پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

ای شعر! – اسماعیل خویی

۱

ای شعر! تو کوک می کنی سازِ مرا؛

در بال دمی توانِ پروازِ مرا:

وآن دم که کند خسته مرا اوجِ بلند،

بر باد دهی مانده ی آوازِ مرا!

۲

این گونه، چو بینی که پیامی دارم،

کآن را نَبُوَد قالبی از گفتارم،

خوشتر شوی، ار نگفته اش بگذارم،

تاش الکن و نارسا به گفتار آرم!

۳

کس گوید اگر که خواهدت شیرین کام،

از این دو، برای توست خواهانِ کدام:

خواهد که کُشی شیری و نوشی خون اش،

یا نوشی از آن شیر که دوشی از دام؟!

۴

شیری ست که دختر و پسر می نوشد،

یا شیری  کاو خونِ بشر می نوشد!

در درسِ طویله، یک بسیجی ست که شیر

دوشد ز یکی شیر و خری می نوشد!*

۵

اندیشه ی شعر شاعرافکن شده است!

بیگاری ی روزمرّه ی من شده است!

بر جان گذری، نه بر زبان ام، امّا،

شعرا! چه کنم؟ زبان ام الکن شده است!

دوازدهم فروردین ۱۴۰۰،

بیدرکجای لندن *مولوی یاد باد!

https://akhbar-rooz.com/?p=117836 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x