پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

انتخابات و تاکیتک تقلیل کلاب‌هاوس به رسانه‌‌ی سانسورزده‌‌ – فرج سرکوهی

اصلاح‌طلبان حکومتی می‌کوشند تا برنامه‌ی جدید کلاب‌هاوس را به فضائی برای تبلیغ انتخابات و ترغیب منتقدان و مخالفان نظام به رای دادن بدل کنند. سیاست حذفی و استبدادی این جناح در کلاب‌هاوس این تاکتیک را به تدریج خنثا خواهد کرد؟ پاسخ این پرسش تا حدی...
فرج سرکوهی
فرج سرکوهی

اصلاح‌طلبان حکومتی می‌کوشند تا برنامه‌ی جدید کلاب‌هاوس را به فضائی برای تبلیغ انتخابات و ترغیب منتقدان و مخالفان نظام به رای دادن بدل کنند. سیاست حذفی و استبدادی این جناح در کلاب‌هاوس این تاکتیک را به تدریج خنثا خواهد کرد؟ پاسخ این پرسش تا حدی نیز به توانائی منتقدان و مخالفان انتخابات در راه اندازی اتاق‌های جذاب و ارائه برنامه‌ها و سخنان نو و متناسب با موقعیت کنونی، و نه تکرار حرف‌های کلی گذشته، بستگی دارد

برنامه‌ی جدید کلاب‌هاوس امکانی است برای گفت و گوِی آزاد اما نهادها و جناح‌های حکومتی جمهوری اسلامی، و به ویژه اصلاح‌طلبان حکومتی، به سرعت و پرشتاب، برای تسخیر این فضا برنامه‌ریزی کردند. جلب آراء برای انتخابات پیش‌رو نیز از مهم‌ترین هدف‌های این برنامه‌ریزی است.

اصلاح‌طلبان‌ حکومتی برای جلب مخاطبان به اتاق‌های خود در کلاب‌هاوس از تاکتیکِ حضور مقام‌هائی چون آقایان ظریف و صالحی و چهره‌های معروف جناح خود بهره‌ می‌گیرند و گروهی به امید طرح پرسش و انتقاد، گروهی برای شنیدن یا از سر کنجکاوی یا علاقه یا..، به این اتاق‌ها جذب می‌شوند هرچند شیوه‌ی استبدادی مدیریت این گونه اتاق‌ها، که بر حذف «غیرخودی»‌ها به قصد جلوگیری از طرح پرسش‌ها و انتقادهای جدی بنا شده، این تاکتیک را به تدریج خنثا خواهد کرد البته اگر مخالفان شرکت در انتخابات توانائی راه اندازی اتاق‌های جذاب و طرح برنامه و سخنان نو و متناسب با موقعیت کنونی، و نه تکرار حرف‌های مکرر گذشته را داشته باشند .

روشن است که مقام‌هائی چون وزیر خارجه بدون مجوز و موافقت نهادهای امنیتی در این گونه اتا‌ق‌ها شرکت نمی‌کنند. می‌توان فهمید که نهادهای امنیتی نظام این مجوز را بر بستر برنامه‌ریزی درازمدت برای تسخیرِ فضای کلاب‌هاوس و با اطمینان از «مطلوب» بودن مدیریت این اتاق‌ها صادر کرده‌اند.

سیاست «حذف و جذب» و شکست انحصار

حضور مقام‌های حکومتی و چهره‌های اصلاح‌طلب حکومتی در برنامه‌ی جدید کلاب‌هاوس، بر همان شاکله‌‌ها و سیاستی شکل گرفته‌است که سیاست رسانه‌ای این جناح‌:

اجازه‌ی سخن ندادن به منتقدان و مخالفان و خبرنگاران مستقل به قصد جلوگیری از طرح پرسش‌ها و انتقادهای جدی، گریز از گفت و گوی انتقادی و پرهیز از بحث با منتقدان غیرحکومتی، فرار از پاسخگوئی و نقد، نادیده گرفتن انتقادهای جدی غیرحکومتی و… و چون همیشه با توجیه‌هائی چون «رعایت قانون اساسی» ( که بر حذف گرایش‌های غیرخودی شکل گرفته‌است) و.. و در واقع تعمیم سیاست بهره‌مندی از رانتِ سرکوب و حذف غیرخودی‌ها در فضای داخل کشور به فضای مجازی و نتیجه: تقلیل انسان‌ها به رای‌دهنده، شنونده و خواننده‌ی منفعل و سیاهی لشکر بی‌صدا یا زبان بریده.

این شاکله‌ها و سیاست‌ها از همان آغاز در رسانه‌های اصلاح‌طلبان حکومتی داخل کشور اعمال شد. حتا در دوم خرداد معروف که اصلاح‌طلبان حکومتی از آن به عنوان دوران «آزادی» و «بهار مطبوعات» نام می‌برند، مجوز تاسیس حزب و نهاد سیاسی و نامزدی در انتخابات در انحصار جناح‌های حکومتی بود و غیرخودی‌ها حتا اجازه نداشتند که به مثل کانون فرهنگی مستقل صنفی تاسیس کنند. انتشار روزنامه‌ی سیاسی نیز فقط در انحصار جناح‌های حکومتی بود. گرایش‌های ناراضی، منتقد و مخالف جمهوری اسلامی اجازه داشتند و دارند که به حزب‌ها و چهره‌های اصلاح‌طلب حکومتی رای دهند یا در نشریات این جناح بنویسند البته با سانسور، رعایت قانون اساسی اسلامی و ..و در واقع با گذشتن از هویت مستقل خود.

این سیاست در داخل کشور به دلیل انحصار رسانه‌ها در دست جناح‌های حکومتی کارائی‌های داشت. اصلاح‌طلبان حکومتی برخی از پرمخاطب‌ترین رسانه‌های فارسی زبان خارج از کشور را نیز در اختیار گرفتند. اما فضای مجازی و به پایان رسیدن حضور انحصاری و بی‌رقیب بی.بی.سی فارسی، که سوگیری آن به سود اصلاح‌طلبان حکومتی آشکار ‌است، اصلاح‌طلبان حکومتی را با چالشی جدی رو به رو کرد.

فضای مجازی سد مدیریت انحصاری جناح‌های حکومتی را تا حدی شکست. همگان می‌توانند در توئیتر و فیس بوک و.. پرسش و انتقاد بنویسند اما چهره‌های اصلاح‌طلب حکومتی که در توئیتر و.. فعال شدند با بلاک کردن منتقدان خود، با پاسخ ندادن به پرسش‌ها و انتقادهای جدی و با نادیده گرفتن کامنت‌های انتقادی کوشیدند تا از فضای مجازی نیز چون منبرِ تک‌گوئی بهره گرفته و مخاطبان را به انسان‌های منفعل تقلیل دهند.  

برای شناخت برخورد اصلاح‌طلبان حکومتی با برنامه‌ی جدید کلاب هاوس در یکی دو اتاق آنان به عنوان شنونده‌ حضور یافتم و دیدم که شیوه همان شیوه است و به هیچ منتقد و مخالفی اجازه طرح پرسش، انتقاد و  گفت و گوی انتقادی نمی‌دهند. در اتاق‌هائی که با حضور آقایان ظریف و صالحی و دیگر مقام‌ها راه اندازی شد نبودم اما همه‌ی گزارش‌ها از همین سیاست‌ حذفی خبر می‌دهند .

انتخابات و کلاب‌هاوس

جناح‌ رقیب اصلاح‌طلبان حکومتی در انتخابات به رای لایه‌های هوادار خود، رانت‌های حکومتی و از جمله رانت رسانه‌ای و دیگر مکانیزم‌های سرکوب ائدیولوژیک، فیزیکی و رسانه‌ای و.. متکی است اما بخش مهمی از آراء اصلاح‌طلبان حکومتی در انتخابات نه رای جناح آن‌ها که رای ناراضیان و منتقدان و مخالفان نظام است که به دلیل حذف حزب‌ها و سازمان‌هائی که آنان را نمایندگی کند، بر توهم انتخاب بین بد و بدتر، به سود اصلاح‌طلبان حکومتی به صندوق‌ها ریخته می‌شود.

اگر نمایندگان سیاسی همه گرایش‌های جامعه، امکان حضورِ آزاد و فعال و نامزد شدن در انتخابات را می‌داشتند،( که بر قانون اساسی اسلامی و در ساختار حقوقی و حقیقی جمهوری اسلامی ناممکن است)، لایه‌های ناراضی، منتقد و مخالف جمهوری اسلامی به نمایندگان سیاسی خود رای می‌دادند و رای اصلاح‌طلبان حکومتی به شدت کاهش می‌یافت.

اصلاح‌طلبان حکومتی می‌کوشند تا برنامه‌ی جدید کلاب‌هاوس را به فضائی برای تبلیغ انتخابات و ترغیب منتقدان و مخالفان نظام به رای دادن بدل کنند. سیاست حذفی و استبدادی این جناح در کلاب‌هاوس این تاکتیک را به تدریج خنثا خواهد کرد؟ پاسخ این پرسش تا حدی نیز به توانائی منتقدان و مخالفان انتخابات در راه اندازی اتاق‌های جذاب و ارائه برنامه‌ها و سخنان نو و متناسب با موقعیت کنونی، و نه تکرار حرف‌های کلی گذشته، بستگی دارد.

https://akhbar-rooz.com/?p=109038 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

14 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
امیر ایرانی
امیر ایرانی
2 سال قبل

یکی از هموطنان نظر دهنده به نام طاهره با حراراتی خاص در پی نه گویی به جهموری اسلامی است.
آقای هادی خرسندی این نه گویی را طنزی دیده است که طنزش را بصورت نوشتاری نیز انتشار داد.
اما برای اینکه از حرارت هموطن گرامی طاهره
کمی بکاهیم؛ چون حرارت زیاد برای سلامتی مضر است باید نکاتی آورده شود؛
هموطن گرامی طاهره!
در این شکی نیست که باید از این حکومت عبور کنیم! اما:
اگر از گوادلوپ بازی فاصله بگیریم،
باید گفت:
می دانید که خود حکومتیان هم به این جمهوری اسلامی نه می گویند؛
گروهی از حکومتیان می گویند باید از این جمهوری اسلامی عبور کنیم و جمهوری اسلامی دیگر یا یک جمهوری درست کنیم که ولایت فقیه نداشته باشد و…
گروهی دیگر از حکو‌متیان می گویند باید از جمهوری اسلامی عبور کنیم و آنرا تبدیل کنیم به حکومت اسلامی؛ که هم مجریش و هم راسش ولایت فقیه باشد تقریبن شکل شاهی ی غیر مشروطه باشد مثل سلسله پهلوی ….
پس این نه گویی بدین شکل جدید، به این جمهوری اسلامی، دیگر خطری ندارد چون نه گویی به جمهوری اسلامی دیگر خط قرمز نظام نیست؛ حتا
گاهی بنفع بازی های داخل حکومت است.
این خط قرمز نبودن باعث شده است خیلی ها برای نه گویی شجاع شوند و…
هموطن گرامی طاهره،شاد و تندرست باشی و همیشه نه گو به هر نوع استبداد باشی؛
چه استبدادش شاهی باشد و چه استبدادش شیخی باشد.

طاهره
طاهره
2 سال قبل
پاسخ به  امیر ایرانی

جناب ایرانی, خدمت شما عرض شود که روزی, روزگاری, حدود ۱۰۰ سال پیش بود که پس از انقلاب اکتبر, یک خبرنگار غربی از لنین پرسیده بود که: مخالفین شما, شما را به رادیکال بودن متهم می کنند. پاسخ شما چیست؟
جواب سادهء لنین هم این بود که: این واقعیت زندگی روزمره است که رادیکال است.

به قول زنده یاد عمران صلاحی “حالا حکایت ماست”!

توجه شما را جلب میکنم به یک قلم خبر که امروز در سایت “ایران امروز” منتشر شده بود:
“۶۰ درصد جمعیت ایران زیر خط فقر هستند.”     
کمتر از نیم درصد جمعیت در ایران واکسنه شده اند. فقط فکر کنید که در چند ماه آتی پیامدهای جبران ناپذیر این سهل انگاری جنایی و تبه کارانه چه خواهد بود. 
میلیونها میلیون کارگران و بازنشستگان در ایران محکوم به “زندگی” بادستمزدی معادل یک چهارم زیر خط فقر هستند.
هفتهء آینده دور تازهء هجوم ملخها و فاجعه دوباره “شب ملخ” شدن بخش هایی از کشور آغاز خواهد گشت.
دستگیری و بازداشت, زندانی شدن و شکنجه و اعدام مخالفان بدون انقطاع ادامه دارد.
و ده ها و صد ها و هزاران مثال دیگر.
پس می بینیم که این خود جمهوری جهنمی اسلامی است که با یک حرارت خاص و آتشی جهنمیِ بیسابقه ای, ۸۴ میلیون ایرانی را هر روزه دعوت به سرنگونی اش می کند, و از آنجایی که حکومتی مذهبی, فاشیستی و تمامیت خواه است و هیچ راهی برای اصلاح و رفرم باقی نگذاشته است, گذار از آن مسلما مسالمت آمیز نخواهد بود.
شاید این شما باشید که از “گوادالوپ بازی” فاصله نگرفته اید, اما هم مردم ایران و هم خود اربابان گوادالوپی, در این مورد هیچ توهمی ندارند.
شعار ملت این است که: “فقط کف خیابون، بدست می آید حقمون.”
اربابان گوادالوپی هم ۴۲ سال ممتد است که بارها و بارها گفته اند که به هیچ وجه من الوجوه قصد سرنگونی ج.ا. را ندارند و فقط در پی تعدیل رفتار آخوندها در منطقه هستند.
و مطمئن باشید که روز پس از سرنگونی ج.ا. بدست توانای مردم ایران و استقرار یک نظام اصیل و حقیقی مردمسالاری در ایران, تمامی خنجرها, از غرب و شرق, از رو بسته خواهد شد و هدفشان نابود کردن سریع حکومت مردمسالار در ایران خواهد بود.       

امیر ایرانی
امیر ایرانی
2 سال قبل
پاسخ به  طاهره

هموطن گرامی طاهره
اگر یکبار دیگر نظر اینجانب را با نگرشی درست مطالعه کنی یکی از پیام هایش اینست:
این دکان اپوزیسیون بازی با آدرس غلط دادن هایش یکی از موانع روند تحولخواهی در کشور شده است.
شما در عکس العملت، یک سری آمار که خو‌د عوامل جمهوری اسلامی هم در رسانه هایشان بیان می کنند به عنوان آگاهی دهی به امثال من می آوری که در این مورد باید بگویم یا توی این بازی اپوزیسیون بازی تازه واردی یا نه؛ از قدیم شغل شریف اپوزیسیون بازی هو جنجالی را داشته ای . بگذریم.
امیدوارم در این اپوزیسیون شدن
اولویت اولت آزادی اولویت دومت دمکراسی که با محقق شدن اینها عدالت اجتماعی
پایدار هم نمود می یابد

طاهره
طاهره
2 سال قبل
پاسخ به  امیر ایرانی

جناب ایرانی خود شما اگر خوانشی دقیق و درست از پاسخ های این حقیر داشتید درک می کردید که هیچکدام از جریانات, گرایشات و افرادی که خود را به اصطلاح “اپوزوسیون” رژیم می دانند, در حقیقت امر به هیچ وجه, هیچ کدام از خصوصیات اساسی یک اپوزوسیون را ندارند, چون هیچکدام از آنان نه وزنه ای در جامعه حساب می شوند, نه ارتباطی با جنبش های اجتماعی و اعتراضی دارند و نه خواهند داشت.   

برای توضیحات بیشتر در این مورد رجوع شود به:
سنجش مفهوم “اپوزیسیون”
https://www.radiozamaneh.com/343785/

فقط جنبش های اجتماعی معاصر در ایران: جنبش های زنان, کارگران, دانشجویان, دانش آموزان, جوانان, اقلیت های ملی و مذهبی, کنشگران محیط زیستی, دگر باشان,…. آن نیروهای اصیل اجتماعی و اپوزوسیون های واقعی و اصلی رژیم اسلامی هستند.
گورکنان واقعی جمهوری اسلامی و سرنگون کنندگان حقیقی نظام آخوندی نیز همین جنبشها هستند, همانگونه که رژیم شاه را سرنگون کردند.   
بهترین برخورد ما به این جنبشها نیز فعال شدن در میان آنها و حمایت از مبارزات روزمره آنها است.
هر امر دیگری غیر از این اتلاف وقت و هدر دادن نیرو است. 

فریبرز خاجیان
فریبرز خاجیان
2 سال قبل

اصلاح طلبان حکومتی در انتحابات ۱۳۸۴ کارنامه ی رفوزگی خود را از کسانی که فقط در سال ۷۶ و ۸۰ در انتخابات شرکت کردند با عدم شرکت در انتخابات گرفتند.
میزان مشارکت دوباره به قبل از ۱۳۷۶ برگشت و در دور دوم احمدی نژاد رفسنجانی را شکست داد. دیگر اثری از اصلاح طلب حکومتی وجود نداشت؟
در سال ۸۸ نوبت میرحسین موسوی و شیخ مهدی کروبی شد که اصلاح طلب حکومتی نبودند!
در سال ۹۲ نوبت حسن روحانی شد که از قماش همان رفسنجانی ، خامنه ای ، ناطق نوری و…بود
در سال ۹۶ بازهم حسن روحانی …
حالا چی شده که سرو کله ی این اصلاح طلبان حکومتی دوباره پیدا شده؟
البته واضح و مسلم ست که حسن روحانی و ظریف و دارو دسته ی اینها هیچوقت در طایفه اصلاح طلبان حکومتی نبوده اند.
موضوع از چه قرار ست ؟
در این باره صحبت کنیم.

امیر ایرانی
امیر ایرانی
2 سال قبل

این نوشتار چه می خواهد بگوید،
من که متوجه نمی شوم، شاید این متوجه نشدنم مال سواد آکابریم است اما دیگران حتمن متوجه شدند این نوشتار چه پیامی دارد.

کیا
کیا
2 سال قبل

دقیقا!
انتخابات را دیگر نمیتوان به شیوه قبلی تبلیغ کرد ،با حرافی ،قول های بی تاثیر و نمایندگان متفاوت!
انتخابات با سلب نظارت استصوابی و شرکت نمایندگان همه طبقات واقشار جامعه یعنی انتخابات آزاد میتواند مردم را تشویق کند و امید دهد.

طاهره
طاهره
2 سال قبل
پاسخ به  کیا

سرنگونی رژیم و آزادی از ولایت وقیح بسیار امیدوار کننده تر خواهد بود.

آ.بزرگمهر
آ.بزرگمهر
2 سال قبل
پاسخ به  طاهره

سرنگونی حکومت اسلامی داعش فقط شعار ست .
نه به جمهوری اسلامی هم .
مردم دست خالی ، بدون امکانات و احزاب فقط با تجربه ها و ابتکارات خود ثابت کرد ه اند که این حکومت به درد این مردم و کشور نمی خورد. و برای گذار به یک حکومت شایسته و مردمی راه های مطمئن و کم هزینه تر را انتخاب می کنند.
از شعار های کلی باید دست بر داشت و با شعارهای عملی و مفید مشت حکومت را باز کرد که تمام دار و دسته ی حکومت از ولی فقیه تا شورای نگهبان و مجلس و دولت تا مجلس خبرگان و شورای تشخیص مصلحت ادای انتخابات را در میاورند و ۱۰۰ سال دیگر هم این حکومت اصلاح بشو نیست.
چون حرف های این دوره و رمونه را نمی فهمند. باید مردم از حکومت علنا بخواهند که با همه پرسی میزان مقبولیت خود را در میان مردم امتحان کند !
معلوم ست که حکومت زیر بار همه پرسی نمی رود چون مانند ژنرال آگوستی پینوشه مجبور بر کناره گیری خواهد شد.
ولی باید ما این خواسته ها را ابراز کنیم تا حکومت اعم از اینکه زیر بار برود یا نرود برنده مردم می باشند.
در تمام مبارزات مدنی تا کنونی حتی تقلب بزرگ ۸۸ این حکومت بود که بازنده ی اصلی بود .
میزان نازل انتخابات مجلس در سال ۸۸ بخاطر بی آبروئی و شکست حکومت و نداشتن مقبولیت در میان اکثریت مردم ست.
نه به جمهوری اسلامی یک خواسته ی میلیونی ست که باید در ایران تبدیل به یک همه پرسی تاریخی برای کنار گذاشتن حکومت گردد.
چرا حکومت خود را به کری زده ست؟
باید این صدا را به بلند تر کرد .
از این صدا تمام جهان حمایت خواهد کرد.

طاهره
طاهره
2 سال قبل
پاسخ به  آ.بزرگمهر

نه به جمهوری اسلامی “شعار” است.
سرنگونی رژیم هم “شعار” است.
اما تکرار مکررات بیهوده و مرگبار که ۴۲ سال شاهدش بوده ایم (و تا به حال غیر از نیرومند تر کردن رژیم هیچ نتیجه ای نداشته) حرف درست و حسابی است!
تمام جهان آنقدر درگیر ویروس کرونا و بیکاری و بحران های محیط زیست و هزار و یک درد و بدبختی خودشون هستند که هیچکس مسائل ایران و ایرانیان برایش الویت و ارزشی نداره.
در سال ۱۳۵۷ هم که دنیا مثلا از مردم ایران “حمایت” کرد, در کنفرانس گوادالوپ بود که خمینی را به جان ما انداختند, اما ما آنقدر شیفتهء دروغهای خمینی (زیر درخت سیب) بودیم که اصلا حواسمان نبود که چه بلایی دارد به سر ما می آید.
همانگونه که نمی دانستیم حقیقت آتش سوزی سینما رکس چه بود, و هنوز هم پس از ۴۲ سال اکثر قریب به اتفاق ایرانیان کماکان نمی دانند که مسببین واقعی آتش سوزی سینما رکس چه کسانی بودند: پیروان خمینی.
هر روزه در چهار گوشه ای کشور اعتراضات, تظاهرات و اعتصاب های متفاوت درگیر است.
طبق آمار وزارت کشور خود ج.ا. هر روز در ایران حداقل یک (و اکثر اوقات بیش از آن) اعتصاب, اعتراض یا تظاهرات جریان دارد.
که تمامی این آمار و ارقام هم مربوط به قبل از دیماه ۹۶ و آبانماه و دیماه ۹۸ بود.
یعنی اینکه سطح کنونی کنشگری مردمی به درجه های بسیار بالاتری رسیده است .
هیچ کشوری در جهان به اندازهء ایران شاهد مبارزات روزمرهء مردم نیست.
حلقهء مفقوده در این میان هماهنگی, همکاری و همگرایی مابین تمامی این کنشگری های روزمره در چهار گوشهء کشور است.
با همکاری و همگرایی و هماهنگی میتوان اعتصاب های حاشیه ای و منزوی را منطقه ای کرد و در ادامهء آن اعتصاب ها را سراسری و عمومی کرد.
همانطوری که در ۱۳۵۶-۱۳۵۷ انجام دادیم و سلطنت را سرنگون کردیم.
گذار مسالمت آمیز از ج.ا. خطرناک ترین و مرگبار توهمی است که یک ایرانی عاقل و بالغ می تواند داشته باشد.
خواهش من از شما این است که لطفآ از توهمات پرهیز کنید.   

آ.بزرگمهر
آ.بزرگمهر
2 سال قبل
پاسخ به  طاهره

مردم به ما ملحق شوید !

سالها ست که در اخبار روز در باره ی فرایند انقلاب ۵۷ و جنبش ضد استبدادی و مقاومت بعداز کودتای ۲۸ مرداد خواندیم و با انواع نظرات ملی ، دموکرات و چپ و شاهدوست و اسلامگرا اشنا شدیم.

امضای شما حکایت از نا آشنائی به تاریخ اخبارروز و پنجره ی بازاین رسانه برای نظر دهی می باشد.

کوتاه سخن !

فرایند انقلاب ۵۷ را نباید به دلخواه خود ترسیم کرد.

باید آنچه بود و عمل کرد را در نظر گرفت.

حکومت پادشاهی و در راس آن آریامهر نخواست به حضور نیروهای مخالف چپ ، ملی و دموکرات اعتراف کند . چون وقتی بنا شد به دروغ بگویند « در ایران زندانی سیاسی نداریم» پس توجه و پذیرش مشارکت مخالفان در امور اجتماعی و سیاسی منتفی می شد.

در همان اوایل سال ۱۳۵۶ زنده یادان شاپور بختیار ، کریم سنجابی و داریوش فروهر با نامه ی سرگشاده شاه را به توجه به قانون اساسی مشروطه دعوت کردند. ولی حکومت هنوز در عوالم کودتای ۲۸ مرداد و مشت آهنین بود.

حوادث بعدی یکی پس از دیگری نشان داد که اراده ای وجود داشت که باید فضای کشور مذهبی و خرافی باشد تا سیاسی !!!

شما بهتر ست تمام حوادث آن سالها در جهان ، منطقه و ایران را و عمل ها و عکس العمل های حکومت ، سازمان امنیت ، و قدرتهای خارجی و نیروهای مخالف حکومت در داخل و خارج و رسانه های داخلی و خارجی را در نظر بگیرید و بگوئید چرا حکومت تا دقیقه ی ۹۰ حتی از به میدان آمدن حتی نیروهای ملی وحشت داشت ؟

در حالیکه نیروهای مذهبی با انواع ترفند ها و رویداد های مشکوک حکومتی و غیر حکومتی هر روز فعال تر و فعال تر با تمام امکانات علنی و سنتی مانند دسته های سینه زنی و روضه خوانی اسلام سیاسی را با شعار های مبتذل « ای پسر رضا گری چرا نمی زاری بری» به خیابانها آوردند.

قبل از سینما رکس نماز عید فطر و راه پیمائی از تپه های قیطریه صورت گرفته بود !

روزنامه های ۲۸ مرداد ۵۷خبر فاجعه سینمارکس و دستگیری تیمسار نصیری رئیس سابق را با هم منتشر کرد. هنوز تا ۱۷ شهریور ۳ هفته ای باقی بود و وقایع دیگری در راه ….

خمینی را از عراق راهی پاریس کردند؟

مصاحبه های شاه حکایت از سردرگمی حکومت می کند.

شاه خیلی دیر در آبان ۵۷ صدای انقلاب مردم را شنید !

وقتی پا منبری های خمینی از آمریکا واروپا و ایران دور او در پاریس جمع شدند.

حکومتی زهوار درفته که سران آن و ساواکی هایش در حال فرار از کشور بودند . حکومت نظامی با تانک و زره پوش به جنگ با مردم در خیابان آمد.

هیچ نیروئی حکومتی و غیر حکومتی قدرت بسیج و مانور سیاسی نداشت جز ملایان و مسجدها و بازاری ها و کسبه که در سراسر ایران در ارتباط با اعلامیه های خیمنی بودند و بی بی سی این شبک ه را بهم وصل می کرد !!

موضوع گوآدالوپ بر می گردد به دیماه ۵۷

که ناتوانی بی لیاقتی حکومت پادشاهی در ایجاد تعادل سیاسی با شرکت مخالفان همیشگی حکومت سران جهان سرمایه داری را دلواپس کرده بود. همزمان با گوادالوپ جیمی کارتر ژنرال هایزر را به ایران فرستاد تا انتقال قدرت از حکومت ناتوان و بدون پایگاه مردمی را روحانیون و نیروهای مذهبی که از نماز عید فطر تا راه پیمائی تاسوعا و عاشورا قدرت بسیج خود را نشان داده بودند جوش دهد. اول شاه رفت بعد خمینی آمد.

شاه بجای اینکه در همان سال ۵۶ با بختیار ، سنجابی و فروهر مذاکره کند. وقتی همه ی پل ها را پشت سر خود خراب کرد رفت سراغ دکتر امینی و غلامحسین صدیقی جداگانه و توافق با بختیار نیز جداگانه !!! عجب نابغه ای !

در نتیجه هیچ کدام از راه حل های آن روزهای شاه که مردم دوسال سینه زده بودند و به اسلام سیاسی معتاد شده بودند خریدار نداشت.

نیروهای ملی هم که سالها بی عمل و منفعل بودند نیز متشتت یا دنباله روی نیروهای مذهبی شدند.هنوز زندانیان سیاسی هم آزاد نشده بودند. که آنها نیز تشکیلات علین و با تجربه نداشتند.

حالا گذاشتن گل توسط مردم بر لوله های تفنگ سربازان را گذار مسالمت بدانیم . یا یا تسخیر پادگانها و کلانتری ها و رادیو تلویزیون و….. را انقلاب شکوهمند بهمن ۵۷ ؟

ماهیت گذار همان بود که دیدیم.

امروز در ایران حکومت دینی و قرون وسطائی بسیار خشن تر ، فاسد تر ، بی رحم تر از گذشته حاکم ست.

اعتراضات مردم و جنبش ها ی کارگزی و سایر اقشار ، دانشجوئی ، مدنی ، حقوق بشر ، محیط زیست و…. بکلی با گذشته فرق دارد. و امیدوار کنند ه ست.

اجازه دهیم این فکر های مترقی و پویا در ایران با ابتکارات خود مبارزات را غنا بخشند و از حمایت میلیونی مردم برخوردار شوند.

هیچ حکومتی در برابر مردم متحد و در صحنه نمی تواند دوام بیاورد.

باید جنبش های واقعا موجود در ایران با شعار های مختلف از جمله

« مردم به ما ملق شوید ! »

توجه میلیونی مردم را برای حمایت عملی از جنبش واقعا موجود دعوت کنند .

ما در خارج نمی گوئیم مردم در ایران چگونه از حکومت عبور کنند.

مردم خودشان بهتر می دانند از چه راهها و روش هایی باید استفاده کرد.

خیلی ها در همان فردای ۲۲ بهمن گفتند «انقلاب مرد ، انقلاب دگری باید کرد»

هنوز هم فکر می کنند در ۴۲ سال پیش شعار درستی دادند.

مگر انقلاب به فرمان کسی انجام میشود؟

طاهره
طاهره
2 سال قبل
پاسخ به  آ.بزرگمهر

با درود 

نظر شما مبتنی بر اینکه انقلاب به فرمان کسی انجام نمی گیرد, کاملا درست و مطابق با واقعیات تاریخی انقلابها در جهان است.
بدون استثناء تمامی انقلابهای مدرن در جهان حاصل بحران های ساختاری در جوامع مورد نظر بوده اند.
اکنون نیز نظام آخوندی جمهوری اسلامی و جامعه ایران در حال تجربه کردن چنین بحران های ساختاری (اقتصادی, سیاسی, فرهنگی, زیست محیطی,…) می باشند.
وجود و گسترش بحران های ساختاری لزوما به معنای وقوع اتوماتیک انقلاب نیست, اما بدون بحران های ساختاری انقلاب ناممکن است.
انقلاب ضد سلطنتی و بحران ۱۳۵۵-۱۳۵۷ نیز زاده ی بحران های ساختاری رژیم شاه بود.

مشکل ما در ایران فقط این نبود که “حکومت پادشاهی و در راس آن آریامهر نخواست به حضور نیروهای مخالف چپ ، ملی و دموکرات اعتراف کند.” بلکه بیش از هر چیز این بود که پس از کودتای ۲۸ مرداد, رژیم شاه تمامی جامعه مدنی در ایران را منهدم نمود و بنا بر پیروی از سیاستهای دوران جنگ سرد, که از لندن و واشنگتن تدوین می شد, آگاهانه فقط اجازهء حضور به نیروهای مافوق ارتجاعی مذهبی (به عنوان سپری مقابل گرایشات ملی و چپ) داده بود. شبکه های مذهبی که در بحران ۱۳۵۵-۱۳۵۷ چنان فعال بودند, در حقیقت پس از کودتای ۲۸ مرداد خود را برای چنین روزی آماده می کردند.

سازمان راه کارگر از اولین تشکلهایی بود که بلافاصله پس از به قدرت رسیدن آخوندها, هیت حاکمه ی کنونی را یک کٰاست روحانی خواند (که شوربختانه بسیاری از دوستان و رفقا و مردم عادی فکر میکردند منظورشان کاسِتِ ضبط صوت است!) و نتیجه انقلاب را یک کودک مرده زاد.
پس شعار “انقلاب مرد ، انقلاب دگری باید کرد” تحلیلی مشخص از اوضاع مشخص, درست و صحیح بود.
اکنون نیز یکی از جنبش های واقعا موجود در ایران, که در رسانه های عمومی نیز مقداری بازتاب پیدا کرده است, جنبش “انقلاب گرسنگان” با شعار “غذا نیست, ترس نیست” می باشد.

در کمال احترام, مطمئن نیستم که این “ما”ی فرضی کیست. 
توده های مردم با خود سازماندهی و خود جوشی تا به حال قیام های دیماه ۹۶ و آبانماه و دیماه ۹۸ را پیش برده اند.
همین مردم عادی نیز به طور روزمره و بدون انقطاع در کف خیابان و کف کارخانه و دانشگاه و هر مکان و زمانی که به دستشان برسد مشغول کنشگری برای مطالبات روزمره اشان هستند.
حلقهء مفقوده اصلی و اساسی در این بین, همگرایی, همکاری و هماهنگی گسترده و سراسری مابین این جنبش های واقعا موجود و رهبران و کنشگران آنها است.
هر چه این مهم زودتر انجام بپذیرد, ما به دوران ماقبل “شرایط انقلابی” نزدیکتر خواهیم شد.

سپاس.
          

آ.بزرگمهر
آ.بزرگمهر
2 سال قبل
پاسخ به  طاهره

ببینید ! حرفهای شما با عمل شما و شرائط تناسبی ندارد.
نگارنده آگاهانه موضوع شعار «انقلاب مرد ، انقلاب دگری باید کرد» را در کامنت پیشین طرح کرد که شما را به چالش بکشد.
رهبران راه کارگر و بسیاری از دیگر گروهها و شخصیت ها که در دهه ۴۰ بعداز اعمال حکومت نظامی ۱۵ خرداد ۴۲ دوباره و آرام آرام ، جنبش های دانشجوئی ، روشنفکری و مردمی پا گرفت در صحنه ی سیاسی کشور بودند….
در همان سالها که تازه دانشگاه های تهران ، تبریز ، اصفهان ، مشهد، شیراز ، اهواز و….
حول فعالیت های صنفی جمع شده بودند و نتایج مثبتی گرفته بودند که می توانست جنبش دانشجوئی را دموکراتیزه و از حمایت دانشجویان بیشتری برخوردار نماید . ولی بعضی از فعالان چپ روانه و سکتاریستی می خواستند در دانشگاه تهران حکومت را «یک تنه » سرنگون کنند.
موضوع حکومت بر خاسته از کودتای ۲۸ مرداد۳۲ و سیاست های ضد ملی و ضد مردمی حکومت وابسته به قدرتهای بزرگ به عنوان علت اصلی فجایع و مانع برای توسعه همه جانبه و تکامل عادلانه جامعه دموکراتیک ایران که پتانسیل عظیم و رشدیابنده داشت را همه ی مخالفان قبول داشتند . حتی بسیاری از تکنوکرات ها و نزدیکان حکومت نیز به سیاست های آن انتقاد داشتند و کنار گذاشته می شدند .
با این وجود رفتار سیاسی بعضی از نبروهای مخالف و در راس آن مرتجعین مذهبی و مدعیانی چون بازرگان ، شریعتی که هواداران آنها سالها علیه مظاهر مدرن جامعه به خرابکاری روی آورده بودند. که مبارزه سیاسی به حساب نمی آمد ! سینما ها را آتش میزدند، به رستوران ها حمله می کردند، در مراکز صنعتی که صاحبان آن بهایی بودند خرابکاری میکردند. هتل های معروف را منفجر می کردند که خارجی های بی حجاب در آن جا مشروب می خوردند ، دفتر نشریات را آتش میزندند . حتی به کتابخانه های خارجی حمله میکردند که همه ضد فرهنگی و ریشه ی واپسگرانه و ارتجاعی داشت.نه حکومت و نه مخالفان آن نسبت به وحشی گری ها روشنگری و افشاگری نمی کردند.هر کس هر طور دوست داشت عمل می کرد.
بر می گردم به نیروهای چپ که در جنبش دانشجوئی نقش عمده داشتند و فعالان دانشجوئی حامل سیاست های متفاوت و تحلیل های مختلف از شرائط جهان و ایران بودند.
صد ها نفر از فعالان دانشجوئی و روشنفکری شناخته شده به طرز بیسابقه ای در شبیخوان های دانشگاههای سراسر کشور در سال ۱۳۴۶ دستگیر و بسیاری به سربازخانه ها فرستاد شدند. بسیاری به زندگی زیر زمینی روی آوردند.بسیاری بعدا در زندانها و درگیری ها جان باختند
نکته ی مرکزی این بحث این ست که بعضی از آن نیروهای شناخته شده ی چپ بعداز ۵۴ سال تجربه ، افت و خیز و تلفات در وحشتناک توسط دو حکومت جنایتکار پادشاهی و ولایت فقیه هنوز مانند همان دوران نو جوانی و پرشور با مسائل سیاسی و اجتماعی سطحی برخورد می کنند.
برای نگارنده عجیب نیست که شما از شعار «انقلاب مرد ، انقلاب دگری باید کرد» در فردای انقلاب دفاع می کنید.
تهیه کندگان این شعار که بعدا سازمان راه کارگر شدند ، در روز ۲۲ بهمن که حکومت پادشاهی رسما و برای همیشه در ایران برچیده شد در کارخانه جنرال صنعتی متعلق به خانواده ی بهبهانی ها در جاده ی جنوبی کرج با کارگران به تحصن نشسته بودند.
کاملا معلوم بود که آنها در عالم دانشجوئی و اعتصابات و تحصن های سال ۴۶ بودند. تصوری خام از اشغال کارگری و کمیته های انقلابی کمونی دارند.
منتهی معلوم نبود در یک کارخانه که کارفرما فرار کرده .در آن روز که حکومت مذهبی و بفرمان خمینی مهندس مهدی بازرگان را قبلا مامور تشکیل دولت موقت کرده تا آب از آسیاب تکان نخورد. اعدام ها شروع شده تا با رعب و وحشت مردم را ساکت کنند ..
با تحصن چه هدفی را دنبال می کردند؟
دیدیم که حکومت اسلامی هر طور که خواست تیشه به ریشه ی صنایع و بنگاههای اجتماعی زد و تمام کمیته ها و شورای های انقلابی و اعتصاب کارگری و کارکنان را که قبل از انقلاب تشکیل شده بود را برچید و انجمن های اسلامی و شورا های اسلامی مکتبی ها را سر هم کردند.
در جامعه ای که ۲۵ سال فعالیت های صنفی ، سیاسی ، فرهنگی و….. تعطیل یا در حداقل ممکن و با هزینه های جانی و صدمات جبران ناپذیر روحی و جسمی و شکنجه روبرو شده بود.
با به قدرت رسیندن ارتجاع مذهبی به همان دلایل که در کامنت های قبل صحبت شد . بدیهی بود که ارتجاع حاکم همان طور که با بسیج میلیونی به قدرت رسید . از این نیروها برای تحکیم خود و ساختن حکومت ولایت فقیه استفاده می کرد.
دانشگاه که ۲۵ سال دانشجویان در نبود احزاب و آزادی ها زبان گویای مردم بودند را نیز بستند.
باید دید که کدام نیروهای در آن روزها با توجه به تمام کمبود ها و پیشینه ی تاریخی جنبش ،معقول ترین شعار را برای ادامه ی جنبش آزادیخواهانه ، استقلال طلبانه و عدالت جویانه مردم ایران در مقابل حکومت ارتجاعی مذهبی و عوام فریب مطرح کردند؟
به باور من جبهه دموکراتیک مردم ایران با حضور شخصیت هائی چون زنده یاد شکرالله پاک نژاد درک روشن تری از انقلاب دموکراتیک مردم ایران داشتند و بر عمده ترین نیاز های آن روز ایران یعنی دفاع از آزادی های فردی و اجتماعی انگشت گذاشتند و روحانیون و ارتجاع را به چالش کشیدند. در اعتراضات ضد حجاب اجباری و تعطیل روزنامه نشان داده شده که با حمایت وسیع مردم روبرو گردید.
امروز هم کسانی که خیال می کنند گذار از حکومت کشتار جمهوری اسلامی باید مستفیم به سوسیالیسم فرا روید در همان عوالم دهه ۴۰ می باشند و انقلاب دموکراتیک و وظایف ما در قبال آن را درک نمی کنند.
طرفه آنکه بعضی از دوستان « هیئت اجرائی راه کارگر» که می گویند «مرگ بر جمهوری اسلامی ، زنده باد آزادی ، دموکراسی و سوسیالیسم » متهم به راست روی هستند جون به دموکراسی باور دارند!!!

ایران هنوز نیاز مبرم به تحول و تغییرات اساسی دموکراتیک دارد تا با توسعه همه جانبه با شرکت اقشار مختلف مردم بسیاری از عقب ماندگی ها اجتماعی بخصوص در این ۴۲ سال زدوده شود.
به غیر از متهمان به جنایات بشری و دیگر متخلفان که دادگاههای صلاحیت دار و جنبش دادخواهی مردم ایران به آن می پردازد. تمام شهورندان ایرانی حق شرکت در تعیین سرنوشت خود دارند. تا با انتخاب نمایندگان خود به تدوین قانون اساسی جدید و دموکراتیک نائل آیند.
حال این خواست چگونه تحقق خواهد یافت را جنبش واقعی مردم ایران رقم خواهد زد.

طاهره
طاهره
2 سال قبل
پاسخ به  آ.بزرگمهر

جمهوری اسلامی کودک مرده زاد انقلاب ضد سلطنتی بود. کودک مرده زادی که ۴۲ سال می شود که مرگ را بر جامعه ای ایران غالب کرده است. 
رژیم اسلامی یک کاست روحانی است.
بدون مبارزات ضد سرمایه داری نیز نمی توان از حق تعیین سرنوشت, عدالت یا آزادی صحبت کرد. 
این نکات حقایق انکار ناپذیر جامعه ای معاصر ایران است.
چه آمادگی قبول کردن آنها را داشته باشیم یا نه.  

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


14
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x