روز شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ از ساعات اولیۀ صبح هزاران نفر از هواداران و وابستگان جنبش فدایی در زمین چمن دانشگاه تهران در یک گردهمایی حضور یافته و سپس به سمت شرق تهران به راه افتادند. این مراسم (به مناسبت بزرگداشت رخداد سیاهکل) قرار بود در روز پنجشنبه ۱۹بهمن برگزار شود ولی به دلیل تداخل با راهپیمایی حمایت از نخست وزیری مهندس مهدی بازرگان به روز شنبه منتقل شده بود. این تظاهرات اولین حضور مستقل نیروهای هوادار سازمان چریک های فدایی خلق ایران [۱] در جریان راهپیماییهای روزهای انقلاب محسوب میشد. حضوری که از نخستین ماههای سال ۱۳۵۷ شروع شده بودو هرچه به روزهای پایانی انقلاب نزدیک و نزدیکتر میشد پررنگتر و نام و نشانی مستقلتر مییافت و همین اوجگیریِ صف مستقل چپ به حساسیت جناح مذهبی که رهبرانشان هدایت رخدادهای سیاسی روز را بر عهده گرفته بودند بیش از پیش دامن میزد، به طوری که در تظاهراتِ عمومی همچون روزهای تاسوعا و عاشورا در تبریز و راهپیمایی اربعین در تهران وجود صف مستقل این طیف با شعارهای صنفی و سیاسی و عکسهای جان باختگانشان از قبیل خسرو گلسرخی، کرامت دانشیان، صمد بهرنگی و… را برنتافتند و به آنها حملهور شدند. به جز صحنه تظاهرات، هجوم به میز کتاب و نمایشگاههای عکس و نشریاتی که برگزاری آنها در دانشگاهها و مدارس در گذر روزهای انقلاب متداول شده بود هر روز فزونی میگرفت. وسعت یافتن برخوردهای خشونتآمیز موجب شد تا سازمان در نخستین نامه سرگشادهاش خطاب به آیتالله خمینی در تاریخ ۲۸دیماه ۱۳۵۷از روند حملات لجام گسیخته به طیف چپ ابراز نگرانی کند و موضوع انحصارطلبی در روند انقلاب را که در دو اعلامیۀ قبلیاش [۲] به آن اشاره کرده بود مورد توجه بیشتری قرار بدهد به طوری که در آغاز نامه سرگشاده خطاب به آیتالله خمینی نوشته میشود: «اگر درک شما از شریعت اسلام و نهضت اسلامی پیگیری در مبارزه ضدامپریالیستی و ضداستبدادی باشد، این درک شما را صمیمانه میستاییم زیرا این مبارزه و جانبازی به مثابه عالیترین آرمان و آرزوی هر شهید و رفیق فدایی همیشه و همه جا با پوست و گوشت و خون او عجین بوده است. اما اگر برخلاف این، قصد از توسل به اسلام و تعالیم آن، سرکوب هر نوع تفکر و عقیده مخالف، به بند کشیدن اندیشه و احیای تفتیش عقاید و دستگاههای سرکوب، احیای شعار فقط یک حزب و خفه کردن هر ندای آزادیخواهی زیر پوشش دفاع از قرآن و شریعت باشد، مطمئنیم هر میهن پرست آزاده ای آن را محکوم می نماید و ایمان داشته باشیم که خلق هم، چون آن را وسیله ای در دست ارتجاع و امپریالیسم می بیند، با تمام قدرت بیکران خویش به افشاء و نابودی آن برخواهد خاست.» [۳]
در ادامۀ نامۀ سرگشاده به دلایل اصلی ارسال آن از جمله نگرانی از بابت درگیری در درون جبهه انقلاب و نیز ضرورت دفاع از حقوق و آزادی های دموکراتیک مردم به تفصیل پرداخته شده و با توجه به تفاوت در سبک زندگی، مذهب و باورهای متفاوت مردم خواسته می شود تا مذاهب مورد اعتقاد مردم، آزادی های فرهنگی، آداب و سنن، ویژگیهای ملی و قومی همه خلقهای ایران مورد احترام و حمایت قرار گیرد و به مردم این اجازه داده شود تا آزاد باشند و خود شیوه زندگی خصوصی و اجتماعی، مذهب، زبان و فرهنگ ملی خود را انتخاب کنند.
شاید فزونی فعالیتهای سازمان و طیف وسیع هوادارانش و امکان گستردهتر شدن برخوردهای فیزیکی، سازمان را ترغیب به صدور آن نامه سرگشاده کرده بود. مجموعه فعالیتهایی که در روزهای واپسین انقلاب از چشم دوست و رقیب پنهان نبوده و بر دو محور عمده استوار بود، یکی انتشار اعلامیهها، خبرنامهها و تراکتها [۴] و نیز عملیات نظامی [۵] که بر عهده اعضای مخفی سازمان گذاشته شده بود و دیگری مجموعهای از فعالیتهای گسترده میدانی اعم از تهیه و پخش اعلامیه و تراکت، شعارنویسی، برگزاری نمایشگاههای عکس و پوستر، سخنرانیها تا حضور در مجامع کارگری و کارمندی که توسط طیف وسیع نیروهای مخفی نشده و هواداران سازمان صورت میگرفت. این طیفِ گسترده در سراسر ایران روز به روز منجسمتر شده و در ارتباط تشکیلاتی با سازمان و گاها بدون هیچگونه ارتباطی، بخش علنی جنبش فدایی را تشکیل میدادند. [۶] وسعت این فعالیتهای میدانی سازمان را بر آن داشت تا با صدور اعلامیهای [۷] به چگونگی حضور هواداران سازمان در تظاهرات و گردهماییهای عمومی و مستقل بپردازد. در این اعلامیه همچنین به روند رو به گسترش مبارزات و اعتصابات کارگری در چهارگوشه کشور به تفصیل پرداخته میشود. گستردگی این اعتصابات موجب شده بود تا سازمان نگران از آن باشد که توانایی هدایت و سازماندهی اعتصابات کارگری را نداشته و این ناتوانی، فضا را برای حضور دیگر نیروها حتی طیف های دیگر چپ فراهم کند به همین دلیل در بیانیه فوق با ارائه رهنمودهایی از هواداران سازمان خواسته می شود تا هرچه بیشتر به کار ترویجی- تبلیغی برای ایجاد وگسترش هسته های مخفی روشنفکری-کارگری بپردازند. همچنین در بیانیه، راهکارهایی به نیروهای هوادار جهت ارتباط با کارگران به منظور تلاش برای ایجاد صف مستقل جنبش کارگری ارائه می شود، سیاستی که در خبرهای منتشر شده در خبرنامه های شماره سه و چهار سازمان [۸] نیز بازتاب فراوان می یابد و مندرجات آنها از انبوه اعتصابات و تجمعات کارگری و دهقانی حکایت دارد. علاوه بر بازتاب اینگونه رویدادها در خبرنامه ها بازهم چگونگی ارتباط با طبقه کارگر مورد توجه قرار گرفته و به هواداران سازمان توصیه میشود: «در اجتماعات کارگری- روشنفکری حتماً باید مسائل جاری انقلاب مورد بحث قرار گیرند. ضرورت پاسخ به بزرگترین نقطه ضعف های انقلاب یعنی سازماندهی و تشکل همه نیروها و وحدت آنها و مقدم بر همه ضرورت تشکل مستقل طبقه کارگر در سازمان پیشاهنگ خود یعنی حزب طبقه کارگر باید مورد بحث قرار گیرد. ضرورت تشکیل ارتش خلق و تدارک عملی مبارزه مسلحانه از طریق مسلح شدن هسته های کارگری جهت نابودی ارتش مزدور آمریکائی که شرط پیروزی انقلاب است در همه جا باید مداوماً توضیح داده شود». [۹]
در حالی که سازمان در “راه تشکیل ارتش خلق و تدارک عملی مبارزه مسلحانه از طریق مسلح شدن هسته های کارگری” به هواداران رهنمود می داد، رخدادهای انقلاب یکی پس از دیگری از گرد راه میرسیدند که مهمترین آنها بازگشت قریبالوقع آیتالله خمینی به کشور بود. سازمان با صدور بیانیهای از این بازگشت استقبال میکند [۱۰] و سپس در فراخوانی از هواداران جنبش فدایی خواسته میشود تا در روز ۱۲بهمن در جلوی دانشکده دامپزشکی در مراسم استقبال از آیتالله خمینی حضور به هم رسانند. در چنین روزی خبرنگار روزنامه آیندگان از حضور هواداران سازمان، دانشجویان و خانوادههای زندانیان سیاسی در ضلع غربی خیابان نواب – آیزنهاور با پلاکاردهای “ورود آیتالله خمینی را خیرمقدم میگوییم” خبر میدهد. [۱۱]
همزمان با گسترش فعالیتهای علنی هواداران سازمان در سراسر ایران از جمله تهران، بازگشایی دانشگاه تهران آنجا را به مکانی برای تجمع جریانهای مختلف از جمله هواداران سازمان تبدیل کرد و هر روز عدۀ زیادی از زندانیان آزاد شده، دانشجویان، شاعران و نویسندگان و دیگر اقشار اجتماعی علاقمند به جنبش فدایی در این مکان با همدیگر دیدار و گفتگو میکردند. فراهم آمدن نمایشگاه عکس و پوستری در سرسرای یکی از طبقات دانشکده فنی که مامن اصلی جنبش فدایی بود به این گردهمایی انسجام بیشتری داد، در این فاصله با نزدیک شدن به ۱۹ بهمن ایده برگزاری مراسمی در محافل علنی مطرح شد و سازمان با صدور تراکتهایی به استقبال گرامیداشت این روز رفت.[۱۲] بر اساس تصمیم قبلی قرار بود گردهمایی و تظاهرات به سمت میدان آزادی در همان روز ۱۹بهمن برگزار شود ولی “اعلام راهپیمایی در حمایت از مهندس بازرگان و بیم درگیری و حمله به هواداران سازمان با توجه به برخوردهای قبلی موجب شد تا گردهمایی در زمین چمن دانشگاه در همان روز برگزار شده و راهپیمایی به روز شنبه ۲۱ بهمن منتقل شود” [۱۳]
برگزاری مراسم ۱۹بهمن در زمین چمن دانشگاه تهران را تعدادی از وابستگان سازمان اعم از زندانیان آزاد شده، دانشجویان دانشگاه و سایر اقشار اجتماعی برعهده گرفته بودند که به طور علنی به فعالیت مشغول بودند ولی برخی از آنها دارای ارتباط تشکیلاتی با اعضای مخفی سازمان بودند که از جمله آنها میتوان به “رضی تابان، فریبرز سنجری، قاسم سیدباقری، مهدی سامع، رضا نعمتی، اسفندیار کریمی، محسن مدیر شانهچی، نسرین رضایی، حسین مشتاق، حسن مرادی، بهرام معمارزاده و …” [۱۴]اشاره کرد. پلاکاردها توسط دانشجویان آماده شده بود و رضی تابان و دانشجویان فعال فنی و دیگر دانشکدهها دراین زمینه نقش اساسی داشتند و چند نشست تدارکاتی با حضور تعدادی از آنها برگزار شد. [۱۵] و دانشجویان هوادار، خانوادهها و زندانیان آزاد شده نیروی اصلی در این کارزار تدارکاتی بودند. [۱۶]
صبح روز ۱۹ بهمن خیلی زود زمین چمن دانشگاه تهران و خیابانهای اطراف آن پر از خیل مشتاقانی شد که برای بزرگداشت یاد جانباختگان جنبش فدایی گرد آمده بودند. با توجه به همزمانی با راهیپمایی اعلام شده برای حمایت از مهندس بازرگان “جلوی در ورودی دانشگاه یک مینیبوس از طرف کمیتهی انتظامات مستقر شده بود و مرتب به تظاهرکنندگان هشدار میداد که روحانیت امروز در دانشگاه برنامهای ندارد، لطفا مسیر خود را تا میدان آزادی ادامه دهید. همچنین تعدادی از ماموران انتظامات نیز به مردم توضیح میدادند که به دانشگاه نروند و حرکتشان را ادامه بدهند. بر تورهای سیمی اطراف زمین چمن شعارها و پلاکاردهای چریکهای فدایی خلق ایران نصب شده بود و نزدیک در ورودی بر روی یک پارچهی قرمز این جمله به چشم میخورد: زیر پرچم خونین و پرافتخار سازمان چریکهای فدایی خلق ایران گرد آیید و متشکل شوید”. [۱۷] “مسئولیت صحنه و تنظیم برنامه برگزاری با مهدی سامع، فریبرز سنجری، اسفندیار کریمی، محسن مدیرشانهچی، قاسم سیدباقری و… بود، انتظامات اطراف تریبون برعهده رضی تابان و تعدادی از دانشجویان دختر و پسر و انتظامات زمین چمن دانشگاه و خیابانهای اطراف برعهده رضا نعمتی و تعدادی دیگر گذاشته شده بود”. [۱۸] مراسم حوالی ۱۰ صبح با سخنرانی چند تن از وابستگان جانباختگان جنبش فدایی آغاز شد و در فواصل سخنرانیها شعر و سرود خوانده میشد و جمعیت حاضر به طور دستهجمعی به سردادن شعار میپرداختند، همچنین پیامهای بخشی از اقشار هوادار سازمان [۱۹]و نیز پیام جرج حبش رهبر جبهه خلق برای آزادی فلسطین قرائت شد و در ادامه از “کارگران چریک: حسن نوروزی، یوسف زرکاری (کارگران راهآهن)، اسکندر صادقینژاد، هوشنگ ترهگل و سایر شهدای رزمنده تجلیل به عمل آمد” [۲۰] در پایان گردهمایی نیز برنامه عمل سازمان توسط مهدی سامع قرائت شد. [۲۱]
این گردهمایی همان روز در دو روزنامه عصر (کیهان و اطلاعات) و دو روز بعد در روزنامه آیندگان به طور چشمگیری انعکاس یافت و از سوی رسانه های خارجی از جمله بی بی سی و خبرگزاری فرانسه به عنوان نمادی از حضور چپ در صحنه سیاسی ایران مورد توجه قرار گرفت. به نوشته خبرنگار کیهان تعداد شرکت کنندگان که بیست هزار نفر تخمین زده میشد پس از پایان گردهمایی به راهپیمایان مسیر شاهرضا – میدان آزادی پیوستند. [۲۲] آن روز همه کسانی که در این گردهمایی حضور داشتند و پس از پایان مراسم با راهپیمایی حمایت از مهندس بازرگان همراه شده یا نشده بودند با وعدۀ حضور دوباره در صحن دانشگاه و این بار برای تظاهرات به سمت میدان آزادی آنجا را ترک کردند.
صبح ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ دو روز پس از برگزاری گردهمایی سازمان، از نخستین ساعات روز، جمیعتی پراکنده به سمت دانشگاه تهران به راه افتادند تا بر اساس برنامهریزی قبلی به سمت میدان آزادی به راهپیمایی بپردازند. حضور جمعیت از همان لحظات نخست صبح، تحت تاثیر خبرهای مربوط به درگیریهای منطقه نیروی هوایی قرار گرفته بود. همانند مراسم روز پنجشنبه، این بار نیز تدارکات و برگزاری تظاهرات را بخش علنی سازمان برعهده گرفته بود و مهدی فتاپور از سوی سازمان با آنها در تماس دائم بود. آن روز فتاپور درگیر نشستی نیز بود که میبایستی توسط جمعی از اعضای مخفی سازمان به مثابه مرکزیت سازمان در خانه پشتیبانی او و مریم سطوت واقع در خیابان تاریخ (ستارخان) در غرب تهران برگزار شود. فتاپور که شب قبل را در خانه تیمی اصلیاش (خیابان لُرزاده) در نزدیکی میدان ژاله سپری کرده بود همانند بقیه از درگیری همافران مطلع شده بود. او همان صبح با برخی از مسئولان برگزاری تظاهرات دیدار کرده و در باره نحوه برگزاری تظاهرات از جمله راجع به گسترش احتمالی درگیری ها صحبت کرد و پس از آن قرارش را با افرادی که میبایستی در جلسه حضور یابند اجرا کرده و آنها را به محل نشست برد.
در آن جلسه احمد غلامیان لنگرودی (هادی)، قربانعلی عبدالرحیمپور (مجید)، محمدرضا غبرایی (منصور)، رحیم اسداللهی، فرخ نگهدار، جمشید طاهری پور، علیرضا اکبری شاندیز (جواد)، هادی میرموید و قاسم سیادتی شرکت داشتند. [۲۳] دستور جلسه درباره تجدید رهبری و سیاستگذاریهای تازه سازمان بود. به گفته عبدالرحیمپور: «در آن جلسه ما می خواستیم در رابطه با ترمیم و گسترش رهبری سازمان تصمیم بگیریم. آن زمان در رهبری سازمان من و هادی و منصور بودیم. بقیۀ رفقا هنوز جزو مرکزیت سازمان محسوب نمیشدند. تعدادیشان تازه از زندان درآمده بودند. تعدادیشان هم یک سالی بود که مجدداً به سازمان پیوسته بودند، چون مسائل فوقالعاده پیچیده و مهمی پیش روی سازمان قرار گرفته بود، ما فکر میکردیم که رهبری سازمان باید هرچه سریعتر گسترش یابد تا ما بتوانیم با توانایی بیشتر و با کیفیت بهتر وارد عرصه فعالیتهای سیاسی شویم. علاوه بر بحث انتخاب مرکزیت جدید بحث سیاسی هم مطرح بود بخصوص پس از انتخاب مهندس بازرگان به نخستوزیری و تشکیل دولت موقت، انتخاب موضعی در برابر آن تحولات بسیار مهم بود، چون چنین حدس زده میشد که دولت بختیار موقت بوده و امور مملکت به قیمت حفظ ارتش دیر یا زود به دولت بازرگان سپرده خواهد شد.» [۲۴]
پس از آغاز به کارِ جلسه، فتاپور آنجا را ترک میکند و به جلوی دانشگاه برمیگردد جایی که جمعیت هیجانزده هرلحظه بیشتر میشد. گزارش روزنامه آیندگان تعداد افراد حاضر در محوطه دانشگاه را ۵۰ هزار نفر و تعداد افراد پراکنده در خیابانهای اطراف را تا ۲۰ هزار نفر برآورد کرده است. [۲۵] به دلیل کافی نبودن تدارکات صوتی و هیجان و همهمۀ جمعیت، صدای بلندگوهای زمین چمن به هنگام شروع مراسم در صحن و خیابانهای اطراف بسختی شنیده میشد. [۲۶]
مراسم با خواندن سرود و قرائت بیانیه های گروههای مختلف اجتماعی ادامه یافت در این مراسم «پیامهای گروهی: از کارگران کارخانههای مختلف، کارکنان شرکت مخابرات، دانشآموزان، پزشکان، استادان، سندیکای کارگران کارخانههای تهران و حومه و دانشجویان خوانده شد. [۲۷] ساعت ۱۱ صبح خواندن پیامها به پایان رسید و از جمعیت حاضر خواسته شد تا برای آغاز راهپیمایی به سمت بیرون دانشگاه حرکت کنند. مسیر قبلی اعلام شده همانند بسیاری از راهپیماییهای آن ایام به سمت میدان شهیاد (آزادی) بود ولی حرکت همافران و فضای هیجانزده حاکم بر جمعیت باعث شد تا مسیر راهپیمایی به سمت میدان فوزیه تغییر جهت یابد. اسفندیار کریمی یکی برگزارکنندگان اصلی آن مراسم در باره شرایط حاکم بر فضای اطراف تریبون و دلیل تغییر مسیر راهپیمایی میگوید: «آن روز من به اتفاق محسن مدیر شانهچی، قاسم سیدباقری، رضی تابان، رضا نعمتی، نسرین رضایی، داود مدائن، بهرام معمارزاده و جمع دیگری از بچههای فنی و اقتصاد روی سن بودیم. حمله به همافران فضا را هیجانزده کرده بود ما شعارهایی را همان جا فیالبداهه درست میکردیم و از پشت بلندگو تکرار میکردیم. از پاشیده شدن خون همافران بر درو دیوار شهر و حمله با هلیکوپتر به آنها سخن میگفتیم. جمعیت هم پا را بر زمین میکوبید و شعار میداد که “ایران را سراسر سیاهکل میکنیم” لحظه حرکت توسط جمع تصمیم گرفته شد که به جای مسیر قبلی به سمت شرق برویم. این یک تصمیم جمعی بود. تعدادی از بچهها کشته شدهاند. نبایستی حقشان در برگزاری آن تظاهرات فراموش شود. ما به طور جمعی با هم کار میکردیم، آنجا یک تصمیم جمعی گرفته شد که به سمت شرق تهران برویم». [۲۸] امّا فتاپورتغییر مسیر راهپیمایی را نتیجه گفتگوی خود با تیم برگزارکننده در یکی از خیابانهای روبروی دانشگاه تهران میداند. او علاوه بر این، از حضور مریم سطوت و سازماندهی چند موتورسوار یاد میکند که بطور دائم بین تظاهرات و نیروی هوایی حرکت کرده تا آخرین اخبار را از احمد بهکیش (که قبلا به منطقه نیروی هوایی گسیل شده بود) گرفته و به مریم سطوت برسانند.[۲۹] مریم سطوت آن روز همانند دهها تن از افرادی نظیر خود که دوران زندگی مخفی را میگذراندند راهی مراسم ۲۱ بهمن شده بود تا پس از دوسال ضمن شرکت در راهپیمایی با خانواده خود که دوسال آنها را ندیده بود دیدار کند. [۳۰]
حوالی ساعت ۱۲ ظهر بالاخره همۀ جمعیت حاضر، محوطه دانشگاه تهران را ترک کردند و به سمت شرق تهران به راه افتادند. در حالی که فضای شهر متشنج بود و خبرها حکایت از ادامه درگیریها در شرق تهران را میدادند. وقتی جمعیت به خیابان شاهرضا وارد شد: یک ماشین جیپ آهو جلوی تظاهرکنندگان بود که بهرام معمارزاده آن را میراند و اسفندیار کریمی از میکروفون بلندگو شعارها را تکرار میکرد، در ماشین بعدی که رانندگیاش بر عهده رضا نعمتی بود قاسم سیدباقری پشت میکروفون حضور داشت. [۳۱] در این فاصله جمعیت هم چند برابر شده بود و در حالی که در بالای پل کالج پای میکوبیدند و شعار “ایران را سراسر سیاهکل میکنیم” سر میدادند. انتهای جمعیت هنوز در جلوی دانشگاه بود. اعلام خبر حکومت نظامی از ساعت ۴ عصر و حضور چند موتورسوار مسلح فضا را هیجانزدهتر کرد. [۳۲] مهدی سامع که در طول مدت تظاهرات بنا به گفته خودش در کنار ماشین حامل سیدباقری بود و هر از چندگاه متنی را به سید باقری میداد تا خوانده شود پس از رسیدن نفرات جلویی صف به میدان فردوسی، از تصمیم خاتمه تظاهرات مینویسد که توسط فتاپور به او منتقل شد.[۳۳] فتاپور در باره چگونگی اعلام پایان راهپیمایی میگوید:
پس از آنکه تظاهرات آغاز شد من به محل جلسه رهبری سازمان رفته و جریان را تعریف کردم و مجدداً به محل تظاهرات بازگشتم. زمانیکه من به آنجا رسیدم تظاهرکنندگان به پل خیابان حافظ رسیده بودند. هیجان ناشی از اولین تظاهرات سازمان (چپ) به علاوه فضای عمومی شهر شوری در میان تظاهرکنندگان پدید آورده بود که من پس از آن تا به امروز در هیچ تظاهراتی شاهد آن نبودهام. آمبولانسهایی که زخمی های منطقه نیروی هوایی را به بیمارستان می بردند مرتب از کنار جمعیت عبور می کردند و این بر شور و هیجان تظاهرات می افزود. من به محلی که مریم حرکت می کرد رفته و او را دیدم… در همان لحظه کاظم نیز آمد. او نیز با شور و هیجان وضعیت آنجا را تعریف کرد و بخصوص بر این تأکید داشت که تعدادی از همافران، مسلحانه از پادگان بیرون آمده و در میان جمعیت هستند. من تصمیم گرفتم تظاهرات را تعطیل کرده و از جمعیت بخواهم به مردم در نیروی هوایی بپیوندند. در آن لحظه قاسم سید باقری و رضی تابان داخل ماشینی بودند که بلندگو روی آن نصب بود و شعارها از طریق آن پخش میشد. من تصمیمم را با آن ها مطرح کردم. هر دوی آنها آن را تأیید کردند. قاسم سیدباقری و اسفندیار کریمی با لحنی پر احساس اخبار گسترش درگیری در نیروی هوایی و پایان یافتن تظاهرات را اعلام کردند و از تظاهرکنندگان خواستند تا به نیروی هوایی رفته و به همافران و تظاهرکنندگان در آنجا بپیوندند. جمعیت با آنچنان شوری شعار میداد که صدای بلندگو بزحمت شنیده می شد و تظاهرات با وجود اعلام پایان آن کماکان با شعار “ایران را سراسر سیاهکل می کنیم” ادامه داشت. این شعار با آنچنان شوری داده می شد که من احساس میکردم که پل خیابان حافظ و ساختمانهای اطراف می لرزد. اعلام خبر پایان تظاهرات تنها بر شدت شعارها افزوده بود و هیچکس مایل نبود تظاهرات را پایان دهد و صدای بلندگو دیگر اصلا شنیده نمیشد. من تصمیم گرفتم که بروی سقف ماشین رفته و با شلیک یک تیر هوایی پایان تظاهرات را اعلام و از تظاهرکنندگان بخواهم که به صف همافران در نیروی هوایی بپیوندند امّا کلتم گیر میکند ولی صدای رگبارمسلسلی به کمکم آمد و با شلیک آن رگبارها بود که پایان راهپیمایی اعلام شد و از جمیعت خواسته شد که به کمک همافران بشتابند. [۳۴]
اسفندیار کریمی هم در باره نحوه به پایان رساندن راهپیمایی در روایت تقریبا مشابهای میگوید: «تصمیم گرفته شد که در میدان فردوسی به راهپیمایی خاتمه دهیم واین را از طریق دو بلندگو اعلام کردیم که “راهپیمایی خاتمه یافته و در گروههای چهار- پنج نفره به سمت فرحآباد ژاله برویم، امشب ما خانه نخواهیم رفت و تن به حکومت نظامی نخواهیم داد”. این را ما از بلندگوها اعلام کردیم. وقتی آن موتورسوار با اسلحه پیدایش شد همه میگفتند “فدایی فدایی” ما چیزی را که از بلندگو گفتیم آن اجرا شد چون تدارکات از طریق همین دو تا ماشین بود. ما همه برگشتیم به دانشگاه و وسایل، بنرها و پرچمها را که برای بعد لازم داشتیم آنجا گذاشتیم و آمپلیفایرها را هرکس اجارهشان کرده بود آنها را برد و ماهم به سنگرهایی رفتیم که در خیابان کالج ساخته شده بود». [۳۵]
مهدی فتاپور پس از توقف راهپیمایی به نشست تشکیلاتی برگشت و آنها را در جریان سیر وقایع قرار داد. نشست به دلیل اعلام حکومت نظامی بدون هیچ نتیجه ای به پایان رسید و فرصتی برای بحث سیاسی و تصمیمگیری برای تشکیل مرکزیت جدید سازمان پیش نیامد. او افراد را تا نزدیکی میدان ۲۴ اسفند (انقلاب) راهنمایی کرد ولی فرخ نگهدار در همان خانه باقی ماند. علیرضا اکبری شاندیز پس از پایان نشست به خانۀ تیمی مشترکش با ناهید قاجار میرود و سپس به اتفاق هم راهی منطقه نیروی هوایی میشوند، جایی که درگیریها تقریبا خاتمه یافته و پادگان به کنترل همافران درآمده بود. آن دو به هنگام بازگشت احمد غلامیان و یدالله گلمژده را در منطقه میبینند. ناهید قاجار و علیرضا اکبری تا پاسی از شب جداگانه در مقاومت خیابانی حضور داشتند به طوری که “شب هنگام در یک تماس تلفنی احمد غلامیان به فتاپورگفت که جواد (علیرضا اکبری) را دیده است که کلاشینکف در دست روی سقف یک مینیبوس ایستاده بود و شعار میداد [۳۶]. از دیگر اعضای آن نشست عبدالرحیمپور برای لحظاتی در جلوی دانشگاه تهران توقف میکند تا اوضاع را از نزدیک ببیند. جایی که در ابتدا فضای خیلی سنگینی حاکم بود ولی پس از آنکه عاقله مردی از تکرار کودتای ۲۸ مرداد گفت و همزمان تعدادی موتورسوار نقابزده با اسلحه از گرد راه رسیدند جمعیت به جوش و خروش افتاد و تظاهرات دوباره شروع شد. او همان شب مقیم خانهای در همان نزدیکی شد که جمشید طاهریپور هم در آن بسر میبرد و از صدای پیوسته تیراندازیها در طول شب متوجه ادامه درگیریها شدند. [۳۷]
آن شب تعدادی از اعضای مرکزیت و یا شاخص سازمان به هر دلیلی در خیابان نماندند تا وظیفۀ سازماندهی نیروهایی را برعهده بگیرند که پس از پایان راهپیمایی تعداد زیادی از آنها خیابان را ترک نکرده و به همراه مردم در سنگرها به باقی ماندند. [۳۸] سامع از قراری میگوید که تعدادی از گردانندگان آن مراسم با هم قرار گذاشتند تا به فوریت تعدادی از خانهها را به محل ثابت برای تجمع گروهی تبدیل کنند. در آن شرایط برایش بسیار تعجبآور بود که چگونه سازمان این نیروی بزرگ را رها میکند و حدس میزد حتما برنامهای وجود دارد که لابد او از آن اطلاع ندارد. [۳۹] فواد تابان که در آن هنگام دانشجوی سال آخر دانشگاه تربیت معلم بود به عنوان یکی از افرادی که در آن تظاهرات حضور داشت پس از پایان راهپیمایی به همراه جمع دیگری راهی منطقه نیروی هوایی میشوند و وقتی به آنجا میرسند درگیریها تا حدی فروکش کرده بود. او به خانه یکی از دوستانش در اطراف میدان فوزیه برمیگردد و شب هنگام در اطراف میدان، مردمی را میبیند که گروه گروه جمع شده و کوکتل مولوتف درست میکردند. او سپس به سمت کلانتری خیابان گرگان میرود که مورد حمله مردم واقع شده بود جایی که مردم هر آن منتظر بودند تا چریکها از گرد راه رسیده و به کمکشان بشتابند. [۴۰] در روایتی مشابه اسفندیار کریمی نیز از حضور قاسم سیدباقری، منصور خوشخبری، داود مدائن و خودش در حالی که مسلح بودند در سنگری با گرمای آتش برافروخته حوالی پل کالج تا صبح روز بعد خبر میدهد.
روز۲۲ بهمن از همان ساعات نخست صبح با هجوم خودانگیخته مردم به کلانتریها، پادگانها و دیگر مراکز نظامی و سیاسی رژیم، روز دیگری رقم خورد. در چنین شرایطی بخشی از نیروهای مخفی و علنی سازمان بدون هیچ دستورالعمل تشکیلاتی و هریک بنا به تشخیص و اراده خود راهی مناطق درگیری شدند. [۴۱]در این میان نقش افرادی که در طول سال ۵۷ اجرای تعدادی از عملیات نظامی برعهده آنان بود بسیارحایز اهمیت است. شاید اهمیت رادیو در سقوط دولت مصدق و یا آگاهی از این مساله که سقوط رسانهها در هر کودتا و انقلابی سقوط رژیمهای سیاسی را در پی خواهد داشت باعث شد تا افرادی از همان تیم نظامی مرکب از احمد غلامیان، عباس هاشمی، قاسم سیادتی و یدالله گلمژده (نظام) به سمت مرکز رادیو واقع در میدان توپخانه بروند و بتوانند در یک درگیری، حلقه نظامیان را بشکنند و وارد ساختمان رادیو شوند. [۴۲] بر اساس یکی از گزارشات مطبوعات وقت از صحنههای درگیری: «ساعت۹:۳۰ صبح روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ اعلام شد که چریکها و افراد نیروی هوایی همراه با دیگر مردم رزمنده، گروهی برای گرفتن رادیو به طرف میدان ارک حرکت کردهاند. به دنبال حرکت این گروهها، سیل مردم به طرفداری افراد نیروی هوایی و حمایت از چریکها به این میدان سرازیر شد و طولی نکشید که خیابانهای داور، خیام و خیابان جنوبی کاخ وزارت دادگستری در محاصره مردم قرار گرفت. در همین زمان ناگهان رگبار مسلسل نظامیها به سوی مردم و افراد نیروی هوایی و چریکها باریدن گرفت. مردم و افراد نیروی هوایی چند دقیقهای در زیر آتش گلولهها مقاومت کردند. چند لحظه بعد گروهی مسلح که گفته میشد اعضای سازمان مجاهدین خلق هستند به مردم پیوستند و به کمک مردم شتافتند… در این زمان مردم و رهگذران از هر طرف فرار میکردند و سیل جمعیت به طرف خیابان باب همایون عقب رانده شد. به دنبال این عقبنشینی، افراد نیروی هوایی و چریکها با یک یورش صفوف نظامیان را از هم پاشیدند و آنها را وادار به عقبنشینی کردند. درگیری تا ساعت ۱۳:۳۰ همچنان ادامه داشت. در این ساعت قسمت تولید و انتشارات رادیو توسط نظامیان آتش زده شد و آنگاه ماموران انتظامی و افراد نظامی که از هم پاشیده شده بودند ناچار به فرار شدند و سرانجام رادیو به تسخیر مردم مسلح و چریکها درآمد.» [۴۳]در این عملیات قاسم سیادتی از نیروهای زبده سازمان که از واقعه ۸ تیر ۱۳۵۵و اتفاقات دیگری جان به در برده بود جان باخت. یکی از همراهان سیادتی در باره وقایع آن روز مینویسد: «من به اتفاق رفیق قاسم و دو تن دیگر از رفقای سازمانی با مسلسل های کلاشینکف خود به همراه مردم مبارز در حمله به رادیو در میدان ارگ شرکت داشتیم، درگیری ما با مزدوران رژیم حدوداً از ساعت ۸ صبح شروع شد و در ضمن مبارزه، سنگرهای دشمن یک به یک به دست مبارزین فتح میگردید. تنها موضع مسلط نیروهای دشمن در ضلع شمال شرقی میدان ارگ مستقر در روی پشت بام ساختمان کاخ گلستان بود که آتش بی امان مسلسل مزدوران، مبارزین بیشماری را به خاک و خون کشانیده بود. روی این اصل برای درهم کوبیدن این سنگر به اتفاق تعدادی از مردم مسلح، خود را به طبقه دوم ساختمان مزبور رساندیم و با بلندگو به مزدوران اعلام داشتیم که تسلیم نیروهای انقلابی شوند و از تیراندازی بر روی مردم دست بردارند. در این زمان ما تصمیم گرفتیم که به اتفاق از پله های ساختمان برای تصاحب سنگر دشمن خود را به طبقه فوقانی برسانیم. روی این اصل به اتفاق رفقا در حین بالا رفتن از پله ها با رگبار مسلسل مزدوران مواجه گردیدیم که در نتیجه، رفیق قاسم به شهادت رسید. به دنبال آن با حملۀ برق آسای مردم، سنگر مزدوران سقوط کرد».[۴۴]در حالی که بخشی از نیروهای سازمان به طور خودانگیخته در پی حمله به مراکز رژیم بودند روایت عبدالرحیمپور از صبح ۲۲ بهمن ابعاد دیگری از موقعیت رهبری سازمان را نشان میدهد. او آن روز صبح خودش را بر سر قراری با علیرضا اکبری میرساند تا مجددا با تشکیل جلسهای در باره رویدادهای جاری تصمیماتی بگیرند» [۴۵]
در عصر روز یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۵۸ تعداد زیادی از هواداران و اعضای بخش علنی سازمان که به طور خودانگیخته به همراه مردم در حمله به مراکز نظامی و حکومتی حضور داشتند بازهم به طور خودانگیخته و به روال همه آن روزها به سمت دانشگاه تهران و اینبار مسلح به سلاحهایی که از مراکز نظامی برداشته بودند حرکت کردند. [۴۶] در دانشگاه تهران، دانشکده فنی به دلیل نمایشگاه عکسی که در سرسرای آن برپا بود و به عنوان محلی که تدارکات برگزاری گردهمایی و تظاهرات ۱۹و ۲۱ بهمن و تشکیل جلسات هماهنگی در آنجا صورت گرفته بود و نیز به دلیل نقشی که در جنبش فدایی داشت به مامن افراد بازگشته از سطح شهر تبدیل شد هرچند مهدی فتاپور از نقش و ایده خود در تشکیل ستاد سازمان سخن میگوید ولی واقعیت این است که وقتی او هم به دانشکده فنی رسیده بود جمع زیادی از نیروهای سازمان در آنجا حضور داشتند. [۴۷] در دانشکده فنی خیلی زود به کمک دانشجویان دانشکده ستاد سازمان شکل میگیرد و بسیاری از افرادی که در خیابان و درگیریها حضور داشتند خود را به دانشکده فنی میرسانند.
غروب ۲۲ بهمن در حالی که فضای دانشگاه تهران و بخصوص دانشکده فنی با حضور لحظه به لحظه اعضا و هواداران سازمان پر از شور و هیجان میشد بالاخره نیروهای نظامیِ که مسئولیت حفاظت از تلویزیون را برعهده داشتند از آنجا عقبنشینی کردند و تلویزیون با تعداد قلیلی از کارمندانش آغاز به کار کرد. ساعاتی پس از آغاز به کار تلویزیون بیانیه سازمان با صدای میرعلی حسینی گوینده معروف آن ایام تلویزیون قرائت و برای اولین بار صدای سازمان را به خانههای مردم برد، در بخشی از این بیانیه که توسط فرخ نگهدار در خانه خواهرش آماده و تلفنی برای دستاندرکاران حاضر در تلویزیون قرائت شده بود [۴۸] گفته شد: «خلق های قهرمان ما امروز انقلاب رهائی بخش ایران را با خون خود بارور ساخته اند و سرانجام دژهای ارتش مزدور را که تسخیرناپذیر می نمود یکی پس ازدیگری فتح کردند. پادگان ها، کلانتری ها، ایستگاه های رادیو و تلویزیون و مجلس همگی سقوط کرده اند. از آغاز تاریخ تا به امروز این بزرگترین و قطعی ترین پیروزی خلق قهرمان ما بود. [۴۹] در همان شب بیانیه دیگری نیز خوانده شد که توسط مریم سطوت به آنجا برده شده بود. او در این باره می گوید: «وقتی به دانشکده فنی رسیدم خیلیها جمع شده بودند، فتاپور بود و یک تعداد از بچههای زندان که دورادور میشناختم. او گفت یک اعلامیهای است باید ببری تلویزیون، برادرِ علی کشتگر آنجا بود، ماشینی گرفتیم و راه افتادیم و آمدیم توی خیابان. هرچند قدم جلوی ما را با اسلحه میگرفتند و میپرسیدند کجا میروید؟ کی هستید؟ از کجا میآیید؟ دستور میدادند: خانم دور بزن برگرد برو. من اسلحهام را نشان دادم و گفتم : “من چریکم من باید برم” تا این را گفتم. داد زدند “آهای چریکها آمدند راه را باز کنید راه را باز کنید”. راه را باز کردند و ما از موانعشان عبور کردیم، بعد از آن هرجا جلویمان را میگرفتند میگفتیم چریک هستیم و راه را برایمان باز میکردند. به جام جم که رسیدیم گفتم: از طرف چریکهای فدایی آمدهام و یک اطلاعیه آوردهام. گفتند: اسلحهات را باید اینجا باز کنید و نمیتوانید با اسلحه بروید تو. من اسلحهام را باز نکردم و از کشتگر خواستم که اعلامیه را ببرد و تا آن را نخواندهاند بیرون نیاید. ما آمدیم بیروم و برگشتیم دم دانشکده فنی، این قدر جمعیت آمده بود که نمیتوانستیم برویم تو چون در همین فاصلهای که اعلامیه خوانده شده بود و خبر از تشکیل ستاد سازمان داده بود [۵۰] بازهم جمعیت زیادی به سمت دانشگاه رفته بودند. دوباره برگشتیم دانشکده و همانجا ماندگار شدم. دراین فاصله من یک بار دیگر برای انجام کاری که احمد غلامیان از من خواسته بود از ستاد خارج شدم و برگشتم و دیدم هرکی همین طور روی یک نیمکتی خوایبده و من هم روی صندلیی دراز کشیدم. یک سینی ساندویچ روی میز بود، این قدر هیجان زیاد بود که ساندویچها خورده نشده بودند. روی میز دراز کشیدم و نزدیکیهای صبح یک لحظه چشمانم خواب رفت و بعد با صدای سرودی که پخش میشد بیدار شدم. پنجره را باز کردم، باد خنکی میآمد و جمعیتی ایستاده بود و من از دیدن این جمعیت آنچه به ذهن دارم این بود که خانه تیمی تمام شد. من دیگر به خانه تیمی برنمیگردم.» [۵۱]
شاید آنچه مریم سطوت در آن صبح ۲۳ بهمن ۱۳۵۷ یک روز پس از سرنگونی رژیم شاهنشاهی به آن رسیده بود خیال و رویای بسیاری از کسانی بود که برای مبارزه با رژیم شاه به زندگی مخفی روی آورده بودند و فکر میکردند که دوران مشقت و دشواری حاصل از دوران مبارزه بسر آمده است! خیال و رویایی که جز همان ماههای نخست پس از پیروزی هیچگاه رنگ واقعیت نگرفت.
***
سازمان چریک های فدایی خلق ایران در دو روز پایانی رژیم شاهنشاهی آن طور که مهدی سامع هم نوشته است فاقد برنامهریزی خاص و دستورالعمل تشکیلاتی برای حضور در مراحل پایانی انقلاب بود. ولی حضورهواداران و اعضای نظامی سازمان در روز ۲۲ بهمن در مراحل مختلف تسخیر مراکز نظامی و دولتی بخصوص رادیو و آزاد کردن آن نقش موثری در روند انقلاب داشت که تعدادی نیز در این راه جان باختند. [۵۲] بررسی همه جانبه کنشهای سازمان در دو روز پایانی نیازمند بررسی دوباره و همه جانبه خاطرات و یادهای بازماندگان جبنش فدایی است هرچند که تعداد بسیاری از افراد موثر در درگیریهای آن دو روز در سیر رویدادهای بعد از انقلاب جان باختند و جای روایت آنان همیشه خالی خواهد ماند.
[۱]. در ادامه از سازمان چریکهای فدایی خلق ایران به اختصار«سازمان» یاد میشود.
[۲]. اعلامیۀ« حمله عناصر ناآگاه و مرتجع به صف تظاهرات پرشکوه کارگران، زحمتکشان و انقلابیون مبارز»، دی۱۳۵۷واعلامیۀ « فرار شاه تجلی ارادۀ خلقهای ستم دیدۀ ایران است» ،۲۶ دیماه ۱۳۵۷.
[۳].«نامۀ سرگشاده سازمان چریکهای فدائی خلق ایران به آیتالله خمینی مبارز عالیقدر و پیشوای بزرگ شیعیان»،۲۸ دیماه ۱۳۵۷.
[۴]. اعلامیهها و سایر اسناد سازمانی منتشر شده در فاصله اول بهمن تا صبح ۲۳ بهمن۱۳۵۷ عبارتند از:«دربارۀ آرم سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، گرامیباد ۱۹ بهمن رستاخیز سیاهکل، خبرنامه سازمان چریکهای فدایی خلق ایران شماره دوم، حمله مسلحانه به ارتش مزدور در میدان شهر سنندج، مردم ایران در آستانه یک پیروزی دیگر، خلق زحمتکش و مبارز ایران!،ارتش ضدخلقی، نابود باید گردد، هواداران طبقه کارگر در اجتماعات و تظاهرات چه خواهند کرد؟، حمله مسلحانه به ستاد ژاندارمری کل کشور(تراکت)، خبرنامه سازمان چریکهای فدایی خلق ایران شماره سوم، خبرنامه سازمان چریکهای فدایی خلق ایران شماره چهارم، پیام سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، متن رهنمودهای سازمان چریکهای فدایی خلق ایران»
[۵]. درادامه عملیات نظامی بر علیه نیروهای سرکوبگر تظاهرات مردمی که در جریان روزهای انقلاب توسط اعضای سازمان صورت میگرفت در شامگاه دوشنبه ۹ بهمن ۱۳۵۷ ستاد ژاندارمری کل کشور واقع در ابتدای خیابان سیمتری توسط یک واحد عملیاتی سازمان با مسلسل و نارنجک مورد حمله قرار گرفت. (خبرنامه شماره۳، سهشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۵۷)
[۶]. روند شکلگیری تشکیلات علنی سازمان که تاکنون توسط چند نفر مطرح شده است بحث مستقل و همه جانبهای را میطلبد، همینقدر گفتنی است که همزمان با اوجگیری جنبش سراسری تعدادی از زندانیان سیاسی آزاد شده، دانشجویان و سایر بخشهای اجتماعی در محافل و هستههایی گرد هم آمدند و به طور انفرادی یا توسط مسئولان آن محافل و هستهها با سازمان در ارتباط قرار گرفتند. در تهران فعالیتهای این مجموعه در تحصن خانواده زندانیان سیاسی آزاد نشده در کاخ دادگستری، برگزاری سخنرانی، نمایشگاه عکس و پوستر در دانشگاهها و مدارس، حضور در کارخانهها و تلاش برای تشکیل صف مستقل در راهپیماییهای عمومی متمرکز شده بود و در حقیقت هویت اجتماعی و سیاسی سازمان در برهه انقلاب متاثر از حضور همین طیف علنی و هوادار سازمان بود.
[۷].«هواداران طبقه کارگر در اجتماعات و تظاهرات چه خواهند کرد؟»، ۷ بهمن ۱۳۵۷.
[۸] . خبرنامه شماره۳ در تاریخ ۱۰ بهمن و خبرنامه شماره 4 در تاریخ ۱۷ بهمن۱۳۵۷ منتشر شدند.
[۹]. خبرنامه شماره ۴.
[۱۰]. اعلامیۀ «مردم ایران در آستانه یک پیروزی دیگر، آیتالله خمینی مبارزعالیقدر و پیشوای بزرگ شیعیان به میهن باز میگردد» بهمن۱۳۵۷.
[۱۱]. روزنامه آیندگان، شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۵۷، ص۳.(آرشیو آنلاین نشریات دانشگاه منچستر». در باره انعکاس اخبار و رویدادهای طیف چپ درروزنامههای وقت گفتنی است که پس از پایان اعتصاب و آغاز به کار دوباره مطبوعات در دو روزنامه کیهان و آیندگان اخبار و مطالب مرتبط با طیف چپ بخصوص سازمان به طور مرتب منتشر میشد و با توجه به استقبال مردم از مطبوعات این دو روزنامه نقش مهمی درمعرفی سازمان و انعکاس آرا و اخبارش داشتند.
[۱۲]. در یکی از این تراکتها با عنوان«گرامیباد۱۹بهمن، رستاخیز سیاهکل» آمده است:« سازمان چریکهای فدایی خلق ایران به خاطر بزرگداشت ۱۹ بهمن، نهمین سالگرد رستاخیز سیاهکل، آغاز جنبش انقلابی مسلحانه ایران از تمام مردم، سازمانهای انقلابی، و مبارز میهن دعوت میکند به پاس جانبازی وقهرمانی زنان و مردانی که در تاریکترین سالهای حاکمیت ارتجاع به پا خاستند و با نثار خون پاک خود، پیشگام مبارزات تاریخی خلق گشته و نهال انقلاب رهاییبخش خلقهای ستمدیده ایران را آبیاری کردند، در راهپیمایی و تظاهراتی که ترتیب مییابد، شرکت نمایند».
[۱۳]. گفتگو با مهدی فتاپور، تیرماه ۱۳۹۵، کلن آلمان. فتاپوردر گفتگویش چنین مطرح میکند که پس از برگزاری مراسم استقبال از آیتالله خمینی که به ابتکار زندانیان سیاسی آزاد شده، خانوادههای جان باختگان و هواداران سازمان صورت گرفته بود او از آنها میخواهد که از نظر عملی برگزاری مراسمی برای بزرگداشت سالگرد سازمان را مورد بررسی قرار دهند. آنها از این پیشنهاد استقبال کرده و اعلام کردند آمادگی تدارک و برگزاری این مراسم را دارند.
[۱۴]. گفتگوی تلفنی با اسفندیار کریمی آذر۱۳۹۹ومهدی سامع” گزارشی از چند ماه پر تلاطم”، بهمن ۱۳۸۹، سایت اخبار روز.
[۱۵]. گفتگو با اسفندیار کریمی .
[۱۶]. مهدی سامع، همان منبع
[۱۷]. آیندگان شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۵۷،ص۳( آرشیو دانشگاه منچستر).
[۱۸]. مهدی سامع(همان منبع) و گفتگو با اسفندیار کریمی
[۱۹].از جمله این پیامها میتوان به موارد زیر اشاره کرد: پیام گروهی از کامیونداران تهران، دانشجویان ایرانی در هندوستان، کارگران چیتسازی تهران، ماشینسازی اراک، کشاورزان کرج، معلمان و دانشآموزان خرمآباد، دانشآموزان تهران، کشتوصنعت مغان، پارسالکتریک ، کردهای مقیم مرکز، گروهی از سربازان فراری نیروی هوایی تهران، کارگران داراب، ارمنیها، کارگران حریربافی چالوس و…..، روزنامه کیهان، پنجشنبه، ۱۹ بهمن ۱۳۵۷، ص ۸، «آرشیو آنلاین دانشگاه منچستر».
[۲۰]. کیهان ۱۹ بهمن.
[۲۱].این قطعنامه در تاریخ ۲۴ بهمن ۱۳۵۷ با عنوان” قسمتی از برنامه حداقل سازمان چریکهای فدایی خلق ایران در بارۀ وظایفی که دولت موقت انقلابی برعهده دارد” توسط سازمان تکمیل و منتشر شد.
[۲۲]. روزنامه کیهان ۱۹ بهمن۱۳۵۷.
[۲۳]. گفتگو با مهدی فتاپور.
[۲۴] . گفتگو با مجید عبدالرحیمپور، تیرماه ۱۳۹۵، هانوفر آلمان.
[۲۵] . روزنامه آیندگان، شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۵۷،
[۲۶] . سامع ، همان منبع.
[۲۷]. روزنامه کیهان، شنبه ۲۱ بهمن۱۳۵۷.
[۲۸]. گفتگو با اسفندیار کریمی.
[۲۹]. فتاپور در این باره میگوید:« پس از بردن همه رفقا به محل جلسه، به دانشگاه رفتم. در آنجا بین مسئولین تظاهرات اختلاف بوجود آمده بود. رفقای معروف به بچه های زندان معتقد بودند با توجه به حاد بودن جو شهر نادرست است ما در جهت عکس و به سمت میدان آزادی حرکت کنیم و رفقای دانشجوی پیشگام تغییر مسیر اعلام شده را نادرست میدانستند. من در خیابان ۲۱ آذر روبروی دانشگاه با رفقا قرار گذاشتم. از رفقایی که به آنجا آمدند و صحبت کردیم رضی تابان، قاسم سید باقری، محسن مدیر شانه چی، مهدی سامع، اسفندیار کریمی، علی کشتگر، پیروز کامور و علی سلیمی را بخاطردارم. در این صحبت من نظر بچه های زندان را تأیید کرده و قرار شد تظاهرات به سمت داخل شهر تغییر جهت دهد».
[۳۰]. گفتگوبا مریم سطوت، تیرماه ۱۳۹۵، کلن آلمان. سطوت در این باره میگوید: «آن روز قرار بود من برای ارتباطگیری با تعدادی از دانشآموزان به مراسم دانشگاه تهران بروم. در ضمن فرصتی هم بود که پدر و مادرم را ببینم چون ازاردیبهشت ۱۳۵۵ که مخفی شده بودم دیگر آنها را ندیدم، در این فاصله من فقط دوبار با خانوادهام به صورت تلفنی تماس داشتم یکی پس از ضربه تیرماه ۵۵ که ببینم وقتی خانه نرفتم با شهربانی تماس گرفتند یا نه و چی گفتهاند، یکبارهم زنگ زدم بیایند راهپیمایی این فرصتی بود تا به اتفاق آنها در راهپیمایی باشم.
[۳۱] . گفتگو با اسفندیار کریمی.
[۳۲]. گفتگو با اسفندیارکریمی، او میگوید چندین موتور سوار آمدند و رد شدند که مسلح بودند. چند اسلحه هم به ما دادند که در همان ماشین گذاشتیم و ادامه دادیم.
[۳۳] . سامع، همان منبع.
[۳۴] . گفتگو با مهدی فتاپور.
[۳۵]. گفتگو با اسفندیار کریمی.
[۳۶]. درروایتهای مختلف از حضورعلیرضا اکبری شاندیز(جواد) در صف تظاهرات سخن رانده شده است. با توجه به حضور او تا آخرین لحظات نشستِ آن روز بعید است او توانسته باشد خودش را به صحنه راهپیمایی برساند. بنا به گفته فتاپور آنچه که از علیرضا اکبری در خاطرهها مانده است مربوط به غروب و یا لحظات آغازین شب است که او پس از پایان نشست آن روز بر بالای مینیبوسی رفته و در حالی که کلاشینکفش را در هوا تکان میداد خود را فدایی خلق معرفی میکرد.
[۳۷]. گفتگو با مجید عبدالرحیمپور.
[۳۸]. نگارنده امیدوار است در اثر در دست نگارشش به وضعیت تعداد بیشتری از اعضای مخفی شده سازمان در شامگاه ۲۱ بهمن۱۳۵۷بپردازد هرچند جان باختن تعدادی از اعضای موثر تیمهای نظامی در فردای انقلاب باعث نقصان در هر روایتی از آن روزها خواهد بود.
[۳۹]. سامع، همان منبع.
[۴۰]. گفتگو با فواد تابان، آذر ۱۳۹۹.
[۴۱] .فواد تابان از میدان فوزیه راهی پادگان عشرتآباد در همان نزدیکی میشود و سپس در حالی که اسلحهای یافته بود به سمت مرکز رادیو میرود (گفتگو با تابان). اسفندیار کریمی به همراه فریبرز سنجری راهی کمیته مشترک میشود. او میگوید: «صبح هرکدام به یک طرف رفتیم من و فریبرز رفتیم به سمت کمیته صدها نفر توی خیابان بودند، من و او رفتیم کمیته با این حساب که ساواکیها را بگیریم جمعیت انبوهی جلوی در کمیته مشترک یا همان طاقی که میرود به سمت وزرات خارجه جمع شده بودند و از آن طرف تیراندازی میکردند. خیلیها همانجا کشته شدند نزدیک بود ما هم زخمی یا کشته شویم، هی خودمان را عقب میکشیدیم چندبار هلیکوپتر آمد تا این که مردم هورا کشیدند و دیدم یک نفر با یک پرچم سفید از در ساواک بیرون آمد، رفتیم جلو، مردم ریختند بزنند گفتم نزنیم تحویل مدرسه رفاه بدهید. رفتیم دیدیم این افسران و درجهداران برای اینکه ثابت کنند خلع سلاح شدهاند لخت ایستاده بودند و یک عالمه یوزیهایی نو آنجا بود. من یک یوزی برداشتم و به سمتی رفتم. فریبرز پرسید کجا؟ گفتم میروم این بند چهار را که توی آن بودم یک رگباری ببندم. رفتم دیدم همه درها باز و کاغذها پخشوپلا شدهاند. رفتم در سلول را باز کردم و یک نگاهی کردم و یک رگباری بستم و چه عشقی کردم و گفتم همینجا بود پدرمان را در آورده بودند.». (گفتگو با اسفندیار کریمی).
[۴۲]. عباس هاشمی، از بیراهههای راه، ناشر گفتگوهای زندان، فروردین۱۳۹۶، جلد اول،ص۴۰.
[۴۳]. روزنامه کیهان، دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۵۷، ص۵.
[۴۴].خبرنامه شماره ۵ سازمان چریک های فدایی خلق ایران، ۳۰ بهمن ۱۳۵۷. در همین مطلب در باره قاسم سیادتی آمده است: «رفیق سیادتی یکی از مسئولین نظامی سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، روز یکشنبه ۲۲ بهمن در حالی که دریک تیم که فرماندهی کلیه عملیات نیروهای نظامی سازمان را در سطح تهران به عهده داشت و به همراه خلق قهرمان برای تسخیر سنگرهای ارتجاع میجنگید در حمله مسلحانه به رادیو ایران در میدان ارگ مورد اصابت گلوله دژخیمان قرار گرفت و به شهادت رسید.
[۴۵] .عبدالرحیمپورمیگوید: «ما قرارداشتیم که فردا صبح برویم و مجدداً رفقا را جمع کنیم، تصمیماتی بگیریم و ببینیم که چه کار میشود کرد. فردا صبح ساعت ۱۰ با رفیق جواد قرار داشتم. رفتم سر قرار. جواد [اکبری] با کمی تأخیر آمد. فکر میکنم ما باید از توپخانه میگذشتیم. وقتی ما به آن جا رسیدیم، من دیدم که عدهای از مردم این طرف خیابان و عده ای آن طرف خیابان جمع شده اند. عبور و مرور هم قطع شده بود. پرسیدم چرا این جوری است؟ گفتند ساواکی ها این جا دارند به طرف مردم شلیک میکنند. یک عده هم با اسلحه روی پشت بامها رفته بودند و میخواستند ساواکیها را محاصره کنند و آن ها را بگیرند. ساواکی ها هم مقاومت می کردند و به طرف مردم تیراندازی میکردند درنتیجه عبورومرور قطع شده بود. ما مانده بودیم که چه کار باید بکنیم، چون برای رفتن سرقرارمان میبایستی حتماً از آنجا رد می شدیم. من تپانچه ام را کشیدم و چند بار به طرف پنجره ای که ساواکیها از آن تیراندازی می کردند، شلیک کردم. یک نارنجک هم به آن طرف پرتاب کردم. پیش از آن که این کارها را بکنم خودمان را به مردم معرفی کردیم. و گفتیم که ما از چریکهای فدایی خلق هستیم. پس از شلیک تیر و پرتاب نارنجک دیگر آتش ساواکیها خاموش شد. مردم ریختند سر من و جواد و می خواستند ما را روی شانههایشان بلند کنند. آنها مرتب فریاد میزدند «درود بر فدایی! درود بر فدایی!». بالاخره با کلی خواهش و تمنا اجازه دادند که ما برویم.».
.[۴۶] در گفتگو با فواد تابان و اسفندیارکریمی و چند تن دیگر اینگونه به نظر رسید که رهسپار شدن آنها به سمت دانشگاه و دانشکده فنی بر اساس یک حس غریزی و پیشبینی اینکه دیگران نیز همچون آنها رفتار خواهند کرد بوده است.
[۴۷]. فتاپورمیگوید: «من در آن زمان به این فکر میکردم که هم اکنون نیروهای سازمان در سطح شهر پراکنده اند و چگونه می توان بین این نیروها ارتباط برقرار کرده و متشکل عمل نمود و به این نتیجه رسیدم که بهترین راه در آن شرایط تعیین یک مرکز تجمع است. و از آنجا که دانشگاه تهران در محل مناسبی قرار داشت و دانشکده فنی و امکانات آنرا می شناختم، به این نتیجه رسیدم که دانشکده فنی میتواند مناسبترین مرکز تجمع نیروهای سازمان باشد. به خانه رفته و موضوع را با مستوره احمدزاده، کاظم، زهرا و مریم که با هم در یک تیم بودیم در میان گذاشتم. مستوره در خانه ماند که پس از بازگشت هادی موضوع را به وی اطلاع دهد و ما ۴ نفر با موتور به سمت دانشکده فنی حرکت کردیم. در راه به چند گروه از رفقای اشنا برخورد کرده و به آنها گفتم مرکز تجمع و ارتباط نیروهای سازمان دانشکده فنی است و از آنها خواستم این خبر را به هرکس که میشناسند بدهند.»
[۴۸] .گفتگو با مهدی فتاپور.
۴۸. متن این بیانیه به نقل از صدای انقلاب ایران و تکثیر شده توسط کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی عبارت است از:
پیام سازمان چریکهای فدایی خلق ایران
خلقهای قهرمان ما امروز انقلاب رهایی بخش ایران را با خون خود بارور ساخته اند و سرانجام دژهای ارتش مزدور را که تسخیرناپذیر مینمود یکی پس ازدیگری فتح کردند. پادگانها، کلانتریها، ایستگاه های رادیو و تلویزیون و مجلس همگی سقوط کرده اند. از آغاز تاریخ تا امروز این بزرگترین و قطعی ترین پیروزی خلق قهرمان ما بود. پیروزی های انقلاب با سقوط پادگان های ارتش و مسلح شدن توده های زحمتکش استقرار یافت. ارتش حربه قطعی امپریالیسم و نوکرانش به نیروی شکوهمند جانبازی توده های مردم درهم شکست و می رود تا فردا ارتش خلق را بنیان ریزد. شکوفه های انقلاب در دامن خلقِ زحمتکش بارور گشتند و خرمن گل های آزادی را در سراسر میهن در قلب مادران و خواهرانی که خون عزیزانشان رهگشای آزادی خلق ستمکش ایران شد، نشاندند. سازمان چریک های فدایی خلق ایران بزرگترین افتخار خود می داند که امروز دوشادوش همافران دلیر و قهرمان و مجاهدان، این رزمندگان راستین راه رهایی خلق با پشتیبانی شورانگیز میلیونها توده مردم در سقوط پادگان ها، کلانتری ها و رادیو وتلویزیون خون رفقای فدایی ما را به پای پیروزی مردم تقدیم داشته است. روزهای آتی را با تسخیر و نابودی همه سنگرهای ارتجاع در هر کجای میهن که هستند جشن گیریم و به نیروی خلق زحمتکش، انقلاب را تا پایان به پیش رانیم.
درود بر کارگران و زحمتکشان که با جانبازی و فداکاری خویش سنگرهای دژخیمان را درهم شکستند! درود بر سربازان و همافران دلیر که پیشاپیش مردم ارتش مزدور را از پای درآوردند! درود بر آیت الله خمینی، آیت الله طالقانی و مجاهدین خلق و سایر پیشگامان واقعی انقلاب!
در اهتزازباد پرچم خونین سازمان چریک های فدایی خلق ایران !
نابود باد حاکمیت امپریالیسم و نوکرانش !
برقرار باد حاکمیت خلق!
سازمان چریکهای فدایی خلق ایران
49. در این اعلامیه به (نقل از صدای انقلاب ایران ) آمده است:
متن رهنمودهای سازمان چریکهای فدایی خلق ایران:
سازمان چریکهای فدایی خلق ایران از تمام هواداران میخواهد با دقت رهنمودهای زیر را بخاطر سپرده و درعمل به کارگیرند.
۱- تا تسلیم و فتح کامل همه مواضع دشمنان و تسخیر همه سنگرهای آنان توسط مردم لحظه ای از پای ننشینیم، سنگرهای خود را ترک نکنیم و همراه و همگام با سایر مبارزان خلق در پاسداری از انقلاب و خنثی کردن توطئه ها و تهاجمات مزدوران هوشیارانه بکوشیم.
۲- در همه شهرها و روستاها ستادهای ارتباط و هماهنگی با اختیارات کامل بوجود آوریم و تمام اقدامات را زیر نظر آنها انجام دهیم.
۳- مبارزان رادر گروههای ۱۰ تا ۲۰ نفری سازمان آموزش دهیم و در سنگرهای سطح شهر مستقر سازیم.
۴- با برقرار کردن پیک های مخصوص بین سنگرها و ستاد هماهنگی و ارتباط، نیازها را بررسی و تامین امکانات را متعادل و وظایف را تقسیم کنیم.
۵- کلاس های آموزش نظامی در شهر و روستا برپا داریم و فنون نظامی و نحوه کاربرد سلاح را به همه مردم بیاموزیم.
۶- همه مبارزان مسلح خلق را از خطرات سلاح و مواد منفجره بویژه از خطرات دست کاری ها و سهل انگاری ها در استفاده ازآن ها آگاه کنیم.
۷- از همه مردم بخواهیم که احساسات خود را مهار ساخته و بکوشند تنها آنچه را که به صلاح انقلاب است انجام دهند.
۸- از تیراندازی های بیمورد که مهمات را بیهوده هدر میدهد و متضمن خطرات جانی نیز هست جدا خودداری کنیم.
۹- از هرگونه تخریب و از بین بردن تاسیسات دولتی و خصوصی به هرشکل که باشد با تمام نیرو جلوگیری کنیم تا فردا همه ثروت های ملی در خدمت مردم قرار گیرد.
۱۰- امروز در همه نقاط حفظ نظم و انضباط تماما برعهده مردم است در نهایت همکاری با سایر مبارزان کنترل و اداره شهرها و روستاها را در دست گیریم.
۱۱- تاکید می کنیم که افراد وعناصری که به مردم و میهن خیانت کرده اند و هنوز خیانت میکنند با اعلام همبستگی مزورانه به هیچوجه در میان مردم جایی نخواهند یافت و از مبارزات درامان نخواهند بود. در صورت مشاهده افراد مزبور بیدرنگ آنها را معرفی نموده و خود به هیچوجه آسیبی به آنها نرسانید.
“سازمان چریکهای فدایی خلق ایران”
پیروز باد مبارزه مسلحانه تنها راه رهایی خلق ایران
* سازمان چریکهای فدایی خلق ایران به همه رفقای مبارز اعلام میدارد که محل تجمع و هماهنگی رفقای فدایی در دانشکده فنی دانشگاه تهران است.
[۵۱] . گفتگو با مریم سطوت.
[۵۲] . در لیست جانباختگان جنبش فدایی در جریان حوادث روزهای ۲۱ الی ۲۲ بهمن این نامها بدون اشاره به نوع ارتباط سازمانی آنها به چشم میخورد: قاسم سیادتی، ناصر گارسچی، خسرو پناهی، محمدعلی ملکوتیان، مهدی اقتدارمنش، محمدجواد عرفانیان، عباس تبریزی، محسن نیکمرام، بابک سیلابی طلیسچی، هابیل امیرخیز، حمید عابدزاده و غفور مقینیان.
از دیگر مطالب سایت
مطالب مرتبط با اين مقاله:
- انوش صالحی – بایگانی مطالب در سایت قدیم اخبار روز
- نشانی: کوچۀ اسکو پلاک ۲۲؛ به یاد پرویز مختاری(اسفند ۱۳۱۵- اسفند ۱۳۹۸) – انوش صالحی
- راه اصلاح؛ راه انقلاب – در باب برخی از مناظره های تلویزیونی
انوش صالحی - به مناسبت پنجاهمین سالگرد بنیانگذاری سازمان چریکهای فدایی خلق ایران – برگ هایی از کتاب «در وادی انقلاب»
نامه سرگشاده سازمان چریکهای فدائی خلق ایرانبه آیت الله خمینی مبارز عالیقدر و پیشوای بزرگ شیعیان
https://iran-archive.com/sites/default/files/sanad/cherikha_ta_1357-17_name_khomeini_1357_10_0.pdf
با درود بیکران به مناسبت پیروزیهای پر شکوه خلقهای ایران
قبل از هر چیز باید اشعار داریم، عظمت پیروزیهای دورانساز تاریخی خلق و درک اهمیت پاسداری از این پیروزیها و ضرورت گسترش انقلاب تا نابودی کامل همه حاکمیت امپریالیسم و نوکرانش، ما را به ارسال این نامه و طرح یک رشته از مسائل اساسی و مبرم جنبش خلق کرده است.
سازمان ما با تائید آشتیناپذیریی که شما تا امروز در راه سرنگونی نظام شاهنشاهی از خود نشان دادهاید برعهده خود میداند تا در آستانه این پیروزی تاریخی بر خاندان پهلوی، با طرح این مسائل به سهم خود و در حد خویش راهگشای پیروزی قطعی و رهائی کامل خلق گردد.
با توجه به نقش حساسی که شما در این دوره از مبارزات خلق برعهده گرفتهاید، روشن است که هر یک از تصمیمات و فتاوی شما در این مرحله از مبارزات خلق قهرمان ما، در تشدید یا تخفیف تضادهای درون جبهه مبارزین خلق، در وحدت و یکپارچگی مبارزات مردم و نهایتا در فراهم آوردن یا از بین بردن شرایط برای پیروزی کامل خلق ما بر امپریالیسم و دست نشاندگانش، تاثیرات مهمی بجا خواهد گذاشت این واقعیت خود میتواند زمینهها و دلائلی را که موجب ارسال و انتشار این نامه از جانب ما شده است، توجیه کند.
ما طی این نامه برخی مواضع و برداشتهای خود را، پیرامون مسائلی که اعتقاد داریم عدم توجه به آنها بزرگترین مصائب را برای مردم میهنمان پدید خواهد آورد، تشریح کرده، توجه به آنها را در جهت تحقق آرمان تاریخی خلقهای ستمکش ایران تلقی میکنیم. از آن جا که در ماههای اخیر، رفتار ناهنجار برخی هواداران دروغین خلق، ضرورت دفاع از حقوق مردم و آزادیهای دموکراتیک را به گونهای مبرم در دستور کار همه آنان که در راه ایرانی آزاد و دموکراتیک مبارزه میکنند قرار داده است، و از آن جا که عدم توجه به این مسائل میتواند بزرگترین مصائب و مشکلات را در تحقق آرمان نهائی خلق ما پدید آورد. سازمان ما وظیفه مبرم خود میداند با طرح آنها در این نامه در مبارزهای که برای ساختن ایرانی آزاد و دموکراتیک جریان دارد باز هم فعالانهتر شرکت جوید.
سرانجام قدرت طوفانزای میلیونها مردم زحمتکش میهن ما، عزم گرهخورده و خللناپذیر کارگران، کشاورزان، کارمندان، پیشهوران، روشنفکران، روحانیون، همه زحمتکشان شهر و روستا، با تلاش و پیگیری و جانبازی فرد فرد مردم ایران، بساط ستمگریهای ضدمردمی و طومار جنایات کثیف خاندان منفور پهلوی را درهم پیچیده و راه را برای رهائی کامل خلق از چنگ ستمگران و غارتگران داخلی و خارجی هموار کرده است.
نه پیشوایان و نه هیچ یک از قهرمانان، هر چند هم صدیق و پاک باخته قادر نبودند و نخواهند بود به نیروی خود، این نظم منفور را درهم ریزند و مردم را از چنگ ستمگران برهانند. نخوت فرعونی شاه و حکومت نکبتبار و جابرانه پهلوی را نیروی مشتها و فریادها و خون سرخ میلیونها مردم ستمکش ما را درهم شکست و میرود تا فردا بنیاد همه ستمها را از بیخ و بن بر کند و در زبالهدان تاریخ افکند. این پیروزیها از آن جانبازی میلیونها سینهایست که در برابر گلولههای دژخیمان سپر شد و در فریادهای “توپ، تانک، مسلسل” دیگر اثر ندارد به خون تپید. این پیروزی از آن خونهایی است که بر سنگفرش سرد آنها بذر کین کاشتند و فضای سینه مردم را به عطر آن آکندند. این آزادی ارمغان تلاش مردم است، این پیروزیها همه از آن مردم است، همه آنچه که به کف آوردهایم، محصول جانفشانی خلق است و حاصل آن از آن خلق است.
کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ که طی آن شاه زیر هدایت مستقیم امپریالیسم آمریکا، حکومت ملی دکتر محمد مصدق را سرنگون ساخت، با برقرارکردن سلطه غارتگران امپریالیسم آمریکا و دیکتاتوری خونین حافظ آن، خلقهای ستمکش میهن ما را دربند کشید.
طی این سالهای سیاه، رژیم شاه مزدور به فرمان اربابان آمریکائی خود با هدف مشخص ادامه غارتگریهای امپریالیسم و سرمایهداران وابسته با خشنترین و خونینترین روشها با قتل و شکنجه و اعدام و زندان میهنپرستان و آزادیخواهان روز به روز سلطه ددمنشانه و حکومت جابرانه خود را در نزد مردم منفورتر و نکبتبارتر ساخت.
طی این بیست و پنج سال درد و رنج فروخورده خلق ستمکش ما از رژیم منفور شاهنشاهی و شخص شاه که به خاطر خدمت به اربابان خود، از هیچ جنایتی در حق مردم دریغ نکرد _ انبوه و فشرده گشت و سرانجام با انفجاری از خشم و کین و نفرت تمام شوکت پوشالی شاهنشاهی پهلوی! و بساط ستمگریهای رژیم شاه را درهم ریخت.
ما با کمال صراحت اعلام میکنیم که این انقلاب و آنچه مردم را یکپارچه و متحد به خیابانها کشانیده، آنچه سینههای آکنده از این همه درد و رنج مردم را به استقبال گلولههای دژخیمان میفرستد، ستم فزاینده اقتصادی، سیاسی و ملی است. مبارزهای که جریان دارد، یک مبارزه آزادیخواهانه و رهائیطلبانه، یک مبارزه ضد دیکتاتوری و ضد امپریالیستی و میهنپرستانه است.
آیا به راستی چیزی جز سوق رهائی از رژیِم دیکتاتوری شاه و نجات از سلطه امپریالیسم میتوانست انگیزه واقعی جانبازی میلیونها مردمی که امروز به خیابانها ریختهاند باشد؟
آزادی و دموکراسی واقعی _که قطعا تنها پس از سرنگونی امپریالیسم و ارتجاع بدست خواهد آمد_ گرامیترین آرمانی است که امروز همه اقشار و طبقات خلق از کارگر و دانشجو تا کارمند و روحانی و کشاورز همه را متحد کرده و به مبارزهای تا پای جان بر علیه رژیم کشانیده است.
اگر درک شما از شریعت اسلام و نهضت اسلامی پیگیری در مبارزات ضد امپریالیستی و ضد استبدادی باشد، ما این درک شما را صمیمانه میستائیم زیرا این مبارزه و جانبازی به مثابه عالیترین آرمان و آرزوی هر شهید و رفیق فدائی همیشه و همه جا با پوست و گوشت و خون او عجین بوده است.
اما اگر برخلاف این، قصد از توسل به اسلام و تعالیم آن، سرکوب هر نوع تفکر و عقیده مخالف، به بند کشیدن اندیشه و احیای تفتیش عقاید و دستگاههای سرکوب، احیای شعار فقط یک حزب و خفه کردن هر ندای آزادیخواهی زیر پوشش دفاع از قرآن و شریعت باشد، مطمئنیم هر میهنپرست آزادهای آن را محکوم مینماید و ایمان داشته باشیم که خلق هم، چون آن را وسیلهای در دست ارتجاع و امپریالیسم میبیند، با تمام قدرت بیکران خویش به افشاء و نابودی آن برخواهد خاست.
مردم ما در ماههای اخیر، دائما شاهد اوجگیری درگیری با عناصری بودهاند که میکوشیدند زیر نقاب دفاع از مذهب با تمسک به غیراسلامی بودن بساط کتابفروشیهای کنار خیابان را درهم ریزند، به اجتماع معلمان و دانشآموزان و کارگران در تبریز و بهشت زهرا و دیگر جاها با چوبدست و چاقو حمله کنند، اعلامیهها و نشریات مبارزترین و رزمندهترین نیروهای مخالف امپریالیسم و دیکتاتوری را پاره کنند و شهدائی را که در سالهای سیاه دیکتاتوری و اختناق زیر شلاق دژخیمان در شکنجهگاههای ساواک لحظه شهادت را با سرود “مرگ بر شاه” درود گفتهاند، بیشرمانه خائن به خلق نامند.
نگرانی از آن نیست که این نوع تحریکات بهانهای به دست محافل امپریالیستی دهد که در معرفی نهضت پرشکوه خلق ما یاوههائی پوچ و مغرضانه انتشار دهند. نگرانی از آن نیست که هویت نیروهای شرکتکننده در جنبش خلق ما در ضدیت با آزادی زنان و اصلاحات ارضی توصیف شود. واقعیتها آشکارتر از آن است که بتوان آن را خدشهدار ساخت بگذار آنها هر چه میخواهند بگویند، ولی آنگاه که روحانینمائی دستور میدهد عکسهای شهدا بهروز دهقانی و صمد بهرنگی را پاره کنند، میهنپرستان و آزادیخواهان واقعی دیگر آرام نخواهند نشست. آنان با تمام توان خویش مشت این دشمن خلق را باز خواهند کرد و او را با تمام پستی و بلاهتش در پیشگاه مردم به قضاوت خواهند گذاشت. توهین به میهنپرستانی که تمام سالهای سیاه دیکتاتوری را در میان دود و آتش و خون با همه هستی خویش به آرمان خلق وفادار ماندهاند توهین به شرف و ناموس خلق، توهین به مقدسترین آرمان مردم است.
هیچ میهنپرست و آزادیخواه واقعی، هرگز در برابر این پستی ساکت نخواهد نشست و با تمام وجود دوستان واقعی و دشمنان واقعی خلق را در پیشگاه مردم به نمایش خواهد گذاشت و مشت مزدوران دشمن را در هر لباسی که باشند باز خواهد کرد.
بگذار تا از طریق اعلام به شما همه مردم میهنمان بدانند که ما این عناصر را به دلیل اعمال فوق، عناصر مرتجع و ناآگاه مینامیم و مصرانه از همه مبارزین راستین راه مردم ارشاد و طرد آنان را از صفوف جنبش خلق خواهانیم. چرا که ایمان داریم اینان یا کسانی هستند که تاریکی فکر و جهل نسبت به واقعیات چشمان حقیقتبین را از ایشان دریغ داشته است و باید ارشاد گردند و یا مشتی از عناصر ارتجاعاند و از بیم پیروزی خلق این بار در پناه قرآن و دفاع از دیانت به اخلالگری و توطئهچینی مشغول شدهاند، که در این صورت باید فورا رسوا و طرد شوند.
درهم ریختن نظام شاهنشاهی که تا چندی قبل فناناپذیر مینمود بهتر از هر چیز نشان داده است که اعمال زور برای کشتن اندیشهها و عقاید، نه تنها هرگز موفقیتی کسب نخواهد کرد بلکه مستقیما به رشد پنهان نارضائیها و مخالفتها خواهد انجامید. هر چه این اعمال زور شدیدتر گردد انفجار خشم و کین تودههای وسیع مردم سریعتر و ناگهانیتر بساط آن را درهم خواهد ریخت.
چه کسی بهتر از شاه در ۲۵ سال گذشته در شکستن قلمها و بستن دهانها موفق بوده است؟ حاصل آن همه ستمها چه شد؟ درس عبرت تاریخ براستی که میتواند بهترین آموزگار ساختن ایران فردا گردد. اگر امروز از فوران این خشم و کینی که محصول مستقیم اعمال زور و سرکوب است درس نگیریم آیا خواهیم توانست آیندهمان را در قلب مردم بپا داریم و بهروزی و شادمانی واقعی را برای مردم میهنمان به ارمغان آوریم؟
توجه داشته باشیم که سیطره سیاه ۲۵ ساله دیکتاتوری وابسته به امپریالیسم، تا حدود زیادی آگاهی و دانش سیاسی مردم ما را تنها به ضدیت با دیکتاتوری شاه و این خاندان محدود کرده بود. چنانچه این بخش از مردم ما به درستی هدایت و ارشاد نگردند و تحت تاثیر تلقینات مسمومکننده سازشکاران بیریشه و سرمایهداران خودفروختهای که دزدانه به سوی قدرت میخزند، پایان راه را پایان سلطه پهلوی انگارند، آنگاه با تشدید درگیریها و روی گردانیهای بین مردم قطعا و ضرورتا صفوف متحد امروزین بهم خواهد ریخت و راه برای بازگشت ارتجاع هموار خواهد شد. ما بر خطراتی که تشدید توطئهآمیز مخاصمات درون جبهه خلق پیروزی انقلاب رهائیطلبانه کنونی را تهدید میکند، تاکید کرده و در هوشیار کردن مردم نسبت به این خطرات لحظه ای تردید نخواهیم کرد.
شنیده و دیده میشود که گاه به گاه عناصری “حزب فقط حزب الله” گویان به مردم و عابرین، مغازهها و اماکن عمومی، به کتابفروشیها، به سخنرانان آزادیخواه یا مجامع مردمی حملهور میشوند و چنین میاندیشند که با این کارها میتوانند عقاید و افکار خود، شیوه زندگی و رفتار خود را به همه چیز و همه کس تحمیل نمایند. ما به وضوح تاکید میکنیم که در چهره این حرکات زننده هیچ نشانی از ترقیخواهی نمیبینیم. اینان باید بدانند مردم ما بعد از ۲۵ سال خفقان و فشار، تازه امروز فرصت یافتهاند و میخواهند خود شیوه زندگی خویش را انتخاب کنند، آنان باید خود تصمیم بگیرند که چه بخوانند، چه بپوشند، چه بگویند و چه اعتقادی داشته باشند. آنها در این راه و برای رسیدن به این هدف شهید دادهاند، شکنجه دیدهاند و یقین بدانیم که قطعا قدرت و شایستگی دفاع از آنچه را هم که بدست آوردهاند، دارند.
مذاهب مورد اعتقاد مردم، آزادیهای فرهنگی، آداب و سنن، ویژگیهای ملی و قومی همه خلقهای ایران باید مورد احترام و حمایت فعال جنبش خلق قرار گیرد. مردم باید آزاد باشند خود شیوه زندگی خصوصی و اجتماعی خود را انتخاب کنند. مردم باید آزاد باشند با مذهب خود، با زبان خود و فرهنگ ملی خود زندگی کنند. هر تلاشی در جهت مقابله با این ویژگیها، تلاشی مرتجعانه، ضدمردمی و ضدانقلابی است.
پدیدههای ناهنجار اجتماعی ریشه در بنیادهای ناهنجار اقتصادی_اجتماعی جامعه دارد ما معتقدیم تنها با ساختمان ایرانی بر کنار از نابرابریهای طبقاتی و ستم اقتصادی و سیاسی فرهنگی باید به جنگ این ناهنجاریها رفت. بیماریهای اجتماعی محصول ناگزیر نظامهای غارتگرانه و ستمگرانهاند. زشتی هرگز از خود مردم نیست، هیچکس روسپی و میخواره بدنیا نیامده است آنها محصول نظامهای اجتماعی پوسیده طبقاتی و ستمگرانه هستند، باید با چنین نظامها و حکومتهای حافظ آن جنگید. ما معتقدیم که باید لبه تیز حمله ما و تمامی حمله ما متوجه رژیمها و حکومتهای حافظ این نظامهای منحط گردد.
با این اوضاع و احوالی که حاکم است، با این رفتار نابهنجاری که از سوی برخی عناصر ناآگاه مذهبی که آگاهی سیاسیشان را سالهای سیاه دیکتاتوری در ربوده، با این عدم متانت و منطقی که گرفتار آنند، اگر رهبران و سازمانهای سیاسی جامعه برخوردی مسئولانه با آنچه که گفته آمد، نکنند بیم آن میرود که پس از سرنگونی شاه که خواست مشترک همه مردم بوده است، صبر و تحمل اقشار وسیعی از مردم که حاضر نیستند معیارهای زندگی خصوصی و ضوابط رفتاری و اجتماعیشان را با الگوهای تحمیلی وفق دهند، صبر و تحمل گروههائی که با فرهنگ خاص خود، با تفکر و عقاید و افکار خاص خود در جبهه میهنپرستان بر علیه امپریالیزم و نوکرانش مبارزه میکنند، بسر آید و این وحدت کلمه که اینک با عظمتی باورنکردنی در سرود “مرگ بر شاه” طنین افکن است درهم شکسته شود.
در شرایطی که تحریکات این عناصر ناآگاه یا مرتجع که جز اشاعه کوتهفکری و تنگنظری، جز قلب ماهیت جنبش، جز تشدید مخاصمات درون جبهه خلق و تضعیف توان آن هیچ نقش دیگری ندارد، در شرایطی که عناصر اهریمنی و نوکران درمانده رژیم ورشکسته دیکتاتوری فاشیستی بیش از هر کس از این حرکات بوجد میآیند.
“سازمان چریکهای فدائی خلق ایران” در دفاع از منافع کارگران و زحمتکشان _همراه با هر آزادیخواه واقعی، هر روشنفکر انقلابی، و هر دوستدار واقعی خلق و همه سازمانها و مجامع ملی و مترقی_ حق داریم و باید این روشها و این اعمال را قطع نظر از این که جاهلانه باشند یا آگاهانه، علنا و قاطعانه محکوم کنیم و آن را توطئههای طرفداران شاه و نوکران امپریالیسم بنامیم.
بگذار همه مردم بدانند که فدائیان خلق در نابود کردن همه مظاهر ستم دیکتاتوری و امپریالیسم لحظهای هم درنگ نخواهند کرد. بگذار در پیشگاه خلق این به اثبات رسد که هر رفیق فدائی تا پای جان به آرمان خلق وفادار است.
با ستایش و احترام _ سازمان چریکهای فدائی خلق ایران
“گسترده باد همکاری و همگامی همه آنان که در راه ایرانی آزاد و دموکراتیک مبارزه میکنند”
“نابود باد حاکمیت امپریالیسم و نوکرانش”
“برقرار باد حاکمیت خلق”
۲۸/۱۰/۱۳۵۷
آقای انوش صالحی شما در این نوشته »تهران ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ (به مناسبت پنجاهمین سالگرد بنیانگذاری جنبش فدایی) « به نامه-ی سرگشاده-ی ٢٨ دی ١٣۵٧ سازمان چریکهای فدائی خلق ایران به آیت الله خمینی استناد نموده اید. از آنجا که در تاریخ مذکور هنوز سازمان چریکهای فدائی خلق ایران صاحب ارگان سراسری نبوده است و این نامه نیز در روزنامه های کثیرالانتشار آن روز ایران منتشر نشده است (چون شما در پی نوشت هیچگونه ذکری ننموده اید). جا دارد برای مستند سخن گفتن، خواننده گان را به منبع معتبر این خبر ارجاع دهید. در ثانی ذکر نمائید در زمانیکه آیت الله خمینی در نوفلوشاتو بودند (زمان نگارش این نامه) سازمان چریکهای فدائی خلق ایران از کدام کانال نامه-ی مذکور را به دست آیت الله خمینی رسانید. لطفاً متن نامه را منتشر نمائید تا برای ثبت در تاریخ مشخص گردد سازمان چریکهای فدائی خلق ایران در دو هفته قبل از ورود و یکماه پیش از پیروزی انقلاب، با کدامین “عنوان” آیت الله خمینی را مورد خطاب قرار داده است.
سازمان چریکهای فدائی خلق ایران در دو هفته قبل از ورود و یکماه پیش از پیروزی انقلاب، با کدامین “عنوان” آیت الله خمینی را مورد خطاب قرار داده است.
Rosa:مبارز عالیقدر و پیشوای بزرگ شیعیان
روزنامه اطلاعات چهاردهم بهمن در صفحه هشتم خود این اعلامیه را آورده است:
«مردم ایران در آستانه یک پیروزی دیگر
آیتالله خمینی مبارز عالیقدر و پیشوای بزرگ شیعیان به میهن باز میگردد. ودیعه این بازگشت، خون سرخ مردمی است که با آرمان ایرانی آزاد و دموکراتیک به استقبال گلولههای ارتش مزدور شتافتند. این بازگشت تجلی اراده خلقهای زحمتکش و قهرمان میهن ماست. سازمان چریکهای فدایی خلق ایران آن را گرامی میدارد. با این اعتقاد که باید انقلاب را، همگام با همه میهنپرستان و آزادیخواهان واقعی و با اتکاء به وسیعترین اقشار زحمتکش خلق، تا نابودی کامل امپریالیسم و نوکرانش، تا استقرار کامل حاکمیت خلق همه مردم است، به پیش رانیم.»
آیتالله خمینی مبارز عالیقدر و پیشوای بزرگ شیعیان!