پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

انتخاب بایدن، فراتر از رقابتها بین جمهوری خواهان و دمکرات ها – ایرج فرزاد

تا جائی که به رابطه با جمهوری اسلامی برمیگردد، انتخاب بایدن، با بروز اولین نشانه های نتایج رای گیری ها، در تشدید تخاصم جناح های جمهوری اسلامی تجسم یافت. روحانی، گفت آمریکا باید خسارات را جبران کند و جناح مقابل فورا این بحث را طرح کردند...

تا جائی که به رابطه با جمهوری اسلامی برمیگردد، انتخاب بایدن، با بروز اولین نشانه های نتایج رای گیری ها، در تشدید تخاصم جناح های جمهوری اسلامی تجسم یافت. روحانی، گفت آمریکا باید خسارات را جبران کند و جناح مقابل فورا این بحث را طرح کردند که “مذاکره، آری”، اما توسط جناح ما. تصور من این است که رژیم اسلامی از انتخاب بایدن برای عبور موقتی از یک تقابل جدی مردم با خود استفاده خواهد کرد

همه رسانه ها از رکورد ۷۰ درصدی شرکت کنندگان در انتخاب رئیس جمهور آمریکا خبر دادند. برخی تحلیل گران از “پیروزی لیبرال دمکراسی” بر “ناسیونالیسم و پوپولیسم بیگانه ستیز” انگشت گذاشتند و برخی دیگر بر بن بست و شکست وجه بیرونی ناسیونالیسم که در دوره چهار ساله حکومت ترامپ با خروج آمریکا از برخی پیمانهای بین المللی، مثل خروج از قرارداد پاریس در مورد حفظ محیط زیست، سازمان بهداشت جهانی و لغو یکجانبه “برجام” نمود یافتند، تاکید کردند. در این رابطه مسائلی مثل “برسمیت شناختن بیت المقدس” به عنوان پایتخت اسرائیل از جانب ترامپ و دایر کردن مجدد دفتر نمایندگی “حکومت خود گردان فلسطین” در نیویورک چون زمینه هائی که موجب شکست ترامپ شدند نیز برشمرده شدند. به نظر من، اما، انتخاب بایدن و شکست ترامپ در دور چهارساله دوم ریاست جمهوری او، بازتاب کشمکش های اجتماعی در “اعماق” بود. همه از ماجرای قتل “جرج فلوید” و پیامدهای آن خبر دارند. در میدان ابراز وجود سلیبریتی های ورزشی و هنری، شعاری بر تی شیرت بازیکنان فوتبال و بسکتبال حرفه ای NBA نقش بست: “زندگی سیاه پوستان مهم است”.

Black Lives Matter به حرکت و مطالبه و اعتراض وسیع تبدیل شد. در آغاز هر بازی فوتبال بین تیم های حرفه ای باشگاه ها، به نشانه وفاداری به آن شعار همه بازیکنان به حرکتی نمایشی دست زدند. اما آن “همبستگی” با سیاه پوستان در میان ورزشکاران و “ستاره”های حرفه ای که با قیمت های گاه تا میلیارد دلاری توسط باشگاه های معتبر و پول دار خریداری می شدند و خود بازیکنان حقوق های بسیار بالائی دارند، متاثر از غرش امواج در تلاطم های اعماق بودند. در بریتانیا پس از قتل جرج فلوید مجسمه تاجر برده را بزیر کشیدند و به دریا انداختند. در بلژیک در یک اقدام مدنی، نماد دیگر یک “میراث ملی” از تجارت و قتل شنیع بردگان را بزیر کشیدند. در آمریکا، مجسمه کریستف کلمب به عنوان معمار بردگی سیاهان در آمریکا نیز به همین سرنوشت دچار شد. عکس العمل سلیبریتی های هنری و ورزشکاران حرفه ای و ادامه دفاع از کمپین: “زندگی سیاهان مهم است” به “برابری” و سپس مزین کردن تی شیرت ها به شعار “رای بدهید”، در حقیقت انعکاس خیز جامعه از همان دور اول ریاست ترامپ به منظور بزیر کشیدن او بود. اما سوال این است که چرا بخشی از خود جمهوری خواهان نیز از بایدن حمایت کردند و حاضر شدند وزن “حزب جمهوری خواه” را در مقابل دمکرات ها تنزل بدهند؟ تصور من این است که بورژوازی آمریکا، تحرکات آن لایه های اجتماعی که “پایگاه” ترامپ بودند، را یک مانع جدی در راستای منافع طبقاتی خود، و به اصطلاح ژورنالیست ها تهدیدی علیه شالوده جامعه و “establishmenet” یا کل “دستگاه” تشخیص دادند.

در جریان “هجدهم برومر لوئی بناپارت”، در قرن نوزدهم، بورژوازی فرانسه برای پس زدن تهدید انقلاب کارگری، به قول مارکس به “دلقکی” چون لوئی بناپارت نیاز داشت. رساله بسیار مهم مارکس را در این شماره بستر اصلی ضمیمه کرده ام تا به دقت “پایگاه اجتماعی” لوئی بناپارت در کودتای ۱۸ برومر را از نظر بگذرانید: چاقو تیز کن ها، رمالان، دلالان سکس و پااندازها، باجگیران، گدایان و سرانجام “دهقانان” با آن ذهنیت ارتجاعی و عقب مانده. ترامپ از همان اول به نمایندگان قرن بیست و یکمی آن لایه های سربار و طفیلی و عقب مانده متکی شد، و حرکاتی دلقک گونه و “خود سرانه”، بدون توجه به کل منافع طبقه خود و متمرکز بر جلب حمایت آن اقشار در حاشیه سیاست و اقتصاد کلان، از او سر زد که از همان روزهای اول ورود به کاخ سفید، موجی از نگرانی را در میان سیاستمداران حرفه ای دنیای بورژوازی آمریکا و جهان دامن زد. در جریان کمپین های انتخاباتی بارها انجیل را روی سر می گذاشت و به هواداران خود می گفت بایدن و دمکرات ها میخواهند این کتاب و خدا را از ما بگیرند. در گرماگرم کمپین های انتخاباتی، تیپی از نوع رمال و چاقو تیزکن ها تحت عنوان “پسران مغرور” جولان دادند و در خیابان ها عربده می کشیدند که “خارجی” ها و مکزیکی ها بیرون و همزمان تهدید “حق حمل اسلحه” به عنوان دفاع از حق “آمریکائی ها از خود” را به رخ می کشیدند. اما اوضاع کنونی آمریکا مطلقا به اوضاع دوره کودتای لوئی بناپارت شباهت نداشت. ترامپ “خروس بی محل” طبقه خود بود. بورژوازی آمریکا نیازی نداشت که به اتکاء قشر انگل های اجتماعی و لایه لومپن ها، نوع فکاهی حکومت لوئی بناپارت آمریکائی را در قدرت نگهدارد. اما در همان حال طبقه حاکم در آمریکا با تلاطم امواجی روبرو شده بود که نه تنها با شرکت کم سابقه ۷۰ درصدی و پاسخ به فراخوان “رای بدهید” عملا در میدان بزیر کشیدن حکومت ترامپ و کنار زدن لایه اجتماعی پایگاه او از “قدرت رسمی” نیرو وارد کرده بودند، بلکه خواست و مطالبه “زندگی سیاهان مهم است” را به “برابری” ارتقاء داده و در تقابل با زدن بیمه های اجتماعی و بی حفاظ بودن شهروندان در جریان ویروس کرونا، مطالبات جدی طرح کردند. بورژوازی آمریکا در برابر توقعاتی که بالا رفته بود و در سطح رسمی مورد حمایت سلیبریتی های هنری و ورزشی قرار گرفته بود، می بایست حساب باز کند.

از این نظر، انتخاب بایدن را صرفا و فقط نباید تکرار متناوب تقسیم قدرت بین دو حزب دمکرات و جمهوری خواه در یک نمایش معمول تلقی کرد. انتخاب بایدن، بویژه در عرصه “داخلی” بورژوازی آمریکا را با دخالت پرشور تر مردم در دفاع از حقوق مدنی و مطالبات اقتصادی خود مواجه کرده است. بویژه اگر توجه کنیم که در دوران پسا فروپاشی دیوار برلین، مقام و منزلت آمریکا به عنوان “ابر قدرت” و “ژاندارم” جهان تنزل کرده است، که نمایش قلدرمنشی ها در خارج از قلمرو آمریکا، برای خاموش کردن اعتراضات داخلی، محدود و چه بسا مسدود شده است. نمونه افغانستان و عراق و سوریه، گویا هستند. بویژه مذاکره رسمی ابر قدرت سابق با نیروئی چون طالبان که دستکرد و محصول زیر شعبه های سیا و وزارت دفاع در سازماندهی “جهاد” علیه شوروی سابق در افغانستان اند، گویاتر. به باور من جامعه آمریکا در یک نقطه چرخش تاریخی بسر می برد. جامعه آمریکا دارد به شکل کلاسیک خود قبل از تبدیل شدن به ابرقدرت در جهان دو قطبی بر می گردد. دورانی که در آن تحولاتی مثل جنگ استقلال و جنگ چهار ساله داخلی و الغای برده داری که الهام بخش انقلاب کبیر فرانسه و حامل پرچم برافکندن بردگی مزدی در “قاره” بود. به باور من مسائل دیگر، مثل برجام و وضعیت بیت المقدس، در این رابطه در درجه ثانوی قرار دارند.

تا جائی که به رابطه با جمهوری اسلامی برمیگردد، انتخاب بایدن، با بروز اولین نشانه های نتایج رای گیری ها، در تشدید تخاصم جناح های جمهوری اسلامی تجسم یافت. روحانی، گفت آمریکا باید خسارات را جبران کند و جناح مقابل فورا این بحث را طرح کردند که “مذاکره، آری”، اما توسط جناح ما. تصور من این است که رژیم اسلامی از انتخاب بایدن برای عبور موقتی از یک تقابل جدی مردم با خود استفاده خواهد کرد. آنچه که واضح است این است که سوپاپ اطمینان های اسلام سیاسی در خارج از قلمرو حاکمیت مستقیم خود، مثل سوریه، عراق، لبنان و یمن رو به مسدود شدن اند و در برخی میدان ها مثل عراق و لبنان، اعتراضلت مردم رژیم اسلامی و “دخالت گری های” آنان را هدف گرفته اند. در جریان ویروس کرونا مردم به عینه دیدند که رژیم اسلامی تا چه اندازه در مقابل حفظ جان مردم “نا”مسئول است. قیمت کالاهای مورد نیاز مردم ساعت به ساعت به نفع دلالان، محتکران و لایه هزار توی سارقان ثروت جامعه در میان دوائر حکومتی رژیم اسلامی بالا می رود، و نایاب میشوند. هیچ حساب و کتابی بر رشد و انفجار نقدینگی و در نتیجه تنزل ارزش پول و افزایش متعاقب قیمت کالاها و نیازهای مردم در کار نیست. خشم و نفرت مردم هر آن ممکن است در اعتراض هائی شبیه به آبان ۹۶ و ۹۸ منفجر شود.

رژیم اسلامی قادر به سرکوب خونین مردم نیست، نه اینکه در ناصیه این ها نیست، این ها جانورانی چون “رئیسی” را در مقام “قضا” دارند و بر میراث های شوم جانیانی چون لاجوردی ها و خلخالی ها و موسوی تبریزی ها در جهت حفظ و بقاء قدرت سیاسی متکی اند و کماکان “دنبال گردن برای دارهای اعدام” هستند. هیچ روز نیست که بدون خبر دستگیری، محاکمه و حبس و شلاق قربانیان جدید به فردا برسد.

اما یک حقیقت را هم باید در نظر داشت: هر درجه از استبداد و سرکوب و خفقان مستلزم حدی از تامین اقتصادی نیازهای اقشاری از جامعه است. “عفو” تعدادی از محکومان عادی و “امنیتی”، از سر “رافت” اسلامی نیست، اعلام ناتوانی در ادامه اختناق اسلامی بر جامعه ای است که مردم آن برای بزیر کشیدنش روز شماری می کنند. رژیم اسلامی نشان داده است که از انجام هر رفرم اقتصادی در جامعه نا”متعارف” سرمایه داری تحت سلطه اسلام سیاسی ناتوان است. “بازگشت به برجام”، در جامعه ای که مراکز تولید مدام تعطیل میشوند و کارگر در برابر سقوط هر چه بیشتر به خط زیر فقر، مقاومت و مبارزه می کند و با اینحال با تشکیل پرونده های “امنیتی” مواجه می شود و زندان، اخراج از کار تهدید همیشگی و روزانه، در حالی که “رشد نقدینگی” هیچ حد و مرزی را برای نوسان غیر نرمال قیمت کالاها، پس اندازها و سپرده ها و سرمایه گذاری ها باقی نگذاشته است، که به اقرار خودشان “جامعه کارگری” را “به حال خود رها” ساخته اند، حس عدم امنیت در این فضای فروپاشی شیرازه اقتصاد، زندگی و سرنوشت میلیون ها “حقوق بگیر” و انبوه انسانهای شرافتمند “بازنشسته” در کابوس همیشگی نگهداشته است، حتی نوشداروی پس از مرگ سهراب نیست. مردم می دانند که خود مقامات رژیم، دارند بار و بندیل را می بندند و پول و سرمایه غارت کرده را از “بازار” ایران خارج می کنند و در مقابل چشم مردمانی که زندگیشان در فقر و فلاکت و اعتیاد و تن فروشی و انواع مصائب اجتماعی تباه می شود، پول پارو می کنند و امکانات زندگی پس از جمهوری اسلامی را در داخل و خارج فراهم می کنند.

قبلا هم نوشته بودم، رژیم اسلامی آماده است که حکومت را “تحویل” بدهد. مساله پس از انتخاب بایدن این است که تحویل دهندگان کدام جناح از رژیم اسلام سیاسی و با کدام مانورهای پیچیده و با چه سناریوهای مرموز و سر به مهر و به دور از افکار مردم، به سرانجام می رسد. به نظر می رسد بخش “عاقبت اندیش” هر دو جناح، از خیر بقاء رژیم اسلام سیاسی گذشته اند و دارند، علنی و مخفی، خود و ذریه هایشان را از مهلکه خارج می کنند. سران غرب، عملا این امواج را می بیند، اما تا زمانی که جمهوری اسلامی دایر است، به منظور سست کردن پایه های رژیم، از اعلام جرم علیه جنایاتی که این “مهاجران” حکومتی مرتکب شده اند، کوتاهی می کنند. تردیدی نیست که به محض آغاز ریزش در اسلام سیاسی، دولت های غربی و “دادگاه های بین المللی” برخی از چهره های شاخص و بدنام ترین و رسواترین این نوع مهاجران را برای مهار کردن خشم مردم و همراه کردن آنان با خود، پشت میز محاکمه خواهند نشاند. راستش نباید تردید کرد که این نوع مهاجرت ها، ممکن است گوشه هائی از یک توافق پنهان در همان سناریو پیچیده “تحویل دادن” قدرت باشد. غرب و سران جمهوری اسلامی، از انتخاب بایدن در این سناریو محتمل، و عبور با دنده خلاص از نکبت اسلام سیاسی “مشترک المنافع” اند.

۱۳ نوامبر ۲۰۲۰
ایرج فرزاد

https://akhbar-rooz.com/?p=93183 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x