چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

به یاد شاعر، عباس صفاری – یوسف صدیق

برگی از شاخه جدا شد

و بدرودی درودی را بلعید.

تو  پلک هایت را بستی

و واژه ها هر یک

در گوشه ای به گریه نشستند.

آه شاعر !

فردا که به اکنون بازگردی

دوباره کدام سنگ

نگاهش بر تو خواهد افتاد؟

…….

اواسط دهه ی هفتاد چندباری عباس صفاری را در  جلسات ادبی دفترهای شنبه که در لس انجلس برگزار می شد، دیده بودم. مردی آرام و متین. در آن جلسات شماری از دوستان شاعر و نویسنده از جمله پرتو نوری علا، مجید نفیسی و زنده یاد منصور خاکسار شرکت می کردند. گردهم آیی کوچک و دلپذیری برای خواندن شعر و داستان کوتاه که اغلب در محل سکونت بچه های ساکن لس انجلس برگزار می شد. آخرین بار صفاری را در فرودگاه لس انجلس دیدم . هرکدام از ما به استقبال خواهرهامان آمده بودیم. پس از سال ها در فرصتی یکی دو ساعته از شعر ایران حرف زدیم. آن روز  وی تاکید ویژه ای بر شعر جاودان یاد محمد علی سپانلو داشت. ارادتی مشترک به شاعری صاحب سبک. حالا کرونا شاعر صاحب سبک دیگری را از جامعه ی ادبی ایران گرفته است. یاد عباس صفاری نازنین گرامی باد. هم او که نوشته بود :

از میان میلیون ها سنگ همرنگ

فقط سنگی که نگاه ما بر آن می افتد زیبا می شود.

(۲)

شب بهاری

و زمزمه ای از سنگی

در گورستانی متروک.

می گوید: آرام تر ،

همه می شنوند !

من اما نمی توانم.

زیر باران

‌همیشه دست اش را

در دستم حس می کنم.

(۳)

بوته های تمشک…

از کنار سپیدرود می گذرم

هفده ساله ام

و از غربت شاعر میانسالی

که در من خواهد زیست، بی خبرم.

.

زمستان ۱۳۹۹

https://akhbar-rooz.com/?p=102799 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x