سايت سياسی - خبری چپ - تريبون آزاد

انقلاب اسلامی ادامه انقلاب مشروطه- حسین عرب

تغییر و تحول در طبیعت قانونمند است. نحله های مختلف فکری با ریشه های دینی و مادی مختلف، هریک از منظر خود به این اصل باورمند هستند. اختلاف عمده میان جهان بینی ها در منشاء تامین این قوانین است، خواه توسط آفریدگار تعیین شده باشد، یا جزئی از ذات طبیعت باشد، در عملکرد و برون داد وقایع و حوادث تفاوتی ایجاد نمی کند. “کسی که پرتقال بخورد به بدن او ویتامین سی می رسد چه بداند چه نداند.”

قانونمندی عام طبیعت قدرت خود را در تغییر و تحولات اجتماعی هم اعمال می کند. باوجود محرز بودن این اصل، عده ای از سر تعصب، علاقه، و کینه در تجزیه و تحلیل فرآیند تغییرات اجتماعی، با پافشاری کودکانه با اصرار می خواهند ثابت کنند، بعضی از تغییرات استثناء هستند. و از قاعده کلی پیروی نمی کنند. از جمله انقلاب ۵۷ در ایران. زمانی که از این دوستان پرسیده می شود، که اگر انقلاب مشروطه را حرکت به جلو و پیشروی به سمت مدرنیسم بدانیم، چگونه ممکن است پس از هفتاد چند سال که از انقلاب مشروطه گذشته، یک انقلاب با رویکرد به عقب شکل گرفته و قدرت حکومت را بدست بگیرد؟ پاسخ این پرسش ساده، توجیهاتی ساده لوحانه و بچه گانه است، “انقلاب مردم را دزدیدند”، “نقشه خارجی ها بود”، و “به مردم کلک زدند” ، اگر قوانین عام طبیعت بتواند به همین راحتی نادیده گرفته و تغییر داده شود، باید در اقتدار طبیعت شک کرد.

این دوستان برای نسل جوان که انقلاب ۵۷ را ندیده این تصور را پیش آورده اند، که خمینی و اطرافیانش به روش اسب تروا، در انقلاب نفوذ و آنرا به نفع خود مصادره کردند، و مردم ایران هم آنها را نگاه کردند و ساکت ماندند.

آیا از این ساده لوحانه تر می شود، برای انقلاب یک ملت داستان ساخت. گویا ملتی که در ناز و نعمت بودند، با نفس افسونگر خمینی، هیپنوتیزم شده و بدون اراده و مطیعانه دستورات او را اجرا کردند.

این دوستان باید بدانند، طبیعت منتظر گرفتن دستور یا شنیدن تحلیل آنها از واقعیات نمی ماند، و مسیر خود را طی می کند.

انسان عصر روشنگری با دستیابی به بخشی از دانش مستتر در طبیعت تصور می کند، کلیه قوانین حاکم بر طبیعت را شناخته و می تواند از ازل تا ابد تاریخ کاینات را تعریف کند. انسان موجود بلند پرواز و سوار بر آرزوهای است، اما باید بداند، دلیلی وجود ندارد تا نشان بدهد، آرزوها منطبق بر واقعیات است.

اعتقاد به این امر که انقلاب ۵۷ ، امتداد منطقی انقلاب مشروطیت است، به نخبگان تحصیلکرده ایرانی گران می آید، چرا که تا بحال اصل بر این امر گذاشته شده، که نهضت مشزوطه، یک انقلاب تجددخواهی و دریچه ورود ایران به جرگه کشورهای مدرن جهان بوده است. اما واقعیت چیست؟

اعزام گروه های مختلف جوانان ایرانی به اروپا برای تحصیل و گشایش مدرسه دارالفنون با اساتید خارجی و ایرانیان فرنگ رفته، قشری از جوانان با افکار تجدد خواه را پرورش داد که شروع تغییرات اجتماعی در کشور را از بالا و بشکل قانونمند کردن نظام حکومتی و اداره کشور می دانستند، که البته این بخشی از مدرنیزاسیون است. و در ضرورت تدوین قانون کتاب ها و مقالات متعددی نگاشتند، و معروفترین آن “رساله یک کلمه” نوشته میرزا یوسف مستشارالدوله، و آن آزادی خواهی است که بر بالای چهارپایه رفت و گفت تنها یک کلمه “قانون” راه حل است. این فرهیختگان نمی دانستند که قانون زاده مدرنیزاسیون است نه مدرنیزاسیون زاده قانون. و همچنین به این امر توجه نداشتند، که باید هویت حقوقی حکومت را از هویت حقیقی آن تفکیک کرد. یا به زبان دیگر، حافظ قانون نه مواد و تبصره های نوشته شده در آن که قدرت جامعه مدنی کشور است.

روشن است در دیالکتیک تاثیر متقابل جامعه مدنی بر قانون و قانون بر جامعه مدنی، با جوانه زدن سایه های جامعه مدنی و تدوین قانون های هر چند ابتدائی ، این چرخه با گذشت زمان و بزرگ شدن تاثیر متقابل بر روی یکدیگر، با سرعت تصاعدی رشد خواهد کرد، همان اتفاقی که در اروپا افتاد.

شاید به واسطه همین امر است که نویسنده متن فرمان مشروطیت ، قوام السلطنه است، که یکی از مستبدین بزرگ باشد که در زمان جستجوی انگلیس برای یافتن جانشین قاجاریه دیر به سر صف رسید و دیگری تخم طلا را برداشت.

روشنفکران خواهان مشروطیت تمام تخم مرغ های خود را در سبد، استقرار نام “مشروطه” گذاشتند نه در محتوا. شاید آنها باید دقت می کردند که چرا انگلیس در باغ قلهک بساط تفرج و غذای رایگان برای مشروطه خواهان را راه اندازی کرده و روزانه از هزاران نفر پذیرائی چرب و نرم می کرد.

در دوره نهضت مشروطه، دو گروه از هم متمایز طرفدار مشروطه شکل گرفته بود، کسانی که در سفارت انگلیس بست نشسته ، و افرادی که در شاه عبدالعظیم جمع شده بودند.

در پایان انقلاب مشروطه، و شکل گیری نظام جدید، آنچه برون داد همه اقدامات و فعالیت های مشروطه خواهان روشنفکر ، مذهبی، و چپی بود، شکلی از نظام حکومتی بود که در آن، شاه، فرمانده کل قوا باقی ماند، بدون مسئولیت!، قانون اساسی مزین به ماده ای شد که بایستی کلیه قوانین مصوب مجلس، در چارچوب اسلام باشد، و ۵ مجتهد هم برای ضمانت اجرای آن گمارده شدند.

پارلمانی که قرار بود، محل حضور نمایندگان طبقات مختلف اجتماعی برای جنگ بمنظور کسب منافع بیشتر برای طبقه خود باشند، شد مجلس شورا که باهم شور و مشورت کنند و برای تثبیت این وجه از هویت مجلس بر بالای سر هیات رئیسه مجلس با حروف درشت نوشتند ” وشاورهم فی الامر” . آیا این همان فیل بود که موش زائید!

بعضی از دوستان مخالفت محمد علی شاه با مشروطیت را دلیل حقانیت آن می دانند، در حالیکه، او با پشت گرمی روسیه و با اتکاء به توپخانه قزاق به این مخالفت دست زد.

حاصل انقلاب مشروطیت چه بود، خوبست به این جملات توجه شود، رضا شاه ” در این طویله را باید بست” ، مصدق ” مجلس جائی است که ملت است”، محمد رضا شاه ” هر کس با نظر ما مخالف است، پاسپورت بگیرد و از کشور برود”

متاسفانه بعضی از دوستان، کاریکاتوری از مدرنیزاسیون را که بعد از انقلاب مشروطه، در کشور ساخته شده را بعنوان مدرنیزه شدن کشور می انگارند، اگر به اتفاقات یک صد ساله گذشته نگاه کنیم، آنچه اتفاق افتاده دولت سازی، به معنای برپایی دستگاه بزرگ بوروکراسی که منابع بزرگی از کشور را می بلعد، بزرگ شدن شهرها با ساختمان های بلند و به قیمت ویرانی روستاهای کشور، و احداث کارخانه هایی که دمشان به خارج از کشور متصل است، و تحریم های سال های گذشته نشان داد، که این صنایع عریض و طویل که با هزینه های سنگین تاسیس شده، در صورت قطع ارتباط با خارج کشور برای اقلام کوچکی از حیز انتفاع ساقط می شوند.

آیا به گفته فرح نباید اذعان کنیم که ” ما به همه کارهای گذشتگان افتخار نمی کنیم”

https://akhbar-rooz.com/?p=98141 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x