جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

انفجار مهیب دیروز در بیروت، چرا، چگونه و از جانب کیست؟ – احمد مجد

می گویند اتصالی برق باعث آتش سوزی در انبار ترقه (مواد آتش بازی) و سپس سرایت آن به یک انبار نیترات آمونیوم بوده.

یا می گویند: اسراییل به انبار مهمات حزب الله در بندرگاه حمله هوایی کرده!!

بیش از همه رسانه عرب زبان العالم، ریزه کاری های بیشتری از تصادفی بودن این رویداد را می گستراند. اما چه کسی نمی داند که العالم شبکه عربی زبان دیکتاتوری تروریستی_مذهبی حاکم بر ایران است؟

در ورای همه اینها، مقامهای لبنانی در اولین رویکردشان به این موضوع، احتمال هرگونه تصادف یا سهل انگاری بودن این رویداد (انفجاری عظیم که گفته می شود در تاریخ لبنان بی سابقه و حتی در دوران جنگ داخلی لبنان همتا نداشته) را رد کرده اند و شورای دفاعی لبنان را برای چاره اندیشی فراخوانده اند.

مقام اصلی شهر بیروت (به زبان فارسی شهردار یا فرماندار) خواستار اعلام بیروت به عنوان منطقه حادثه یا فاجعه دیده شده است.

آیا در کشوری مثل لبنان که بیش از یک سال است در یک بحران خفه کننده اقتصادی و سیاسی فرورفته و جایی که حزب الله (با سرشت و سابقه تروریستی ویژه اش-وابستگی به رژیم ایران) در آن دست بالای سیاسی را دارد چنین فرض هایی پذیرفتنی است؟

از آن جا که در هر امری باید به سرچشمه سیاسی آن پرداخت. پرسشهای مقدر چنین اند که این انفجار مهیب:

 چرا در این زمان رخ داده؟ چه طرفی در لبنان از آن سود می برد؟ کدام طرف سیاسی است که می تواند و باید به چنین عملی دست بزند؟

فشرده آن که نخستین طرفی که انگشت اتهام بیش از هر کس به سوی او نشانه می رود، رژیم حاکم بر ایران و نیروی نیابتی آن حزب الله لبنان است.

مشکل اصلی در درون کشور و درون رژیم چیست؟

بیش از هر چیز این رژیم از شورش های مردمی و خیزشهای فرودستان در هراس است. فقر و گرسنگی و در کنار آن ابعاد کشتار ویروس کرونا، هر روز مر دم بیشتری را رودر روی رژیم قرار می دهد و از درون رژیم نیروهای بیشتری را دچار ریزش و نومیدی می کند (گو این که این رژیم بنا به سرشت ضدمردمی و ضدانسانی اش برای کشتار کرونا هم کیسه دوخته و استفاده دوگانه یی از آن می کند: هم مردم بیشتری را درگیر می کند و هم با مخفی کردن آمار واقعی ناکار آمدی خود را پنهان می کند یا تخفیف می دهد)

مانورهای رژیم در عرصه داخلی برای ترساندن مردم طراحی می شوند و احکام اعدام هر روز بیشتری با پرونده سازی های دروغین در مورد شورشگران آبان۹۸ گواه تداوم این مانور رژیم است. هر چند دست کم یکی از این پرونده ها (حکم اعدام ۵ نفر در داداگاه اصفهان) در اثر اعتراض های مردمی در شبکه اجتماعی جلو رژیم را از اجرای آن گرفته، اما جلادان و دژخیمان هر لحظه در کمین فرصتی برای اجرای آن هستند.

احکام زندان های دراز مدت برای ساده ترین اتهام ها هم گرم است و از این راه است که می خواهد مردم را بترساند تا دست به شورش و خیزش نزنند.

اما خیزش اعتصابی کارگران هفت تپه به زودی دوماهه می شود و نفتگران و کارکنان پالایشگاههای جنوب و غرب و اصفهان نیز به آنها پیوسته اند. آتش زیر خاکستر خیزش و شورش را دیگر نه مخالفان رژیم بلکه بیش از آنها مقام ها و رسانه های رژیم حس می کنند که در زیر پوست هر شهر و روستا به سوی انفجارهای عظیم اجتماعی می رود.

مانوری که رژیم در هفته گذشته به آن دست زد، اعلام دستگیری فردی به نام جمشید شارمهد بود که در زمره مخالفان به اصطلاح سلطنت طلب رژیم بوده و فعالیت رسانه یی (شبکه اجتماعی) داشته و پرونده سازی های دروغینی هم علیه او به کار بستند ولی وزارت اطلاعات رژیم از سر ترس، خبر سپاه پاسداران درباره ربودن شارمهد در تاجیکستان را تکذیب کرد و گفت او به داخل ایران بازگشته بوده و در ایران دستگیر شده است (وصل کردن او به انفجار یک حسینیه در شیراز که تا کنون دو بار و هر بار دو نفر را به اتهام آن انفجار اعدام کرده اند).

شارمهد و پرونده و پیشینه او هر چه باشد، اعم از این که بسیاری سلطنت طلبان او را مأمور ارسالی خود رژیم به خارج کشور می دانند، که حالا برای این مأموریت فراخوانده شده یا این که در دبی یا هر جای دیگری ربوده شده باشد، هدف رژیم از شیوه اعلان دستگیری وی، قدرت نمایی برای جلوگیری از ریزش های درونی نیروهای خود و به ویژه عناصر امنیتی و اطلاعاتی و دستگاههای سرکوبگرش بوده است.

میدان مانورهای سرکوبگرانه و قدرت نمایی های پوشالی در داخل کشور بسیار محدود شده است. این رژیم، حتی یک روز و یک ساعت از سرکوبگری و ارعاب نمی تواند دست بردارد و توقف کشتار و سرکوب، به آن می ماند که گلوی خودش را فشار دهد.

جایی رژیم نقش خود را تکذیب می کند که در وضعیت بین المللی گرفتار آمده توان پرداخت بهای جنایت هایش را ندارد. انفجار بیروت (هر چه هم رژیم و حزب الله تحت امرش، تسلیت بگویند یا قسم و آیه بخورند) از این قاعده جدا نیست. دم خروس تروریسم رژیم و حزب الله و نقش آنها در این نکته ساده نهفته است که چرا حزب الله در لبنان به حال آماده باش در آمده است؟ (اگر ریگی به کفش خود ندارد…) و چرا ولید جنبلاط دیشب یادآوری کرد که چندی پیش حسن نصرالله اشاره آشکاری به چنین انفجاری کرده بود؟

هدف و سود سیاسی منطقه یی و بین المللی این انفجار برای رژیم؟

قبل از هر چیز این انفجار عظیم و مهیب در آستانه یک رویداد مهم قضایی بین المللی علیه حزب الله (و طبعا رژیم) رخ داد. جمعه (پس فردا) دادگاه بین المللی (سازمان ملل متحد) درباره عاملان انفجار سال ۲۰۰۵ و قتل رفیق حریری، نخست وزیر لبنان، حکم می دهد.

حکمی درباره چهار نفر از وابستگان به رژیم (اعضای ارشد حزب الله) به عنوان عاملان آن کشتار که یک بار از دولتٍ سرِ اوباما و سیاست او در نزدیکی و همکاری با رژیم در حدود ده سال پیش متوقف شد تا معامله اتمی با رژیم جوش بخورد.

از سوی دیگر برخی کشورهای اروپایی و محافل سیاسی آن در پی لیست گذاری تروریستی و تحریم حزب الله لبنان هستند.

بحران اقتصادی و سیاسی لبنان به جایی رسیده که در یک سال گذشته مردم لبنان علیه حزب الله، که زمانی به خاطرِ به اصطلاح مقاومت در برابر اسراییل محبوب می نمود، برشوریده اند (بیش از هر چیز به دلیل وابستگی اش به رژیم ایران) زیرا فساد مالی و اداری که ره آورد رژیم از راه تحمیل سهم حزب الله در ساختار سیاسی لبنان، برایشان آشکار شده است.

چندی پیش شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت رژیم به صراحت گفت که تصمیم گیری کلان جمهوری اسلامی بر آن است که دیگر به حضور نیروها یا به قول خودشان «مستشاری» آنها در سوریه نیازی نیست و قرار است اندک اندک پا پس بکشند.

این حرف اعم از این که فریب باشد یا بیان یک اجبار سیاسی_استراتژیک، گویای موقعیت رژیم در منطقه به ویژه پس از مرگ قاسم سلیمانی است (هنوز ابعاد اهمیت و نقش این فرد در سیاست خارجی و صدور تروریسم رژیم ناشناخته مانده ولی در درون رژیم، بسیاری جاها عکس دوگانه خمینی و خامنه ای یک چهره سوم -قاسم سلیمانی- هم پیدا کرده که ترکیب نمادین این نظام است).

سخنان خامنه ای خطاب به نخست وزیر جدید عراق در سفرش به تهران که تلویحا بر نقش او در لودادن حضور قاسم سلیمانی انگشت می گذاشت و همین روزهای اخیر، فراخوان کاظمی به انتخابات زودهنگام همه گواهان بیشتری بر وضعیت منطقه یی رژیم عرضه می کنند.

بنابر این هدف و فایده و نقشی که این انفجار می تواند از نظر سیاسی برای رژیم داشته باشد، گستراندن شعار «النصر بالرعب» است. تا از این راه دوران طلایی امام خمینی در باجگیری های تروریستی از دولتهای غربی را زنده کنند.

ساختار سرمایه داری حاکم بر ایران، بدون ارتزاق از سرمایه داری جهانی نمی تواند زنده بماند. تاکتیک و تکنیک این ارتزاق همیشه مسأله ثانوی است. آن سرمایه داری جهانی هم هرگز در بند این نیست که مردان ایران از فقر و گرسنگی و کرونا جان می دهند یا نه؟ یا زنان ایران چادر بپوشند یا بیکینی؟!

وقتی رژیم نمی تواند وارد هیچ یک از روالها و قانونها و قواعد بازی سیاسی بین المللی شود. به این دلیل ساده که در همه آنها، ناتوان، بازنده و سرافکنده است، روی آوردنش به ترور، یک منطق ساده و روشن و بسیار قابل فهم سیاسی دارد:

  • با انفجار بیروت دنیا را تهدید می کند که لبنان را دوباره به کام جنگ داخلی خواهم کشاند.
  • اروپا را تهدید می کند که اگر حزب الله را در لیست تروریستی و قواعد تحریم بگذارید، نتیجه از این نوع است که می بینید.
  • عقب نشینی مخاطبان، به هر اندازه باشد، زمین و زمان را برای بقای سیاستها و اقدامهای تروریستی رژیم بیشتر فراهم می کند.

بسیاری پرسش ها با مضمون و محتوای تکنیکی و تاکتیکی و خبری و… هنوز روشن نشده، ولی نظر به سرچشمه سیاسی هر موضوعی، پرسش اصلی مقدر این است که:

آیا این انفجار مهیب و بی سابقه و عظیم در تاریخ لبنان می تواند جز رژیم و حزب الله کار طرف دیگری باشد؟

و پرسش مقدر بعدی این که:

آیا قرار است باز هم از رژیم و هارت و پورت های تروریستی اش بترسند؟

آیا این کار رژیم و حزب الله پاسخ درخور سیاسی و قانونی نمی طلبد؟

آنها که باید و می توانند پاسخ دهند، اگر در این پاسخ تعلل کنند، برای همیشه شریک جنایتهای تروریستی گذشته و حال و آینده این رژیم نخواهند بود؟

https://akhbar-rooz.com/?p=42376 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x