جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

ایران به سمت انقلاب می رود؟ – گفتگو با ف. تابان سردبیر سایت اخبار روز

آن چه امروز در خیابان های ایران شاهد هستیم همان روند انقلابی و «سرنگونی طلبی» است. این روند به طور آشکاری دست بالا را در مجموعه ی مبارزاتی مردم ایران به خود اختصاص داده است. عمده ترین شعارهایی که از دی ماه ۹۶ و سپس در آبان ماه ۹۸ و حالا در تظاهرات اخیر با شفافیت بیشتری شنیده می شود. دو تا شعار است «مرگ بر دیکتاتور» و «مرگ بر خامنه ای»
ف. تابان

اخبارروز- ایران امروز، ایران چند ماه گذشته نیست. امروز ایران آبستن تحولات بنیادی است. آیندگان از تحولاتی که این روزها در ایران رخ می دهد به عنوان نقطه عطف در تاریخ مبارزه ی مردم ایران علیه جمهوری اسلامی یاد خواهند کرد. این روزها قدرت در خیابان است و مردم رو ز به روز بیشتر خیابان ها را تسخیر می کنند. حکومت تنها با اتکا به اسلحه قادر است در سنگر خیابان در برابر مردمی که علیه او برخاسته اند، عرض اندام کند. این رویارویی آشکار مردم با حکومت سر انجام به کجا منجر خواهد شد. آیا وارد فرایند انقلاب شده ایم و علیرغم افت و خیز های آتی، ایران به سوی انقلاب پیش می رود؟ نظر به اهمیت تحولات جاری و داشتن چشم انداز مشخص از آینده ی آن، تحریریه اخبارروز بر آن شد ارزیابی خود از اوضاع ایران و چشم انداز مبارزه ی مردم علیه جمهوری اسلامی را از طریق گفتگو با فواد تابان سردبیر سایت اخبارروز با خوانندگان در میان بگذارد. این گفتگو را می خوانید

اخبارروز: بعد از سه روز دروغ، سرانجام حکومت پذیرفت که سرنگونی هواپیمای اوکرائینی و کشتن ۱۷۶ سرنشین و ۹ خدمه ی آن براثر اصابت موشک پدافند هوایی جمهوری اسلامی رخ داده است. به نظر شما چرا ابتدا به مردم دروغ گفتند و سپس آن هم  تلویحا دخالت خود را در این فاجعه پذیرفتند؟

تابان: چرا دروغ گفتند؟ دروغ گفتن در ذات این حکومت است. این ها بیش از ۴۰ سال است در حال دروغ گفتن هستند و پایه های حکومتشان را بر همین دروغ گفتن ها استوار کرده اند. آن ها در برابر این فاجعه نیز به روش همیشگی خود عمل کردند، این بار اما نتوانستند از دروغ خود پاسداری کنند. برای این که جامعه در یک شرایط اعتلای انقلابی قرار دارد. مردم بیش از هر زمان به اعمال و حرف های حکومت حساس شده اند و با نظر بدبینانه به این اعمال و رفتار و حرف های حکومت می نگرند. گسترش وسایل ارتباط جمعی و اطلاعاتی که بلافاصله در مورد واقعیت این فاجعه در فضای مجازی منتشر شد و همچنین اطلاعاتی که دولت های خارجی در برابر واقعیت سقوط هواپیما منتشر کردند، حکومت را از ادامه دادن به این دروغ ناتوان ساخت.

هنوز البته معلوم نیست آن ها همه ی واقعیت را گفته باشند و حتما نگفته اند. ممکن است به بخشی از واقعیت تن داده اند تا بخش های دیگری را پنهان کنند. این ها در آینده ای نه چندان دور معلوم خواهد شد. اما آن چه تا همین الان معلوم شده است این است که در این فاجعه نیز حکومت جمهوری اسلامی کمترین بهایی برای جان مردم ایران قائل نبوده است. آن ها در موشک پرانی به سمت پایگاه های آمریکایی و برای آن که بگویند «ما هم زدیم» و «انتقام سخت» گرفتیم، دقیق و برنامه ریزی شده عمل کردند، از طریق عراق به آمریکایی ها اطلاع دادند و طوری برنامه ریزی کردند که خون از دماغ یک سرباز آمریکایی نیاید، اما با بی مسئولیتی کامل فضای هوایی ایران را بر روی هواپیماهای مسافری بی دفاع نبستند و پروازها را لغو نکردند تا از بروز چنین فاجعه ای جلوگیری شود. برخی از مسئولین حکومت گفته اند، لغو پروازها به معنای آن بود که عملیات «لو» برود، آما آن ها پیش از این عملیات موشگ پرانی را «لو» داده بودند. بنابر این مطلقا چنین استدلال هایی پذیرفته نیست.

اخبارروز: برخی رسانه ها و مقامات با طرح این موضوع که از همان ابتدا گزارش دقیق داده نشده و یا این و آن فرد در کار خود سهوا خطا کرده است، تلاش می کنند خشم مردم را کنترل و در جهت مطلوب حکومت سمت دهند، به نظر شما مسئول این فاجعه انسانی کیست؟

تابان: تظاهرات دو روز گذشته نشان داده است که آن ها در این هدف موفق نشده اند. ما با این شیوه ی عمل حکومت به خوبی آشنا هستیم. آن ها در هر مناسبتی که مجبور شده اند به بخشی از جنایت های خود اعتراف کنند، در آخر مسئولیت این جنایات را به عهده ی چند مامور دون پایه گذاشته اند و سر و ته قضیه را هم آورده اند. این بار شرایط اساسا فرق کرده است. مردم در خیابان ها هستند و جلوی ادامه ی چنین روش هایی را خواهند گرفت. مسئولین اصلی این فاجعه را مردم در جریان اعتراضات خود در خیابان ها اعلام کرده اند. درخواست استعفای «فرمانده ی کل قوا» هر چند یک درخواست سمبلیک و نشدنی است، اما به خوبی مسئول اصلی این فاجعه را از نظر مردم نشان می دهد.

اخبارروز: می دانیم که جمهوری اسلامی درحالی که علیه آمریکا رجز خوانی می کند همزمان سقف مطالبه خود برای معامله و توافق با آمریکا را به طرق مختلف به گوش ترامپ می رساند، فکر می کنید جمهوری اسلامی تا چه اندازه می تواند از طریق توافق با آمریکا و رقبای منطقه ای خود و در واقع امضای برجام ۲، بحران فعلی را مهار کند و بر اوضاع مسلط شود.

تابان: روابط جمهوری اسلامی با آمریکا پیچیدگی های خود را دارد. معامله پنهانی آن با آمریکا تازه نیست. این حکومت در سال ۹۲اگر نسبت به وضعیت خود احساس خطر نمی کرد، به توافق هسته ای-برجام- تن نمی داد. در حال حاضر از وضعیتی که جنگ را در آستانه قرار داده بود دور شده ایم. البته این تصور کلی جامعه بوده است. هم خامنه ای و هم بیشتر از او ترامپ بارها تاکید کرده بودند که جنگی صورت نخواهد گرفت. حوادث هفته های اخیر از قتل قاسم سلیمانی به بعد نشان داد که هیچ کدام از طرفین، به خصوص جمهوری اسلامی مایل نیستند به نحوی عمل کنند که روابط خصمانه ی فعلی از کنترل آن ها خارج شود و حقیقتا به یک جنگ منجر شود. این البته خبر خوبی است. هر چه از فضای جنگی دور شویم، نیروهای افراطی جناح راست اپوزیسیون و آن بخش از حکومت که از یک وضعیت خطرناک جنگی نیرو می گیرند ابتکار عمل خود را بیشتر از دست می دهند و تضعیف می شوند. منظورم از یک طرف نیروهای جنگ طلب طیف راست اپوزیسیون خارج از کشور است که سیاست خود را بر وقوع جنگ و شکست نظامی جمهوری اسلامی توسط آمریکا قرار داده و امیدوار است از این طریق خود را به قدرت نزدیک کند. در برابر این ها «جناح چپ» حکومت و هواداران آن در ایران و خارج از کشور قرار دارند که می کوشند با برجسته کردن خطر جنگ، رویارویی مردم با حکومت را از مسیر اصلی خود منحرف کنند و زیر پرچم «صلح»، صلح با جمهوری اسلامی را تدارک ببینند.

دور شدن خطر جنگ هر دوی این نیروها را تضعیف می کند و به جنبش مردمی امکان قرار گرفتن در مسیر صحیح و پیشروی در این مسیر را می دهد.

با این حال نباید خطر «سازش» را یک سره از نظر دور داشت. اما این اتفاق اگر هم قرار باشد روزی عملی شود، حکم نوشداروی بعد از مرگ سهراب را خواهد داشت. یعنی رشد اعتراضات و روند انقلابی ممکن است جمهوری اسلامی را به جایی برساند تا جام زهر دیگری را در مناسبات خود با آمریکا سر بکشد، اما آن وقت که جنبش انقلابی از چنین قدرتی برخوردار شده باشد که بتواند چنین جام زهری را به رهبری حکومت بخوراند، بعید است که خود با چنین جام زهری مسموم و از مسیر خود منحرف شود.

اخبارروز: ما در فاصله چند هفته شاهد اشکال مختلفی از برآمد مردم در کشور بودیم. در ماه آبان مردم با اعتراضات گسترده به شکل بی سابقه ای پایه های حکومت را لرزاندند و علیرغم سرکوب خشن و خونین رو در روی آن ایستادند، سپس ماجرای کشته شدن سلیمانی پیش آمد و حکومت با سرمایه گذاری عظیم تلاش کرد خیزش آبان رویدادی گذرا و فراموش شده تلقی شود و حالا مردم در اعتراض به دروغگویی رژیم در مورد کشتن سرنشینان هواپیما در آسمان ایران به خیابان ها بازگشته اند و شعارها نشان می دهد که کل حکومت هدف معترضان است. نظر شما در باره روند اعتراضات مردم چیست، آیا وارد فاز تازه ای در جهت عبور از حکومت شده ایم؟

تابان: ما از دو سال پیش وارد «فاز تازه» شده ایم و حوادثی که شما به آن اشاره کردید نشانگر این است که این فاز تازه عمق و حدت بیشتری می گیرد. نه حکومت و نه هیچ کس دیگر انتظار نداشت بعد از آن نمایشات و تابوت گردانی ها، با این سرعت با دور تازه ای از اعتراضات روبرو شویم. این اعتراضات حتی اگر امروز هم خاموش شود، کار خودش را کرده است و ضربه ی دیگری بر پایه های سست شده ی حکومت دیکتاتوری در ایران وارد آورده است. این اعتراضات پاتک معترضین به حکومت اسلامی بود که کوشید با تابوت گردانی در شهرهای مختلف و بسیج حداکثری تاثیر جنبش آبان ماه را از بین ببرد و بار دیگر بر اوضاع مسلط شود.

اکنون آن فضای روزهای عزاداری حکومت از بین رفته است و صف آرایی بین مردم و حکومت دوباره تازه شده است.

اخبار روز: در تظاهرات اخیر، اینجا و آن جا دیده شده که اصلاح طلبان کوشش می کنند به خیابان ها باز گردند و کنترل اعتراضات را در دست بگیرند؟

تابان: اصلاح طلبان هیچ وقت در خیابان نبوده اند که حالا بخواهند به آن باز گردند و کنترل آن را در اختیار بگیرند. اغراق نیست اگر گفته شود هیچ نیروی سیاسی در ایران به اندازه ی اصلاح طلبان مردم را از خیابان نترسانده است. حالا که دیگر حرف های آن ها خریداری ندارد، اما آن زمان که قدرتی داشتند یکی از تلاش های اصلی آن ها این بود که فکر خیابان را از سر مردم، جوانان و دانشجویان بیرون کنند.

با عوض شدن وضعیت ممکن است آن ها هم سعی کنند بخت خود را بیازمایند، اما بدست گرفتن کنترل خیابان از سوی اصلاح طلبان امر ناممکنی است. خیابان ذاتا رادیکال است و اصلاح طلبان از هیچ چیز به اندازه ی رادیکالیسم وحشت ندارند. آن ها پل ها را در جریان قیام دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ پشت سر خود خراب کرده اند. به نظر من در این زمینه شانسی ندارند. اگر هم تلاشی بکنند تا در خیابان دیده شوند به خاطر آن است که جوانان و دانشجویان را از توی خیابان جمع کنند.

اخبارروز: مشخصات این فاز تازه که از دو سال پیش شروع شده به جز شعار معروفش «اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا»، دیگر چیست؟

به نظر من گسترش مبارزات مردم پاسخ بسیاری از مسایلی را که سیاسیون ایران مدت ها بر سر آن ها در حال بحث و جدل بوده اند داده است. «شکل گذار»، «نوع گذار»، موضوع قهر و مسالمت و امثال این بحث ها اکنون در کف خیابان ها در حال حل شدن است. این فاز تازه دارد نشان می دهد که «خیابان» تکلیف نهایی مردم با حکومت استبدادی را مشخص می کند. وقتی از «خیابان» صحبت می کنیم البته فقط اعتراضات خیابانی در نظر نیست. «خیابان» از جمله اعتصاب و سایر اشکال مبارزاتی را هم می تواند در بر بگیرد، و حتما در بر خواهد گرفت. «خیابان» یک «مفهوم» است، یک تعریف است. تعریف و مفهوم چگونگی گذار. «خیابان» یعنی «انقلاب». تئوری هایی که در مورد «گذار آرام»، «گذار مسالمت آمیز»، «تحول تدریجی» و… در این سال ها مطرح شده است، نیز هر کدام مقدمات و موخرات خود را دارند و بر پایه هایی استوار هستند. اما فاز تازه ی ای که ما از آن نام می بریم در جهت هیچ کدام از این مفاهیم گسترش نیافته است و اکنون خیابان برجسته ترین جنبه ی مبارزاتی در ایران است.

ما شاهد یک روند انقلابی هستیم. مدت های مدید نه فقط حکومت و جناح اصلاح طلبش، بلکه بسیاری در میان نیروهای اپوزیسیون کوشیدند با خشونت طلب خواندن سرنگونی طلبان، و نشاندن پرچم سرنگونی طلبی در دست جریان راست طبقاتی، مردم را از سرنگونی حکومت بترسانند و «سرنگونی طلبان» را موجوداتی عجیب و غریب که ربطی به مردم ایران ندارند، جلوه دهند. گفتند «سرنگونی طلبی» مخصوص عده ای «خشونت طلب» و «خارج نشین» است. این فرهنگ حتی تا بغل گوش ما و کسانی که خود را «تحول طلب» می نامند گسترش یافت و تلاش های بسیاری شد که بین «سرنگونی طلبی» و «تحول طلبی» خط و مرز کشیده شود.

اما آن چه امروز در خیابان های ایران شاهد هستیم همان روند انقلابی و «سرنگونی طلبی» است. این روند به طور آشکاری دست بالا را در مجموعه ی مبارزاتی مردم ایران به خود اختصاص داده است. عمده ترین شعارهایی که از دی ماه ۹۶ و سپس در آبان ماه ۹۸ و حالا در تظاهرات اخیر با شفافیت بیشتری شنیده می شود. دو تا شعار است «مرگ بر دیکتاتور» و «مرگ بر خامنه ای». این ها برجسته ترین نماد همین روندهایی هستند که اشاره کردم.

بنابر این اگر بخواهم مشخصات فاز تازه را در یک جمله خلاصه کنم، می توان از آن به عنوان یک روند انقلابی با هدف سرنگونی جمهوری اسلامی یاد کرد. مسالمت آمیز بودن این روند مفهومی است که دیگر نمی توان به آن حتی فکر کرد، زیرا متعلق به گذاشته است. وقتی حکومت در چند روز آبان صدها و به گفته ای هزار و پانصد کشته روی دست مردم گذاشت، دیگر صحبت کردن از مسالمت عاقلانه نیست.

اخبارروز: اما ما با یک مشکل عمومی و حل نشده روبرو هستیم. این مشکل نبود آلترناتیو و رهبری و چشم انداز ناروشنی است که در هر حرکتی که صورت می گیرد فقدان آن به چشم می خورد. ما باز هم با معضل انقلاب بهمن مواجه هستیم که مردم می دانند چه نمی خواهند اما معلوم نیست چه می خواهند؟

تابان: این مشکل وجود دارد اما من تا این حد غلیظ کردن آن را درست نمی دانم. در مورد آلترناتیو، به معنای آن که ما چه می خواهیم، امروز و تا حدود زیادی پیشرفت حاصل شده و چشم اندازهایی مثبتی به وجود آمده است. خود این که ما جمهوری اسلامی را نمی خواهیم تا حدودی – تا حدودی – روشن می کند که ما چه چیزهایی را می خواهیم. یک حکومت دموکراتیک، سکولار، و پاسخگو. حکومت پاسخگو یک جمهوری دموکراتیک است. مضمون اجتماعی این جمهوری دموکراتیک را نیز شعارهای آبان ماه مردم معترض نشان داد. «نان، کار، آزادی»! «نان، کار، آزادی» مانیفست جنبش انقلابی کنونی است و محتوای اجتماعی آن چه که مردم – و یا دست کم بخش های پائینی مردم – از نظام آینده را می فهمند و انتظار دارند نشان می دهد. تعویض و دست به دست شدن حکومت، برقراری مجدد برخی آزادی های اجتماعی که در دوران جمهوری اسلامی از مردم سلب شده است، بی هیچ تغییری در سمت گیری های اقتصادی و ادامه ی فاجعه بار حاکمیت لجام گسیخته سرمایه و غارت، قطعا آن چیزی نیست که طبقات پائینی جامعه را که موتور تحولات اجتماعی هستند و خواهند بود راضی و آرام کند.

بنابر این در مورد آلترناتیو به معنای آن که چه می خواهیم؟ دست کم در خطوط کلی اش قیام آبان ماه پاسخ داده است. یعنی حکومتی متکی بر دموکراسی و عدالت اجتماعی. من فکر می کنم هر گام که جنبش مردمی جلوتر بگذارد، خطوط بیشتری از این طرح کلی روشن خواهد شد. نیروی چپ جامعه به نظر من می تواند کاملا به این چشم انداز متکی شود و در برابر راه حل های دیگری که مطرح می شوند، آن را مطرح کند و مورد حمایت قرار دهد.

اخبارروز: در مورد رهبری؛ آیا تلاش هایی که احزاب و سازمان های مخالف جمهوری اسلامی در خارج از کشور در جهت ایجاد نهاد رهبری به اشکال مختلف انجام می دهند پاسخگوی نیاز جنبش است، این تلاش ها تا چه اندازه با این چشم اندازی که مطرح کردید منطبق و یکسان است؟

تابان: من در مصاحبه ی قبلی هم تاکید کردم که انتظار ایجاد رهبری در خارج از کشور انتظار بیهوده و غیرممکنی است. به دلایل بسیار این ظرفیت امروز در میان نیروهای سیاسی خارج از کشور وجود ندارد. این انتظار بیهوده را اتفاقا برخی از نیروهای سیاسی خارج از کشور خودشان به وجود می آورند و به آن دامن می زنند. افراد، جریانات و گروه هایی که خیال می کنند قرار است مردم آن ها را بر تخت سلطنت و یا ریاست جمهوری بنشانند و یا مدیریت شورای گذار را به دستشان بسپارند و یا تحت فرمان آن ها حکومت شوراها را تشکیل دهند. مهم ترین نقشی که جریان ها سیاسی و میهن دوستان و دموکرات های ایرانی در خارج از کشور می توانند ایفا کنند، همان نقشی است که از موقعیت عینی و واقعی آن ها یعنی پشت جبهه بودن آن ها بر می خیزد. این حرف به معنی نفی نقش احزاب و سازمان هایی که در داخل کشور پایه اجتماعی دارند نیست ولی حزب و سازمانی که حداقل ارتباط را با دوستداران خود در داخل ندارد چگونه می تواند در رهبری جنبش مردم فعالانه مشارکت کند. احزاب سیاسی خارج از کشور به جای تلاش برای صدور رهنمود و دستور عمل برای داخل کشور و صف بندی روی بحث ها و راه هایی که جریان واقعی مبارزه نشان داده است هیچ کدام با واقعیات جامعه ی ما همخوانی ندارند، باید ابتدا خود را به داخل کشور منتقل کنند تا بتوانند نقش تاثیرگذاری بر عهده بگیرند. در خارج از کشور گسترده تر کردن صدای جنبش انقلابی داخل کشور، جلب حمایت های بین المللی در دفاع ازمردم، تلاش برای جلوگیری از جنگ و مواردی از این دست بسیار مهم است. بدون این تلاش ها صدای جنبش انقلابی مردم ایران در داخل کشور، بدون پژواک می ماند و حکومت می تواند راحت تر با آن مقابله کند.

مردمی که امروز می توانند سازماندهی کنند، زیر تیغ دیکتاتوری تظاهرات بر پا کنند، شعارهای بسیار هوشمندانه ای را مطرح کنند، قطعا می توانند گام به گام ابزارهای مناسب تری برای سازماندهی و رهبری مبارزات خود را نیز ایجاد کنند.

یکی از بهترین شعارهایی که روز یکشنبه در تظاهرات مردم مطرح شد این بود: «ملت چرا نشستی، منجی خود، تو هستی!» این پاسخ سوالی است که شما در مورد رهبری اعتراضات مطرح کرده اید. جامعه ی ما علیرغم چهل سال سرکوب، فعالین سیاسی شناخته شده و مورد اعتماد، تشکل هایی که در دوران دیکتاتوری به تدریج پدید آمده اند، رهبران کارگری که در اعتراضات و اعتصابات آبدیده شده اند، و نیز معترضینی که در جریان همین مبارزات خیابانی و حواشی آن تجربه می آموزند و پخته می شوند، زیاد دارد.

اگر یک چیز از اعتراضات چند ماهه ی اخیر آموخته باشیم این است که جنبش های مردمی خلاقیت ها و ابتکارات فوق العاده خود را دارند. این خلاقیت ها و ابتکارات کمبودها و نیازها را برطرف خواهند کرد. مهم این است که مردم ایران در جریان اعتراضات خود دارند دوباره به «ما» تبدیل می شوند. آن چه که آن ها را به هم پیوند می دهد، زبان و کلامشان را یکی و پیوندهایش را محکم می کند یک کلید واژه است: «مرگ بر خامنه ای». تبدیل شدن مردم به این «ما» شرط اول به سرانجام رسیدن این روند انقلابی است.

https://akhbar-rooz.com/?p=17798 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

23 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آرمان شیرازی
آرمان شیرازی
4 سال قبل

گردانندگان گرامی “اخبار روز”, چرا یادداشت کوتاه نگارنده, که رونوشت (کپی) آن از همان تارنما برداشته شده و در زیر آمده, هنوز “در انتظار بررسی است”؟
آرمان شیرازی گفت:
چهارشنبه, ۱۵ ژانویه, ۲۰۲۰ در ۴:۰۱ ق.ظ
دیدگاه شما در انتظار بررسی است.
هم میهن ارجمندمان, آقای فوآد تابان با نگرشی واقع بینانه و رادیکالیسم شایسته شرایط کنونی را بررسی کرده است. پاراگراف پایانی اما پرسش بزرگی را در میان میگذارد:
آیا براستی مردم ایران را شعار “مرگ بر خامنه ای… به هم پیوند می دهد، زبان و کلامشان را یکی و پیوندهایش را محکم می کند… (تا) دوباره به ‘ما’ تبدیل” شوند؟
اگر امروز یا فردا, که نا ممکن هم نیست, زندگی خامنه ای بپایان برسد این پیوند از دست می رود؟
آیا شعار های پایه ای تر مانند “جمهوری اسلامی نابود باید گردد”, “جمهوری اسلامی نمیخوایم, نمیخوایم” و یا بمیزان کمتری “مرگ بر اصل ولایت فقیه” پیوند دهنده ی این مبارزات نیستند؟

ف. تابان
ف. تابان
4 سال قبل

سلام آقای شیرازی. ارزیابی من با توجه به تجربه ای که در انقلاب بهمن هم داشتیم این است که همه ی این شعارها یک معنای واحد دارند و آن چه که بسیج گرتر هست و بیشتر در تظاهرات مردم به گوش می رسد می تواند موثرتر باشد. من هیچ وقت با نظریه ی جمهوری اسلامی بدون ولایت فقیه موافق نبوده ام و بنابر این امیدوارم از آن چه در این مصاحبه و این قسمت موردنظر شما گفته ام به این معنا برداشت نشود.

حمید بی آزار
حمید بی آزار
4 سال قبل

مقاله جامع بود ممنون

بهتاش
بهتاش
4 سال قبل

آقای تابان در مورد ایران کنونی نظر داده اند که ” جامعه در یک شرایط اعتلای انقلابی قرار دارد.” و مختصات فاز تازه بعد از رخداد اخیر هواپیما اوکراین را چنین فرموله بندی می کند.و تصریح می کند ” می توان از آن به عنوان یک روند انقلابی با هدف سرنگونی جمهوری اسلامی یاد کرد. مسالمت آمیز بودن این روند مفهومی است که دیگر نمی توان به آن حتی فکر کرد، زیرا متعلق به گذاشته است.” این گزاره ها از تشخیص از راه دور تاحدودی واقعیت جنبش اعتراضی مردم ایران را انعکاس نمی دهد و بیشتر به بیان آرزو می نماید . اینکه آقای تابان چنین با صراحت از حرکت مردم ایران به سمت انقلاب سخن می گوید کمی ناهمخوان با واقعیت بوده و تامل برانگیز است . اگر برای لحظاتی از اموزه های علوم اجتماعی استفاده ننمایم و این نظریه که دیگر عصر انقلاب ها به سر رسیده را کنار بگذاریم و حتی به امر اصلاحات به مثابه راه جهانشمول عصر کنونی توجه نشود. براستی نبایستی از آقای تابان پرسید که سمت انقلاب کلی و تناقض مند ست. اگر از ایشان پرسیده شود که انقلاب مستلزم شرائط عینی و ذهنی ست و شما در کدامین رویداد و رخدادها جای پای آنرا دیده ای و اینکه آیا از کجا سراغ داری که همه مردم از حاکمیت بریده و روی برتافته اند و از سوی دیگر و به موازات آن حاکمیت قادر به مدیریت جامعه و برونرفت از بحران کنونی نیست. بدین ترتیب برای اثبات فرضیه مبنی بر اعتلای انقلابی در ایران کنونی ناچار است و باید نشانه و امارت های اثبات شرائط اعتلا انقلابی را نشان دهد که با نگاه من چنین اعتلائی و چیزی نزدیک به نگاه آقای تابان دیده نمی شود. ممکن ست هدف اقای تابان در این ابهام گوئی که سمت حرکت به سوی انقلابست، راه گریزی باشد تا اینکه اگر چند صباح دیگر اوضاع طبق سناریوسازی جمهوری اسلامی و یا تضمین محکم غرب و ترامپ مبنی بر عدم تغییر رژیم به حاکمیت داده شود و اوضاع به شرائط عادی برگشت ، شرائط اعتلا چه خواهد شد و تکلیف این تحلیل نچندان خوانا با واقعیت چه می شود. پس آقای تابان کمی دقت بیشتر باید نمود تا فریب مان ندهد که این سرخی قبل از سحرگاهان نیست. در گرگ و میش هوای سیاسی ایران باید دقیق تر از همیشه بود.

کیا
کیا
4 سال قبل
پاسخ به  بهتاش

یک ارزیابی بدون عملی مشخص و یا در خواستی مشخص”یک نظریه” را نمیتوان با فریب دادن مقایسه کرد ،این تحلیل یا حدس وگمان را هم دیگران داده اند برای مثال راه توده ،کلمه …
اگر امریکا با جمهوری اسلامی کنار بیاید و تحریم ها برداشته شود ،فقط زمان آن به درازا می کشد.
شرایط انقلابی لنینی!
۱.حاکمیت نتواند مانند قبل ادامه دهد و برگه برنده جدیدی در دست نداشته باشد.
۲.مردم نخواهند و آماده جانفشانی باشند.
۳.یک تشکیلات انقلابی و همه گیر که مبارزه را به جلو ببرد موجود باشد.
حال اگر این شرایط را قبول کنیم نسبتا در میان قضیه قرار داریم.

ف. تابان
ف. تابان
4 سال قبل
پاسخ به  بهتاش

آقا یا خانم بهتاش. این نظریه که «دیگر عصر انقلاب ها به سر رسیده است»، نظریه ای است که از همان ابتدا بی اعتبار و صرفا «نظریه» کسانی بوده است که می خواستند و می خواهند مانع وقوع انقلاب بشوند. این نظریه در دهه ی کنونی که در جاهای مختلف جهان مبارزات انقلابی در جریان است بی اعتبارتر هم شده است. در ایران اصلاح طلبانی که از انقلاب بهمن به نان و نوایی رسیده بودند مبلغ پرشور این «نظریه» شدند و در حالی که از انقلاب بهمن دفاع می کردند، این حرف ها را برای هواداران خود تکرار که از این ببعد دیگر انقلاب بد و خطرناک است.
آن چه شما ابهام گویی در سخنان من خوانده اید، شاید خیلی غیرواقعی هم نباشد، زیرا مفاهیم اجتماعی هیچ کدام مطلق نیستند و همه ی آن ها نسبی هستند. بریدن «همه ی مردم» از حاکمیت امری محال و غیرممکن است. در انقلاب بهمن نیز «همه» از حکومت نبریده بودند، اما انقلاب به وقوع پیوست. مفهوم «قادر بودن حاکمیت به مدیریت جامعه» هم یک مفهوم نسبی است و نمی توان آن را به صورت صفر و صد درنظر گرفت. آن چه که ما می بینیم این است که حاکمیت در وضعیت فعلی در بسیاری از عرصه ها به بن بست خورده است و سیاست هایش بر بحران ها می افزاید و واقعیت دیگری که در جامعه می بینیم انبوهی از مردم معترضی است که مترصد فرصت اعتراض هستند و درخواست آن ها دیگر نه اصلاح این و یا آن سیاست و رای دادن به این یا آن جناح بلکه سرنگونی جمهوری اسلامی است.

سوسن
سوسن
4 سال قبل

۱- من همیشه قدردان زحمات افرادی همچون گرداننده گان “اخبارروز” بوده ام. اما موضوع چند ساعت نیست، یکروز و چند ساعت است. در ثانی؛ کار شما داوطلبانه است و پر مسئولیت. اینکه چگونه به رتق و فتق امور نشریه و زندگی خصوصی می پردازید هنر شماست. بایسته-ی همراهی با این دنیای پرسرعت و پر اتفاق پرداخت سریع به مسائل است مخصوصاً ازنشریات اینترنتی و از آن میان نشریه وزینی چون “اخبارروز” که تلاش دارد همگام با اتفاقات پیش برود انتظار زیاد است.
۲- آقای تابان متشکرم از پاسخ.
شما پیرو آن شعر اعطارید که گفت: تو پای به راه در نه و هیچ مپرس – خود راه بگویدت که چون باید رفت
من نه!
بنظر من، دمکراسی یک فرهنگ است. فرهنگها نیازمند بنیادها و مرور ایامند تا در درون افراد ته نشین شود و در ذهنشان ملکه شود.
الیتهای سیاسی ما، همین احزاب و سازمانهای اپوزسیونی از پس چهل سال حتی نتوانسته اند در دایره-ی محدود همفکران یک “اتحاد” ایجاد کنند. شما فکر میکنید علتش چیست؟ تلخ است پاسخش، من نمی گویم چون شما خود میدانی. این اوضاع ماست از پس ۴۰ سال زندگی در اروپا و آمریکا و … آنوقت شما انتظار دارید از درون خیزشهای مردمی که ۴۰ سال است زیر شدیدترین تبلیغات و تحمیقات هستند “دمکراسی” بیرون بیاید؟ یا “عدالت اجتماعی”؟
مردم ایران صد و اندی سال است به همین شکل، توده وار تلاش می کنند لیک در هر مرحله بدلیل نبود همان “فرهنگ”، استبداد از این دنده به آن دنده غلطیده است.
کار فرهنگی کاریست زمان بر، شاید به عمر من شما دست ندهد ولی ناامید نباید بود نباید جوامع آسیای مرکزی و بین النهرین را با جوامع اروپائی مقایسه کرد. اینها ۳۰۰ سال کوشیده اند تا به اینجا رسیده اند.
میدانم انسانهایی چون شما که جوانی در این راه داده اند جز خون دل نسیبی نبرده اید. اما چه توان کرد که در امور فرهنگی، راه میان بر وجود ندارد.

ز.مینائی
ز.مینائی
4 سال قبل
پاسخ به  سوسن

سوسن خانم ، نظزات در همه جا و در اینجا متفاوت ست.
ـ دموکراسی ، مشروطه Constitution ، مجلس ، انتخابات ، قانون اساسی وپای بندی به منشور جهانی حقوق بشر .. جهانی ست و در هر کشوری با فرهنگ های درونی آن به میزان اندک (دیکتاتوری ها ) ، متوسط و بالا نه عالی ( بعضی کشورها ی اروپائی ) برای تنطیم روابط بین حکومت ها و مردم بکار میرود و امری ست اجتماعی ، تجربی و تکاملی ست.
ـ ما در مورد مشروطه با وجود آن همه فداکاری به خاطر استبداد تاریخی و نهاد های دربار و روحانیون موفق نشدیم و استاد ماشاللله آجودانی در کتاب «مشروطه ایرانی» در این باره بسیاری از تفاوت های مشروطه در ایران با اصل مشروطه که از اروپا الهام گرفته شده بود را بروشنی گفته ست.
ـ شوربختانه حکومت های بعداز مشروطه بخاطر ضعف و عادت های تاریخی و دخالت قدرتهای ارجی روسیه ، خلافت عثمانی ، انگلیس و آلمان در قبل از جنگ جهانی اول که بعداز جنگ دوم جهانی آمریکا نیز به آنها اضافه شد جز کارشکنی و منافع شخصی اهمیتی به رشد مشروطه و دموکراسی نشان ندادند و حکومت دینی کنونی که اساسا و علنا ضد مشروطه و دموکراسی بوده و هست و برای منشور جهانی حقوق بشر هم دکّان قلابی «حقوق بشر اسلامی » ساخته ست..
ـ در نبود آزادی ، دموکراسی،انتخابات آزاد ادواری و حقوق برابر شهروندی در برابر قانون ( حتی قانه های طالمانه ی موجود)
معلوم نیست کدام نحله های فکری در بین مردم مقبولیت و اعتماد بیشتری کسب کرده اند.
ـ در مورد پرااکندگی مخالفان دو حکومت پادشاهی مطلقه و حکومت اسلامی ولایت فقیه مطلقه علاوه بر دیکتاتوری دانمی و فرساینده و خونین نیز دو مشکل اساسی دیگر وجو د داشته و دارد.
الف ـ ضعف تئوری و دیدگاههای متفاوت نسبت به مشروطه و دموکراسی در بین مخالفان وجود دارد و بسیاری از مخالفان دو حکومت دیکتاتوری پادشاهی و اسلامی اساسا مشروطه دموکراسی و حقوق بشر را متعلق به جهان سرمایه داری می دانند و اعتنائی به آن ندارند.
ب ـ با چنین دیدگاه های متقاوت و عدم تجربه ی آزادانه در خارج از کشور هم در بر همین پاشنه می چرخد زیرا انتخاباتی وجود ندارد تا مردم نشان دهند کدام نیروها را بیشتر قبول دارند.
نتیجه : در هرکجا که آزدادی و دموکراسی و انتخابات آزاد وجود نداشته باشد وضع با ما ایرانیان فرق چندانی ندارد.
تازه در اروپا با تمام آزادی هایش می بینیم که بحث فرهنگ نمی تواند در سیاست تعیین کنند باشد . نژاد پرستان و پوپولیستها از آسمان نمی آیند و متاسفانه مردم در این کشور ها به آنها رای میدهند.

کمال
کمال
4 سال قبل

۱-در مورد نوشته هومن دبیری : من موافق نظر ایشان در مورد امکانات روحانیون در بسیج مردم هستم صحبت من در مورد روزهای انقلاب و خیابان است , در آ ن روزها چه در تظاهرات مسالمت آمیز و چه در تظاهرات مسلحانه و حمله به پادگانها , چپها از چریک های فدایی گرفته تا حزب توده و غیره نقش مهمی در رهبری جنبش های خیابانی داشتند و آقای خمینی از این نیروها به سود خود استفاده کرد .
۲-در مورد نوشته سوسن : من به دنبال حذف هیچ نیرویی در ایران نیستم , اگر از آ ن ۳ گروه نام بردم به این دلیل بود که در شرایط عادی و از طریق بسیج عمومی هیچ یک از آن ۳ جریان قادر نیستند قدرت را به دست بگیرند , همین دیروز رضا پهلوی به دولت ترامپ هشدار داد که با ایران مذاکره نکند , چرا ؟ برای اینکه رضا پهلوی می داند که تنها بر بستر هرج و مرج و بی قانونی حاصل از تشدید تحریم ها و درماندگی مردم و به کمک آ مریکا می تواند به قدرت برسد , این امر در مورد فرقه رجوی و “مدیران گذار ” هم صادق است .

هومن دبیری
هومن دبیری
4 سال قبل
پاسخ به  کمال

هموطن محترم کمال
باور کنید فقط برای انتقال تجربه و آنها که در روزهای انقلاب ۵۷ نبودند و جوانترند می نویسم که به «داستان «های شاه الهی ها و روایت های حزب الهی در باره ی انقلاب اطمینان نکنند. فبلم و اسناد معتبر فراوان ست.
۱ ـ تجمع ۱۹ بهمن ۵۷ سازمان چریکهای فدائی خلق ایران بمناسب بزرگداشت جانبازان قهرمان سیاهکل با تصمیم اضطرای در محوطه دانشگاه تهران به هواداران اعلام به ۲۱ بهمن ۵۷موکول شد . زیرا در آن روز راه پیمائی بیعت هواداران خمینی با نخست وزیر منتخب خمینی در مسیر خیابان شاهرضا تا میدان آزادی برگزار می شد. خمینی در ۱۴ بهمن ۵۷ حکم انتصاب مهدی بازرگان به عنوان نخست وزیر دولت موقت را صادر کرد.
۲ ـ در آن روز که تجمع سازمان داوطلبانه پراکنده شد و هوداران در خیابانها بودند موضوع همافران در پادگان فرح آباد مطرح گردید که نیروهای سازمان و هواداران و سایر نیروها مردم بسمت فرح آباد حرکت کردند. این موضوع وسعت گرفت و به پادگانها و کلانتری ها و مراکز حساس کشیده شد.در سال ۴ بعداز ظهر ۲۱ بهمن در نزدیکی پادیگان جمشیدیه بودیم که رادیو ایران تسخیر شده بود و با سرود ای ایران پیام های مختلف را شروع به پخش نمود.در صبح ۲۲ بهمن زندان اوین تسخیر شد
و رادیو از راه بندان جاده های مشرف به دهکده اوین خبر میداد و می گفت که اطراف اوین مین گذاری شده به آن نزدیک نشوید.
آری خمینی میگفت در خیابان نمانید چون او و همراهانش می دانستند که هایزر ، سالیوان قبلا با سران ارتش ، بازرگان و روحانیون به توافق رسیده بودند که ارتش اعلام بی طرفی کند . بعداز از شاه خواسته بودند که در ۲۶ دیماه از ایران برود و خمینی ۱۲ بهمن وارد شود. خمینی ۱۴ بهمن نخست وزیر دولت موقت را منصوب کرد . ۱۹ بهمن مردم با بازرگان بیعت کردند.

بعدا فاش شد که سران ارتش در مورد اعلام بیطرفی اختلاف داخلی داشتند که منجر به تعارضاتی در روزهای ۱۸ بهمن به بعد شد که در ظهر ۲۲ بهمن مهندس بازرگان و شاپور بختیار کاخ نخست وزیری را ترک می کنند بازرگان به جلسه ی مخفی سران ارتش میرود و در ادامه ی مذاکرات قبلی بادداشت کتبی اعلام بی طرفی ارتش را امضا می کنند که در همان روز از رادیو و تلویزیون پخش می شود و انقلاب رسما پیروز می شود.

ما جزئیات این وقایع را نمی دانستیم و هنوز بعضی مسائل افشاء نشده ست. موضوع مهم اعمال قدرت آمریکا توسط سالیوان و هایزر بر سران نظامی حکومت و اخراج شاه می باشد که معامله ای بوده با روحانیون و بهمین دلیل روحانیون با اقتدار کامل
از قبل از خروج شاه از ایران اعمال اتوریته میکرد ولی ما از وقوع کودتا نگران بودیم ! بهمین دلیل معامله خائنانه با عقب مانده ترین جریان اجتماعی ایران بقیه نحله های فکر ی از عمق فاجعه خیبر نداشتند .
بنظر نگارنده وقایع مربوط به همافران و حمایت فدائیان و سایر نیروها از آنها و حمله به پادگانها و کلانتری ها ، رادیو و تلویزیون و بسیاری مراکز دیگر کاملا با تاکتیک های نیروهای مذهبی و بازار تفاوت داشت که از اسراسر پشت پرده پرده خبر داشتند.
امروز با داشتن اطلاعات از نقش کارتر ، هایزر، سالیوان و رفت و آمد هایش یه درباز و مذاکرات با سران ارتش و روحانیون
که تا ۲۲ بهمن طول کشید با تمام احترامی که برای فداکاری های مردم انقلابی که جنس حزب الهی ها نبودند عرض می کنم که با اعلام بیطرفی ارتش از قبل ها عملا کشور را بی دفاع تحویل واپسگران مرتجع دادند.
که در طهر ۲۲ بهمن با وقاحت کامل از هتل هابت مشرف به زندان اوین درب بزرگ آهنی ورودی زندان اوین را به رگبار بستند که مانع ورود مردم به زندان شوند. معلوم نیست تعداد کشت شدگان و مجروحان چه میزان بود ولی زندان را از مردم پس گرفتند.این ها تمام حساب شده بود.
نتیجه : نظرات متفاوت ست ولی خواهشمند ست تیکه های مختلف پازل انقلاب را کنار هم بگذاریم به آن سادگی هم نبود که بعضی ها خیال می کنند.
بهمان دلایل امروز باید هوشیارتر بود اگر چه از سفارت آمریکا ، هایزر و سالیوان خبری نیست ولی پاسداران آدمخوار و گرگ ها و کفتار های حکومت کشتار دست به هر فریب و خدعه ای میزنند.
هنوز فکر می کنم افت و خیز های این ۴۰ سال به مراتب از ۲۵ سال حکومت شاه بوده که روی هم مردم و نیروهای سیاسی در ایران را پخته تر از سال ۵۷ نموده است. به واکنش های گرو ه های مختلف اجتماعی عنایت کنید و شعار های مردم بسیار از سال ۵۷ روشن ترند و فکر می کنم سکولاریسم دست بالا را دارد. در ۵۷ چنین نبود.

کمال
کمال
4 سال قبل
پاسخ به  هومن دبیری

آقای دبیری من از عبارت “«داستان «های شاه الهی ها و روایت های حزب الهی” سر در نمی آ ورم و نمی دانم منظور شما چیست ؟ من در آن روز که موضوع همافران در پادگان فرح آباد مطرح گردید در آنجا بودم و نوجوان و از سمپات های فداییان بودم البته من به فرح آ باد نرفتم ولی اخبار مربوط به آن روز و کشته شدن یکی از چریک ها در درگیریها را شنیدم . به هر حال ممنون از اینکه اطلاعات بیشتری از این درگیریهای مسلحانه در اختیار ما گذاشتید .من با شما موافق هستم که در پشت پرده برای جلوگیری از رادیکال شدن انقلاب و گسترش مبارزه مسلحانه که به احتمال قوی به قدرت گرفتن چریکها و به عبارتی کمونیست ها منجر می شد توافقاتی صورت گرفته بود ولی این امر تغییری در این حقیقت ایجاد نمی کند که نیروهای چپ نقش مهمی در پیروزی “انقلاب اسلامی ” داشتند , البته این نظریه هم مطرح میشود که آ مریکا ازترس مرگ ( به قدرت رسیدن کمونیست ها ) خود کشی کرد ( هموار کردن راه برای به قدرت رسیدن خمینی ) . از هر زاویه ای که نگاه کنیم نقش چپ گرایان در پیروزی “انقلاب اسلامی ” غیر قابل کتمان است , بسیاری از شعارهای انقلاب همچون “مرگ بر شاه ” و “شاه سگ زنجیری آ مریکا ” و غیره با افکار و روحیات کمونیست ها کاملا همخوانی داشت و به همین خاطر است که به باور من بدون چشم انداز روشن در مورد رهبری جنبش های مردمی و حکومت جایگزین این خطر وجود دارد که نیروی چپ دوباره از طرف موج سواران مورد استفاده قرار گیرد .

سوسن
سوسن
4 سال قبل

آقای تابان به همکاران خود بگوئید: اگر با سانسور و حذف و کنمان کار درست میشد جمهوری اسلامی موفق می شد.
لطفاً حواستان به زیر پایتان باشد.
آنکه امروز مخالف را حذف می کند، فردا سراغ شما خواهد آمد.

سوسن
سوسن
4 سال قبل

این مصاحبه را حداکثر می توان تشریح تصویر جامعه ایران به دلخواه دانست.
چرا؟
چرا نپرسیده اید، اگر “خیبان ذاتاً رادیکال است”، از این رادیکالیسم چگونه دمکراسی منتج خواهد شد؟ آقای تابان می گوید: “خیابان یک مفهوم است. یک تعریف است. تعریف و مفهوم گذار.” ولی نمیداند به کجا گذار خواهد کرد. آرزویش “دموکراسی و عدالت اجتماعی” را پشتش می آورد ولی نمیداند مصالح این ساختمان را باید از کجا فراهم کند؟ نکند انشالله درست میشود! چگونه عقلانیت را می خواهیم با این رادیکالیسم گره بزنیم.
او اشتباهاً هرگونه مبارزه ای را رادیکالسم می بیند. از مبارزات صنفی تا مبارزات مدنی
درحالیکه این مبارزات ماهیتاً با جنبش گرسنگان و به جان آمده گان متفاوت است.
او خیال می کند می توان این مردم به جان آمده را برای مدت مدیدی در خیابان نگه داشت، با این هزینه-ی گزاف!
فرض را بر این نمی تواند بگذارد که شاید؛ رژیم گامی به عقب نشست آنوقت چه؟ باز هم مردم را به خیابان دعوت کنیم؟
سوآل از دوست کامنت گذار، اگر پذیرفته ایم “ایران مال همه-ی ایرانیان است” با کدام تدبیر محاهدین و هواداران – سلطنت خواهان و هواداران – شورای مدیریت گذار و طرفداران تا مردمانی که در حال حاضر به هر دلیل طرفدار رژیم جمهوری اسلامی هستند را با یک سر قلم و به راحتی از صورت مسئله حذف می کنیم؟ حواستان هست؟ هنوز قدرتی نداریم، حذف می کنیم، وای به روزی که قدرت داشته باشیم! یکی بگوید فرق ما با جمهوری اسلامی در کجاست؟

ف. تابان
ف. تابان
4 سال قبل
پاسخ به  سوسن

خانم سوسن گرامی، من در این مورد که رادیکالیسم با عقلانیت سازگاری ندارد، بحثی نمی کنم. این ها حرف هایی است که اصلاح طلبان دو دهه است با آن ها جامعه ی ایران را فلج کرده اند. این تصور که از رادیکالیسم دموکراسی زاده نخواهد شدسال ها در فضای سیاسی ایران حاکم بوده است و امروز شاهد نتایج آن هستیم. دست کم در مورد ایران می توان گفت که ترساندن مردم از رادیکالیسم نتیجه اش به اینجایی منجر شده است که در آن قرار داریم.
علاوه بر آن شما در این متن حرف هایی را به من نسبت داده اید که حرف من نیست. از جمله این که من تصور می کنم هر گونه مبارزه ای رادیکالیسم است! نمی دانم چنین نتیجه ای را چطور به دست آورده اید. نه اتفاقا! من اینجا و جاهای دیگر گفته ام که بیست و چند سال مبارزه ی اصلاح طلبانه که هیچ ربطی به رادیکالیسم نداشته است بر فضای کشور حاکم بوده و نتوانسته ما را یک قدم هم به دموکراسی نزدیک کند.
این حرف ها که فرض را بر این بگذاریم رژیم یک قدم عقب بگذارد، حرف های تکراری و کهنه ای شده است. مردم از همین حرف ها به جان آمده اند که امروز کلیت رژیم را هدف گرفته اند. هر وقت رژیم یک قدم عقب گذاشت آن وقت می توانیم در مورد تاکتیک های بعدی بحث کنیم. فراموش نکنید ۲۵ سال را با این امید و خیال واهی از دست داده ایم.
در مورد قسمت آخر متنتان که «یکی بگوید فرق ما با جمهوری اسلامی در کجاست؟» چون ظاهرا سوال متوجه من نیست، بنابر این وظیفه ی پاسخ آن هم بر دوش من نمی افتد!

کمال
کمال
4 سال قبل

“بنابر این در مورد آلترناتیو به معنای آن که چه می خواهیم؟ دست کم در خطوط کلی اش قیام آبان ماه پاسخ داده است. یعنی حکومتی متکی بر دموکراسی و عدالت اجتماعی”…..
ای کاش من هم میتوانستم همچون تابان خوشبین باشم و بگویم انشاالله خیر است !!!!…لشگر گرسنگانی که در آبان ماه به خیابان ریختند به دنبال دموکراسی نبودند , آنها به دنبال نان بودند و به همین دلیل فروشگاههای مواد غذایی و سایر ما یحتاج مردم و خالی کردن آنها هدف مقدم آنها بود .
افزایش قیمت بنزین و سرنگونی هواپیمای مسافر بری هر دو بهانه ایست در دست مردمانی فقیر و درمانده , تظاهرات دانشجویان که به راستی خواهان دموکراسی و عدالت هستند در صورت گسترش و خیابانی شدن دیگر در کنترل آنها نخواهد بود همانطور که هواداران واقعی دموکراسی و عدالت در جریان شورش آبان ماه نقشی در رهبری آ ن غارت گسترده نداشتند .
حال برای من این سوال پیش می آ ید که اگر تظاهرات کنونی از سطح دانشگاه ها فراتر رفته و مانند شورش آبان ماه به همه شهرها سرایت کند و دوباره لشگر گرسنگان ابتکار عمل را به دست بگیرند و تخریب و غارت کشور را فرا بگیرد و اگر در این هرج و مرج کنترل شرایط کشور از دست حکومت خارج شود پس از آ ن چه خواهد شد ؟ به باور من اگر لیستی از کاندیداهای احتمالی برای به دست گرفتن قدرت تهیه کنیم جریان چپ و همفکران آقای تابان در آخر لیست قرار خواهند داشت . در جریان انقلاب ۵۷ “امام خمینی ” بر امواج انقلابی سوار شد که جریان چپ از نیروهای اصلی آ ن بود آیا قرار است تاریخ دوباره تکرار شود و جریان چپ ابزاری شود برای به قدرت رسیدن فرقه اسلام گرای رجوی و یا رضا پهلوی و یا آ ن شورای مدیریت گذار ؟ البته این سناریو بسیار خوشبینانه است . اگر هر یک از جریان های فوق به کمک آ مریکا به قدرت برسند تازه باید خود را برای یک جنگ طولانی داخلی جهت سرکوب هواداران خامنه ای , سپاه و بسیج آماده کنند سناریویی که افغانستان و شرایط امروز آ ن را به یاد انسان می اندازد.

هومن دبیری
هومن دبیری
4 سال قبل
پاسخ به  کمال

برای «کمال»
شاید آقای تابان پاسخ کامنت شما را خودشان بدهند.
نگارنده با توجه به حق کاربران در رسانه ی اجتماعی فکر می کند که شما مصاحبه را دقیق مطالعه نکردید.
ما فقط می توانیم صدا و پژواک شعار ها و خواسته های راسنین و شریف مردم داخل ایران باشیم .
نه شعار های نادرست بعضی ها را تکرار می کنیم و نه شعار های عجیب و غریب «اختراع» می کنیم
مردمی که ۴۰ سال در برابر این حکومت مقاومت و مبارزه کرده اند با تمام تجربیات تاریخی و توجه به شرائط امروز ایران جایگزین حکومت اسلامی را تعیین خواهند کرد نه «باور » جنابعالی ؛ زیرا شما هنوز در مورد چگونگی رف قدرت رسیدن خمینی واقعیت ها را انکار می کنید:
«در جریان انقلاب ۵۷ “امام خمینی ” بر امواج انقلابی سوار شد که جریان چپ از نیروهای اصلی آ ن بود آیا قرار است تاریخ دوباره تکرار شود.» ( نقل از کامنت «کمال» )
پروسه انقلاب ، از سالها قبل از ۵۷ شروع شده شده بود .در باره انقلاب ۵۷ و شرکت کنندگان در انقلاب کتابها نوشته شده ست .تکلیف طرفداران حکومت گذشته و حکومت کشتار اسلامی روشن ست که هر کدام «داستان» های خودشان را در باره انقلاب ۵۷ تبلیغ کرده و می کنند.
اما شما چرا ؟
بعداز دید و بازدید شاه و ملکه ایران و رئیس جمهوری آمریکا بفاصله ی کوتاهی در سال ۵۶ در ایران و آمریکا حوادثی رخ داد که یکی پس از دیگری شرائط اجتماعی را بسوی واپسگرائی و روحانیون مرتجع سوق داد تا در بهار ۵۷ نماز عید فطر در تپه های قیطریه انجام شد ؛ قشریون بتدریج همه جا را قبضه کردند و با چماق و آتش سوزی به آنارشیسم دامن زدند که از این نظر بر سایر نیروهای چپ، ملی و روشنفکری غلبه نمودند. تمام رسانه های بین المللی حتی داخلی برای کم خظر ترین گزینه ی سیاسی یعنی نیروهای مذهبی تبلیغ نمودند و بعداز ۱۷ شهریور خمینی رسانه ای شد و انتقال او از عراق به پاریس و بقیه قضایا و جابجائی ها…
نتیجه : دوران جنگ سرد ، حکومت کودتای ۲۸ مرداد ، حضور غرب بخصوس ، آمریکا با رادیو و تلویزیون خودش و هزاران مستشار ، بیماری شاه ، نبود سازمانهای علنی سیاسی و صنفی ، سانسور و اختناق کشنده ی ۲۵ ساله و فعالیت وسیع مساجد و مراکز مذهبی و بازار در تامین احتیاجات اعتراضات و راهپیمائی ها به عنوان تنها جزیان جایگزین که از داخل حکومت تا سفارتهای خارجی و قدرتهای جهان برای حفظ منافع خود به اشکل مختلف با سکوت ، مماشات ، عملا حمایت و پشتبانی نمودند.
امروز چنین نیست !
صف بندی نیروهای در ایران بکلی متفاوت ست.
بدون توجه به صف بندی امروز نیروها در ایران نیروهای خارج از کشور باید از کلیشه های از پیش ساخته شده پرهیر نمایند.

و بعداز سال ۱۳۵۵( ۱۹۷۶ میلادی ) با روی کار آمدن جیمی کارتر در ایالات متحده از حزب دموکرات طبق معمول تکانی به حکومت وقت ایران وارد کرد و بعلاوه بحث حقوق بشر بالاگرفت که زندانیان سیاسی قبل از همه فهمیدند که حکومت مجبور به تغییر رویه شده ؛
تصادفی نبود که بعداز هارت و پورت های ساواک با شوهای تلویزیونی و تشدید سرکوب زندانیان از سال ۵۲ در تمام زندانهای ایران ،تشکیل حزب رستاخیز ۵۳ ، برگبار بستن بیژن جرنی و فدائیان و مجاهدین در تپه های مشرف به زندان اوین در سال ۵۴ و ضربه های زیاد به خانه های تیمی چریک های فدائی در سال ۵۵ حکومت شروع به رنگ و لعاب زندانها نمود.منتهی حکومت بنا بر ذات انحصار طلب خود حتی به نیروهای ملی و نهضت آزادی که در آن روزها فعال شده بودند توجه نکرده چه رسد به نیروهای چپ که بکلی سرکوب و اغلب فعالین آن در زندان بودند.

در سال ۵۶ نخست وزیر شاه که ۱۳ سال صدارت کرده بود کنار رفت که بیش از پیش از بحران درونی حکومت سانسور و اختناق حکایت میکرد.

امیر ایرانی
امیر ایرانی
4 سال قبل
پاسخ به  کمال

گپ و گفت منتشره نکات مفیدی دارد که از موضوعات مطرح شده در گپ وگفت می توان چند پرسش را مطرح کرد:
۱- وقتی مبارزات باید در کشور رخ دهد و فعال شود آیا گروهی به نام اپوزیسیون یا مبارز خارج از کشور می تواند وجود داشته باشد؟
اگر پاسخ خیر است ،آنانی که مدعی عنوان اپوزیسیون و یا مبارزه را برخود نهاده اند دیگر گروهی بازیگر خاص بیش نیستند که نقشی را بازی می کنند که
هراز چندگاهی براساس سناریویی نقشی را ایفا می کنند که باید به آنها گفت خوش باشید و حال کارتان را ببرید.
۲-آیا در مبارزه گری شعاری بصورت مرگ بر این و یا مرگ بر آن داریم؟
باید گفت چه وقت از این شعار خاص و بی خود رهایی می یابیم معلوم نیست.
۳- انتخاب شعارها در یک حرکت اجتماعی باید چگونه باشد:
آیا باید شعارها بیان کننده خواسته های کلیت مردم باید باشد
یا شعار باید خواسته گروهی اندک از جامعه در بر بگیرد؟
این شعار کمیته امدادی
نان ، کار و آزادی چگونه سر در آورد
خودش پرسش هایی را می آفریند.

کیا
کیا
4 سال قبل
پاسخ به  کمال

به نکات خوبی انگشت گذاشتی!
ارزشیابی شرایط انقلابی درست است ،اما چکونگی تحولات ‌آن و ما چه میتوانیم بکنیم که نتیجه بهتری بدهد و به آشوب و انحراف نکشد، مسئله بعدی است.
۱. انقلاب در ایران از رهبری همه گیر رنج می برد ،به آن باید سیاسیون و تشکلات بپردازند
۲. تنها تشکل نسبتا منسجم ،مجاهدین می باشند ،که در برابر نیروهای ارتجاعی حاکمیت مصمم ایستاده اند و باید در محاسبه اپوزیسیون آورده شوند ،چگونه با این تشکل باید برخورد و یا کار کرد!
۳. سلطنت طلبان که به امید امریکا قدرت را میخواهند در دست بگیرند و مسلما باید تنها هم در محاسبه وارد کرد.
حال کار آسان بنظر نمی آید!
اما شرایط انقلابی ،اتفاقات را سریع پشت سر خواهد گذاشت که قابل پیش بینی دقیق نیست.
آنچه میتوان گفت نه سلطنت طلبان و مجاهدان به تنهایی و یا با هم توانایی تشکیل یک دولت منسجم را خواهند داشت.
راه حل ایران در حال یک دولت ملی دمگراتیگ است.

ف. تابان
ف. تابان
4 سال قبل
پاسخ به  کمال

آقای کمال گرامی. روشن است که ما در ارزیابی از وضعیت توافقی با هم نداریم. شما در این متن خود نه یک بار بلکه به کرات «قیام گرسنگان» و اعتراضات آبان ماه مردم را «غارت گسترده» نام داده اید و از آن با واژه های «تخریب و غارت» یاد کرده اید. این گونه استدلالات را در جریان قیام آبان ماه از دستگاه پروپاگاندای حکومت شنیده ایم تا زمینه ی سرکوب را مهیا کند و هیچ منبع سومی آن را تایید نکرده است. من هم اگر مثل شما تا این اندازه به «گرسنگان» بدبین بودم و خودم را از آن ها جدا می دیدم، شاید مسائل را همان طوری می دیدم که شما می بینید. شعار اساسی قیام آبان ماه به گواهی بسیاری «نان، کار و آزادی» بوده است. «آزادی» یعنی آزادی. حالا اگر شما باور ندارید که گرسنگان هم می توانند به دنبال آزادی باشند، در باور خود البته که مختارید.

آرمان شیرازی
آرمان شیرازی
4 سال قبل

هم میهن ارجمندمان, آقای فوآد تابان با نگرشی واقع بینانه و رادیکالیسم شایسته شرایط کنونی را بررسی کرده است. پاراگراف پایانی اما پرسش بزرگی را در میان میگذارد:
آیا براستی مردم ایران را شعار “مرگ بر خامنه ای… به هم پیوند می دهد، زبان و کلامشان را یکی و پیوندهایش را محکم می کند… (تا) دوباره به ‘ما’ تبدیل” شوند؟
اگر امروز یا فردا, که نا ممکن هم نیست, زندگی خامنه ای بپایان برسد این پیوند از دست می رود؟
آیا شعار های پایه ای تر مانند “جمهوری اسلامی نابود باید گردد”, “جمهوری اسلامی نمیخوایم, نمیخوایم” و یا بمیزان کمتری “مرگ بر اصل ولایت فقیه” پیوند دهنده ی این مبارزات نیستند؟

کیا
کیا
4 سال قبل

۱.ماشین نظامی ولایت مدت هاست که در خارج در هم شکسته شده است از حملات اسراییلی ها در سوریه و جواب دادن از طریق حماس و حزب الله و…‌ که فقط موشک پرانی بد حاصل بوده است و جدیدا از دست دادن سر سپاه قدس.
۲. اعتراضات کارگری و فرهنگیان و…. و تشکیل تشکلات مختلف که با سرکوب همواره توانایی ادامه و گسترش خود را به اثبات رسانده اند”تشکل ها میتوانند همگانی شوند”
۳.اعتراضات گسترده با از خود گذشتگی و استمرار آن.
۴. عدم توانایی حاکمیت به ادامه به شکل قبل
۵.آشکار شدن عدم توانایی در یک جنگ، موشک پرانی اخیر با افتضاحات اش ،زدن هوا پیمای مسافر بری خودی که نشان از نا مطمئنی دفایی است.
همه این ها با توضیحات این مصاحبه همآهنگ است.
در شرایط انقلابی یا بسیار نزدیک به آن قرار داریم ،حال از چه مراحلی میتواند بگذرد را میتوان بررسی کرد.

احمد صلاحی
احمد صلاحی
4 سال قبل

سپاس بخاطر مصاحبه ی به موقع.
واقعیت همین است که آقای فواد تابان تشریح کردند ؛ بدون خطر جنگ ، تمام جناح های حکومت و حامیان آنها خلع سلاح می شوند. زمینه برای دست گذاشتن بر روی تضاد های اصلی اجتماعی که حکومت موجد آن می باشد مناسب تر میشود.
جنگ در هر شکلی حتی «لفظی» ، بخصوص با آمریکا و اسرائیل برای حکومت اسلامی بقول خودشون «نعمت» بوده ست تا از زیر بار مسولیت خرابکاریها و جنایات های خود فرار کنند.
۴۰ سال است که این حکومت نه تنها خواسته ها و قرار های انقلاب مردم کنار گذاشته ، بلکه تمام مشکلاتی که بخاطر ندانم کاری های داتی این حکومت ایجاد شده نیز روی هم تلمبار شده است که در تمام زمینه های اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی مشاهده میشود و فقط میلیونها نفر در زیر خط فقر بسر می برند.
سئوال این ست که در آستانه ی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا می توان به فروکش کردن دعواهای ترامپ و حکومت اسلامی خوشبین بود؟ یا هنوز بیم تشدید تشنج ها وجود دارد و تا اطلاع ثانوی دو حکومت آمریکا و ایران ترجیح می دهند لااقل به جنگ «لفطی» برای مصرف داخلی خود با اهداف مختلف ادامه دهند؟

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


23
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x