جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

بیگانگان تنها بدنبال منافع خودشان هستند؛ نفوذ و قدرتِ اوختاپوسی بنام “اِی پَک” – امیرحسین لادن

لابی و لابیگری، حرکتی است برای پیشبرد اهداف یک سازمان یا گروه ویژه در جامعه؛ مانند لابی شرکت های نفتی؛ لابی کارخانه های داروسازی؛ لابی  محیط زیست؛ و لابی اقلیت های مذهبی و شهروندی؛ و یا حفظ منافع یک کشور خارجی در آمریکا. هر کشوری می تواند بوسیله ی یک گروه و یا شخصیت هائی که رسمن به عنوان لابی آن کشور ثبت شده اند، در مسیر پیشبرد منافع کشورش، تلاش کند. لابی ها سعی میکنند با تبلیغ، هدیه، و ارائه ی برنامه های شان، نظر نمایندگان کنگره را برای پشتیبانی و کسب رأی آنان در اجرای اهداف لابی جلب نمایند و یا وزارتخانه های مربوط را در مسیر کار خودشان قرار دهند.

لابی و لابیگری، که گروه های فشار نیز نامیده میشوند، در سیستم سیاسی آمریکا قانونی و امری عادی و جا افتاده است، و رواج و رونق دارد. یکی از موفق ترین، با نفوذترین، قدرتمند ترین و غیرعادی ترین لابی ها در آمریکا، لابی اسرائیلی آمریکائی (اِی پَک) می باشد. این لابی تافتۀ جدا بافته ای است.

دواستاد و پژوهشگر برجسته و معتبرِ حقوق سیاسی در آمریکا؛ یکی از دانشگاه شیکاگو و دیگری از هاروارد، کتابی بسیار مستند بنام “لابی اسرائیل” منتشر کردند. این دو پژوهشگر، حقایقی را بازگو کرده اند که لابی اسرائیل نه تنها نمی خواست هرگز مطرح گردد، بل که سالها از افشاء شدن آن مطالب، با تمام قدرت جلوگیری کرده بود. این دو نگارنده ی یهودی آمریکائیِ با نوشتن این کتاب، مورد غضب لابی قرار گرفتند و سیلِ توهین ها و تهمت ها به سوی شان سرازیر گردید. 

کتاب “لابی اسرائیل”، کمک های گستردۀ نظامیِ، کمک های نجومی مالی، و پشتیبانیِ یکطرفه ی دیپلماتیک آمریکا از اسرائیل را زیر پرسش برده است. می نویسد: این رابطه ی یکطرفه از نظر سوق الجیشی (استراتژی) و یا معنوی قابل توجیه نیست، بل که مدیون قدرت لابی اسرائیل، و همبستگی شخصیت ها و گروه هائی است که دنبال اعمال نفوذ در سیاست خارجی آمریکا، به نفع اسرائیل هستند. این در حالی است که خواستشان پشتیبانی بی چون و چرای آمریکا از سیاست های اسرائیل می باشد. این رابطه، برای امنیت و موقعیت آمریکا در منطقه خطرناک می باشد.

اِی پَک، طی نیم قرن گذشته، با برنامه ریزی هدفمند، پشت کار و تمرکزِ لیزِری، توانسته در تمام وزارتخانه ها، دستگاه های دولتی، تشکیلات نظامی، سازمان های اطلاعاتی، و مؤسسات خصویی آمریکا، اوختاپوس وار، رخنه و نفوذ کند. همچنین کنگره و کاخ سفید؛ وسائل ارتباط جمعی و هالیوود؛ سیستم بانکداری و بورس، همه در کنترل و یا زیر نفوذ آنان می باشند. بنظر باور نکردنی است ولی “مهره های لابی” که در کنگره ی آمریکا برای نمایندگان مجلس و سناتورها کار میکنند، مسئول نوشتن لایحه های سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه و اسرائیل هستند!؟ همانطور که حدس میزنید، این لایحه ها خواست های اسرائیل را برآورده، و نیازهایش را تظمین می کنند.

اِی پَک، اطلاعات لازم و مربوط را از “اطاق های فکر” که در آمریکا بصورت گسترده بر پا کرده می گیرد؛ دولت اسرائیل، وزارت دفاع و ضد اطلاعات آنکشور (شین بِت)، تغییرات مورد نظرشان را میدهند. سپس بوسیله ی وسائل ارتباط جمعی که در کنترل و زیر نفوذ و در خدمت اسرائیل می باشند، آنرا در اذهان مردم جا می اندازند و در جامعه ی آمریکا جاسازی می کنند. سیاست آمریکا در رابطه با فلسطین و مناطق اشغالی، فاجعه جنگ با عراق، تجزیه ی دردناک سوریه و سیاست خصمانه ی آمریکا با ایران، در این مدار قرار دارند.   

لابی اسرائیل و دانشگاه های آمریکا

نفوذ لابی اسرائیل در سیستم آموزشی آمریکا به ویژه دانشگاه ها، بقدری گسترده است که قادرند در همه ی مسائل دخالت داشته باشند. اِی پَک از اواخر دهه ی ۱۹۷۰ سرمایه گذاری خود را در دانشگاه های آمریکا سه برابر کرد. سپس در نحوه استخدام استادان، تعیین نوع دروس و کتاب های درسی، دخالت و نظارت می کرد. دخالت و نفوذ لابی، تنها در استخدام استادان و استفاده از کتاب های دانشگاه خلاصه نمی شود، بل که از چاپ و انتشار کتاب هائی که برای اسرائیل هورا نمی کشند تلاش می کند، جلوگیری نماید.

در سال ۱۹۹۸ یک سازمان قدرتمند یهودی (اِ دی اِل) با چاپخانه ای که قرار بود کتاب “یک ملت تحت محاکمه”، نوشته ی نرمن فینکِلستین، استاد حقوق سیاسی دانشگاه دیپال در شیکاگو، را منتشر کند، تماس گرفت و تلاش کرد که از نشر آن جلوگیری نماید. نرمن که حقایق را فاش می کرد، تبدیل شده بود به یک “هدف” برای حذف. عوامل و پشتیبانان لابی، در دانشگاه و در جلسات سخنرانی و سمینارها، او را مورد اعتراض و فحاشی قرار می دادند.

بار دیگر در سال ۲۰۰۳، وکلای آلن دِرشوویتز (از ماله کش های اسرائیل) تلاش کردند جلوی انتشار کتاب “جسارت” نوشته نرمن فینکلستین را بگیرند. قدرت و نفوذ لابی اسرائیل و یارانش بالاخره به نتیجه رسید و دانشگاه دیپال، تحت فشار پیوسته و تهدیدهای لابی، در سال ۲۰۰۷ برای خلاص شدن از این معرکه، با یک گفتگوی پس پرده، رابطه اش را با پروفسور فینکِلستین قطع کرد و او مجبور به ترک دانشگاه گردید. سال بعد نیز، اسرائیل، او را ده سال ممنوع الورود اعلام کرد.

نرمن فینکلستین، پژوهشگر حقوق سیاسی و نویسنده، یک یهودی آمریکائی است که بیش از ۴۰ تن از اقوامش در اردوگاه های مرگ در آلمان، از بین رفتند. پدر و مادرش هر دو جزو کسانی بودند که از این اردوگاهها، نجات پیدا کرده به آمریکا مهاجرت نموده بودند. دلیل اینکه فینکلستین مورد حمله ی پیوسته ی لابی اسرائیل و یارانش بود، اینستکه حقایق را فاش می کرد و واقعیت ها را در مورد کارهای نادرست و غیرانسانی اسرائیل به نمایش می گذاشت.  

کالج ها و دانشگاه های آمریکا اکثراً یا مستقیماً (مدیریت، تدریس و پشتیبانی مالی) زیر نفوذ اِی پَک هستند و یا با تهدید و سرو صدایِ طرفداران لابی، وادار به اجرای خواست های لابی میشوند. ماجرای زیر می تواند روشنگر باشد: دزموند توتو یکی از رهبران آفریقای جنوبی که سالها برای احقاق حقوق شهروندی سیاهپوستان کشورش مبارزه کرده و برندۀ جایزۀ نوبل شده بود، از طرف دانشگاهی در آمریکا برای سخنرانی در مورد صلح دعوت گردید. لابی اِ پک، دانشگاه را وادار کرد که دعوتش را پس بگیرد زیرا دزموند توتو از رفتار غیر انسانی اسرائیل با فلسطینی ها اظهار نگرانی کرده بود و گفته بود که این رفتار، در دراز مدت برای امنیت اسرائیل مفید نخواهد بود.

لابی اسرائیل و انتخابات در آمریکا

لابی اسرائیل در انتخابات آمریکا با استفاده از پنجاه سال تجربه، صد ها میلیون دلار بودجه، و کنترل ونفوذ گسترده اش در وسائل ارتباط جمعی؛ کاندیدهائی را که با خواست های لابی موافق باشند و برنامه هایشان برای اسرائیل موردِ تأئید لابی باشد، حمایت می کند؛ و کاندیدهای دیگر را می کوبد و با شایعه پراکنی های ساختگی و تهمت، مورد حمله قرار می دهد تا اذهان عمومی را نسبت به آنان مسموم سازد.  (1)

این دو نگارنده، قدرت، اِی پَک را به نمایش می گذارند و با شفافیت بی نطیری پرده از نفوذش در رابطه با سیاست آمریکا با اسرائیل، بر می دارند. یک ئمونه از این قدرت، شرکت سه کاندید ریاست جمهوری آمریکا: سناتور مک کین ، سناتور کلینتون و سناتور اوباما در سال ۲۰۰۸ ، در جلسه ی سالانه ی لابی اسرائیل بود. می نویسند: چرا این کاندیدها که در تمام مواردِ سیاست داخلی و خارجی، با هم اختلاف دارند و دیدهایشان متفاوت و حتی مخالف یکدیگر است؛ در مورد اسرائیل، نه تنها اختلافی ندارند، بل که رقابت می کنند که کدامیک بیشتر طرفدار اسرائیل و در خدمت اسرائیل هستند!؟ 

شانس انتخاب اشخاصی که باسیاست اسرائیل و صیهونیست ها موافق نباشند درانتخابات آمریکا، بسیار ناچیز می باشد. تازه چنانچه شخصی انتخاب شود و با خواسته های این لابی، حتی یکبار موافقت نکند و طبق نظرشان رأی ندهد، در انتخابات بعدی او را شکست خواهند داد.

پال فیندلی، نمایندۀ سابقِ کنگره از ایالت ایلی نوی که مانند بقیه، همواره خواست ها ی لابی اسرائیل را مدّ نظر داشت و رأی موافق داده بود؛ پس از یکسری مسافرت به کشورهای خاورمیانه برای نجات یکی از شهروندان ایالت ایلی نوی که در یمن گرفتار شده بود؛ با اوضاع سیاسی منطقه آشنا می شود، برای ثبات و صلح در خاورمیانه، پیشنهاد میکند که آمریکا یاسر عرفات را نیز در مذاکرات شرکت دهد. پال فیندلی با این پیشنهاد مورد غضب لابی قرار گرفت.

لابی اسرائیل با صرف میلیون ها دلار و استفاده ی بسیار گسترده از وسائل ارتباط جمعی کمپینی عظیم بر علیه فیندلی براه انداخت. هر نوع پشتیبانی از فیندلی را با تهمت و تهدید و آشوب پاسخ داد. لابی، با استفاده از نفوذش در وسائل ارتباط جمعی، بهترین نمایندگان ایالت ایلی نوی در کنگره را شکست داد. این تنها آقای فیندلی نیود که مورد غضب واقع شد و شکست خورد؛ سناتور چارلز پرسی، سناتوراَدلائی استیونسون، سناتور ویلیام فولبرایت، نماینده کنگره پال مک لاسکی، ژورنالیست روابط خارجی آمریکا خانم جورجی اَن گی یر، جورج بال معاون وزیر امور خارجه و کاندید وزارت امور خارجه از طرف کارتر، جیمز اِنِس افسر نیروی دریائی در کشتی “یو اِس اِس لیبرتی” که حمله ی نیروهای اسرائیلی، به کشتی را فاش کرد، پروفسور مریّام وورد، فیلیپ کلاتزنیک یک رهبر کلیمی آمریکائی،  پروفسور فرانسیس سایر (هاروارد) و پروفسور شیلا اِسکوویل، تعدادی از شخصیت هائی هستند که مورد غضب لابی اسرائیل قرار گرفتند و صدها تهمت و افترا نسیب خود و حتی خانواده شان شد.  (2)           

لابی و نابودی عراق

نابودی عراق، بخشی از مقاله ای است که نزدیک به چهار سال پیش منتشر کردم:

توطئه برای جنگ آمریکا با عراق، بوسیله سه تن از محافظه کاران تند رو و جنگ طلب طرفدار اسرائیل: ریچارد پِرل، داگلاس فایت، و دیوید وُرسمِر، در “انستیتو اورشلیم برای مطالعات استراتژِیک” که یک مؤسسه محافظه کارِ تندروی اسرائیلی است، برنامه ریزی شد. هدف این برنامه، آزاد گذاشتن دست اسرائیل در تعیین سرنوشت مناطق اشغالی فلسطین، و پیاده کردن طرح “اسرائیل بزرگ” (گسترش سرزمین اسرائیل) بود. برای پیاده کردن این برنامه “پروژه ی قرن جدید آمریکا” شکل گرفت. (۳)

“پروژه قرن جدید آمریکا”، در سال ۱۹۹۷ بوسیله محافظه کاران تند رو و جنگ طلب (عضو یا مربوط به لابی اسرائیل)، بوجود آمد. پایه گذاران: دیک چینی و رابرت کی گان؛ رئیس کمیته: ویلیام کریستال؛ هیئت مدیره: رابرت کی گان، بروس جاکسون، و جان بولتن. هدف ظاهری و ساختگی این سازمان: قدرت برتر و جهانی آمریکا، بهترین و تنها وسیله برای صلح می باشد. هدف پنهانی: نابودی عراق بوسیله ی آمریکا.

این پروژه، با نوشتن دو نامه سر گشاده به بیل کلینتون رئیس جمهور وقت آمریکا، عملیات مبارزاتی خود را برای سرنگونی صدام آغاز کرد. نامه نخست در ۲۶ ژانویه و نامه دوم در ۱۹ فوریه ۱۹۹۸ ، رسمن خواستار سرنگونی صدام و تغییر رژیم در عراق بودند. اعضای پروژه و یارانشان در لابی اسرائیل، با تلاش پیوسته و بدون وقفه میخواستند کنگره آمریکا را وادار نمایند که “لایحه آزادی عراق” را تصویب نماید. متن این لایحه چنین بود: “سیاست آمریکا بر این اساس خواهد بود که از تلاش برای سرنگونی صدام پشتیبانی خواهد کرد.” (۴)

توطئه چینان برنامه، در انستیتو اورشلیم: : ریچارد پِرل، داگلاس فایت، و دیوید وُرسمِر، با معجزه ی لابی اسرائیل، سه تن از مشاوران شورای امنیتِ دولت بوش-چینی شدند. روباه، مسئول نگهبانی از مرغدانی! دانالد رامزفلد، وزیر دفاع آمریکا، در سال ۲۰۰۰ داگلاس فایت را به معاونت وزارت دفاع استخدام کرد. داگلاس فایت طبق تعلیماتی که در اسرائیل دیده بود، برای رقابت و مقابله با سازمان سیا، “اداره برنامه های ویژه” را در وزارت دفاع بوجود آورد. هدف اصلی این اداره، جمع آوری اطلاعاتی بود که دشمنیِ عراق با آمریکا را ثابت کند. “اداره برنامه های ویژه”، دو منبع اطلاعاتی داشت: کنگره ملی عراق (احمد شَلَبی، آپوزیسیون ساختگی و وابسته)، و دوم، موساد و اداره دوم نیروهای مسلح اسرائیل. 

داگلاس فایت، معاون وزارت دفاع آمریکا و مشاورِ عالی رتبه وزیر دفاع؛ یک صیهونیست جنگ طلب بی لگام است. او در سال ۱۹۸۲ زیر اتهام جاسوسی برای اسرائیل از شورای امنیت آمریکا رانده شد. سال های ۱۹۸۲ تا ۲۰۰۰ یعنی هجده سال در اسرائیل تحت تعلیم موساد و اداره دوم (ضد اطلاعات) بود. در اسرائیل، به او تفهیم کرده بودند که سازمان سیا  مورد اعتماد آنان نیست و باید مستقل وارد عمل شد. 

لابی توانست، اعضایش را در تمام پست های کلیدی دولت بوش جاسازی کند. زمانیکه پال فلفوویتس به معاونت وزارت دفاع آمریکا انتخاب شد، نشریه اورشلیم پست نوشت: “صیهونیست ها و محافظه کاران طرفدار اسرائیل از شادی، روی پای خودشان بند نیستند”! داگلاس فایت، مشاورِ عالی رتبه وزیر دفاع شد، و ریچارد پِرل، رئیس “شورای سیاست دفاعی آمریکا” گردید. همه چیز آماده و در جاهای تعیین شده خود قرار داشت، زمان پیاده کردن توطئه فرارسیده بود. (۵)

برای شروع، دو منبع اطلاعاتی “اداره برنامه های ویژه” که ساخته و پرداخته ی موساد بود، با ارائه اطلاعات ساختگی و دروغ پردازی ادعا کرد که عراق نه تنها دارای تسلیحات اتمی و شیمیائی است، بل که با القاعده همکاری دارد. اداره برنامه های ویژه، این اطلاعات ساختگی را، تحویل وسائل ارتباط جمعی تحت کنترل یهودیان در آمریکا می گذاشت، و آنها نیز هر روز با بوق و کرنا در سراسر کشور پخش می کردند. (۶)

ریچارد پِرل، رئیس “شورای سیاست دفاعی آمریکا” که مرشدِ نئو کنسرواتیوها (محافظه کاران افراطی) در ایالات متحده می باشد؛ یکی از سران برجسته ی”مؤسسه اینترپرایز آمریکا” و همچنین چند سازمان و مؤسسه صیهونیستی دیگر است. مهمترین مسئولیت ریچارد پِرل در دولت بوش – چینی این بود که، اشخاصی به مقام های کلیدی دست بیابند که کاملن موافق خواست های اسرائیل باشند.  پِرل برای اعتبار بخشیدن به هدف تندروها، یعنی جنگ با عراق، احمد شلبی را به مقامات آمریکا معرفی کرد. و با صحنه سازی، توانست برای شلبی اعتباری دست و پا کند، و حتی او را در حد رهبر بزرگ آپوزیسیون عراق ارتقاء دهد. امروز، مشت احمد شلبی باز شده و چهره ی اصلی اش که یک شارلاتانِ وابسته، خود محور و دروغ پرداز است، آشکار گردیده؛ شلبی در نابودی عراق، نقش بزرگی را ایفا کرد.

شاهکار اسرائیل

اینکه اسرائیل بخاطر دستیابی به اهدافش، آمریکا را در چاله ی جنگ با عراق انداخت کافی نبود؛ بل که برای اجرای کامل برنامه هایش، با “نابودیِ عمدی ارتش عراق”، دست آمریکا را در حنا گذاشت!؟ داستان از اینقرار است که اسرائیل موفق شد که یکی از مهره های خود، پال بِرمر، را از طرف دولت بوش – چینی، حاکم موقت عراق کند. پال بِرمر نیز بدون اجازه ی دولت آمریکا، بدون مشورت با فرماندهان ارتش، و بدون آگاهی سازمان های اطلاعاتی؛ فرمان شماره ۲ (انحلا ارتش) را صادر کرد. انحلال ارتش عراق، مهمترین خواست اسرائیل، و سپس احمد شلبی، وردست نئوکانها، بود. (۷)

پال بِرمر می نویسد: “با پال فلفوویتس و سپس با داگلاس فایت راجع به اهداف اساسی مان مشورت کردم. فایت گفت که سازمان اطلاعات، و ارتش عراق را باید از میان برداشت. من گفتم که ما ارتش مان را به آنطرف دنیا نفرستادیم که یک دیکتاتور را از میان برداریم که دیکتاتورِ دیگری بتواند بجای او بنشند. بنابراین جمعه ۲۳ ماه می ۲۰۰۳ من فرمان شماره ۲ “انحلال ارتش، وزارت دفاع و سازمان اطلاعات” را امضا کردم.” (۸) 

انحلال ارتش عراق، شُک عظیم و ضربه ی جبران ناپذیری برای آمریکا بود. حتی جرج بوش با شنیدن این خبر، جا خورد و واماند!؟ ژنرال پیتر پیس، معاون کل ستاد، با تعجب گفت که فرماندهان کل ستاد از وجود چنین برنامه ای کاملن بی اطلاع بودند! ژنرال ابی زید و ژنرال مک کِنون، فرماندهان ارتش آمریکا در عراق، از این حرکت ناگهانی و خارج از دستور بشدت ناراحت و نگران عواقب شوم آن بودند. زیرا ۳۰۰,۰۰۰ نظامی عراق، بجای شرکت در برقراری امنیت و دوباره سازی میهنشان، تبدیل به دشمنان دوره دیده و مسلحی شدند برای یاغی گری، مبارزه با ارتش آمریکا و ادامه ی جنگ و نابودی.  کالین پاوِل (وزیر امور خارجه) و کاندالیسا رایس (رئیس شورای امنیت) و حتی کاخ سفید، همه در مقابل یک عمل انجام شده قرار گرفته بودند.

تمام خواست های اسرائیل در مورد نابودی عراق، در هم شکستن و فروپاشی ارتش، و کشتن صدام انجام شد؛ بدون کوچکترین هزینه ای برای اسرائیلی! آمریکا با دادن ۴,۴۹۷ کشته و ۳۲,۰۲۱ زخمی و بیش از ۳۲۰,۰۰۰ بیمار روانی و ۲,۱۷۰,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰ دلار خسارت، هنوز درگیر و گرفتار مشکلاتِ ناشی از این حرکت می باشد.

با در نظر گرفتن آمارهای بالا، تکلیف عراق که مشخص است! ۱,۴۵۵,۵۹۰ کشته و مجروح، در حدود ۳,۲۵۰,۰۰۰ بی خانمان، ۲,۴۵۰,۰۰۰ آواره، و نابودی تمام سرمایه گذاریهای ۲۵ سال گذشته عراق، و چپاول ثروتهای ملی آنکشور! جز جسدی بی جان چیزی از عراق باقی نماند و تبدیل شده به ویرانه ای نا امن و درگیر یاغی گری و نفوذ بیگانگان.

باید بیآموزیم که بیگانگان، تنها بدنبال منافع خودشان می باشند. باید بیآموزیم که عوامل بیگانه و وابسته (شلبی ها) در ضمنی که می توانند باعث تعویض مهره ها شوند، ولی نتیجه سرسپردگی، درماندگی مردم و سروری بیگانگان است. تأمین حقوق ملت در برپائی یک حکومت مستقل و ملی است.

امیرحسین لادن

مهرماه ۱۳۹۸

[email protected]

(۱) The Israel Lobby and U.S. Foreign Policy   John Mearsheimer and Stephen Walt   

(۲) They Dare To Speak   Paul Findley

(۳) A Pretext for War, James Bamford

(۴) Iraq Liberation Act of 1988 

(۵) The Israel Lobby 

(۶) Freedom Next Time, John Pilger

(۷) کبرای دوم – داستان تسخیر و اشغال عراق، مایکل گوردن

(۸) My Year in Iraq, Paul Bremer 

https://akhbar-rooz.com/?p=5522 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آرمان شیرازی
آرمان شیرازی
4 سال قبل

هم میهن گرامی, آقای امیرحسین لادن, درود و سپاس بر شما!
بگمان من جای این نوشتار بسیار آگاهی رسان و ارزشمند در ستون اصلی اخبار روز بود برای آنکه بسیاری آنرا بخوانند. آگاهی به این مطالب نیروهای سیاسی را در نگرگاه بهتری قرار میدهد تا (اگر اتحاد ملی میانشان پدید آید) بتوانند هشیارانه با دسیسه های امپریالیسم و پادوهایش مبارزه کنند.
شوربختانه پاره ای از “چپ” ها دل به سودای “دمکراسی” غربی بسته اند و از دیدگاه علمی-سوسیالیستی فاصله گرفته اند. تلاشهایی از ایندست میتوانند از یکسو نیروها را از هرزروی بازداشته و از سوی دیگر در آموزش جوانان مبارز کشورمان سودمند و کارساز باشند.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x