پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

اعلامیه سازمان راه کارگر به مناسبت ۲۵ نوامبر روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان

پنجم آذر  برابر با بیست و پنجم نوامبر روز جهانی منع خشونت علیه زنان نامگذاری شده است. جرقه این روز از دومینیکن در سالهای دهه شصت قرن بیستم زده شد، سالی که جنبش مقاومت سری توسط آزادیخواهان تاسیس شد از جمله این آزادیخواهان، خواهران میرابل بودند که بعدها توسط مردم به نام “پروانه های فراموش نشدنی” نامیده شدند. آنها توسط شکنجه گران حکومت رافائل تروخیلو (دیکتاتوری نظامی وابسته به امریکا) به شکل فجیعی کشته شدند. از سال ۱۹۸۱ مبارزان زن در عرصه جهانی بخصوص اروپا و امریکا خواهان نام گذاری این روز به عنوان روز جهانی مبارزه برای نفی و محو خشونت علیه زنان بودند. این روز بین المللی سرانجام در ۱۷ اکتبر ۱۹۹۹توسط سازمان ملل متحد پذیرفته شد. زنان در بسیاری از کشورهای جهان با گرد همایی، تظاهرات و برگزاری نشست های مختلف، اعتراضشان را بر علیه خشونت ابراز داشته و این روز را گرامی می دارند. خشونت علیه زنان مانعی در راه رسیدن به آزادی و برابری کامل محسوب می گردد. خشونت علیه زنان یکی از مکانیسم های اجتماعی است که در اثر آن زنان مجبور می شوند تا در مقایسه با مردان در یک موقعیت تابع قرار گیرند. زنان در عرصه جهانی مورد خشونت قرار میگیرند به همین دلیل در عرصه جهانی به مقابله با آن برخاستند. خشونت علیه زنان در طول تاریخ بشریت عمری چند هزار ساله دارد و جزئی از حاکمیت نظام مرد سالار – پدرسالار بوده تا جایی که جنبه قانونی گرفته و تحت حمایت دولت ها و حکومت ها در آمد. تنفر و مقاومت زنان در برابر انواع خشونت فیزیکی، روحی و جنسی، عمری طولانی دارد اما به طور واقعی در دوران سرمایه داری و از دهه های پایانی قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم بوده که به صورت یک جنبش برابری طلبانه به تدریج نضج گرفت و روزبروز گسترش یافت.

هم اکنون زنان در عرصه جهانی بیش از گذشته بر حقوق خود پافشاری می کنند و خواهان برچیده شدن بساط خشونت و نابرابری جنسیتی در تمام سطوح هستند. به دلیل مبارزه زنان بوده که بعضی از دولتها کشورها قوانینی به تصویب رساندند که در آن از قربانیان خشونت، حمایت و بر علیه عاملین خشونت پیگیری قضایی صورت میگیرد و با چنین قوانینی سعی در مهار کردن خشونت دارند.اما از آن جایی که خشونت در ساختار مناسبات حاکم بر جهان و سیستم پدر– مرد سالار ریشه دارد شاهد تداوم نابرابری در عرصه های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی هستیم.

طبق آمار سازمان ملل از هر سه زن یک نفر مورد خشونت قرار میگیرد. فقط با تصویب قوانین که عمدتا در کنترل مردان است نمیتوان خشونت را از بین برد. سیاست های سرمایه داری بویژه نئولیبرالیسم، زمینه ساز تغییرات بنیادی و عمیق ساختاری در شرایط اجتماعی و موقعیت طبقاتی زنان و خشونت بر علیه آنها است. یکی از تغییرات جهانی سازی، گسترش بازار جنسیتی کار و نیروی کار زنانه بوده است. سرمایه داری با انتقال سرمایه به کشورهای جهان سوم و دستیبایی به نیرو کار ارزان که ۵۰%آن ها را زنان تشکیل می دهند به سود های هنگفت دست یافته و در واقع زنان با استثمار شدید و کار طاقت فرسا و دستمزد پائین و ساعت کار طولانی ، مورد استثمار مضاعف و خشونت جنسیتی قرار میگیرند. مناسبات و ساختار سکسیستی نهادینه شده در نظام طبقاتی سرمایه داری علت اساسی خشونت و نابرابری جنسیتی محسوب می شود. در دوره کرونا به علت دور کاری، بیکاری مردان، و وضعیت بد اقتصادی خانواده که دولت ها به علت سود اندوزی و عدم مدیریت بر مردم تحمیل کرذند، آمار خشونت شدیدا افزایش یافته است. هرچند آمار جهانی آن اعلام نشده ، آمار اورژانس ها و انجمن های حمایت از زنان آن را تائید میکند و حتی سازمان ملل آن را «شعله وحشتناک خشونت خانگی» نامید. این خشونت آنچنان وحشتناک است که آمار تجاوز جنسی حتا کودکان را در کشورهای پیشرفته ایی چون سوئد در امان نگه نداشته است. با نادیده گرفتن زنان توسط مردان و حتی نیروهای مدعی ترقیخواهی و برابری طلبی بود که زنان جنبش های مستقل برای رهایی از خشونت را در عرصه جهانی بر پا کردند. صداهایی که از زیر آواز سکوت در مورد خشونت جنسی بیرون آمدند چون جنبش “می تو” که زنان بر علیه خشونت جنسی که جسم و روان آنان را آزرده بود، مردان و عاملین تداوم خشونت و آزار جنسی را به چالش کشیدند .

در کشورهای عقب نگه داشته شده، وضعیت زنان بسیار اسفناک تر از کشورهای رشد یافته است. در ایران رژیم جمهوری اسلامی بیش از چهل سال خشونت را بر همه ی مردم تحمیل کرده است و با استفاده از از قوانین شریعت آپارتاید جنسیتی و خشونت “قانونی” را بر زنان جامعه نهادینه کرده است . از فردای استقرار خود بر حکومت علیرغم مقاومت بخشی از زنان آزادیخواه، تحمیل حجاب را شروع و کمتر از یکماه بعد از سقوط رژیم سلطنتی، فرمان ارتجاعی حجاب اجباری را در سراسر کشور به اجرا درآوردند و پس از چهل و یکسال همچنان مخالفین حجاب را به زندان انداخته و حکم های طویل المدت صادر میکنند. در ادارات و محیطهای کار، زنان به دلیل حجاب اجباری و عدم آزادی و اختیار در تعیین پوشش، حتا رنگ و سایز لباس خود، تحت کنترل و نظارت شدید بخش حراست و نهادهای مذهبی و امنیتی قرار دارند.

 این رژیم با قانونی کردن تعدد زوجات و صیغه بطور رسمی تن فروشی را رواج داده است در بعضی از شهرها چون مشهد و قم توسط روحانیون و ایادی آنها، مراکزی ایجاد شده که زنان را به تن فروشی تشویق می کنند تا از این طریق بحران اقتصادی ایجاد شده در جامعه را کاهش دهند!! که زنان را به برده گان جنسی تبدیل کرده است. علیرغم همه این تبعیضات و فشارها، میلیونها تن از زنان ایران در سایه مقاومت، نافرمانی و مبارزه، در چند دهه اخیر توانستند درعرصه تحصیل، حضور در اجتماع و حتی برخی مشاغل، موفقیت های چشم گیری داشته باشند، اما همچنان حکومت زن ستیز، از پذیرش برابری جنسیتی و جایگاه واقعی زنان سرباز میزند و با تمام قوا در برابر این موج فمینیستی برابری خواه مقاومت میکند.

در سال های ۹۱-۱۳۸۴نرخ بیکاری زنان به ۶۵%رسیده است و در مهر ۱۳۹۳ اشتغال زنان نسبت به مردان تا پنجاه درصد کاهش داشته است و زنانی که مشغول کار هستند ۳/۵۳ درصد در حوزه های خدماتی مشغول میباشند. نرخ مشارکت زنان شهری در فعالیتهای اقتصادی از ۱۴% بالاتر نرفته است. شغل ها بر اساس جنسیت تعیین می شود و قوانین به نفع مردان و تحکیم موقعیت و شرایط قدرت آنها است. این نگاه جنسیتی حکومت و قوانین آن، نگاه مردان سنتی را نیز حتا در تحمل حضور زنان در جامعه شدیدا کاهش داده است و شاهد تجاوز و انواع خشونت ها و سوء استفاده های جنسی در محیط کار هستیم. در همین راستاآپارتاید جنسی در این نظام آنگونه القاء می کند که ازدواج زود هنگام مانع فساد می شود و زنان از خطر فساد اخلاقی و تعرض مردان فاسد در امان خواهند بود . طبق آخرین آمار سال ۱۳۹۴. بیش از ۳۷ هزارازدواج دختر زیر ۱۵ سال ثبت شده است و این درحالی است که رئیس اورژانس اجتماعی میگوید در سال ۹۷علت ۵۰% فرار دختران از خانه  به خشونت علیه آنها بر می گردد و ۲۰% آنها هم به علت اعتیاد از خانه هایشان فرار می کنند. زنان در همه رشته ها در معرض جدا سازی جنسیتی شدید قرار دارند و بحران کرونا نیز بر آن افزوده است در شرایط بحرانی این زنان هستند که در معرض بیکاری قرار می گیرند و بیکاری، دور کاری و فشار اقتصادی خشونت خانگی را افزایش داده است. زنانی که مورد خشونت قرار می گیرند چون از طرف قانون حمایت نمی شوند و استقلال اقتصادی ندارند و خانه های امن برای حفاظت از زنان خشونت دیده و دختران فراری وجود ندارد مجبور به تحمل خشونت می شوند و یا در اوج یاس و ناامیدی دست به خودکشی و خودسوزی میزنند. در جمهوری اسلامی مردانی که از قذرت سیاسی و اقتصادی برخوردارند برای تحمیل خواسته های خود بر زنان هیچ گونه موانع و محدودیتی برخوردار نیستند زیرا از طرف قانون حمایت می شوند و در صورت ارتکاب هر جرمی  بواسطه قدرت و شبکه روابطی که دارند تبرئه می شوند نمونه آن را در تجاوز خدادادی نماینده مجلس به زهرا نویدپور دیدیم. زنان سعی کردند با به راه انداختن جنبش “من هم” نظیر جنبش “می تو” به افشاگری بر علیه خشونت جنسی بپردازند، افشاگریهای وسیعی که حتی دامن برخی از هنرمندان و افراد مشهور غیرحکومتی را نیز گرفته است.

 زنان ایران در دهه های اخیر سعی کردند با وارد شدن به دانشگاهها سعی کردند علیرغم میل رژیم، به حقوق خود دست یابند، اما جمهوری اسلامی در زمینه آموزش نیز با تفکیک جنسیتی و سهمیه بندی کنکور و ممنوع سازی برخی رشته ها برای آنها و نیز با تلاش برای نیمه وقت کردن کار زنان شاغل  در ادارات، سیاست خانه نشین کردن زنان را پیاده کند تا از کسب استقلال اقتصادی زنان از مردان جلوگیری نماید.

در عرصه هایی چون حضانت فرزند، پدر و جد پدری بر مادر مقدم است و چنانچه پدر و پدربزرگ، فرزند  را بکشند به پرداخت دیه محکوم می شوند و یا در موارد اندکی به چند سال حبس. حمایت قانون و شرع از مردان است که پدر با نگاه مردسالارانه حق خود می داند که جان افراد خانواده  را به بهانه ناموس و آبرو بگیرد. حکمی که پدر رومینا گرفت موید این نکته می باشد . یک چهارم از کل قتل های ثبت شده در ایران، قتل های ناموسی و خانگی است. در جامعه مبتنی بر توتالیتاریسم مذهبی زنان در معرض خشونت شدید قرار دارند. خشونت بر علیه زنان ریشه در ساختار مناسبات طبقاتی و ارتجاعی دارد بدون آگاهی به ریشه های آن ، زنان قادر نخواهند بود مبارزه موثری علیه فرهنگ مرد سالاری و قوانین زن ستیزبه پیش ببرند. جنبش زنان برای پیشروی و پیروزی به پیوند با جنش های دیگر نیاز دارند. پیوند با جنبش طبقاتی کارگری، جنبش دانشجویی، جنبش دمکراتیک ضداستبدادی و ضد تئوکراسی، جنبش محیط زیست، جنبش ملیتهای تحت ستم و …

 زنان آزاده ایران با آگاهی به این واقعیت، طی این سالها در صفوف کارگران – بویژه معلمان و پرستاران- ، دانشجویان، بازنشستگان، مال باخته گان و حرکات اعتراضی تهیدستان شهری نقش پررنگی داشتند. ما این حضور را بویژه در جریان خیزشهای ۹۶ و ۹۸ به وضوح شاهد بودیم که زنان در صف جلو قرار گرفته بودند و با اقشار فرودست جامعه صف واحد داشتند. یا در اعتصابات هفت تپه  و نیز فولاد ملی اهواز، خانواده کارگران در سطح شهر شوش و اهواز در کنار آنها قرار گرفتند و شجاعانه از مطالبات طبقاتی کارگران حمایت کردند.

این تجارب به زنان می آموزد که برای رهایی از مناسبات مردسالارانه و زن ستیز، نه تنها باید از شر رژیم حاکم و قوانین اسلامی آن خلاص شوند، بلکه باید از همه اشکال نابرابری نهادینه در مناسبات سرمایه داری عبور کنند.

زنده باد جنبش زنان برای محو خشونت و نابرابری
سرنگون باد رژیم اسلامی سرمایه داری ایران
زنده باد آزادی، زنده باد سوسیالیسم

کمیته مرکزی سازمان راه کارگر
۲۵ نوامبر ۲۰۲۰

https://akhbar-rooz.com/?p=94740 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x