جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

اندوهِ شهریور… خسرو باقرپور

خسرو باقرپور

برهنه زیستم!
و پیرایه هایِ هرچه پیراهن
به هُرمِ پاکسازِ آفتاب سپردم.
با چشمانی سرشار از روشنایی ی انگور:
بر غمِ پرنده گریستم؛
که شعله ور از قابِ عکسِ زمستان گریخت
و چون مستی ی آتش؛
برهنه بود.


جوشیدم!
در خُمِ صبورِ سال های دگردیسی؛
و تلخی یِ سال های حریقِ ابلیسی؛
تا یادِ خونِ خوشه هایِ جوانِ تاک؛
زمزمه ی نیمه شبِ مستان شود.
و شُد!


حال، ای همیشه مست!
بی اندوهِ این همه ستاره ی روشن؛
با یادِ آن همه پرنده ی دریایی؛
به حرمتِ آبی ی آن آسمانِ شهریور؛
بخوان: ترانه ای دیگر
و از این جامِ می بنوش!

https://akhbar-rooz.com/?p=2473 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x