چهارشنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۳

چهارشنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۳

انتخابات اخیر و شکست حقارت بار اصلاح طلبانه دوم خردادی و جناح راست اکثریت – احمد هاشمی

نتایج این انتخابات صرف نظر از شکست حقارت بار اصلاح طلبانه دوم خردادی و جناح راست اکثریت، حاوی این پیام است که اولا "تجددگرایی اسلامی" نیز همچون "تجددگرایی پهلوی" جزء گفتمان های شکست خورده...

نتایج این انتخابات  صرف نظر از شکست حقارت بار اصلاح طلبانه دوم  خردادی و جناح راست اکثریت، حاوی این پیام است که  اولا “تجددگرایی اسلامی” نیز همچون “تجددگرایی پهلوی” جزء گفتمان های شکست خورده در ایران هستند، و ثانیا روشنفکران سنتی که، کارشان تکرار گذشته است، در دهه دوم قرن بیست و یکم، حرفی برای گفتن ندارند. ایران به روشنفکران ارگانیکی نیاز دارد که مطالبات مردم را سازمان دهد، قدرت را کنترل کند و برای کسب قدرت مبارزه نماید

مقدمه

آنتونیو گرامشی مارکسیست ایتالیایی، ایفای دو نقش را برای روشنفکران در جامعه قائل است، او این نقش را به دو گونه تقسیم می کند، روشنفکران سنتی، مانند مدرسان، کشیش ها، مدیران و کارگزاران که کارشان را از نسلی به نسل دیگر تکرار می کنند، و دوم روشنفکران ارکانیک، که در پیوند با طبقات یا تشکیلاتی هستند، که روشنفکران برای سازمان دادن خواست ها، کسب قدرت و کنترل بیشتر به کار می گیرند.

تز مورد بحث در این نوشته این است که غالب کنشگران سیاسی متعلق به دو جریان معروف به “اصلاح طلبان دوم خردادی” و” جناح راست اکثریت” درجرگه  این نوع از روشنفکران سنتی قرار دارند و به همین دلیل، این جریانات فاقد هر گونه گفتمان نو، در دهه دوم قرن بیست یکم هستند، و شکست و بن بست سیاسی این دو جریان در انتخابات ۱۴۰۰، اثبات تجربی این ادعا است.

مسیر گذار از جامعه سنتی به مدرن و نوسازی در ایران، محتوا، مضمون و معیارهای نوسازی در جوامع غربی را نداشت، در این روند ویژه نوسازی، روشنفکران یا شخصیت هایی به عنوان نماینده اجتماعی طبقه متوسط جدید ظهور کردند، که درعمل برخلاف انتظار این طبقه، نتوانستند نماینده اجتماعی تحولات جدید در جامعه ایران باشند.

 وقوع انقلاب اسلامی با سیطره یک جنبش پوپولیستی مذهبی، روند ویژه نوسازی و تجددگرایی پهلوی در ایران را، سد نمود و باعث غلبه گفتمان های ضداستعماری، ضدامپریالیستی و ضداستکباری در سپهر سیاسی ایران شد، در این میان مبارزه ضدامپریالیستی و ضداستکباری (ضدغربی)، ساده ترین راه برای بسیج توده ای در ابتدای انقلاب بود.

تسخیر سفارت آمریکا، نقطه اوج و ادامه جنبش پوپولیستی مذهبی، در سال های ابتدای انقلاب بود. در تسخیر سفارت، گروهی که بعد ها به “چپ اسلامی” معروف شدند، نقش تعیین کننده ای داشتند. با این اقدام از یکسو ملیون و لیبرال های اسلامی از قدرت حذف شدند و از سوی دیگر با غلبه رهبرانی با مشخصه کادرهای کارپرداز میانی در سازمان چریک های فدائی خلق ایران، اکثریت رهبری این سازمان نیز به این جشن “ضد امپریالیستی” پیوستند.

جشن “ضد امپریالیستی” تسخیر سفارت، که در واقع جشنی ضد غربی و اعلام پیروزی بر لیبرال دموکراسی، توسط سنت گرایان ایدئولوزیک شیعی و بخشی از اکثریت رهبری سازمان چریک های فدائی خلق ایران بود، آغاز هم فکری دو گروهی بود، که بعدها به نام اصلاح طلبان دوم خردادی و جناح راست اکثریت معروف شدند.

با انشعاب در سازمان چریک های فدائی خلق ایران، رهبری اکثریت با ادعای احتمال شکستن دگم های “بسیار متحجر [مجموعه روحانیت] همچون ولایت فقیه” در کنار “خط امامی ها” (اصلاح طلبان دوم خردادی آینده) که در آن زمان نقش تعیین کننده ای در قدرت داشتند، قرار گرفت.

آغاز و پایان “چپ اسلامی” (اصلاح طلبان دوم خردادی آینده)

حذف بنی صدر،آغاز به قدرت رسیدن سنت گرایان ایدئولوژیک شیعی، با رفتارهای آرمان گرایانه و امت گرایانه بود. حکومت مبتنی بر اسلام ناب محمدی هدف تعالی آنها بود. آن ها به نام حفظ و دفاع از کیان اسلام و با توسل به نظریه ام لقرا، ادعای جهان شمولی داشتند.

 در نتیجه  حفظ نظام جمهوری اسلامی، وحدت جهان اسلام و صدور انقلاب در جهت اهداف فراملی کیان اسلام، مهمترین خطوط راهبردی آن ها بود.

در فاصله سال های ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۸آنها توانستند، همه اپوزیسیون را سرکوب و از صحنه خارج کنند و حکم تعطیلی اپوزیسیون قانونی را نیز صادر نمایند.

 با بر پائی حزب فراگیر جمهوری اسلامی و ایجاد تمرکز اداری و سیاسی چشمگیر از طریق نهادهای سیاسی- مذهبی  و اطلاعاتی مختلف همچون ائمه جماعات، کمیته های انقلاب اسلامی، سپاه پاسداران،  نبیاد مستضعفان، بنیاد شهید، جهاد سازندگی و سازمان بسیج اقتصادی و.. از یک سو پایه های قدرت را استحکام بخشیده و از سوی دیگر موفق به بسیج توده ای گسترده ای شدند.

تداوم بخشدن  به جو انقلابی و تا حدودی ضدسرمایه دارانه و عدالت خواهانه، همراه با اجرای سیاست های اجتماعی و اقتصادی مردم گرایانه زیر پوشش نماد “ضد آمپریالیستی (ضد غربی)، هویت سیاسی و جهت گیری داخلی چپ اسلامی بود. “چپ اسلامی” در گروگان گیری در سفارت آمریکا، بستن دانشگاه ها و آغاز جنگ ایران عراق، نقش تعیین کننده ای داشت.

پایان جنگ ایران و عراق، مرگ خمینی، انتخاب رهبری جدید، تغییر قانون اساسی، فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد و نظام دوقطبی، زمینه ساز دگرگونی های گسترده ای در نظام سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در ایران شد. مهمترین این تغییرات  به حاشیه رانده شدن چپ اسلامی بود.

زمینه های شکل گیری اصلاح طلبان دوم خردادی

چپ اسلامی نه تنها از قدرت رانده شد، بلکه حتی وجود آنها در نشریه کیهان فرهنگی نیز دیگر تحمل نمی شد، تعطیلی پانزده ماهه کیهان فرهنگی، منجر به خروج عباس عبدی و هادی خانیکی از کیهان شد و آن ها با موسوی خوئینی ها، روزنامه سلام را تاسیس نمودند.

 از طرف دیگر ما شاءالله شمس الواعظین با خروج از کیهان به همراه مصطفی رخ صفت و رضا تهرانی مجله ای به نام “کیان” منتشر نمودند.

مجله کیان در ادامه فعالیتش معروف به “حلقه کیان” شد و این حلقه نیز مرکزی برای گروه های فکری مانند “شاگردان سروش”، “مرکز مطالعات استراتژیک” و ” کانون فکری – سیاسی” بود. 

افراد حلقه کیان که خود را نسل جدید روشنفکر و یا روشنفکر دینی ( دوران چهارم) می دانستند، در صدد باز تعریف  مفاهیم جدیدی بودند، که مهمترین آن ها نگاه به غرب بود. آن ها همانطور که کرامشی می گوید، کارشان را از نسلی به نسل دیگر تکرار کرده و به رویکرد نظری نسل اول (روشنفکران مشروطه) و نسل دوم روشنفکری یعنی لیبرالیسم اسلامی (بازرگان) باز گشتند.

 فعالیت های فکری حلقه کیان در زمینه های نظری را می توان نوعی “تجددگرایی اسلامی” قلمداد نمود. این “تجددگرایی اسلامی” زمینه ای برای برآمد اصلاح طلبان دوم خردادی بود و پس از دوم خرداد نیز حلقه کیان، مدتی بازوی تبلیغی و رسانه ای این جریان بود.

زمینه های شکل گیری جناح راست اکثریت

پذیرش افکار “اردوگاهی” در میان رهبران اکثریت  با “رد گذشته”، نوعی بازگشت این گروه به نسل اول روشنفکران چپ بود و این رهبران با پشتکار تمام، هر نوع ایستادگی در مقابل غرب را “ضد امپریالیستی” دانسته، و بدین ترتیب افکار متحجر خمینی را “ضد امپریالیستی”  قلمداد نموده و به حمایت از “امام” برخاستند.

فروپاشی شوروی و اقمار آن منجر به مهاجرت این سازمان از کشور برادر به “دول امپریالیستی” شد. شکست “سوسیالیسم واقعا موجود” و نتایج انتقادی درونی سازمان، از سیاست گذاری های عمومی حمایتی از رژیم جمهوری اسلامی، منجر به تشکیل دو جناح در سازمان اکثریت شد.

   به دلایل متعددی  که موضوع بحث در این نوشته نیست، مرکز فعالیت جناح راست اکثریت، بعد از تشکیل “اتحاد جمهوری خواهان ایران” ( اجا) به درون این سازمان نوبنیاد منتقل شد.

در همایش برلین اجا بیانیه ده ماده ای به تصویب رسید که سنگ بنای گفتمان جمهوری خواهی بود. این بیانیه حاوی راهبرد های کلی منتج از لیبرالیسم سیاسی، به عنوان شیوه اداره حکومت بود.

در فاصله همایش اول تا همایش دوم دو دلیل عمده باعث فاصله گیری بخش زیادی از همراهان و حامیان اولیه  شد.

الف – فقدان خط مشی مشخص سیاسی و ضعف و ناتوانی مفرط رهبر،

ب- ناتوانی در توضیح تحولات سریع در ایران.

همایش دوم در فرانکفورت با کاهش چشم گیری از شرکت کنند گان و بدون رسیدن به توافقی بر سر انتخابات به پایان رسید.

نیروی اصلی اجا بعد از همایش دوم : اعضا و هوادلران سازمان اکثریت، حزب دموکراتیک مردم ایران، جمهوری خواهان ملی و عده ای از فعالان سیاسی منفرد.

نتایج همایش دوم:

الف – کناره گیری وسیع امضا کنندگان

ب- فقدان خط مشی سیاسی و جاگیری سیاسی

ج- ضعف مفرط رهبری و تشتت بی سابقه در میان اعضا رهبری

د- ناتوانی در مدیریت منازعه سیاسی و گسترش چانه زنی برای حفظ یکپارچگی به هر قیمت

ه- یارگیری براساس رفاقت های سازمانی در اعضا اجا

همایش سوم در برلین ۲۰۰۷ با  اعلام موجودیت یک فراکسیون آغاز شد، نتیجه همایش برلین بروز سه گرایش سیاسی بود:

الف-  طرفداران بند هشتم: “خواستار تغییر قانون اساسی و ساختار سیاسی مبتنی بر ولایت فقیه، برقراری ساختار سیاسی دموکراتیک، سکولار، مبتنی برجدائی دین از دولت و حکمیت مردم منشور ده ماده ای)

ب- طرفداران اصلاحات گام به گام در درون رژیم  ودنباله روی از اصلاح طلبان دوم خردادی

ج- سیاست “تغییر رفتار خامنه ای”

از ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۱ کشمکش های سیاسی میان این  سه جناح  ادامه داشت و با جداشدن فراکسیونی که افراد آن عمدتا از جمهوری خواهان ملی (لیبرال- دموکرات ها) بودند و اعلام موجودیت یک سازمان جدید، فصل تازه ای در اجا آغاز شد.

در فاصله سال های ۲۰۱۱ تاکنون، نیروهای زیادی از اجا کناره گیری کردند، اجا محلی برای کشمکش سه گرایش سیاسی شد:

الف-  طرفداران تحول طلبی

ب- طرفداران اصلاحات گام به گام در دون رژیم و دنباله روی از اصلاح طلبان دوم خردادی

ج- سیاست “تغییر رفتار خامنه ای”

جناح راست اکثریت در تمامی این سالها دو گرایش سیاسی در اجا یعنی، اصلاحات گام به گام در درون رژیم و دنباله روی از اصلاح طلبانه دوم  خردادی  و یا  تغییر رفتار خامنه ای را نمایندگی کرده است.

انتخابات اخیر و شکست حقارت بار اصلاح طلبانه دوم  خردادی و جناح راست اکثریت

نتایج این انتخابات  صرف نظر از شکست حقارت بار اصلاح طلبانه دوم  خردادی و جناح راست اکثریت، حاوی این پیام است که  اولا “تجددگرایی اسلامی” نیز همچون “تجددگرایی پهلوی” جزء گفتمان های شکست خورده در ایران هستند، و ثانیا روشنفکران سنتی که، کارشان تکرار گذشته است، در دهه دوم قرن بیست و یکم، حرفی برای گفتن ندارند. ایران به روشنفکران ارگانیکی نیاز دارد که مطالبات مردم را سازمان دهد، قدرت را کنترل کند و برای کسب قدرت مبارزه نماید.

[email protected]

https://akhbar-rooz.com/?p=117200 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

11 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آرمان شیرازی
آرمان شیرازی
2 سال قبل

سفارت ها جایگاه داد و ستد دیپلماتیک میان حکومت های جهانند.
در مناسبات دیپلماتیک, پهنه ی سفارت ها بخشی از خاک کشور دارنده سفارت در خاک کشور میزبان بشمار می آیند.
اشغال سفارت یک کشور از سوی نیروهای آشکار و پنهان حکومت کشور میزبان, پیام جنگ از سوی کشور میزبان به حکومت دارنده آن سفارت است.
واژه ی “تسخیر” پیامی از پیروزی در خود دارد و به معنای چیرگی در برابر یک بازدارنده, جلوگیر و یا دشواری ست مانند تسخیر قله ی یک کوه که برای کوهنوردان یک پیروزی بشمار می آید.
واژه ی “اشغال” مفهومی دست اندازانه دارد مانند گرفتن سرزمین فلسطین از سوی اسرائیل یا گرفتن سرزمین بومیان سرخ پوست از سوی اروپایی ها که پیش درامد پیدایش آمریکا بوده است.

هم میهن گرامی, آقای احمد هاشمی بدرستی جایگاه اصلاح طلبان حکومتی و نیز جناحی از سازمان اکثریت پس از “انتخابات” ۱۴۰۰ حکومت تبهکار اسلامی را مشخص کرده است. اما به نگر می آید که او هنوز بازمانهای بینشی که غرب ستیزی را ضدیت با امپریالیسم می انگاشت با خود همراه دارد. آیا کاربرد چندباره ی عبارت “تسخیر سفارت” که از فرهنگ حکومت اسلامی و جناح راست سازمان اکثریت بر می خاست نشانی از ته نشست های آن فرهنگ نیست؟

اصغر الهیاری
اصغر الهیاری
2 سال قبل

اکثریت پیروز مردم ایران چه می خواهند؟
در مورد «انتخابات» ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ که موجی از شادی و دلگرمی فقط برای مردم و راهیان آزادی و دموکراسی و عدالت اجتماعی ایجاد نکرد.
در بطن این رویداد مهم و تاریخی فقط مردم و راهیان آزادی ، دموکراسی و عدالت اجتماعی وجود ندارند.
بلکه حکومت غدار و آدمخوار و انواع گروههای اجتماعی مرئی و نامرئی آن برای حفظ و ادامه قدرت
حضور داریند که باید در این زمینه هوشیار و دقیق بود تا خطراتی که این پیروزی مردم را تهدید می کند بهتر بشناسیم.
ـ همه می دانیم و متفق القول هستیم که اکثریت مردم که در انتخابات شرکت نکردند بانی و صاحب این پیروزی بزرگ می باشند.
ـ ولی نباید از کنار رای دهندگان میلیونی که چشم خود را بر تمام تبهکاری های حکومت اسلامی می بندند و به رئیسی جلاد رای دادند به سادگی بگذریم. «بر کشورم چه رفته ست ..» که بخشی از مردم ایران بعداز ۴۲ سال از چنین حکومت فاسد و کاندید جنایتکارآن حمایت می کنند؟
دوستان گرامی !
حکومت واپسگرای فاسد با اتکاء به این نیروهای «وفادار » ۴۲ سال حکومت کرده ست و به خود «می بالد» که چنین قدرت بسیجی دارد حتی اگر بروز ندهد.
نگاهی به اکثریت مردم بلازده و محروم کشور خود بیاندازیم که با وجود تمام خرابکاری ها ی حکومت ، جنایات و محرومیت ها بیش از پیش هزینه می دهند و به تمامیت حکومت ننگین نه گفتند.
کسی می داند که اکثریت مردم ایران که حکومت فاسد را جواب کردند. چه در سر دارند؟
این وظیفه تمام نیروهای سیاسی مخالف حکومت ست که یک بار برای همیشه بخاطر مردم و میهن بلازده خود
به فکر نزدیک شدن به یکدیگر با حفظ تمام موازین دموکراتیک باشیم تا برای تحقق انتخابات آزاد خود را آماده کنیم. فقط تمامیت خواهان از این همکاری ها خودداری می کنند . کسانی که به حق حاکیمت مردم معتقد باشند
حتما به آینده ی ایران با رای مردم موافق خواهند بود.
آیا شرکت نکردن مردم در انتخابات ۱۴۰۰ را نباید با تشکیل جبهه نیروهای مخالف حکومت اسلامی تکمیل کنیم؟
آیا نباید مردم ببینند که نیروهای مخالف حکومت جنایتکار هم یک پارچه اند؟
آیا مخافان حکومت نباید با اتحاد و یکپارچگی خود قدرت مردم و مخالفین را به حکومت و جهانیان نشان دهند ؟
اگر پیشنهاد دیگری دارید خواهشمند ست ابراز کنید.

Arash A
Arash A
2 سال قبل

با درود و تشکر از مقاله خوبتون
شما به خوبی علت شکست “اصلاح طلبان” حکومتی و شیفتگانشون را در خارج از حکومت توضیح دادید و در نتیجه گیری به درستی نوشتید “ایران به روشنفکران ارگانیک نیاز دارد که مطالبات مردم را سازمان دهد ,قدرت را کنترل کند و برای کسب قدرت مبارزه نماید”
با توجه به اینکه اکثر قریب به اتفاق روشنفکران درک درستی از مفهوم چگونگی “ارتباط ارگانیک ” ندارند .لازم است دررابطه با این مسئله توضیح بیشتری داده شود .
باآرزوی سلامتی و موفقیت

ارش
ارش
2 سال قبل

اگر این مقالات برای مردم ایران و یا دیگر فارسی زبانان نوشته میشود بهتر است از لغات فارسی استفاده کنید و یا لااقل ان لغات غیر فارسی را به فارسی توضیح بدهید. در بسیاری از مقالات منتشر شده دوستان از لغاتی به زبان دیگر استفاده میکنند که در فارسی برای این کلمات هم معنی مناسب وجود دارد. بطور مثال:
ارگانیک = پویا 
پوپولیسم = مردم گرایی منفی =عوام گرایی 
 امپریالیستی = سلطه طلبی، استعماری
این انتقاد خیلی از نوشته های منتشر شده در اخبار روز را شامل میشود. 

اگر درست فهمیده باشم با یک نقطه نظر شما موافقم. ان انتقاد از عوام گرایی است که به هم چنین خطهای بین نگرش های مختلف در یک موضوع مشخص را نادیده میگیرد و یا مخدوش میکند.

بهرام سینا
بهرام سینا
2 سال قبل
پاسخ به  ارش

اخبار روز سایت سیاسی خبری ـ چپ به زبان فارسی ست.
ولی اعم از کارهائی داخلی اخبار روز در انتشار اخبار و صفحه بندی و مطالب انتخابی مختلف
یا مطالب نویسندگان و سازمانها که به اخبار روز فرستاده میشود.
نویسنده بنا بر معلومات خود تلاش می کند تا پیام و منظور خود را به زبان فارسی بیان کند .ولی خیلی طبیعی ست که گاهی باید از اسطلاحات رایج لاتین یا زبانهای دیگر استفاده کرد که موضوع را می تواند بهتر از جایگزین فارسی برساند.
مثلا :
امپریالیسم در فرهنگ سیاسی تعریف شده ست که جایگاه و مختصات خود ویژه ای در مناسبات سرمایه داری دارد. با یک کلمه منظور را میرساند.
ولی سلطه طلبی و استعماری می توانند در مناسبات قبل از سرمایه داری و تمام دوران سرمایه داری نیز وجود داشته باشند حتی در «سوسیالیسم واقعا موجود» نیز وجود داشت.

نکته ای که مهم ست توجه به تاثیر متقابل زبانها بر یکدیگر ست.
وازه های عربی و دیگر زبانها در ادبیات کلاسیک وفارسی محاوره ای موج میزند.
مردم با آموزش می توانند از این گنجینه فرهنگی استفاده کنند نه با حذف واژه های دیگر زبانها.
بسیاری از واژه های لاتین نیز در زبان فارسی جا بازکرده ست و پیدا کردن جایگزین فارسی نیاز به کار کارشناسان زبان دارد که بتدریج صورت می گیرد.
ولی می توان در هر مورد و شک و تردید درمعانی و مفهوم واژه ها مثلا واژه لاتین را در پیرانتز نوشت یا برعکس. اجازه دهیم نویسنده منظورش را آن طور که فکر می کند بیان کند. ماهم می توانیم به مراجع مختلف برای پیدا کردن معنی بعضی از واژه ها که نمی دانیم مراجعه کنیم.

کمال
کمال
2 سال قبل

آقای هاشمی ,
شما به نظر من بیش از اندازه از پیروزی ابراهیم رئیسی هیجان زده شده اید به این امید که با این پیروزی فاتحه “اصلاح طلبان دوم خردادی ” خوانده شده تا از این طریق “روشنفکران ارگانیک بتوانند مطالبات مردم را سازمان دهند ” . اگر برداشت شما از انتخابات ۱۴۰۰ مرگ اصلاح طلبی و اصلاحات است به باور من این برداشت شما عجولانه است , اصلاحات و اصلاح طلبی همچنان در ایران زنده است و زنده خواهد ماند , شما به همین اخبار روز به عنوان رسانه متعلق به چپ رادیکال نگاه کنید , بسیاری از مطالب این رسانه از داخل ایران است , از مطالب منتشر شده در داخل کشور حتی از نشریاتی همچون تسنیم گرفته تا درج مقالات روشنفکران چپ گرا ی ساکن ایران و نامه های زندانیان سیاسی از داخل زندان و غیره همه نشان از زنده بودن اصلاح طلبی و اصلاحات در ایران دارد از نظر من یکدست شدن حکومت هم نمی تواند به زندگی اصلاحات و اصلاح طلبی در ایران پایان دهد شرایط فرهنگی و روحیات مردم ایران حتی حاکمان مستبد آ ن با کشور هایی همچون نظام کمونیستی شوروی سابق , کره شمالی , سوریه و عراق دوران صدام تفاوت بسیاری دارد , پیشنهاد می کنم شما در تحلیل شرایط امروز ایران و فضای پس از انتخابات ۱۴۰۰ عجله نکنید , ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی …

احمد هاشمی
احمد هاشمی
2 سال قبل
پاسخ به  کمال

آقای کمال سلام ممنون از توجه شما به نوشته

شما خطاب به من نوشته اید که ”

 ” شما به نظر من بیش از اندازه از پیروزی ابراهیم رئیسی هیجان زده شده اید”

دیالوگ و بحث های سیاسی و اجتماعی جدی را تنها می توان در سطح موضوع ، محتوا ، مضمون و برنامه ها و… پیش برد. گزاره بالای شما نه تنها درچارچوب شخصی کردن، احساسی نمودن  بلکه بد تر از هم در سطح  یک گمانه زنی  بی محتوا و غیر واقعی است و یا به عبارت دیگر ” پلمیک ارزان” است. با بیش از چهل سا ل تجربه کار سیاسی در سپهر سیاسی ایران و بیش از ۲۰ سال فعالیت سیاسی در سطوح مختلف حزب سبز اتریش یاد گرفته ام که در رابطه با موضوع و محتوای مسائل بحث کنم و پلمیک های ارزان را بی جواب بگذارم، زیرا که سکوت در این رابطه، بهترین پاسخ است.

 در نوشته مورد بحث ما موضوع بر سر این نیست که اصلاحات چیست؟ و اصلاح طلبی کدام است؟  بلکه بحث عمدتا برمی گردد به تئوری و پراتیک گروهی به نام “اصلاح طلبان دوم خردادی ” اگر مایل به بحث  در مورد مسائل موضوعی و محتوایی هستید، این است پاسخ  محتوایی من به شما در رابطه با اصلاحات:

اصلاحات با کنترل و نظارت رژیم  و اصلاحات برای گذار دموکراتیک

در رابطه با اصلاحات نظریات متفاوت و گاه متضادی ارائه شده است. تقابل انقلاب و اصلاح همیشه مورد بحث کنشگران و محققین سیاسی بوده است. این موضوع که انقلاب نیز نوعی اصلاح است و یا واژه اصلاحات انقلابی، نه تنها در میان سیاست ورزان بلکه حتی مورد مناقشه اندیشمندان علوم اجتماعی نیز می باشد.

ما در ایران در این چند دهه اخیر شاهد یک انقلاب و ظهور اصلاح طلبی بوده ایم از این رو نباید موضوع اصلاحات یک شعار عمومی و مبهم باشد. اما واقعیت این است که در سطح فعالین سیاسی ایران دو دیدگاه متفاوت از اصلاحات وجود دارد. این دو دیدگاه را می توان تحت عنوان اصلاح طلبی تحت کنترل و نظارت رژیم و اصلاح طلبی برای گذار دموکراتیک دسته بندی نمود.

سئوال این است که چگونه می توان تفاوت دو دیدگاه تحت عنوان اصلاح طلبی برای گذار دموکراتیک و اصلاح طلبی تحت کنترل و نظارت رژیم را از هم تمیز داد؟

برای گذار از یک رژیم اقتدارگرا به یک دولت دموکراتیک، تغییز پارادایم سیاسیی یعنی جایگزینی شیوه ها و عمل کهنه با شیوه ها و عمل نو ضروری است. اصلاح طلبی برای گذار دموکراتیک، در صدد تغییر پارادایم سیاسی در کشور است، مهمترین رکن تغییر پارادایم سیاسی شامل تغییر ساخت قدرت سیاسی و رابطه آن با شهروندان و در نتیجه منبع ،توزیع و اعمال قدرت سیاسی است. تغییر پارادایم سیاسی همیشه به معنی دموکراتیزه شدن ساختار جامعه نیست، انقلاب ایران یک نمونه است.

اصلاح طلبی تحت کنترل و نظارت رژیم، هرگز به تغییر پارادایم سیاسی منجر نمی شود. در چارچوب اصلاح طلبی تحت کنترل و نظارت رژیم، ممکن است رژیم اقتدارگرا دست به تغییراتی سازنده و مفید بزند( به عنوان مثال برجام) و یا اصلاحات اقتصادی را به پیش برد، مثلا در چین اصلاحات خیره کننده اقتصادی انجام شده و می شود و یا حتی انتخابات منظم اما غیر آزاد و نا عادلانه و غیر شفاف برگزار کند (در ایران) و یا اینکه رژیم اقتدارگرا می تواند رفتار عاقلانه تری داشته و از سرکوب خش اپوزیسیون صرفنظر کند(سنگاپور)، زیرا به این نتیجه رسیده است که می تواند نتایج معکوسی به بارآورد. بعضی از رژیم های نیمه اقتدارگرا حتی به کشایش فضای سیاسی کنترل شده دست می زنند ( ویتنام). اما تازمانی که این تغییرات ناشی از رفتار خیرخواهانه حاکمان سیاسی است و نه به رسمیت شناختن حقوق مدنی و سیاسی و اجتماهی شهروندان است، هیچ گونه تغییر پارادایمی رخ نمی دهد.

شیوه و کنش اصلاح طلبی طرفداران گذار دموکراتیک در ایران برپایه رابطه منطقی میان اصلاحات اساسی در زمینه های سیاسی و اقتصادی در پیوند با اهداف استراتژیک یعنی گذار دموکراتیک در ایران است و به این دلیل تلاش می شود که میان خواست ها و مطالبات شهر وندان و تحول فراگیر بنیادی پلی برقرار کنند و سیستم را از نظر ماهوی تغییر دهند.

 محدوده کنش اصلاح طلبی تحت کنترل و نظارت رژیم، تغییرات مصلحتی و زودگذر است در این نگرش اصلاحات به معنی تامین مطالبات شهروندان برای خاموش نمودن اعتراضات آنها است و یا اینکه هدف اصلاحات در جامعه رفع نارسایی ها و خطا های حاکمان در گذشته و همچنین انطباق سیستم حکومتی با تغییرات مدام در جهت حفظ وضع موجود می باشد. در این نگرش جایی برای تحول فراگیر بنیادی وجود ندارد چه برسد به اینکه در فکر این باشد که میان اصلاحات و فرآیند دموکراتیزه شدن پلی برقرار کند.

اصلاح طلبان دوم خردادی اصلاحات را با کنترل و نظارت رژیم و برای بقای نظام تعریف می کنند. شیوه و کنش اصلاح طلبان دوم خردادی، پیشبرد اصلاحات گسترده در عرصه های سیاسی – اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی نیست که تا شرایط لازم برای ایجاد نوع بهتری از حکومت در چارچوب مقتضیات سیاسی-اجتماعی در ایران فراهم گردد، بلکه آنها مرحله فعلی را مرحله تقسیم قدرت در میان خودی ها می دانند و به این دلیل به دنبال ایجاد نوع خاصی از کئوپراسیون با ولی فقیه هستند که تا ساختار های قدر ت دچار تغییر ماهوی نشود.

اصلاح طلب دوم خردادی با وجود آگاهی به توانمندی ساخت سیاسی فدرت ( ولی فقیه) در ایران از همان ابتدا هرگونه نقد ساختاری را در زمره عمل انقلابی تعریف نمودند، از آن طفره رفتند و اصلاحات را تنها در دایره نقد رویکردها محدود ساختند. تلاش آها برای تطبیق ساختار ها ی انتصابی و غیر دموکراتیک به رویکرد های اصلاح طلبانه با استفاده از تعدیل هردو آن ها از همان ابتدا عقیم ماند. جریان مخالف اصلاحات با استفاده از خشونت های ابزاری (قوه قضائیه، نیروی انتظامی و بسیج) و فرهنگی و مذهبی راه هرگونه تعبیر اصلاح طلبانه را بست.

با احترام احمد هاشمی

کمال
کمال
2 سال قبل
پاسخ به  احمد هاشمی

آقای هاشمی ,

من به اصلاح طلبان دوم خردادی , حکومتی و غیر حکومتی و غیره کاری ندارم و قصد دفاع از اصلاح طلبان را هم ندارم , صحبت من و پرسش من از شما این است که آیا اصلاحات و اصلاح طلبی ( نه اصلاح طلبان ) در ایران زنده است یا نه ؟ شما اصلاحات زیر رهبری حکومت که اصلاحات سیاسی را در بر نگیرد را کافی نمی دانید , مثال خوبی زدید و آ ن کشور چین و اصلاحات اقتصادی در آ ن کشور است , چه اشکالی دارد که در ایران هم اصلاحات اقتصادی همچون چین صورت بگیرد حتی تحت رهبری حکومت ؟ اساسا مشگل امروز ایران چیست ؟ توسعه اقتصادی یا سیاسی ؟ در کشوری که مردمان آ ن به دلیل کم آ بی برای سهم آ ب با یکدیگر وارد جنگ میشوند و هزاران نفر در پایتخت آ ن به دلیل فقر به زباله گردی مشغولند چگونه می توان از توسعه سیاسی حرف زد , ممکن است بگویید بدون  آزادی های سیاسی مشگل اقتصاد هم حل نمیشود ولی مثال چین خلاف این را می گوید , در تحلیل نهایی من احتمال توسعه سیاسی در همان کشور از نظر اقتصادی توسعه یافته چین را بسیار بیشتر از کشور های عقب مانده ای همچون افغانستان و عراق و لیبی و غیره می دانم .

عزت
عزت
2 سال قبل
پاسخ به  احمد هاشمی

آقای هاشمی! با احترام، لطفا منتقدان خود را از هر نوع، با چوب “پلمیک ارزان” نرانید.به آنها با استدلال و وقار علمی پاسخ گویید. اینکه شما ۲۰ یا ۴۰ سال کاری را کرده اید، برهانی بر حقانیت شما نیست. حقانیت هر کس در گفتار وشیوهٔ استدلال اوست. چه بسا سابقه در کاری به کلیشه اندیشی، کهنگی وعدم درک پدیده های جدید بیانجامد، بی آنکه در بحث شما با آقای کمال وارد شوم، می خواستم یاد آوری کنم که “چگونه” گفتن با “چه” گفتن پیوندی سخت دارد. جوانان را با ریش سفید و سابقه نباید ترساند، زیرا در ریش سفید هم تجربه خوابیده است هم تحجر. با آرزوی سلامتی.

چنگیز عباسی
چنگیز عباسی
2 سال قبل

متاسفانه این مقاله هیچگونه ربط منطقی به عنوان خودش ندارد، که هیچ، از نقد روشمند و منطقی در پدیدار شناسی علمی هم هیچگونه بهره ای نبرده است. این ضعف عمده نه به دلیل موضعگیری آن در طول حکایت این سالها که برچپ ایران رفته است، که کاملا درست هم هست، بلکه به دلیل عدم راهبرد به دریافتی شناخت شناسانه از کنه عوامل موثر در رابطه تشکیلات و نیروها از یکسو و رابطه تشکیلات و وظایف آن به عنوان حزب سیاسی از سوی دیگر است که نمود پیدا میکند و نهایتا به هیچ جا راه نمی برد جز تکرار ذره ای از تاریخ چپ در غربت.

محسن کوشا
محسن کوشا
2 سال قبل

آقای هاشمی محترم ،
در فارسی می گوئیم :« یک دیوانه سنگ را در چاه می اندازد که صد عاقل نمی توانند بیرون بیاورند»
ولی انقلاب اسلامی این طوری نبود .
قبل از هر چیز بگویم : بازی انتخابات ۱۴۰۰ ، مهم تر از همه پرسی ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ و دوم خرداد ۱۳۷۶ ست.
حاصل ۴۲ سال تجربه مردم ستم دیده ایران ست بر همه مبارک باد!
برآیند کشمکش های حکومت فردی و تمامیت خواه پادشاهی با نیروهای مختلف خارجی و داخلی برای رسیدن به رویای «دروازه های بزرگ تمدن بود» ؛ ولی بدلیل بی برنامگی ، بی کفایتی ، بی دانشی ، بی توجهی به توازن قوا در جهان و کشور . بر طبل نارضایتی تراشی بین المللی و ملی کوبید و در تنهائی ، ناتوانی و بی سازمانی سقوط کرد که اجتناب پذیر بود. دریغ که چنان اراده ای در حکومت وجود نداشت.
در آن خلاء قدرت سال ۵۷ و به همان دلایل بالا اکثریت نیروهای خارجی و داخلی از به قدرت رسیدن نیروهای مذهبی به رهبری آیت الله خمینی استقبال کردند.
حالا اگر بخواهیم به وضعیت و روحیه نیروهای مختلف مذهبی ، ملی ، چپ ، دموکرات ، لیبرال ، مشروطه خواه ، قومی ، روشنفکری ، حقوق بشری و……. در مقابل حکومت تمامیت خواه پادشاهی از یک طرف و با یکدیگر و قطب های جهانی از طرف دیگر بپردازیم. همه حکایت از نبود امکان بحث و گفتگو در حکومت بعداز کودتای ۲۸ مرداد۱۳۳۲ و فقر مطلق فعالیت حزبی و سیاسی می کند.
به همین دلایل شرائط برای عروج پوپولیسم مساعد شد.
آقای هاشمی عزیز !
از همه پرسی کذائی ۱۲ فروردین تا امروز حکومت خلافتی مشروعه با بازی «انتخابات» جنایت و خیانت کرده ست و «انتخابات» ریاست جمهوری از اهمیت بیشتری برخوردار بوده ست. زیرا حکومت خلافتی ولایت فقیه خود را در قبای «جمهوری » قالب کرد . بهمین دلیل باید به برخورد و رفتار مردم بی تجربه و ستم کشیده ایران بعداز انقلاب توجه کرد.
آمار و ارقام «انتخابات » ریاست جمهوری چه می گویند؟
==============================
سال ۱۳۵۸ـ مشارکت ۱۴ میلیون (۶۸ درصد)
سال ۱۳۶۰ـ مشارکت ۱۴،۵ میلیون (۶۴،۲ در صد )
سال ۱۳۶۰ـ مشارکت ۱۶ میلیون( ۷۴،۳ درصد )
سال ۱۳۶۴ـ مشارکت ۱۴ میلیون (۵۴،۸ درصد)
سال ۱۳۶۸ـ مشارکت ۱۶ میلیون (۵۴،۶ درصد)
سال ۱۳۷۲ ـ مشارکت ۱۶ میلیون ( ۵۰ درصد)
آمارها اثبات می کند که حکومت مشروعه در شرائط جنگ بی معنی با تمام سرکوب ها و حضور خمینی هر روز بیش از پیش در بین مردم منزوی می شد.
نیمی از مردم ستم کشیده ، عرفی ، مدرن ، مخالف ، معترض ، منقد ، ناراضی در انتخابات «سردار سازندگی» شرکت نمی کردند. تمام جناح ها و باند های روحانیون ، گروههای وابسته ی سیاسی و نظامی حکومت در حالت کاملا دفاعی مردم و مخالفان حکومت را تهدید می کردند.
آقای هاشمی
دوم خرداد ۱۳۷۶ نمایش قدرت جوانان و زنان و سایر نیروها بود که بازی «انتخابات» حکومتی را بهم ریختند.
و خامنه ای ها ، هاشمی رفسنجانی ها ، ناطق نوری ها ، فلاحیان ها ، ولایتی ها و…… را به چالش کشیدند.
این حرکت شکاف درونی حکومت تبهکار را وسیعتر و عمیق تر کرد که برگشت ناپذیرشد .
کسانی که بعداز دوم خرداد از خواب خرگوشی بیدار شدند چه حکومتیان که در سال ۱۳۷۷ جبهه مشارکت ایران اسلامی را تشکیل دادند و به اصلاح طلب حکومتی مشهور شدند.
چه آنها ئیکه در خارج از کشور به حمایت از حکومت مشروعه به نوع دیگری ادامه دادند و می دهند.
همه فرصت طلبانی بیش نبودند که ماهیت حرکت دوم خرداد ۷۶ را درک نکردند .
این نیروهای خارج از کشور ، در کمال ناباوری و بی سوادی با وجودیکه سازندگان دوم خرداد ۷۶ نارضایتی خود را از تمامیت حکومت و اصلاح طلبان حکومتی فرصت طلب در انتخابات ۱۳۸۴ نشان دادند. به بهانه ی مختلف به حمایت از حکومت با جناحی و فردی از آن ادامه دادند.
حرف آخر:
بازی انتخابات ۱۴۰۰ فرا تر دوم خرداد ۱۳۷۶ ست. حتی همه پرسی ۱۲ فروردین ۵۸ به پای آن نمی رسد.
مردم با نه ی بزرگ و عدم شرکت در این بازی طومار بازی های« انتخاباتی »حکومت را بستند.
این پیروزی بر همه مبارک باد.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


11
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x