پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

تکه نانی به نشانه اعتراض؛ «مرگ بر دیکتاتور» در مراسم سوگواری فرهاد خسروی

مرگ فرهاد و آزاد، دردی است روی دردهای مردمی که نان ندارند؛ سی‌ام آذرماه، مردم با تکه‌های نان به پیشواز جسم بیجان فرهاد خسروی رفتند؛ تکه‌های نان روی دست‌ها، نشانه‌ی اعتراض است؛ به اقتصادی بیمار و زخم خورده که جوان چهارده ساله‌اش ناچار می‌شود برای لقمه‌ای نان، جان را به گرو بگذارد
فرهاد خسروی

با پیدا شدن جنازه فرهاد خسروی، نوجوان ۱۴ ساله‌ای که کولبری می‌کرد و در سقوط بهمن به همراه برادرش آزاد خسروی کشته شد، صدها نفر در مریوان در تشییع جنازه او شرکت کردند. عده‌ای از حاضران در تشییع جنازه به نشانه اینکه برادران خسروی در راه یافتن لقمه‌ای نان درگذشتند تکه‌های نان در دست داشتند.

جمعیت هنگام تشییع جنازه به زبان‌های فارسی و کردی شعارهایی با مضامین سیاسی دادند. یکی از شعارهای آنها “مرگ بر دیکتاتور” بود.

مرگ فرهاد و آزاد، دردی است روی دردهای مردمی که نان ندارند؛ سی‌ام آذرماه، مردم با تکه‌های نان به پیشواز جسم بیجان فرهاد خسروی رفتند؛ تکه‌های نان روی دست‌ها، نشانه‌ی اعتراض است….

به گزارش نسرین هزاره مقدم خبرنگار ایلنا، زمستان، سرما و توده‌های زمخت برف که برای مردمان اینجا دیگر زیبا نیست، نه، اصلا زیبا نیست. اینجا جاده اورامانات است و فرهاد را وقتی پیدا می‌کنند که سه روز با دستان مشت کرده، بیجان کنار این جاده افتاده، فرهاد سه روز است که دستانش را از زور سرما مشت کرده و نفس نمی‌کشد….

«فرهاد خسروی» چهارده سال بیشتر ندارد؛ چهارده سالگی، آغاز شکفتن است، آغاز بهاری که برای فرهاد خیلی زود خزان می‌شود؛ فرهاد جانش را در ازای نان قمار کرده است، قماری بی‌بازگشت که او را، جنازه‌ی او را با دستان مشت کرده کنار جاده رها می‌کند؛ قمار خشن و بی‌بازگشتِ «کولبری»….

چند روز پیش از این، در روزهای پایانی آذرماه، فرهاد چهارده ساله به همراه برادرش – آزاد ۱۷ ساله- و تعدادی دیگر از کولبران در گردنه‌های تته‌ی مریوان گیر می‌افتند؛ زور سرما زیاد است و راه خروجی از کوهستان نیست؛ گرداگرد بدن‌های لرزان این جوانان را ستیغ‌های پربرف کوه فراگرفته و تمام جاده‌ها به سوی زندگی محو است.

فرهاد خسروی، در همان دقایقِ اولیه که سرمای مرگ هجوم می‌آورد، کتش را درمی‌آورد و تن برادر هفده ساله‌اش آزاد می‌کند و با زبان شیرین کوردی می‌گوید: رفیقان طاقت بیاورید! می‌روم کمک بیاورم….

فرهاد که دل به جاده اورامانات می‌زند، هرگز بازنمی‌گردد؛ زور سرما و بوران، جوانی او را مغلوب می‌کند و بر زمین می‌افتد؛ بیست و ششم آذرماه، اطلاعیه رسمی هلال احمر، مرگ برادر فرهاد، آزاد خسروی را بر اثر سرما و کولاک تایید می‌کند؛ یکی دیگر از کولبران این گروه بر اثر سرمازدگی شدید به بیمارستان مریوان منتقل می‌شود و هنوز هم روی تخت بیمارستان با دردهای کوهستان دست و پنجه نرم می‌کند؛ اما از فرهاد خبری نمی‌شود؛ سه روزِ تمام هزاران نفر از مردم منطقه‌ی مریوان، سروآباد و اروامانات به دنبال نشانی از فرهاد می‌گردند، سگ‌های زنده‌یاب هم تمام کوهستان را به شامه می‌کشند اما در نهایت در غروب ۲۹ آذر، جسد فرهاد با دستان مشت کرده در جاده‌ی اورامانات یافت می‌شود.

نان‌ها روی دست!

چهارده سالگیِ فرهاد همانند هفده سالگی برادرش آزاد، طعمه‌ی دستان زمخت مرگ می‌شود؛ سه روز پیش‌تر، تشییع جنازه‌ی آزادِ سرمازده برپا می‌شود و روستای نی، روز ۳۰ آذرماه، بازهم شاهد سوگواری است؛ این بار سوگواری جوان دیگری از همان خانواده، فرهاد خسروی. مردم در مراسم تشییع جنازه، تکه‌های نان سر دست گرفته‌اند، به نشانه‌ی اعتراض، اعتراض به اینکه چرا اینجا در کردستان  باید برای «نان»، «جان» داد؟!

«کولبری» خشن‌ترین و ناعادلانه‌ترین راه نان درآوردن، دیگر انگار برای مسئولان محلی و کشوری، تبدیل به پدیده‌ای عادی شده است؛ کولبران از جوان ۱۲ ساله یا ۱۴ ساله گرفته تا پیرمردان ۸۰ ساله، باری سنگین بر دوش می‌نهند و برای دویست یا سیصد هزار تومان، کوهستان‌های پرخطر مرز را پشت سر می‌گذارند؛ خطر، بسیار است؛ از سرمازدگی و سقوط  از کوه گرفته تا مین‌های جامانده از زمان جنگ و تیر ماموران مرزی که گاه قلب کولبران را هدف می‌گیرد؛ فرهاد و آزاد، تنها قربانیان این راه پرخطر نیستند؛ همین امسال از ابتدای سال، فقط مرگ ۱۱ کولبر در رسانه‌های رسمی منتشر شده است و احتمالاً همین تعداد مرگ بی‌صدا نیز وجود داشته است. خطرها زیاد است و قمار جان بر سر نان، همچنان ادامه دارد اما هیچ راهکار اصولی برای حل این مشکل بزرگ، در دستور کار نیست.

تنها راهکار، گسترش اشتغال مولد است

هیچ کدام از طرح‌های نیم‌بند و غیرساختاریِ ارائه شده برای ساماندهی خطرات شغل کولبری به نتیجه نرسیدند؛ هنوز کوهستان‌های پرخطر کردستان، هر روز قربانی می‌گیرد و هرچه اوضاع معاش مردم بدتر شود، کولبری و آمار مرگ و میر آن نیز افزایش خواهد یافت.

میکائیل صدیقی (رئیس کانون انجمن‌های صنفی کارگران ساختمانی استان کردستان) در مورد کولبری و خطرات آن می‌گوید: کولبری در کردستان به دلیل مرزی بودن استان‌های کردستان، کرمانشاه و آذربایجان غربی و همچنین به دلیل ماهیت غیر توسعه‌یافته اقتصاد به وجود آمده است؛  افزایش جمعیت  نیروی جوان در روستاها و نبود کارخانه و تولید، به بالا رفتن نرخ کولبری دامن زده است.  شرایط به گونه‌ای پیش رفته که امروز بسیاری از کارگران و استادکاران ساختمانی  مریوان و شهرهای اطراف به دلیل بیکاری و عدم امکان مهاجرت به عراق، کولبری می‌کنند؛ حتی خیلی از کارگرانی که قبل از این در پایتخت و مراکز صنعتی کار می‌کردند، به دلیل تحریم و تعطیلی کارخانه‌ها، اجباراً به کردستان بازگشتند و حالا کولبری می‌کنند. او تاکید می‌کند:

کولبری نماد بی‌توجهی به استان‌های مرزی است، نماد نان در مقابل جان است؛ نماد یک درد جمعی است. کولبری از سر رضایت و سیری نیست، از سر فقر است؛ کولبران نه امیدی دارند، نه آینده روشنی دارند، نه بیمه دارند، نه حمایت دولتی و غیردولتی دارند و  نه امنیت شغلی دارند و نه امنیت جانی.  

او تنها راهکار زدودنِ کول بردن را گسترش اشتغال مولد و پایدار در استان‌های مرزی می‌داند و معتقد است تا این راهکار در پیش گرفته نشود، کولبری همچنان قربانی خواهد گرفت.

مرگ فرهاد و آزاد، دردی است روی دردهای مردمی که نان ندارند؛ سی‌ام آذرماه، مردم با تکه‌های نان به پیشواز جسم بیجان فرهاد خسروی رفتند؛ تکه‌های نان روی دست‌ها، نشانه‌ی اعتراض است؛ اعتراضی آرام و قانونی به اقتصادی بیمار و زخم خورده که جوان چهارده ساله‌اش ناچار می‌شود برای لقمه‌ای نان، جان را به گرو بگذارد…

https://akhbar-rooz.com/?p=15783 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
کیا
کیا
4 سال قبل

عرق شرم بر پیشانی بشریت منجمد شده است

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x