پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

تنبور و تابوت – خسرو باقرپور

 
 ترانه ای از تنبور تنت را
در تابوتِ تنم ریختی
آن گاه…
دیدی:
جهان در موسیقی ی شورانگیزی زنده شد
زنده شدم!
عاشق شدم،
بودم یعنی!
چشم گشودم،
لبخنده ات چنان بی قرارم کرد،
که مُردم!
قلبم تپید
و خونم چکید
بوته ای نسترن شدم
در انتهای نُت های باغ،
پرنده ای شدم
و جان دادم به بیست و نه پرنده ی دیگر
با بالهایی به رنگ خاکستر
و منقاری به سرخی آتش
آوازهایمان دودند!
می چرخیم و می پریم
گِردِ آبشارِ گیسویت
بلورِ شانه ات
نسیمِ آوازت
و خورشیدِ خنده ات
چشمِ جهان از خنده های تو روشن است.

https://akhbar-rooz.com/?p=33843 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x