جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

به یاد روحی جانم که رفت – هاشم موسوی

گویی نسیم بود

آرام از کنارمان گذشت

کاروان شعر بود، که می‌خواند و مى‌رفت

و بازیگر زندگى

در تئاتر مبارزه، کار و تلاش

مى‌افتاد و برمی‌خاست،

استوارتر از همیشه

گلویش فریاد کانون بود، درشب‌هاى شعر

عشقى و فروغ،  خسرو و…

خورشیدى.

به یاد روحى جانم که رفت

روحى خالقى  در سال ۱۳۳۴ در شهر ادب و شعر، بندر گز، به دنیا آمد. از نوجوانى عاشق  شعر، و راهى کوچه باغ‌هاى شاملو، اخوان، نیما و فروغ شد. اشعارش به تدریج بوى درد و رنج مردم گرفت و در تئاتر نیز این جلوه را به نمایش مى‌گذاشت. اوج هنرش را در نمایشنامه‌ی کوراوغلى صمد، هدیه کرد و مورد تشویق بسیار بزرگانى چون نصیریان قرار گرفت.

در سال ۶۵ دستگیر و مدتى زندانى شد. جدائی از تئاتر و شکست در راهى که می‌رفت، اورا به اعتیاد کشاند، اما به زودى به خود آمد و اینبار در راه مبارزه با اعتیاد گام نهاد و از فعال‌ترین اعضای NA (انجمن معتادان گمنام) بود و در این راه، هزاران جوان را به زندگى باز گرداند.

روحى که درد مردم و جامعه داشت، تا آخر عمر به آرمانش وفادار بود و یک کمونیست باقى ماند و در آن راه هرچه توان داشت گذاشت.

گلویم می‌گیرد و سینه‌ام سخت مى‌شود.

حیف، یاران چه می‌روند

با آنهمه فروتنى

دیروز، نسیم وروحى، نوید و تیفور، وحالا جانلو

چه خالى مى‌شویم ما

اما نه

در آن‌سوى خیابان

دبستان تعطیل مى‌شود

در باز مى‌شود و کودکان،

پر شور مى‌دوند

با شاخه گلى در دست

و لبخندى

جانم جوانه مى‌زند از نو.

https://akhbar-rooz.com/?p=47298 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x