نویسندهی کتاب «چه کسی مزدش را پرداخت» سازمان سیا وجنگ سرد فرهنگی(لندن: گرنتا بوکس) Frances Stonor Saunders
موضوع: امپریالیسم
این کتاب جزئیات مفصلی از شیوههایی را ارائه میدهد که چگونه سیا در طیف وسیعی از سازمانهای فرهنگی از طریق گروههای دوستانه و خیرخواهانه نظیر بنیاد فورد و راکفلر نفوذ میکند و یا تاثیر میگذارد. خانم ساندرز توضیح میدهد که چگونه و چرا سازمان سیا، کنگرههای فرهنگی برگزار میکند یا نمایشگاه و کنسرت ترتیب میدهد. همچنین چرا کتابهای نویسندگان معروفی را که خط واشنگتن را دنبال میکنند چاپ و ترجمه میکند و یا از هنرهای انتزاعی در برابر هنرهای با محتوای اجتماعی حمایت میکند. در سراسر جهان به مجلاتی که مارکسیسم، کمونیسم و یا هرگونه سیاستهای انقلابی را نقد میکنند و یا عمکردهای مخرب و خشونتبار امپریالیستی آمریکا را نادیده میگیرند، کمک مالی میپردازد. سیا توانست برخی از پرسروصداترین روشنفکران طرفدار آزادی در غرب را مهار کرده و در خدمت سیاستهایش بگیرد و حتی برخی از آنها را مستقیماً درلیست حقوقی قرار دهد. بسیاری آگاهانه با سیا همکاری میکردند و برخی دیگر میآمدند و میرفتند. اما بعد از چرخش گرایش سیاسی به چپ در اواخر ۱۹۶۰ و جنگ ویتنام، سازمان سیا حمایت علنیاش از آنها را افشا کرد.
موسسات انتشاراتی ضد کمونیست آمریکایی و اروپایی شامل Partisan Review ,Kenyon review New Leader, Encounter و بسیاری دیگر، بهطور مستقیم و غیرمستقیم از این سازمان بودجه دریافت میکردند. از جمله روشنفکرانی که پول میگرفتند و یا توسط سیا در آمریکا و اروپا حمایت میشدند شامل اِروینگ کریستول، ملوین جِی. لاسکی، آیزایا برلین، استیون اسپندر، سیدنی هوک، دانیل بل، دووایت مکدانلد، رابرت لاول، هانا آرنت، ماری مککارتی و تعداد بیشمار دیگر. سازمان سیا بهویژه در اروپا تمایل داشت که از «چپ دمکرات» یا افراد سابقاً چپ شامل اینیاتسیو سیلونه، استیفن اسیزر، آرتور کستلر، ریموند ارون، آنتونی کراسلند، مایکل یاسلسون و جرج ارول حمایت کند.
سازمان سیا تحت نظر سیدنی هوک و ملوین جِی. لاسکی، بودجهی «کنگره برای آزادی فرهنگی» نوعی از ناتوی فرهنگی که از همه نوع گروه «ضد استالینیست» چپها و راستها تشکیل شده بود را تامین میکند. آنها کاملاً آزادند که از فرهنگ غربی و ارزشهای سیاسی آن دفاع کنند. به «تمامیتخواهان استالینیست» حمله کنند و بسیار ملایم و با احتیاط در مورد نژادپرستی امپریالیسم صحبت کنند. گاهی اوقات هم یک مطلب حاشیهای بیاهمیت برای تودههای وسیع آمریکا در یکی از ژورنالهای (مجلات) تحت حمایت سیا (CIA) چاپ میشد. آنچه که در مورد این مجموعه روشنفکران حمایت شده توسط سیا عجیب بود، فقط طرفداری سیاسی آنها نبود، بلکه وانمود میکردند که در جستجوی حقیقتاند، با نمادهای انسانگرایانهی روشنفکران آزاداندیش، یا هنرمندان در خدمت هنر که در برابر مفسدان «متعهد» تشکیلات استالینیستی ایستادهاند!
غیرممکن است این ادعا را باور کنیم که آنها با سیا ارتباط ندارند. چگونه میتوانند سکوت شان را در تمام مجلات از هرگونه انتقاد اساسی در مورد کشتارهای بیشمار سیاهان در سراسر جنوب ایالات متحده در طول کل دورهی حیاتشان نادیده بگیرند؟ چگونه در کنگرههای فرهنگیشان از هرگونه انتقاد در مورد دخالتهای امپریالیستی ایالات متحده در گواتمالا، ایران، یونان و کره که به مرگ میلیونها نفر منجر شد غایباند؟ چگونه آنها میتوانند روزانه از هر جنایت امپریالیستی در ژورنالهایی که مینویسند عذرخواهی کنند؟ همهی آنها سرباز بودند: بعضیهاشان توخالی، گزنده، ناشی و بعضیها هم بحث برانگیز مثل ملوین لاسکی و سیدنی هوک! اما دیگران مقالهنویسانی خوش ذوق مثل استیون اسپندر و یا جاسوسان حقبهجانبی مانند جرج اورول. ساندرز «برجستگان انگلوساکسون سفیدپوست» (WASP) را در سیا به نمایش میگذارد که چگونه یهودیان سابقاً چپ اما فعال ِ میتنگهای چپهای مخالف را بر هم میزنند. هنگامی که در اواخر ۱۹۶۰ حقیقت آشکار شد و «روشنفکران» در نیویورک، پاریس و لندن از آنکه مورد استفاده قرار گرفتهاند عصبانی شدند، سیا تلافی کرد. تام برادن (Braden) که شعبهی سازمانهای بینالمللی سیا را مدیریت میکرد، توضیح میدهد که همهی آنها بهخوبی میدانند که حقوق و مزایای خود را از سیا دریافت میکنند. (۳۹۷-۴۰۴)
به گفتهی برادن، سیا بودجهی ادبیات خود را – آنطور که طرفدار سرسخت سیا کورد مایر برای نوشتههای هوک ، کریستول و لاسکی نامید – تامین میکرد. در مورد معتبرترین و شناختهشدهترین نشریات خودمختار «چپ دمکرات» (درگیری، رهبر جدید، بررسی پارتیزان) برادن نوشت که از سیا برایشان پول دریافت شده و یک مامور به سردبیری «درگیری» گمارده شده است (۳۹۸ ). برادن نوشت ما تا سال ۱۹۵۳ در هر زمینهای و یا در هر سازمان بینالمللی فعالیت و نفوذ داشتیم (۳۹۸).
کتاب ساندرز اطلاعات مفیدی را در مورد چندین سوال مهم در رابطه با شیوههایی که روشنفکران عوامل سیا چگونه از منافع امپریالیستی ایالات متحده در جبهههای فرهنگی دفاع میکنند ارائه میدهد. همچنین بحث مهمی در مورد پیامدهای درازمدت مواضع عقیدتی و هنری که از سوی روشنفکران طرفدار سیا دفاع میشوند را طرح میکند.
ساندرز ادعاهایی را که توسط «هوک، کریستول و لاسکی» مبنی بر اینکه سیا و بنیادهای دوستانهی آن بدون هیچگونه وابستگی به آنها کمک میکنند را رد میکند. او نشان میدهد که «از افراد و سازمانهای کمک شده توسط سیا انتظار دارند که به عنوان بخشی از جنگ تبلیغاتی» استفاده شوند. موثرترین تبلیغات آنگونه که توسط سیا تعریف شده این است که «موضوع در جهت مسایل آرمانی شما باشد، به شکلی که معتقد شوید که از اندیشههای خودتان ناشی شده است». سیا در صورتی به افراد و مجلات وابسته در «چپ دمکرات» اجازه میداد دربارهی اصلاحات اجتماعی صحبت کنند که آنها بحثهایی ضداستالینیستی و مباحثی ادبی علیه مارکسیستهای غربی و نویسندگان و هنرمندان شوروی باشد که بیشتر مورد توجه قرار داشت و سخاوتمندانهتر برایش پول میپرداختند و با بیشترین تیراژ چاپ میشد. برادن از این موضوع به عنوان «همگرایی» بین سیا و «چپ دمکرات» اروپا درمبارزه علیه کمونیسم یاد میکند. همکاری بین «چپ دمکرات» و سیا شامل اعتصاب باراندازان در فرانسه، اطلاعرسانی در مورد استالینیستها (اورول و هوک)، کمپینهای پنهانی برای جلوگیری از بهرسمیتشناختن هنرمندان چپ (شامل پابلو نرودا برای دریافت جایزه نوبل در سال ۱۹۶۴) بود. (۳۵۱ )
سیا به عنوان بازوی دولت ایالات متحده، بلافاصله پس از جنگ جهانی دوم بیشترین توجهاش را به اروپا و جنگ فرهنگی در جنگ سرد معطوف کرد. اکثریت قریب به اتفاق روشنفکران و اتحادیههای کارگری اروپایی تقریباً پس از دو دهه جنگ کاپیتالیستی ِ رکود اقتصادی و کارآفرینی، پس از آن ضد سیستم سرمایهداری و بهویژه ضد ادعاهای هژمونیک ایالات متحده بودند. برای مقابله با جذابیت کمونیسم و رشد احزاب کمونیستی (بهویژه در فرانسه و ایتالیا) سیا برنامههای دو مرحلهای تدارک دید. از سویی آن طور که ساندرز استدلال میکند، برخی از نویسندگان اروپایی به عنوان بخشی از «برنامهی ضد کمونیستی» تشویق شدند. معیارهای کمیسر فرهنگی سیا برای «متنهای مناسب» شامل «هر گونه انتقاد از سیاست خارجی شوروی و کمونیسم به عنوان سیستمی دولتی باید واقعی، متقاعدکننده و بهموقع نوشته شود». سیا بهویژه مایل به انتشار آثار کمونیستهای سابق مانند سیلونه، کوستلر و ژید بود. سازمان سیا با پرداخت هزینهی کنفرانسها در پاریس، برلین و بلاژیو (در ساحل دریاچه کومو) از نویسندگان ضدکمونیست حمایت میکرد. جایی که دانشمندان و فیلسوفان بیطرف اجتماعی مانند آیزیا برلین، دانیل بل و چزلو میلوسز ارزش هایشان را، فضایل، آزادیها و استقلال روشنفکران غربی را با پوششهایی ضدکمونیستی و طرفداری از واشنگتن و پارامترهای تعریفشده از طرف مسئولینی که به آنها ازطرف سیا پول میپرداختند موعظه میکردند. هیچیک از این روشنفکران برجسته جرات نکردند در مورد کشتارهای دسته جمعی در هند و چین یا الجزایر و یا شکار روشنفکران آمریکایی و یا کشتار سیاهان در جنوب ایالات متحده توسط شبه نظامیان کوکلوس کلان، ایراد یا سوالی طرح کنند. طبق نوشتههای سیدنی هوک، ملوین لاسکی و مجریان که مشتاقانه در جستجوی تهیهی پول برای شبه ادبیات ورشکستهی خود بودند، چنین نگرانیهای دروغینی فقط ابزاری در دست کمونیستها بود. بسیاری از ژورنالهای به اصطلاح معتبر سیاسی و ادبی ضد کمونیست، اگر توسط کمکهای مالی سیا حمایت نمیشدند مدتها پیش تعطیل میشدند، چون سیا هزاران نسخه از آنها را خریده و به صورت مجانی پخش میکرد.
دومین عملیات فرهنگی انجامشده توسط سیا بسیار ظریفتر بود. در اینجا سمفونیها، نمایشگاههای هنری، بالهها، گروههای تئاتر و نوازندگان معروف جاز و اپرا را با هدف صریح خنثی کردن احساسات ضدامپریالیستی در اروپا و ایجاد حس تقدیر از فرهنگ و دولت آمریکا تبلیغ میکرد. ایدهی پنهانشده در این سیاست، نشان دادن فرهنگ آمریکایی برای دستیابی به هژمونی فرهنگی برای حمایت از امپراتوری نظامی – اقتصادی آن بود. سیا بهویژه تمایل داشت که هنرمندان سیاهپوست بهخصوص خوانندگان (مانند ماریون اندرسون) نویسندگان و موسیقیدانانی مثل «لوئیس آرمسترانگ» را به اروپا بفرستد تا خصومت اروپا را نسبت به سیاستهای داخلی نژادپرستانهی واشنگتن خنثی کنند. هر روشنفکر سیاهپوستی اگر به این سناریو انتقادی داشت از همهی لیستها حذف میشد همانگونه که در مورد نویسنده، «ریچارد رایت» روی داد.
میزان کنترل سیاسی سیا بر فعالیتهای ظاهراً غیرسیاسی روشنفکران را میتوان آشکارا در واکنش سردبیران (لاسکی و کریستول و سایرین) در مقالهی ارائه شده توسط دوایت مکدونالد مشاهده کرد. مکدونالد روشنفکری با عقاید آنارشیستی بود که زمان درازی با «کنگره برای آزادی فرهنگی و تهاجم» که توسط سیا اداره میشد همکاری داشت. در ۱۹۵۸ او مقالهای به نام «آمریکا آمریکا» نوشت که در آن عصیان خود را علیه فرهنگ تودههای آمریکایی، درک مادی ابتدائیشان و بیتمدنی آنها را در آنجا بیان داشت. این مقاله نفی آن ارزشهایی بود که در تبلیغات مادی اولیه سیا در جنگ فرهنگی علیه کمونیسم در آمریکا تبلیغ میشد. این حملهی مکدونالد به «امپراتوری فاسد آمریکایی» از حد تحمل سیا و عاملان روشنفکرش بیشتر بود. آنچنان که برادن (Braden) در دستورالعملش به روشنفکران اظهار کرد «سازمانهایی که از سیا پول دریافت میکنند لازم نیست از همهی دیدگاهها و سیاستهای ایالات متحده حمایت کنند»، اما به طور قطع یک خط قرمزی به خصوص در مورد سیاست خارجی ایالات متحده وجود دارد. (۳۱۴).
علیرغم این واقعیت که مکدونالد سردبیر سابق Encounter بود مقاله پذیرفته نشد. در دومین شماره Encounter نیکلا چیار مونته یکی از نویسندگان جنگ سرد، محتاطانه نوشت که وظیفهاش این است که هر روشنفکری بتواند بدون تحقیر شدن در خود تردید کند. وظیفهی ما افشای تصورات و خودداری از «دروغهای مفید» است، حقایق هنگام برخورد با «دروغهای مفید» غرب در Encounter مطمئناً بر عهدهی گردانندگان برجستهاش نیست.
یکی از مهمترین و جالبترین بحثها در کتاب ساندرز در مورد این واقعیت است که سیا و متحدانش برای ترویج نقاشی و نقاشان اکسپرسیونیست در موزهی هنرهای مدرن (MOMA) مبالغ هنگفتی را به عنوان پادزهری برای مقابله با هنرهایی با محتوای اجتماعی صرف کردند. برای ترویج هنرهای آبستره (AE) سیا با جناح راست در کنگره جنگید. آنچه سیا در AE میدید ایدئولوژی ضد کمونیستی، ایدئولوژی آزادی، و کسب و کار آزاد بود. آنتیتز واقعگرایی سوسیالیستی بیچهره بودن و سکوت سیاسی است (۲۵۴). آنها AE را بیان واقعی ارادهی ملی تلقی میکردند. برای دور زدن انتقادات جناح راست، سیا به بخش خصوصی یعنی «MOMA» و بنیانگذار آن نلسون راکفلر، که از AE بهعنوان «نقاشی بازار آزاد» نام می برد روی آورد. بسیاری از مدیران «MOMA» از دیرباز با سیا در ارتباط بودند و بیش از آنکه تمایلی به پیشرفت در AE داشته باشند از آن به عنوان سلاحی برای جنگ سرد فرهنگی استفاده میکردند. نمایشگاههایی به شدت حمایت شده از AE در سراسر اروپا برگزار شد. منتقدان هنری بسیج شدند و مجلات هنری مقالاتی پر از ستایش سر دادند. منابع اقتصادی مشترک «MOMA» با بنیاد Fair Field تحت سرپرستی سیا، همکاری معتبرترین گالریهای اروپا را تضمین کرد که به نوبهی خود توانستند بر زیباییشناسی در سراسر اروپا تاثیر بگذارند.
AE به عنوان ایدئولوژی «هنر آزاد» (جرج کننان ۲۷۲) برای حمله به هنرمندان سیاسی در اروپا مورد استفاده قرار گرفت. «کنگره برای آزادی فرهنگی» (جبههی سیا) همهی قدرتش را در پشت پرده نقاشی انتزاعی، بیش از زیبائیشناسی یا واقعگرایی بر عملی صراحتاً سیاسی متمرکز کرد. در یادداشتی بر نقش سیاسی AE خانم ساندرز خاطر نشان میکند «یکی از ویژگیهای فوقالعادهی نقشی که نقاشی آمریکایی در جنگ سرد ایفا کرد این نیست که به بخشی از تجارت بدل شد. بلکه به جنبشی بدل شد که به عمد غیرسیاسی بودن خود را سیاسی کرد» ( ۲۷۵). سیا هنرمندان غیرسیاسی و هنر را به آزادی مرتبط کرد، که به خنثی کردن هنرمندان چپ اروپا منجر شد. البته خندهدار این بود که این غیرسیاسی بودن فقط برای مصرف علیه جناح چپ بود.
با این وصف سیا و سازمانهای فرهنگی آن قادر به شکل دادن عمیق دیدگاههای هنری پس از جنگ شدند. بسیاری از نویسندگان، شاعران، هنرمندان و موسیقیدانان معتبر استقلال خود را از سیاست اعلام کردند و گفتند که به «هنر برای هنر» اعتقاد دارند. واژهی هنرمند یا روشنفکر آزاد به عنوان کسی که هیچگونه وابستگی سیاسی ندارد به اوج خود رسید و تا امروز هم ادامه دارد.
خانم ساندرز گزارش مفصلی از ارتباطات بین سیا و هنرمندان و روشنفکران غربی ارائه داد، اما دلایل ساختاری الزام این فریب و کنترل بر مخالفان ناشناخته مانده است. بحث او عمیقاً در چهارچوب رقابت سیاسی و درگیری با کمونیسم شوروی طرح میشود و هیچگونه تلاش جدی برای اثرات جنگ سرد فرهنگی این سازمان در زمینه جنگ طبقاتی، انقلابات بومی جهان سوم و مبارزات مارکسیستهای مستقل جهان علیه تسلط اقتصادی امپریالیستی ایالات متحده وجود ندارد. این مسئله باعث میشود که ساندرز به طور انتخابی برخی از سرمایهگذاریهای سیا را به حساب دیگران بگذارد و برخی از عاملان را بر دیگری ترجیح دهد. علاوه بر آن، ساندرز به جای آنکه جنگ فرهنگی سیا را به عنوان بخشی از سیستم امپریالیستی بداند، تمایل دارد که به واکنش طبیعی خود انتقاد کند. پیروزی ناتوی فرهنگی بر اروپای شرقی و اتحاد شورویی سابق به سرعت این تصور را ایجاد میکند که جنگ فرهنگی اقدامی دفاعی بوده است.
سرچشمهی جنگ سرد فرهنگی ریشه در جنگ طبقاتی داشت. در اوایل سیا و عوامل آن در فدراسیون کار و کنگرهی سازمانهای صنعتی آمریکا (AFLCIO) ایروینگ براون و جی لاستون (کمونیستهای سابق) برای درهمشکستن اتحادیههای مبارز کارگری و شکستن اعتصابات، میلیونها دلار به بودجهی اتحادیههای سوسیال دموکرات کمک کردند (۹۴). بودجهی کنگره برای آزادی فرهنگی و روشنفکرانش توسط همان عوامل سیا که کانگسترهای مارسِی را برای درهمشکستن اعتصابات کارگران اسکلهها (باراندازان) استخدام کرده بودند، تامین شد.
پس از جنگ جهانی دوم با تضعیف جبههی راست قدیمی اروپای غربی (به خاطر پیوندهایش با فاشیستها و یک سیستم سرمایهداری ضعیف) سیا تشخیص داد که برای تضعیف اتحادیههای کارگری و روشنفکران ضد ناتو، آنها باید چپ دموکراتیکی را بیابند و یا «اختراع کنند» تا در جنگی ایدئولوژیک درگیر شود. بخش ویژهای در سیا برای دور زدن اعتراضات جناح راست کنگره آمریکا تشکیل شد. چپ دموکراتیک در اصل برای مبارزه با چپ رادیکال و تامین ایدئولوژیک هژمونی ایالات متحده در اروپا مورد استفاده قرار گرفت. اما ایدئولوگهای «چپ دمکرات» هیچگاه و در هیچ شرایطی برای شرکت در سیاستها و منافع استراتژیک ایالات متحده دعوت نشدند. وظیفهی آنها به زیر سئوال بردن یا درخواست کردن نبود؛ بلکه آنها باید در خدمت امپراتوری تحت نام «ارزشهای دموکراتیک غربی» باشند. فقط هنگامی که مخالفت گسترده با جنگ ویتنام در ایالات متحده و اروپا پدیدار شد و پوششهای سازمانی آنها از میان رفت، بسیاری از روشنفکران تحت حمایت و حقوقبگیر سیا از کشتی به پایین پریدند و انتقاد از سیاست خارجی ایالات متحده را شروع کردند.
بهطور مثال استفن اسپندر پس از گذراندن بیشتر دوران کاریاش در لیست حقوقی سیا به یکی از منتقدین آمریکا در ویتنام بدل شد. همچنانکه بعضی از سردبیران نشریه پارتیزان شروع به انتقاد کردند. همهی آنها ادعای بیگناهی داشتند. اما بسیار اندکاند کسانی که چنین رابطهی عاشقانهی طولانی و عمیقی را با بسیاری از ژورنالها و مجلات بدون داشتن هیچگونه آگاهی و اطلاع باور کنند.
دخالتهای سیا در زندگی فرهنگی ایالات متحده، اروپا و هر کجای دیگر پیامدهای دراز مدت بسیار مهمی ایجاد کرد. به بسیاری از روشنفکران اعتبار و جایزه داده شد و به جامعه معرفی شدند و دقیقاً به خاطر فعالیتهای مخفیانه ایدئولوژیکشان بودجهی تحقیقاتی توسط این آژانس دریافت کردند. برخی از بزرگترین نامهای فلسفه، اخلاق سیاسی، جامعهشناسی و هنر از کنفرانسها و مجلات با بودجهی سیا بازدید میکردند. بر اساس پارامترهای سیاسی ایجاد شده توسط سیا، اقدام به ایجاد معیارها و استانداردهای دیگری برای رشد نسل جوان کردند. پیروی از سیاستهای خط واشنگتن «حقیقت» و «برتری» نه شایستگی و یا مهارت، صندلیهای معتبر دانشگاهی، بنیادها و موزهها را تعیین میکند.
ایدهها و نظرات چپ دموکراتیک ضد استالینیست آمریکایی و اروپایی و اعلامیههای ایمان به ارزشهای دموکراتیک و آزادی، پوشش ایدئولوژیک قدرتمندی برای توجیه جنایات بیرحمانهی غرب بودند. در جنگ اخیر ناتو علیه یوگسلاوی نیز بار دیگر بسیاری از روشنفکران چپ در پاکسازی خونین دهها هزار نفر از صربها و قتل هزاران غیر نظامی بیگناه، با نیروهای غربی و ارتش آزادیبخش کوسوو (KLA) در یک صف قرار گرفتند. اگر ضد استالینیسم، افیون چپ دموکراتیک در طول جنگ سرد بود، مداخلهگرایی به نام حقوق بشر همان نقش افیونی را امروز بازی میکند و به همان گونه چپ دموکراتیک امروزی را فریب میدهد.
برای روشنفکران غیر سیاسی، دانشگاهیان و هنرمندانی که از مبارزات تودهای جدا شده بودند مبارزات فرهنگی سیا به الگوئی بدل شد که ارزش آنها را با فاصله گرفتن از طبقهی کارگر و نزدیکیشان به بنیادهای معتبر بالا میبرد. سیا نقش حرفهای موفقی را در پاسداری ایدئولوژیک ارائه داد که روشنفکرانی را که در مورد مبارزهی طبقاتی و امپریالیسم آمریکا مینوشتند، یعنی مقولات «ایدئولوژیک نه عینی» و یا چیزی در همین حدود را شامل نمیشدند.
تاثیر ماندگار و نفوذ کنگرهی آزادی فرهنگی سیا، دفاع ویژهی آنها از سیاستهای امپریالیستی ایالات متحده نبود. بلکه موفقیت آنها در تحمیل نسلی از روشنفکرانی بود که ایدههایشان مخالف طرح بحثهای پایدار دربارهی امپریالیسم آمریکا از تاثیرگذاری فرهنگی و سیاسی در کل رسانهها بود. مسئله این نیست که روشنفکران یا هنرمندان امروز ممکن است یا نیست که موضعی مترقی در مورد این یا آن موضوع بگیرند. مشکل اینجاست که اعتقاد گسترده در بین نویسندگان و هنرمندان این است که اگر بخواهند آثارشان در موسیقی، نقاشی و نوشتههای جدی مورد توجه شایستهی هنری قرار گیرد باید از محتوای سیاسی و اجتماعی و ضدامپریالیستی خالی باشد. پیروزی ماندگار سیاسی سیا این بود که روشنفکران را متقاعد کرد که وفاداری جدی و پایدار به جریان چپ، با هنر و دانش جدی ناسازگار است. امروزه در اپراها، تئاترها و گالریهای هنری و همچنین در جلسات حرفهای دانشگاهی، بنیادهای ارزشی جنگ سرد آشکار و برقرار است: چه کسی جرات میکند که دربارهی امپراتور سخن بگوید؟
جیمزز پتراس James petras نویسندهی سی و شش کتاب و صدها مقاله است. جدیدترین کتاب او The Left Strikes Back است.
WASP: white Anglo Saxon Protestants
MOMA : Museum of Modern Art
AE : Abstract Expressionist
قابل توجه سیاسی کاران دست چندم و عقب مانده حزب چپ ؟؟!!
و تو حدیث مفصل بخوان از این ……