شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

بر گونه های خیس شب – مرضیه شاه بزاز

“بیاد خسرو لطفی”

نه آنجا که دلدادگی، بزیر چراغ برق

بی خانمان، سر در شانه فرو برده، می لرزد

نه در آغوشِ بازِ بی رویایی

که فردا بسته می گردد              

نه بر افق تنگ                              

که دریا را، به جلوه ای در بن بست، می کشاند

نه در آن علفزار

که بزیر کاه، آب می اندوزد            

نه در آن آتشدان  

که شعله از رنج دیگران نمی گیرد، با هیزمشان نمی سوزد  

نه در بلور نازکِ سوگندی

که یقین، هرگز نمی پاید

نه بر برجِ باوری  

که با باوری نو، ناچار، فرو می ریزد.

.

.

بر برهوتِ شبِ بی باور

بیادت

باز بر گردنِ باوری می آویزم

چون سماجت ریشه در جستجوی آب!

.

.

قاضی کهنسال

جامه اش بیرنگ، تنش در تب، نگاهش بی مهر و سرزنش آمیز 

ساقیِ خون است

حکم بر داد نمی راند. 

.

.

مجالی نبود و باغچه کوچک                     

و تو پای از سر نشناخته، در شتاب

تنها بر یک گل خانه کردی

پس بیادت

در بیکران،‌ از گلی بر گلی می پرم

شهد در شهد می درآمیزم

در باغِ دلگیر

یاد تو

از کندویی سرشار می چکد 

خواب یا رویا

جنون، جامه از تنِ شکیبایی برمی دَرَد 

جویباران،

گونه های سراب را خیس می کنند

و برقِ چشمهایت،

شب سوگوار را به هلهله می آرد.

آتلانتا، هشتم مارس ۲۰۲۱

divanpress.com

https://akhbar-rooz.com/?p=106645 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
شهین
شهین
3 سال قبل

یادش گرامی و جاودان باد!

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x