جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

اندر حکایت صعنتگری – بهمن پارسا

کسی که بی گُمان ما را گرفته

خداوند ِ عزیز ِ مهربان است

همین موجود ِ نا موجود ِ غایب

که از چشم شما و من نهان است

زِ قَعر ِ دخمه ی جهل و خُرافه

فقط کارش فریب مردمان است

چه مربوط است با ما “لَم یَلِد” یا

“وَ لَم یولَد”و یا چیزی جز آن است

نبود و بود ایشان کی تفاوت ،

کُنَد چون این شکم در فکر ِ نان است

میان “اَلَه” و “اللّات” فرقی

نباشد چون ببینی این همان است

صف چوپان و  نجّار و شتر بان

ردیف ِ اوُل ِ پیغمبران است

خدا هم این وسط یک حرف مُفت است

حقیقت آنکه مفتی هم گران است

کُد ِ موسی و عیسی و محمد

کُدِ صعنتگران این جهان است

یکی از راه دریا بسته خالی

یکی کارش شراب و آب و نان است

از این صعنتگران بسیار بودند

ولیکن آخری خَتم الفلان است

خودِ مکّار و جبّار و خبیثش

به تنهایی نماد ِ قُلتَبان است

به آدم گفت آزادی ولیکن

مَکُن باور که ایشان بس چاخان است

خودش در عَرش یکجایی نشسته

به تُخمَش گر کسی بی خانمان است

نظر تنگی ببین از بهرِ سیبی

بشر همواره  ویلان ِ جهان است

بهشتی وعده داده بعد ِ مردن

بِهِشتَش هم برای مُردگان است

کلیسا یا کنیسا، یا که مسجد

چه فرقی میکند یک سازمان است

فریب ِ مردم  و سر کیسه کردن

اصولِ مذهب و اَدیانشان است

به هستی می زند رنگ  جَهنّم

جَهَنّم جایگاه زنده گان است

عجب مالیده ایشان بَر دَرِ ما

دَرِ ما بهر وی همچون دهان است

خِرَد  را پیشه کُن فرزند آدم

خِرَد این  دیو را چون شوکران است

**********************

۲۶ دسامبر ۲۰۱۹

https://akhbar-rooz.com/?p=16514 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x