پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

انشاء الله گربه است؟؟!! – بهرام خراسانی

در ۵ روز گذشته، دو گفتارنامه درباه تفاهمنامه ایران و چین در سایت اخبار روز منتشر شده است. یکی توسط یکی از «اعضای حزب چپ» به نام دنیز ایشچی که در تاریخ ۹ فروردین ۱۴۰۰ منتشر شد و در نشست پرسش و پاسخ روز جمعه ۱۳ فروردین در گروه تلگرام فریبرز رئیس دانا درباره آن گفتگو شد. دیگری بیانیه هیئت سیاسی این حزب که گویا در تاریخ ۱۲فروردین صادر شده، و در روز ۱۳ فروردین در سایت اخبار روز منتشر شده است. من با بیانیه هیئت سیاسی این حزب کمابیش همسو هستم و نقدی جدی بر آن ندارم اما از نگاه من، گفتارنامه دنیز ایشچی که من آن را پیشتر خوانده و در نشست پرسش و پاسخ دنبال کرده بودم دارای کاستی‌های بسیار است. شاید اگر بیانیه حزب پیش از نشست پرسش و پاسخ منتشر شده بود من هیچ نیازی به سیاه کردن این صفحه نمی دیدم. اما من گفتارنامه دنیز ایشچی در جایگاه یک «عضو حزب» را  پیشتر خوانده و و چون آن را همچون موج سرگردانی بر سر اوپوزیسیون چپ ایران میدانم، خود را موظف دیدم آن را برای انتشار در اختیار سایت اخبار روز بگذارم:

 1) بیشتر افراد نسل این نگارنده که  دست کم ۶ دهه از عمر آنها می‌گذرد، نه رویداهای پیش از سال ۱۳۳۲ را بیاد دارند و نه نقشی در آنها بازی کرده‌اند. اما همواره آماج تیر خشم و نکوهش بیشینه روشنفکران ملی‌گرا و توده مردم بوده‌اند. نادانی و بیسوادی کوچکترین تهمت و نکوهش، و بی‌توجهی به منافع ملی، خیانت و وابستگی به شوروی، بزرگترین تهمت علیه آنها بوده و هست. دست آویز ساختن پارادایم های کلیشه‌ای مبارزه با فاشیسم هیتلری در دوران جنگ دوم جهانی، و یا همسویی با شوروی و روسیه پوتین و دفاع از جمهوری اسلامی در رویارویی با امپریالیسم جهانی، ابزار این میهن گریزی و بیگانه پناهی این گروه بوده است. این نگارنده خود، درباره اصرار توده ای ها در واگذاری امتیاز نفت شمال به روس ها و اصرار بر ملی شدن تنها نفت جنوب در زمان دکتر مصدق چیزهای بسیار خوانده و شنیده بودم که تا چندی پیش باور آن برای من بسیار دشوار بود. اما اینک با دیدن هواداری برخی نیروهای چپ از دولت خودکامه ولادیمیر پوتین، پشتیبانی از بشار اسد در سرکوب میلیون ها نفر از مردم سوریه و پشتیبانی از عوامفریبانی مانند هوگو چاوز که اقتصاد کشورهای خود را به ویرانی کشیده‌اند، و به ویژه موضع برخی از نیروهای چپ دربرابر تفاهمنامه اقتصادی ایران و چین و تلاش برای بزک کردن آن، این تهمت‌ها و نکوهش‌ها برایم باور پذیر شده است.  

۲)  از کمابیش ۲۰ سال پیش، سیل کالاهای بی کیفیت و ارزان قیمت چینی به بازارهای پارچه، کفش، قطعات خودرو و دیگر بخش‌های اقتصاد ایران سرازیر شد. این پدیده، ورشکستگی و آسیب دیدگی بسیاری از بنگاه‌های کوچک تولیدی مانند صنایع کفش تبریز و نساجی‌های یزد و اصفهان و همچنین صنایع خودرو کشور را درپی داشت. در حالیکه امروز نولیبرال‌های چینوفیل و چپگرا یا غربگرای آمریکایی از استراتژی توجه به «مزیت اقتصادی» در تولید ملی سخن میگویند، اما در همه این سال‌ها، چیزی نبود که در چین ساخته نشود و همه بازارهای ایران را پر نکند. از گٌل سر زنان تا داروی نظافت و بشکه پلاستیکی بگیر تا تجهیزات صنعتی و خودروهای بی کیفیت. همهنگام به دلیل حاشیه سود چشمگیر این کالاها که با فشار بر نیروی کار ارزان یا بردگان چینی ساخته میشد، به فرهنگ سوداگری و دشمنی با تولیدگرایی در میان سوداگران ایرانی و هر کسی که اندک پولی در جیب داشت و از راه‌های گوناگون اندوخته بود، دامن زد. اندک اندک با پر فروغ شدن چراغ رشد اقتصادی چین، این روند هرچه بیشتر داغ و داغتر شد. در نگاه نخست و از دید نولیبرال ها و هواداران اقتصاد بازار، این یک «فضای رقابتی آزاد» است که در آن، این حق دولت و سرمایه گذاران چینی است که در رویارویی با اقتصاد ناتوان ایران، بازارهای ملی ایران را تصرف کنند ودر  ناتوانی اقتصاد ایران، دولت و سرمایه گذاران چین هیچ  تقصیری ندارند. همانگونه که در ناتوانی و در هم شکسته شدن صنایع نساجی ایران در دوران قاجار و قرارداد ۱۹۱۹، انگستان یا دیگر کشورها گناهکار نبودند. این منطق اقتصاد سرمایه‌داری است که اکنون کشور چین یا به گفته کسانی «سوسیال امپریالیسم چین» هم در پیش گرفته است و گوارای وجود نامبارکش. هیچ ایرادی به این منطق وارد نیست، اما در اینجا چیزهای دیگری نیز هست که باید آنها را دید. بیش و پیش از همه این چیزها آنست که درست از زمانی که نولیبرال های راست و  چپ مارکسیستی از کاهش نقش دولت در اقتصاد دم می‌زنند، هم اقتصاددان لیبرال ایرانی و هم مسئولان دستگاه حکومتی، از «سیاست نگاه به شرق» پشتیبانی می‌کنند و به آن دامن می‌زنند. یعنی تا می‌توانید از شرق کالا وارد کنید چون سود خوبی دارد و می‌توانیم تحریم ها را دور بزنیم. پیامدهای همه جانبه این سیاست ازجمله بلوکه شدن تحقیرآمیز منابع ارزی ایران در کره و چین و جاهای دیگر امروز بر کسی پوشیده نیست. اما تحریم خودساخته دادوستد با غرب و تشویق عملی دادوستد با شرق، همه ایده‌های نولیبرالی در زمینه رقابت آزاد و اقتصاد آزاد هستند که چه از زبان میلتون فریدمن بیرون آید و چه از زبان فلان عضو «حزب چپ فدائیان»، چیزی جز یک سخن پوچ و فریبکارانه نیست. از یاد نبریم که تحریم های غربِ تشنه نفت و بازار بزرگ ایران، واکنش به فرایند تلخی بود که پس از اشغال سفارت آمریکا ازسوی دانشجویان ذوق زده پیرو خط امام آغاز شد که نه تنها خود این دانشجویان، که پیشگامان آن هنگام سازمان فدایی نیز در شیپور آن می‌دمیدمند. یعنی کسانی که  اکنون ضمن ستایش از «اردوگاه شرق، و در راس آن کشور چین» گناه همه چیز را به گردن آمریکا یا «ضد انقلاب سلطنت طلب» و مانند آن می‌اندازند (دنیز ایشچی) [۱]. به یاد داشته باشیم گه گزاره‌هایی مانند «ضد انقلاب سلطنت طلب» یا «ضد انقلاب راست» را امروز از زبان کسانی می‌شنویم که روزی در کردستان و گنبد علیه جمهوری اسلامی می‌جنگیدند، روزی خواهان تجهیز سپاه پاسداران به سلاح سنگین و همکاری استراتژیک با جمهوری اسلامی می‌شدند، و روزی از سرکوب های خونین این حکومت در دهه ۱۳۶۰علیه مردم گلایه می کنند، و گویی همه کس جز خود آنها گناهکارند و هیچکس جز خود آنها نیز قهرمان مبارزه با جمهوری اسلامی برای رسیدن به «دموکراسی» نیست.

  3) فزون بر دادو ستدهایی که بالاتر گفتیم، در چند سال گذشته و درست در گرماگرم زمانی که دستِکم ۸۰۰ ملیارد دلار درآمد نفتی و میلیاردها دلار از دیگر دارایی‌های ملی کشور و مردم یا در کوره داغ و بی سر و ته انرژی هسته‌ای ذوب می‌شد و یا در جنگ سوریه و لبنان و فلسطین و در راه پشتیبانی از رهبران کاسبکار به اصطلاح جنبش فلسطین به باد فنا می‌رفت، برخی از نولیبرال‌های چینوفیل دارای شغل و پست در نهادهای اقتصادی و سیاسی جمهوری اسلامی و سوداگران مبلغ «سیاست نگاه به شرق»، در نوشته‌ها و گفتارهای خود، همراه با ستایش از رشد شگفت انگیز اقتصاد چین و بازارسازی برای آن اقتصاد در ایران، از توافق چین و ایران برای ۴۰۰ میلیارد دلار سرمایه گذاری چین در ایران سخن می‌گفتند. کسانی هم که به چنین سرمایه گذاری هایی از جانب چین و روسیه بدبین بودند و هستند و آن را ابزاری توهم آمیز برای نابودی تولید ملی و گسترش سوداگری در ایران می‌دانستد، این خبر را شایعه می‌پنداشتند و می‌گفتند «انشاءالله گربه است». اما با رشد هرچه بیشتر ایدئولوژی نولیبرالی در میان بخش‌های هرچه بیشتری از مدیران و دانشگاهیان رسمی و حتی کنشگران چپ مارکسیستی یا مائوئیستی همهنگام با اجرای پروژه خصوصی‌سازی، نمودهای بیشتری از جنبش زیرپوستی رشد نولیبرالیسم بورژوایی و مائوئیستی در اقتصاد ایران خودنمایی کرد، گرچه ازسوی مسئولان دولتی انکار می‌شد. داستان کشتی‌های ماهیگیری ترال، کارگاه‌های نیمه پنهان تولید انبوه بیت کوین با انرژی ارزان ایران، نمودهایی از این روند بود که اعلام رسمی توافقنامه مرموز ۲۵ ساله ایران و چین از زبان مدیران وزارت خارجه، آخرین آنها تا این زمان بوده است. یعنی دیگر نمی‌توان گفت: «انشاءالله گربه است». این دزدی است که با همآهنگی «شریکان» به خانه زده است.

    4) در چند روز گذشته و پس از اعلام رسمی و آشکار گوشه‌ای از کلیات توافقنامه مرموز ۲۵ ساله ایران و چین، گفتگو پیرامون آن در میان کارشناسان و کنشگران اجتماعی رسمی و غیررسمی بسیار داغ شده است. همه می‌گویند «البته ما از جزئیات خبر نداریم……»، اما همان ها با اطمینان خاطر و قطعیت بی‌آنکه هیچ نقش و جایگاهی در هیچ کره زمینی و آسمانی و زیرخاکی داشته باشند، با ژستی همچون یک مقام رسمی مانند رئیس جمهور، سخنگوی دولت و یا سخنگوی وزارت خارجه و یک کارشناس حرفه‌ای یا در مخالفت با این پیمان نامه سخن میگویند، و یا با بر سر گذاشتن کلاه کج اوپوزیسیون چپ و یا عضو فلان حزب چپ غیرقانونی، تمام قد به دفاع از تفاهم نامه می‌پردازند. گویا تنها به این دلیل که یک سوی آن کشور چین و حزب کمونیست آنست. آنها گاه با افتخار، انتخابی نبودن دولت چین را گواهی بر قابل اعتماد بودن طرف چینی وانمود می‌کنند. برای نمونه، شخصی به نام دنیز ایشچی که گویا عضو حزب چپ اکثریت است در آغاز گفتارنامه‌ای که در سایت اخبار روز نهم فروردین ۱۴۰۰ منتشر ساخته است با دلخوری از غربگرایی حکومت جمهوری اسلامی که بیشتر ایرانیان آن حکومت را همچون دولتی یزدان سالار اما چینی و روسی می‌شناسند، با لحنی ژورنالیستی اما دلسوزانه و نزدیک به جناح اصولگرای آن حکومت نوشته است: “جمهوری اسلامی ایران می‌تواند از این نوع توافقنامه‌ها بعنوان عامل فشار برای اخذ امتیاز و نزدیکی بیشتر به آمریکا و غرب استفاده نماید تا مناسبات خویش را در درجه اول با غرب مستحکم نمایند تا با شرق. با وجود این؛  استراتژی بلند مدت این توافقنامه نشانگر جدائی از بلوک آمریکائی و همگامی، هم پیمانی و همکاری استراتژیک با بلوک شرق به رهبری چین میباشد”. اینکه دیگر اعضای این بلوک شرق چه کسانی هستند بر این نگارنده پوشیده است اما گویا روسیه، کره شمالی، هند، قزاقستان، سنگاپور و مالزی و …… اعضای این گروه هستند. ایشچی  که از جزئیات پیمان‌نامه اظهار بی‌اطلاعی می‌کند با قاطعیت و علم غیب نوشته است:  “شاید بتوان جزئیات این توافقنامه را به شرح زیر ردیف کرد. یک –  همکاری در زمینه پروژه‌های ساختاری تاسیساتی کلان در ایران. به عنوان نمونه این پروژه‌ها شامل عرصه‌های بنادر، فرودگاه ها، جاده ها و اتوبان ها، خط آهن و خطوط هوایی غیره می باشند. دو –  همکاری در تاسیس شهرهای  هوشمند، سبز با استفاده از تکنولوژی هوشمند نسل پنجم، و نسل‌های آینده. سه- همکاری در عرصه‌های  توریسم، ورزشی، فرهنگی، دانشگاهی، فناوری، علمی و عرصه‌های مختلف تکنولوژی داده‌های الکترونیک مجازی، از انبارهای داده‌های اکترونیکی گرفته، تا تولید دستگاه های الکترونیکی کوچک و بزرگ مختلف. چهار – همکاری در عرصه های امنیتی، سیاسی، نظامی و دیپلماتیک در عرصه های منطقه ای و بین المللی. پنجم – تاسیس مناطق آزاد تجاری بازرگانی، خصوصا در مناطق مختلف مرزی جهت گسترش تجارت آزاد فی مابین و  با کشورهای منطقه. ششم – تامین و تضمین فروش نفت ایران به چین، همکاری در پروژه های استخراج، انبار، پالایش نفت، پتروشیمی و صنایع مربوطه. پول حاصله از فروش نفت، در پیشبرد پروژه های نامبرده هزینه خواهند شد. هفتم – تامین اعتبارات این پروژه ها از طریق سه صندوق اعتباری؛ صندوق ویژه پروژه‌های جاده ابریشم؛ صندوق اعتبارات توسعه آسیا؛ و بانک مشترک ایران و چین تامین خواهند شد. هشت – گشودن درهای ایران بر روی سرمایه داران چینی جهت سرمایه‌گذاری در پروژه‌های شهرسازی، بندرسازی، صنایع نفت، پتروشیمی و صنایع دیگر”. اگر برداشت آقای ایشچی درست باشد، همانگونه که بالاتر می‌بینیم و من زیر آن را خط کشیده‌ام، خام فروشی کالا و مواد اولیه ازسوی ایران نقشی پررنگ در این تفاهمنامه دارد. می‌گویند روزی به مادری خبر دادند که عزرائیل آمده است در شهر بچه تقسیم می‌کند. آن مادر در پاسخ گفت: عزراییل بچه مرا نگیرد، من از او بچه نمی‌خواهم. آنچه این عضو حزب چپ اکثریت در گفتارنامه خود آورده است و در نشست پرسش و پاسخ خود در گروه تلگرامی فریبرز رئیس دانا ، نیز بر آن نورافکن‌های تبلیغاتی پر نوری افکنده است، داستان همین بچه تقسیم کردن عزراییل است. اگر من می‌بودم و می‌توانستم چنین باغ دلگشایی از همکاری ایران با چین به نمایش بگذارم و در ساعت سه و نیم پس از نیمه شب از خواب بیدار شوم تا به تبلیغ  آن بپردازم، حتماً از دولتهای این دو کشور درخواست می‌کردم معادل میلیاردها یوان چینی و میلیارها تومان ایرانی را به دلار استرالیا تبدیل کنند و به حسابم در آن کشور واریز کنند. ایرانیان هیچگاه همسویی دولت کمونیست چین در ماه‌های نزدیک به انقلاب ۱۳۵۷ ازحکوت شاه را فراموش نخواهند کرد. امیدواریم حزب کمونیست کنونی چین هم پشتیبانی این عضو حزب چپ اکثریت از قرارداد چین و ایران را فراموش نکند. البته از دولت جمهوری اسلامی هیچ توقعی نیست زیرا این دولت نه تنها همسویی سازمان اکثریت با خود در سال‌های آغازین انقلاب ۱۳۵۷ را پاس نداشت، که این سازمان و اعضای آن را به سختی گوشمالی هم داد.     

در نشست پرسش و پاسخی هم که در پیوند با این تفاهمنامه در گروه تلگرامی فریبرز رئیس دانا برگزار شد، مخالفین تفاهمنامه «ضد انقلاب» و «سلطنت طلب» به شمار رفتند. برای نمونه، گرداننده نشست در پرسشی می‌پرسد: “رفیق ایشچی، تحلیل شما در مورد تفاهم نامه عمدتا با توجه جو سازی ها ومواضع اپوزیسیون ارتجاعی و راستگرا بیان شد و گویا اهمیت این مواضع برای شما بیشتر از اصل تفاهم نامه است در حالیکه برای ما در این اتاق مهمترین موضوع  اصل ماجرا است نه مواضع و جو سازی‌های پیرامون آن. شما بطور مشخص به همین موضوع پاسخ دهید چگونه جمهوری اسلامی که هیچ مشروعیتی ندارد و بطور سیستماتیکی آلوده به فساد و ناکارآمدی است می تواند از این تفاهم نامه و قراردادهای آینده ذیل آن به سود مردم عمل کند”؟ یا اینکه آقای دکتر ….. در مقاله ای نوشتند که چین در یکی از کشورها برای حفظ امنیت تاسیسات در حال ساخت جاده ابریشم با یک شرکت امنیتی آمریکایی قرارداد بست. این خطر وجود دارد که در ایران هم از  یک شرکت آمریکایی برای حضور در ایران قرارداد ببندد. نظر شما در مورد چنین خطری چیست؟ در اینجا پاسخ های بسیار تبلیغاتی و شگفتی برانگیز «رفیق ایشچی» خودداری میکنم زیرا خواننده ای که بخواهد می‌تواند آنها را در سایت اخبار روز و گروه تلگرامی رئیس دانا بجوید و بخواند. تنها سه چیز را یادآوری می‌کنم. نخست آنکه گویا آقای «رفیق ایشچی» نخواسته است چیزی از انبوه گزارش‌های بدرفتاری و بدعهدی چینی‌ها در دیگر کشورها و حتی بلوکه شدن دلارهای نفتی ایران در چین بخواند یا بیاموزد. دوم آنکه بد نیست آقای «رفیق ایشچی» بداند که بازرگانان چینی از بی‌اعتبارترین بازرگانان جهان در ایران حتی در محفل‌های خصوصی چینوفیل‌ها هستند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم اقصاد و بازرگانی ایران با فرهنگ و اقتصاد کشورهای غربی نزدیکی و همخوانی بیشتری دارد. سوم آنکه من همسانی‌های بسیاری میان دیدگاه‌های آقای ایشچی اکثریتی به ظاهر کمونیست با تندروترین نولیبرال‌های کنونی ایران می‌بیبنم آیا این دیدگاه زهرآگین برخی تئوریسین‌های سرمایه‌داری درباره مرز لرزان و لغزان میان فاشیسم و سوسیالیسم درست است؟

۵) من نیز به راستی چیزی از درونمایه و سرشت تفاهمنامه میان اژدهای اقتصاد چینی و گوله برف کوچک اقتصاد بیمار و بیماری زده ایران نمی‌دانم. اما می‌دانم که برخلاف نگهبانان گنج اقتصاد چینی که در زمان مائو صدها نفر از آنها به جرم خیانت اعدام شدند اما هم اینک هنوزهم بیدار و آماده دریدن هر کسی هستند که به آن گنج نزدیک شود، اما نگهبانان گنج اقتصاد ایران هنوز دوران جنگ تریاک را پشت سر نگذاشته و خود معتاد به شکل‌های کوناگون و پیچیده‌ای از رانت و فساد هستند. همچنین، سیاست خارجی ایران هنوز در طلسم دشمنی و ستیز با اسرائیل و آمریکا گرفتار است و به سادگی می‌تواند بهترین دوستان داخلی و خارجی خود را به دشمن تبدیل کند. اما سیاست خارجی چین دست کم در دادوستد با آمریکا و نیرومندان انعطاف پذیر است و شاید به اعتراض دولت‌های کم توان با خشونت بسیار پاسخ دهد. اگر هرجایی را از نظر دور داشته باشید، اما هنگ کنگ، تایوان، ایغورها، میدان تین آن مین و مانند آن را نمی توان نادیده گذاشت. چین یک ابر قدرت بزرگ اقتصادی و سیاسی است که هیچیک از رفتارهای مدنی و فرهنگ مدرن آمریکایی و اروپایی را فرا نگرفته است. در یک جوال خوابیدن اقتصاد از نفس و ضعیف ایران با اقتصاد نیرومند و تهاجمی چین، کار خردمندانه‌ای نیست. «چین در کشورهای مختلف جهان دست به سرمایه‌گذاری مستقیم می‌زند تا همان مسیر نئواستعماری قدرت‌های بزرگ پیشین در دوره‌ی بعد از جنگ جهانی دوم را تکرار و کشورهایی را به خود وابسته کند. در همین راستا، در پی جااندازی یوان به عنوان ارز معتبر در گوشه و کنار جهان است، و با قراردادهای دو جانبه با کشورهای مختلف، از چند سال پیش، اقدامات لازم برای امکان پذیر شدن استفاده گردشگران و سرمایه‌گذاران چینی‌از یوان، به جای دلار یا یورو، در کشورهای طرف قرارداد را فراهم کرده است. با افزایش تعداد کشورها، عملا، قلمروی جغرافیایی استفاده از یوان جهانی می‌شود…..”..[۲]

۶) دامنه زمانی تفاهمنامه سرگردان و آویزان ایران و چین ۲۵ ساله است. در حالیکه گزافه نیست بگوییم سپهر سیاسی درونی و پیرامونی ایران حتی ۲۵ برای هفته آینده نیز چندان روشن نیست. هر تغییر جدی در شرایط داخلی کشور و دندانه‌های ساییده شده پیرامونی آن در عراق، لبنان، سوریه و مانند آن و نیز هرتکان جدی غول آمریکا و اروپا می‌تواند بسیاری از پیشبینی‌ها را بی معنا سازد. شاید هم هیچ تغیر بنیادینی روی ندهد. اما به هرحال احتمال‌ها را نباید نادیده انگاشت. از این‌رو، گرچه شاید شتاب برای رسیدن به یک نتیجه و ثبات هرچند کوتاه مدت در اقتصاد و سیاست ایران برای رهبران سیاسی کشور سودمند و امیدبخش باشد، اما شاید نه برای دولت چین و نه برای کسانی مانند «رفیق ایشچی» چنین باشد.پس بهتر است در داوری‌های خود شکیبا باشیم و برای «رفیق ایشچی» هم شاید بهتر باشد نیروی تبلیغاتی خود را ذخیره سازد تا شاید روزی در راه بهتری به کار رود.

با آرزوی سالی خوش با خبرهای برای نیروهای ملی و سکولار ایران دوست.

بهرام خراسانی

چهاردهم فروردین ۱۴۰۰   


[۱]– اخبار روز ۹ فروردین ۱۴۰۰ و جلسه پرسش و پاسخ گروه تلگرامی «به یاد فریبرز رئیس دانا» ۱۳ فروردین ۱۴۰۰

– [۲] برگرفته از علی دینی ترکمانی، قرارداد ایران و چین از کدام موضع؟ سایت دارایان ۱۱ فروردین ۱۴۰۰

https://akhbar-rooz.com/?p=109011 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
علی آهی
2 سال قبل

جناب خراسانی ؛ نرود میخ آهنین در سنگ! بعضی چهره ها و جریان ها آنقدر غرق در خود محور بینی ، خود حق پنداری ، خود بزرگ بینی و رویا بافی و احساسات و رمانتیسم تبلیغی و پروپاگاند ماشین تبلیغات ضد آمریکائی روسها رشد کرده و بزرگ شده و به خوشه نشسته اند که هیچیک از پرنسیپ ها و الگوها و مسیرهای توسعه را بی ضدیت و دشمنی با آمریکا نمیتوانند ببینند و بسنجند! این هم آفتی است که از توهم ناشی میشود تا تشخیص و تحلیل! مثال روشنش ویتنام ، کره جنوبی، سنگاپور، ووو که به الگوی اقتصادی قابل دسترسی برای کشور ما میتواند مورد انتظار باشد با شکوفائی و پیشرفت شگفت انگیز رفاه و درآمد و بهداشت و سلامت . دست مریزاد بهتر است چنین نظرات کم مایه و پایه ای همشه به نقد کشیده شود تا شاید روزی فایده افتد… راست روی و چپ روی غیرمنطقی و بی ارتباط با ضرورت و نیازمندی فرهنگی اجتماعی و اقتصادی شرایط امروز ایران آفت جان جامعه در حال تکوین و تحول ایران است. درود بر شما و همفکران شما

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x