چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

ای خسروِ شاعرانِ دلداده ی ما! – اسماعیل خویی

۱

ای خسروِ شاعرانِ دلداده ی ما!

ای عاشقِ آزاده! ای آزاده ی ما!

ما را همه شب به لطفِ خود مست کنی:

تو ساقی ی ما و شعرِ تو باده ی ما!

۲

از شعر چه خواهم من؟ پروازِ خیال،

در گُستره ی از همه سو بازِ خیال؛

وَاندیشه ی بی واژه ای، آن سان که مگر

شکلی دهدش زبان به اعجازِ خیال.

۳

دارم سخن از شعرِ تو گویم در عشق:

آن گه که شوی ز پایِ خود تا سر عشق؛

وَ دل شودت سرخ گُلی باز که، باز،

در مُشتی واژه اش کند پرپر عشق.

۴

بنشسته به کنجی، تویی و دفترِ شعر.

رگ می سپُری به تیغِ درمانگرِ شعر.

زهری ست درونِ خون ات از غم، کآن را

از دل به زبان روان کند نشترِ شعر.

۵

عشق است که راه برده ات در رگ و پوست:

انگار سرشته اندت از عشق، ای دوست!

خونین ز دل ات شعر تراوَد، آری:

“از کوزه همان برون تراوَد که در اوست.”

۶

هم شاعرِ عشق و هم سخندانی تو؛

هم یارِ همه ستم ستیزانی تو.

هر خوبی از انسان، که شناسم، در توست:

خسرو جان ام! خسروِ خوبانی تو.

 7

خسرو نگهی دل آشنا در شعر است؛

او چشمِ خیال بینِ ما در شعر است:

زین روست که، ژرفش چو بخوانی، دانی

کآرامشِ جانِ ما چرا در شعر است.

۸

هرچند که خامه ی روانی داری

و شاعری و ویژه بیانی داری،

برترهنرت، به دوستی، خسرو جان!

این است که جانِ مهربانی داری.

۹

در لطف و صفا، نم نمِ بارانی تو.

در مهر و وفا، بهینِ یارانی تو.

نامِ تو کم آرد از خودت، خسرو جان!

زیرا، به صفت، خسروِ خوبانی تو.

چهاردهم تیرماه۱۳۹۵،

بیدرکجای لندن

تصویر متن: دست نوشته ی اسماعیل خویی از سروده های بالا.

https://akhbar-rooz.com/?p=114675 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x