پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳

برای اسماعیل خویی – مرضیه شاه بزاز

از حصار خیالت
باغبان شب را عبور می دهم
خوشه در خوشه، بر لوحِ دفترت
ستاره می نشانی
آنگاه به تازیانه ی شرم
جان خفته به ردای سیاهش 
در طعنه ی آفتاب
 برهنه میکنی.

تو که از چشمه ها، خودِ دریا بودی
اینبار 
از بیدرکجای دلتنگی، به شوق دیدارِ وطن
چرا به رودها و دره ها، 
به آن دریای سیاه و ژرف پیوستی؟
تو که هرگز آواز دیگران را 
در قفسی، چه آهنین و چه زرین
نخوانده بودی
چرا به آواز شوم آن ملاح گوش سپردی؟
تو که شاد  و زنده دل
در آستانِ روشن دورودها نشسته بودی
چرا برای قایقران سایه ها
این بار دست تکان  دادی؟ 

این بار بار دیگری بود 
از تپش قلب کبوتری در سینه ات
چه بیتابانه
کفترهایت را
بلند و دور از دسترس
بر فراز برج سیاه
پرواز دادی

چه بی خاموش!

آتلانتا،‌ ماه مه۲۰۲۱

https://akhbar-rooz.com/?p=114670 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x