جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

“بافت آزادی”؛ جایی که آلاینده‌های صوتی و شیمیایی جان را فرسوده می‌کنند

هوای سنگین از آلاینده‌ها در ریه‌ها پرمی‌شود، سر تلوتلو می‌خورد و چشم به سوزش می‌افتد. ساعت‌ها سرپا ایستادن، برای تنظیم ماشین‌آلات دردی تیز در پاشنه‌ پا می‌اندازد. اینها بعدها می‌شوند دردهای جسمی و روحی

به گزارش خبرنگار ایلنا، هوای سنگین از آلاینده‌ها در ریه‌ها پرمی‌شود، سر تلوتلو می‌خورد و چشم به سوزش می‌افتد. ساعت‌ها سرپا ایستادن، برای تنظیم ماشین‌آلات دردی تیز در پاشنه‌ پا می‌اندازد. اینها بعدها می‌شوند دردهای جسمی و روحی تک‌تکِ کارگران نساجی‌ها؛ شغلی کم درآمد و ‌بی‌چشم‌انداز. اینجا بی‌منت باید بایستید و کار کنید؛ در چنین محیطی برای احدی حلوا خیرات نمی‌کنند. با اینکه کارگران با هم رفیق هستند و دردِ مشترک دارند اما در ساعت کار زیر ابرِ متراکم آلودگی صوتی، فرصتی برای غُر شنیدن نیست. سرکارگر برای اینکه صدایش را به کارگران برساند، مجبور می‌شود حجم صدایش را بالا ببرد. فضا بسیار جدی است. 

خلاصه اینجا فقط کار است و کار؛ تا جایی که فرصت نمی‌کنید به آلاینده‌های صوتی و شیمیایی که جان را فرسوده می‌کنند و روان را آزار می‌دهند، توجه کنید. شاید فکر کنید که حداقل مزیت جان کندن سر خطوط کارخانه نساجی این است که با استفاده از مزایای قانون مشاغل سخت و زیان‌آور بازنشسته می‌شوید اما باور کنید از این خبرها نیست؛ چراکه «شورای عالی حفاظت فنی و بهداشت کار» که نمایندگان کارگران در کنار نمایندگان کارفرمایان، وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی و… در آن حضور دارند، از سال‌ها پیش برای خارج کردن مشاغل صنعت نساجی از ردیف مشاغل زیان‌آور، خیز برداشته‌اند و موفق شده‌اند یک به یک آنها را کنار بگذارند؛ بدون اینکه کارفرمایانِ نساجی‌ها را مکلف به کم کردن از شدت عوامل زیان‌آور کنند.

نوسازی بافت آزادی ضروری است 

«بافتِ آزادی» در سال‌های منتهی به انقلاب، در حاشیه تهران که امروز دیگر جزئی از این کلانشهر است، تاسیس شد. ماشین‌آلاتی که در این کارخانه ردیف شده‌اند و کارگران صبح را با آنها شب می‌کنند، به‌روزترین در زمان خودش هستند. آنها را از «آلمان غربی» وارد کرده بودند. هنوز با تعمیرات مدوام پاسخگوی نیاز مشتریانِ بافت آزادی هستند اما کم کم باید به فکر جایگزین کردن آنها بود؛ البته دستگاه‌های جدید هم راه خود را به کارخانه بازکرده‌اند اما تعدادشان در قیاس با قدیمی‌ها کم است.

برای کارگران اما تفاوتی نمی‌کند، آنها کار کردن با این دستگاه‌ها و تعمیر کردن آنها را «فوتِ آب» شده‌اند. درد آنها ماشین‌آلات بافت آزادی نیست؛ بلکه معیشت، سلامت و امنیت شغلی است؛ البته مانند کارگران هر شرکتِ دیگری. به همین دلایل است که می‌گوییم، قدم زدن در فضای وسیع بافت آزادی برای «یلدا» مبارک گفتن به کارگران، نه برای فلسفه وجودی این بلندترین شب سال، که برای رساندن آلام آنها فرصتی‌ست، مغتنم.

راهروهای بافت آزادی وسیع هستند و طی کردن آنها با پای پیاده دشوار؛ اما گذر از این راهروها و تصویر کردن شب یلداهایی که در این بیش از ۵۰ سال گذشته از پیش چشم رفته‌‌اند، بس شیرین. اگر فرصت می‌شد که کارگرانی را در تمام این سال‌ها پا در این راهروها گذاشته‌‌اند را یکجا جمع کرد، می‌شد پرسش‌های بی‌شماری را از آنها درباره آلام‌شان مطرح کرد و جواب شنید. 

قراردادهای یک به یک جای رسمی‌ها را می‌گیرند

جواب‌ها روشن می‌کنند که با وجود عدم تغییر قانون کار، بر محیطِ روابطِ کار ایران چه گذشته است اما برای تفحص نیاز به جمع کردن این همه تن رنجور نیست؛ هنوز هم معدودی کارگر رسمی در راهروهای بافت آزادی پیدا می‌کنید که آنچه رفته را دقیق می‌دانند. یکی از آنها را پیدا می‌کنم و این سوال را می‌پرسم. پاسخ می‌دهد: «بیست و چند سال پیش، برای اولین بار پا به این شرکت خوش‌نام گذاشتم. ۶ ماهی قرارداد موقت بودم. می‌خواستند آزمایش کنند و کارم را ببیند. این مدت که تمام شد، رسمی شدم. حالا به خاطر شرایطِ اقتصادیِ صنایع، دیگر کارگر رسمی نداریم. ما که بازنشسته شویم قراردادی‌ها جایمان را می‌گیرند و تا آینده نامعلوم قراردادی می‌مانند؛ جای تاسف است؛ اما برای آدم بیکار داشتند شغل مهم‌تر است. آن زمان که قراراد رسمی بستن با کارگر هنوز از مد نیفتاده بود، امنیت شغلی خود انگیزه می‌شد برای بهتر کار کردن و تلاش بیشتر برای پیشرفت. حالا اما کارگر با قرارداد موقت می‌سازد و تولیدکننده هم چشم‌اندازی از آینده کار ندارد.» 

کارگری که صحبت می‌کند در آستانه «بازنشستگی زودتر از موعد» به خاطر انجام بیش از ۲۰ سال کار در محیط زیان‌آور است. قوانین کار و تامین اجتماعی بازنشستگی در مشاغل سخت و زیان‌آور را به دو شرط ممکن می‌دانند: انجام ۲۰ سال بیمه‌پردازی به شکل متوالی یا ۲۵ سال بیمه‌پردازی به شکل متناوب. البته این بستگی به درست درج شدن عنوانِ شغلیِ کارگر در لیست بیمه دارد. تعداد فراوانی مانند همین کارگر قدیمی بافت آزادی در نساجی‌ها، معادن ذغال سنگ و… وجود دارند که کارفرمایان برای فرار از پرداخت مابه‌التفاوت ۴ درصدی حق بیمه‌ آنها؛ مبلغی که باید راسا پیش از بازنشستگی از سوی کارفرما به حساب سازمان تامین اجتماعی واریز شود؛ با عنوان شغلی‌ که درست عنوان نمی‌شود، بیمه رد می‌کنند. برای نمونه برخی کارفرمایان نساجی‌ها، رنگرز را در لیست بیمه نیروی تعمیراتی معرفی می‌کنند. این کارگر بافت آزادی هم مدتی به عنوان برقکار معرفی شده است برای همین تا به سپیدی مو در کارخانه عرق ریخته‌ است.

معیشت در تنگنای رکود تورمی 

یکی دیگر از آلام برشمرده، معیشت است. معیشت این روزها به غولِ بی‌شاخ و دُمی تبدیل شده است؛ چراکه سامانِ اقتصاد ایران از هم گسسته است. اگر ۱۰ سال پیش کارگر بافت آزادی با ۳۰۰ هزار و ۴۰۰ هزار تومان گذران عمر می‌کرد و دستمزد را بالای سرش می‌گذاشت، حالا به لطف «رکودِ تورمی» کمرشکن، با ۳ برابر دستمزد سال ۸۸ هم به سختی می‌تواند از پس این کار برآید.

کارگر دیگری از کارگران بافت آزادی در این مورد، گفت: «۱۰ سال پیش با ۵۰ هزار تومان یلدا را جمع می‌کردیم؛ حالا اما با کل دستمزدهایمان هم نمی‌توانیم. دیگر باید در یلدا، کمربندهایمان را محکم ببندیم تا خالی بودن جیب‌هایمان عیان نشود!

https://akhbar-rooz.com/?p=15955 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x