جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جامعه‌شناسی کرونا: فروپاشی هستی اجتماعی – علی طایفی

درصورت تشدید شیوع بیماری، جامعه انسانی رو به تعلیق نهاده و بطور موقت می‌میرد! نشانه‌های این مرگ اجتماعی را حتی در کشورهای مدرن اروپایی نیز می‌توان ردیابی کرد. شیوع بیماری و هراس از مرگ، فرد در جامعه اروپایی را نیز نگران و هراسناک کرده است بطوریکه منافع فردی بر‌ منافع جمعی، بقای بیولوژیک بر بقای اجتماعی، دغدغه فردی بر دغدغه اجتماعی غالب می‌گردد
علی طایفی

هنوز شیوع و فراگیری بیماری جهانگیر کرونا در ایران آنچنان فاجعه بار نشده و امید نیز چنین نشود. ولی خطر و تهدید تداوم بیماری و شیوع هراس جمعی حاصل از آن و افزایش خطرات جانی حاصل از ناتوانی در مدیریت این بحران و مصیبت اجتماعی توسط صاحبان قدرت خاصه در نظام ناکارآمد استبداد دینی در کشور همچنان بالاست. سنجشگری برخی ابعاد اجتماعی این بیماری در ایران از بعد پیامدهای شیوع آن و پرسشگری فرهنگ عمومی و سیاسی ناظر بر آن قابل توجه و تامل است. برخی زوایای این سنجشگری مسیله بیماری کرونا از نظر جامعه‌شناسی فاجعه و درمان می‌تواند چنین باشد:

* بی اعتمادی سیاسی. بنظر من مهمترین عامل شیوع این بیماری و عدم توانایی در مهار و مدیریت این بحران به شکاف دیرینه حکومت و مردم بازمی‌گردد. ساختار استبداد تاریخی از استبداد شاهی تا شیوخ مستبد چنان است که اصل بر عدم اعتماد بر مردم بعنوان رعایاست. والی و ولی در قالب شاه یا آیت الله به عناوین مختلف زیر توجیه ملت، تمدن، خدا، دین و رهبران آن، امت و .. اساسا مردم را ابزار اعمال قدرت می‌داند. حقانیت اعمال هژمونی و سلطه فراگیر بر جان و مال مردم از یکسو و عدم حقانیت مردم در دانستن، کسب اخبار واقعی، آگاهی و دانش از سوی دیگر از زمره دوگانه بنیادینی است که حیات استبداد بدان وابسته است. در‌چنین‌ ساختاری مردم آخرین و نامحرم‌ترین اقشاری هستند که از هر‌ پدیده ای و بطور خاص بیماری کرونا آگاهی می‌یابند.

* بی اعتنایی استبداد به جان و مال مردم و بی اعتمادی مردم به نام و کام مستبدان چنان شده و می‌شود که در وقوع بیماری جانکاه و هولناک کرونا نیز مردم چشم و گوش به رسانه های دیداری و شنیداری نظام استبداد نمی‌سپارند. در‌ چنین‌ بستری ‌افراد و نهادهای اجتماعی از جمله خانواده‌ها به راهیابی و چاره‌جویی های خود می اندیشند. بی سبب نیست که مثلا تعطیلی مدارس برای ماندن خانواده‌ها در کشور سبب سفر و تحرکات جغرافیایی برای فرار از بی تدبیری ساختار استبداد می گردد؛ امری که به بی‌تدبیری دیگری از سوی مردم منتهی شده و بجای مهار، به شیوع بیشتر بیماری منجر می‌گردد .

* بحران اجتماعی. کرونای کشنده در چنین بستری لاجرم به یک‌ بحران اجتماعی منجر می‌گردد. این بحران اگرچه دارای زمینه های مستعد و ناهویدایی در متن جامعه و مناسبات اجتماعی پیش از بیماری است ولی با وقوع سیمپتوم‌های این بیماری، علایم این بحران نیز تشدید و آشکارتر می‌شود. فقدان اعتماد، بیگانگی سیاسی، نامدارایی، هراس از ناامنی جانی و افتادن به‌جان یکدیگر، اندوه و‌ دغدغه نان و جان در سطوح فردی و خانوادگی، تشدید نابسامانی و تهدید هستی اجتماعی و بسیاری مسایل دیگر‌ که در این تحلیل ‌بدان خواهم پرداخت، از وجوه آشکار و پنهان سیل این بحران اجتماعی به‌شمار می‌رود که در راه است.

* فروپاشی همبستگی. اگرچه میان حکومت و ملت خلا همبستگی تاریخی وجود دارد، ولی نهاد قدرت در قامت و هیبت استبداد چنان عمل می‌کند که همبستگی اجتماعی را منع و محو می‌سازد. هرگونه اتفاق و گردهمایی، اجتماع بیش از دو نفر، تشکیل تشکل‌ها، اتحادیه‌ها، تحزب و حزب‌سازی، اجتماعات و یکپارچگی مردمی در صورتی‌که بسود و بسوی منافع استبداد و کارگزاران آن نباشد سرکوب و با منیت مستبد، منکوب می‌گردد. در چنین ساختاری، همبستگی اجتماعی از اشکال ابتدایی آن نظیر همبستگی خانوادگی، قبیله ای و در نهایت قومی فراتر نمی‌رود. فرد در زنجیره زیست اجتماعی بشدت سودخواه و همسو با منافع فردی در مقابل منافع جمعی زندگی می‌کند. وقوع بحران بیماری کرونا، آغاز نمایشگاه بزرگ و ملی این فروپاشی اجتماعی خواهد بود که در آن منفعت و مصلحت فردی بر ساحت‌های اجتماعی و جامعه انسانی غلبه خواهد کرد.

* زوال سرمایه اجتماعی. با شیوع بیماری کرونا و گسترش آن، سرمایه اجتماعیِ نحیف و روبه زوال نیز بیش از پیش سقوط خواهد کرد. سرمایه اجتماعی، عنصر همبستگی اجتماعیِ ارگانیکی است که در ساختار آشفته و جامعه مملو از ناسازه‌های سنت و مدرنیته، شهرنشینی و حاشیه‌نشینی شهری، فقر و ثروت، شکاف جنسیتی، شکاف مرکز-پیرامون ناشی از سانترالیزم سیاسی و ‌اداری، بشدت ضعیف است. وقوع بیماری ایران‌گیر سبب خواهد شد حداقل‌های سرمایه اجتماعی به‌عنوان عناصر پیوند دهنده نهادها و نمادهای اجتماعی نیز رنگ باخته و تحلیل روند. فروپاشی سرمایه اجتماعی به‌دنبال خود، زمینه تخفیف سرمایه فرهنگی را نیز فراهم می‌سازد که در آن ارزش‌ها و هنجار‌های اجتماعی جامعه‌پسند به سطوح فردی و حتی اگوایستی سقوط می‌کند. پیامد مورد انتظار این سقوط، فروپاشی هستی و همبستگی اجتماعی است که در ساختار استبداد به سختی به بقای خود ادامه می‌داد.

* گرسنگی. اگرچه طبق برخی آمارهای اجتماعی رسمی و حکومتی که مشحون از کم‌شماری است، گرسنگی پدیده ای است که در طی چنددهه پس از انقلاب اسلامی رو به گسترش نهاده و در بین اقشار اجتماعی مختلف تعمیق یافته است ولی این بحران با گسترش بیماری کرونا، تشدید خواهد یافت. تداوم بیماری، سبب خواهد شد جمعیت گرسنگان رو به افزایش گذارده و با شیوع بیماری و بحران‌های اقتصادی حاصل از آن، اقشار و طبقات اجتماعی استثمارشده، ستمدیده و زحمتکش بیش از همه از فقر غذایی رنج ببرند. گرسنگی و چه بسا قحطی در دسترسی به برخی مواد و کالاهای اساسی از یکسو و تشکیل بازارهای قاچاق و غیررسمی عرضه و توزیع این کالاها توسط عوامل حکومتی و اقشار خاص سودخواه از سوی دیگر، بشدت گسترش خواهد یافت. به‌نظر من سرعت شیوع هراس و احساس ناامنی و پیامدهای انسانی و اجتماعی این بیماری بسیار بیشتر از شیوع خود ویروس کرونا خواهد بود.

* مرگ و هراس از آن. اگرچه مرگ به پدیده ای پذیرفته شده در ساختار استبدادی بی‌کفایت تبدیل شده و دارای گستره بزرگی از مرگ ناشی از تصادفات، نزاع‌های خیابانی تا اعدام و کشتار مردم معترض در خیابان‌ها است ولی هراس از مرگ‌های زودهنگام، و انتظار برای مرگ خود و عزیزان در خانواده در سطوح فردی ناشی از شیوع کرونا، زمینه‌های بحران روانی و اجتماعی را بشدت تقویت خواهد کرد. در اپیدمی مرگ، این بار برخی از سران و مردان قدرت نیز در ورطه مرگ ناشی از بیماری خواهند افتاد. ولی نابرابری در توزیع مرگ ناشی از بیماری به‌وضوح چشمگیر خواهد بود. به‌نظر من مرگِ کرونایی عمدتا گریبان فقرای شهری و حاشیه نشینان، آسیب دیدگان جنگ و بیماری‌های سخت، سالمندانِ تهیدست و بخش بزرگی از مردم در خیابان از کودکان خیابانی تا زنان خیابان‌گرد را خواهد گرفت.

* فقرِ بهداشت. فقرای شهری و حاشیه‌نشینان شهری از زمره بیشترین آسیب دیدگان فقرِ بهداشت در جامعه خواهند بود. این فقر و‌ محرومیت بهداشتی و درمانی در زمان شیوع بیماری جانکاهِ کرونا بشدت رو به گسترش خواهد گذارد. فقدان دسترسی و نبود امکان تامین لوازم بهداشتی و‌ پیشگیرانه از یکسو و عدم دسترسی یا امکان اندک برخورداری از خدمات درمانی پس از بیماری و کرونایی شدن از دیگرسو، سبب مرگ بیشتر فقرا و محرومان شهری می‌گردد که نه از توان مالی و ‌نه از توان جانی و اجتماعی لازم برای برخورداری از امکانات بهداشتی و درمانی برخوردارند. مرگ در سکوت، پدیده ای خواهد بود که در مناطق محروم کشور و نزد افراد به‌حاشیه رانده شده‌ اجتماعی، هم‌پای شیوع کرونا، شایع خواهد شد.

* فقر آموزشی و فرهنگی. بخش بزرگی از آنچه که امروزه در نسل حاضر در جامعه ایران مشاهده می‌شود، محصول آموزش و تربیت فرهنگی است که نظام دینی در طی چهار دهه طلایه دار آن بوده است. هر گونه کاستی در همراهی و مشارکت مردمی برای پیشگیری از شیوع بیماری در کشور می‌تواند محصول دو امر باشد: نخست فقر آموزش‌های بنیادین اجتماعی حکومت در همبستگی اجتماعی، همدلی و هم‌سرنوشتی، ومشارکت اجتماعی مردم؛ و مبارزه منفی مردم در مقابله با هر آن‌چیزی که نظام و حاکمیت رسمی ترویج کرده و فرامی‌خواند. چنین وضعیتی منجر شده است که حکومت و ملت به‌شکلی قهرآمیز در تقابلی اجتماعی به نفی و بی‌اعتنایی به یکدیگر گرایش قوی‌تری یابند.

* جامعه در خانه. هراس از بیماری سبب می‌گردد فرایندهای کلان جهانی‌گرایی به کلبه های کوچک خانوادگی و فردی فروبکاهد. قرنطینه حکومتی یا مردمی و تلاش برای کاهش ارتباطات اجتماعی افراد در روابط و مناسبات خود سبب می‌گردد افراد به حریمهای قابل اعتماد و نظارت پناه برده و از فضاها و میادین بزرگتر اجتماعی دوری کنند. در تداوم این بیماری حتی به‌صورت موقت روندهای جامعه پذیری دستخوش چرخش‌های‌موقت می‌گردد. بدین معنا بجای همسویی خانواده در جامعه، جامعه به سلول‌های کوچک خانواده و واحدهای خُرد اجتماعی سقوط می‌کند. در‌چنین‌وضعین‌بحرانی، جامعه بطور موقت رنگ باخته و دستخوش ایست اجتماعی یا کومای اجتماعی می‌گردد.

* مرگ جامعه. درصورت تشدید شیوع بیماری، جامعه انسانی رو به تعلیق نهاده و بطور موقت می‌میرد! نشانه‌های این مرگ اجتماعی را حتی در کشورهای مدرن اروپایی نیز می‌توان ردیابی کرد. شیوع بیماری و هراس از مرگ، فرد در جامعه اروپایی را نیز نگران و هراسناک کرده است بطوریکه منافع فردی بر‌ منافع جمعی، بقای بیولوژیک بر بقای اجتماعی، دغدغه فردی بر دغدغه اجتماعی غالب می‌گردد. تصور چنین تحولاتی در جامعه ایران بشدت هراسناک خواهد بود خاصه جامعه‌ای که هنوز فرایندهای زندگی اجتماعی و جامعه‌پذیری در سطح کلان و مدرن در آن بوقوع نپیوسته و افراد اگرچه در فضاهای اجتماعی شهری ورود کرده‌اند ولی همچنان بصورت منفرد و نه فردگرایانه، در متن جامعه بصورتی متجزا همزیستی می کنند. مرگ جامعه شامل مرگ زیست اجتماعی و هستی اجتماعی در ایران خواهد بود.

* تحکیم استبداد. سرکوب و اختناق در شرایط شیوع بیماری کرونا و کاهش مناسبات اجتماعی در فضاهای شهری و اجتماعی، زمینه تثبیت و تداوم نظام ناکارآمد استبداد دینی را فراهم می‌سازد. مصیبت اجتماعی اگرچه در شرایط خاص سبب افزایش همبستگی و هم‌سرنوشتی اجتماعی می‌گردد ولی در خصوص بیماری واگیرداری مانند کرونا دارای نتایج معکوس است. سپردن مسیولیت مدیریت بحران به بخش نظامی نیز در همین راستا است که با گذراندن دوره اوج مخاطره بیماری، موفقیت در مهار بیماری بنام نیروهای نظامی تمام شده و نظام بدین‌شکل به بازسازی مشروعیت روبه زوال خود بپردازد. بدین‌ترتیب ویروس استبداد با ویروس کرونا بازتولید می‌شود.

پایان

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://t.me/alitayefi1

https://akhbar-rooz.com/?p=23298 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
کیا
کیا
4 سال قبل

مقاله خوبی برای بررسی وتحلیل پدیده جدید که می تواند چهره جهان ما را تغییر دهد!
چهره جهان بعد از کرونا چگونه خواهد شد!

آیا کنترول به بهانه کرونا چه مدت ادامه می یابند؟ و در هم شکستکی اقتصاد جهانی ادامه می یابد؟
جهانی با اقتصادی جدید با روباط ها و برنامه های کامپیوتری و شغل های محدود برای انسان ها در پیش است؟
چه جهتی خواهد داشت بسمت سرمایه داری جدیدی و یا سوسیالست جدیدی در حرکت هستیم؟

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x