پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

به بیژن سلام کن – خسرو باقرپور


 
گوزنِ وحشی ی زخمی می موید در من
ستاره و جنگل و نسترن های قدیم
در شعرم دود می شوند
خنجرِ گمشده در زنگارِ خون و خرافه پوسیده ست
ای چشمِ میشی ی محزون!
نگاه کن
به بیژن سلام کن!
قطارِ مجنون از ایستگاه گُذر کرد
و واپسین آهِ داغِ آهویِ تیر خورده
صدایِ این چکاوکِ خوشخوان را لرزاند.

کوه هایِ خاموش
برهوتِ جنگل ها
فصولِ بی عشقی
شانه هایِ تکیده
دست هایِ زخمی ی کار
و کودکانِ پیر
در سرسامِ سرعتِ این قطار می گذرند
من و ایستگاه و رویا در هم می پیچیم
و رفقایِ فربه و تاریخنویسانِ پیروز
به قهقاه می خندند.

و من دل به صدایِ زخمی ی این گیتار نوازِ محزون سپرده ام:
” عاشق ستاره است
جامانده بر زمینِ
با دسته ای از پونه و آویشن
دنبالِ تو می گردد.”

خرداد ۱٣۹٣ – اِسِن

* تصویر متن: تابلو “اسیر” کار بیژن جزنی. (زندان قم ۱۳۴۹)

https://akhbar-rooz.com/?p=33781 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x