جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

جانِ جوانِ خوزستان… خسرو باقرپور

تو شبیهِ باران بودی
مثلِ آرزو که مژده ی فردا بود.
امروز شبیهِ خاک شده ای
باران را به تو سپرده اند
و غزل های من گِل آلودند.

خفته در خاک!
هلا! های!
خویشاوندِ نسیم، مهتاب، آب!
ای کشته در غریوِ پُرکینه ی خِشاب
فردا که ابر را هم به خاک بسپارند،
من در حسرتِ نوازشِ نسیم،
بر داغِ گونه هات؛
دوباره خواهم مُرد.

جانا! این منم!
نیک بنگرم:
آخرین رفیقِ آب
دلدارِ آفتاب

چرا به خاکم سپردید؟

https://akhbar-rooz.com/?p=121746 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بابا محمد
بابا محمد
2 سال قبل

آن مژده ی فردا به کجا داد ثمر

گفتی که دگر گردد و بینیم سحر

اکنون تو ببین ابر چو دستی به شبان

گردن بزند تشنه لبان را به قمر

**

بابا محمد

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x