینالمللی، در اوضاعی بسیار حساس و دشوار در جریان است. از این روی، ارائهٔ سیاست و راهکارهایی که تأمینکنندهٔ منافع و مصالح همهٔ خلقهای ایران باشد، اهمیتی اساسی در موفقیت این مبارزهٔ عمومی دارد. مبارزه برای آزادی و گسستن زنجیر استبداد حاکم به تلاش مشترک و اتحاد همهٔ نیروهای ملّی، مترقی، و آزادیخواه میهن نیاز دارد.
حزب تودهٔ ایران طرفدار برابری کامل حقوق همهٔ خلقها و نیز اقلیتهای مذهبی ایران است. ما ضمن دفاع پیگیر و کامل از حقوق ملّی، فرهنگی، سیاسی، و اقتصادی خلقهای ایران، در عین حال بر این اعتقادیم که تأمین منافع کوتاه و درازمدّت خلقهای میهن ما نه در گسست از میهنی واحد، بلکه در چارچوب ایرانی آزاد، مستقل، و دموکراتیک امکانپذیر است.
در هفتادوپنجمین سالروز تشکیل حکومت ملّی آذربایجان، ما ضمن گرامیداشت جنبش تاریخی خلق آذربایجان، به خاطرۀ تابناک و جاودانۀ جانباختگان و مبارزان این جنبش که در راه آزادی خلقهای ایران و برقراری دموکراسی در ایران جان و زندگیشان را فدا کردند درود میفرستیم و پیمان میبندیم که دوش بهدوش خلقهای ایران، با تمام توان به مبارزه در راه تحقق حقوق ملّی آنها ادامه دهیم. مبارزه برای الغای ستم ملّی وظیفۀ همۀ نیروهای مترقی و آزادیخواه ایران است.
کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران
۲۰ آذر ۱۳۹۹
از دیگر مطالب سایت
مطالب مرتبط با اين مقاله:
- حزب تودهٔ ایران، سرکوب تظاهرات مردمی و دخالتهای رژیم ولایی در عراق را شدیداً محکوم میکند!
- حزب توده ایران: رژیم ولایت فقیه حکومت «اشرار» و غارتگران بر میهن و مردم است، باید در مقابل آن ایستاد!
- حزب تودهٔ ایران: نتیجهٔ انتخابات فرمایشی، پاسخ قاطع مردم به ولی فقیه و حکومت ورشکستهٔ جمهوری اسلامی
- درباره ی کتاب خاطرات محمدعلی عمویی – گفتگو با یرواند آبراهامیان
نگاه امروز حزب توده به وقایع سال ۱۳۲۵ حکایت « آزموده را آزمون خطاست » می باشد.
این کزاره را چند بار بخوانیم :
ً امّا دیری نپایید که امپریالیسم و ارتجاع، که از روند اعتلای جنبش آزادیبخش خلق آذربایجان- و نیز کردستان- و الگو قرار گرفتن آنها از جانب دیگر خلقها و مردم ایران در کل به وحشت افتاده بودند، با زیر پا گذاردن همهٔ تعهدها و توافقنامههای موجود، به بهانهٔ اجرای انتخابات، برای سرکوب کردن حکومت ملّی آذربایجان به آنجا لشکرکشی کردند. ابعاد تبهکاریهای فاجعهبار نیروهای مسلّح محمدرضاشاه پهلوی در آذربایجان چنان گسترده بود که حتیٰ قاضی دوگلاس آمریکایی را شوکه کرد. ا ً
واقعیت این ست که امروز باید ببینیم بعداز اشغال متفقین شمول اتحاد جماهیر شوروی و تبعید رضاشاه در شهریور ۱۳۲۰ / ۱۹۴۱ در آغاز و بحبوحه جنگ جهانی دوم با آزادی های بدست آمده ، وظیفه ی نیروهای چپ ، دموکرات و ملی در قبال احیا و تعمیق اهداف شریف مشروطه که در حکومت رضاشاه بشدت صدمه خورد بود چه قرار هائی باید در دستور قرار می گرفت.
در جامعه ای که تحت توجهات حکومت رضا خانی فرهنگ شووینیستی ، فاشیستی و نازیستی تبلیغ و ترویج شده بود و دیدیم که اعتبار نامه پیشه وری در مجلس تائید نگردید که حکایت از حضور تردید ناپذیر ارتجاع در تمام شئون اجتماعی بود سیاست های نیروهای چپ و دموکرات نمی توانست بدون در نظر گرفتن شرائط عینی و دهنی جامعه با موفقیت پیش رود.
امروز بجای تکرار کلیشه ها ی « امپریالیسم و ارتجاع….» یا « نیروهای مسلح محمد رضا شاه پهلوی ..»
در دوره ای که بهترین دوره ی مشروطه بعداز انقلاب مشروطه بود و در ایران حکومت مشروطه سلطنتی داشتیم .
ادبیات این اعلامیه بکلی سکتاریتسی و دور از واقعیت های تاریخی می باشد.
جای بسیار تاسف ست که قدیمی ترین حزب ایران چنین سطحی می نویسد.
گر چه زمان بسیاری گذشته و بسیاری تغییرات رخ داده، اما بهتر است برخوردهای شوروی سابق، موضوع نفت شمال ، خالی کردن پشت نهضت آذربایجان برای یک بار هم که شده شجاعانه صحبت شود.
درود ، درود بی پایان به توده ای ها و اعلامیه ها و تحلیل های دقیقشان از اوضاع مملکت
با همۀ احترامی که برای حزب توده ایران قائلم، متاسفان این اعلامیه را بازگش به قوم گرایی و در شراسط کنونی کشور بسیار نابجا میدانم.