پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

جلوی سانسور در اندیشه تی وی را بگیریم – لادن بازرگان

سال ۶۰ یکی‌ از خونین‌ترین سالهای رژیم اسلامی است که جوانان را در خیابان امروز دستگیر کرده و حتی بدون احراز هویت روز بعد اعدام می‌‌کردند. آنوقت خانم محمدی هوار می‌‌زنند که "به زعم من آقای ملکی‌ اولین مبارز علیه رژیم اسلامی است!!!" آیا این توهین به همه کوشندگان راه آزادی و هزارانی که قربانی تمامیت خواهی...

لادن بازرگان

سال ۶۰ یکی‌ از خونین‌ترین سالهای رژیم اسلامی است که جوانان را در خیابان امروز دستگیر کرده و حتی بدون احراز هویت روز بعد اعدام می‌‌کردند. آنوقت خانم محمدی هوار می‌‌زنند که “به زعم من آقای ملکی‌ اولین مبارز علیه رژیم اسلامی است!!!” آیا این توهین به همه کوشندگان راه آزادی و هزارانی که قربانی تمامیت خواهی و آرمان طلبی این رژیم شدند نیست؟ آیا این به قلب حقیقت زدن و سعی‌ در وارونه جلوه دادن تاریخ نیست؟

هفته گذشته به درخواست من قرار شد آقای گوهرزاد در برنامه تلویزیونی خود در اندیشه تی وی با من درباره کشتار سال ۶۷ مصاحبه کند. فکر کردم آذر ماه، ماهی‌ که در آن ساک صدها زندانی چپ تیر باران شده را به خانواده‌های آنان تحویل دادند فرصت خوبی است تا دوباره در باره این جنایت علیه بشریت صحبت کنم و یاد و خاطر این هزاران عزیزی را که قربانی یک رژیم اسلامی قرون وسطایی شدند گرامی‌ بدارم. برنامه روز جمعه ۴ دسامبر، ۲۰۲۰ (۱۵ آذر، ۱۳۹۹) درست سالگرد تحویل دادن ساک بیژن به پدرم هم بود و به این دلیل من به شدت از لحاظ روحی تحت فشار بودم. قبل از شروع ضبط برنامه آقای گوهرزاد توضیح داد که این برنامه روز‌های یکشنبه به صورت زنده ضبط و پخش میشده و اینبار برای اولین بار تصمیم گرفته ا‌ند که آن را روز جمعه ضبط کرده و روز یکشنبه پخش کنند. بعد هم قول دادند که این به این معنی نیست که ادیتی در برنامه صورت خواهد گرفت و هرچه که ضبط کنند را عیناً پخش خواهند کرد.

با این قول و قرار‌ها ضبط برنامه شروع شد و آقای گوهرزاد از درگذشت آقای ملکی‌ گزارشی داد و بعد هم از شجاعت خانم نرگس محمدی و زیر تابوت آقای ملکی‌ را گرفتن و شعار‌هایش داد سخن داد. من که در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته بودم نمی‌‌دانستم به چنین توهینی چه جوابی‌ بدهم؟ در سالگرد کشتار سال ۶۷، کشتاری که نتیجه نبرد اندیشه‌ها بود، آقای گوهرزاد برای ما لا اله الله پخش کرد، در حالتی که خوب می‌‌دانست رژیم اسلامی زندانیان سیاسی یی را که بعضا حتی از سال ۵۹ دستگیر شده و در زندان بودند بدلیل عدم باورمندی به الله مدینه به طناب دار سپرده است. سال ۶۰ یکی‌ از خونین‌ترین سالهای رژیم اسلامی است که جوانان را در خیابان امروز دستگیر کرده و حتی بدون احراز هویت روز بعد اعدام می‌‌کردند. آنوقت خانم محمدی هوار می‌‌زنند که “به زعم من آقای ملکی‌ اولین مبارز علیه رژیم اسلامی است!!!” آیا این توهین به همه کوشندگان راه آزادی و هزارانی که قربانی تمامیت خواهی و آرمان طلبی این رژیم شدند نیست؟ آیا این به قلب حقیقت زدن و سعی‌ در وارونه جلوه دادن تاریخ نیست؟

من در نوبت خودم با کشتار سال ۶۷ شروع کردم و سپس توضیح دادم که لا اله الله یک شعار انحرافی است و باب گفتمان را می‌‌بندد. مردم آزادند که به الله اعتقاد نداشته باشند و یا خدایان دیگری را بپرستند. بعد هم به پلاکارد دست آقای ملکی‌ درباره حسین و مظلومیت‌اش اشاره کردم و پرسیدم، حسین برای مردم ایران چه کرده است؟ آیا به غیر از این است که حسین و اعراب ایران را تسخیر کرده، به اسارت گرفتند و امروز ما دوباره اسیر دست یک رژیم اسلامی هستیم؟ آقای گوهرزاد در پایان صحبت‌های من گفتند که من نباید به اعتقادات مردم توهین کنم!!! در حالی‌ که من حتی از یک کلمه توهین آمیز استفاده نکرده بودم و بعد هم خیلی‌ راحت این بخش از صحبت‌های من را سانسور کردند و برنامه را پخش کردند.

من چون بطور کلی‌ به رسانه‌های ایرانی‌ اعتماد ندارم همیشه صدای خودم را ضبط می‌‌کنم که در شرایط این چنینی بتوانم جلوی سانسور و شنیده نشدن یک تفکر مخالف را بگیرم. این فایل صوتی کل صحبت‌های من در این برنامه است. لطفا گوش کنید و قضاوت کنید که آیا صحبت‌های من توهین آمیز است؟ یا افکار کسانی که که دینشان دستور امر به معروف و نهی از منکر داده، قتل مخالف را جایز شمرده، دست و پا می‌‌برد، چشم در می‌‌آورد، سنگسار می‌‌کند، زن را نصف انسان فرض می‌‌کند، حق سرپرستی فرزندش را از او می‌‌گیرد، و… توهین آمیز است یا سوال روشن من که چرا ما اجازه نداریم خدایان دیگری را بپرستیم و یا اصلا بی‌ خدا باشیم؟ یا سود اسلام و حسین برای کشور ما چه بوده است؟

انتظار من این است که جامعه ایرانی‌ به این حرکت غیر حرفه یی پاسخ بدهد و از اندیشه تی وی بپرسد بر طبق چه ضابطه یی به خودش اجازه سانسور حرف های من را داده است.

لادن بازرگان

دسامبر ۱۲، ۲۰۲۰

۲۲ آذر، ۱۳۹۹

[email protected]

گفت و گوی گوهرزاد با  خانم لادن بازرگان درارتباط با اعدامهای سال ۱۳۶۷

آقای گوهرزاد : در خدمت خانم لادن بازرگان هستیم تا درباره ی میانه ی آذرماه آن سال تاریک و تحویل ساک کشته شدگان به خانواده ها و انکار تمام این سالهای بسیاری از سیاستمداران جمهوری اسلامی مبنی بر این که این جنایات کار ما نبوده  است، صحبت کنیم. من در این سالها بارها و بارها با دوستانی که در زمینه کشتار ۶۷ مقاله و کتاب نوشته یا تجربه مستقیم داشته اند و  یا از زندانیان بوده اند، گفت و گو کرده ام و امروز میزبان لادن بازرگان هستیم، برادر لادن در این کشتار جانش را از دست داد و به همین دلیل هم می تواند از آن میانه آذرماه ، بلاواسطه برای ما سخن بگوید.

لادن بازرگان:  سلام و درود بر شما وهمه ی هم میهنان عزیزم. بله، امروز سالگرد روزی است که ما ساک بیژن عزیزمان را دریافت کردیم ومتاسفانه وسایل درون آن هیچکدام به بیژن تعلق نداشت، چون کسانی که ازاین جنایت علیه بشریت، جان بدر برده بودند، ساعت و لباسهایش را به یادگار برداشته بودند وچیزهای دیگری در این ساک قرارداده بودند.

درهرصورت همانطورکه می دانید از تیرماه آن سال بود که ملاقات زندانیان سیاسی را قطع کرده بودند و به ما دلیل آن را نمی گفتند. درتیر و مرداد ماه،  ابتدا هواداران سازمان مجاهدین اعدام شدند و چون دیدند با وجود اینکه تشکیلات مجاهدین علیرغم آنکه با سازمانهای بین المللی درارتباط بود و گزارشهای مربوط به این اعدام ها را در بیرون هم منتشر می کرد و به آنها می رساند، باز هم جامعه جهانی عکس العمل درخور و شایسته ای به این جنایات نشان نداد و همین بی عملی جامعه جهانی باعث شد آنها وقاحت بیشتری نشان داده و از پنجم تا هفتم شهریورماه، تصمیم گرفتند که زندانیان چپ را هم اعدام کنند . آنها حدود  ۱۰۰۰زندانی چپ را درآن سه روزکشتند و درمجموع بیش از ۵۰۰۰ زندانی سیاسی به دارآویخته شدند و اجساد آنها به درون گودالهای دسته جمعی ریخته شد و تقریبا شش ماه پس از آن،  ما را از این جنایت بی خبرگذاشتند.

فکرکنید به یک مادرچه می گذرد که شش ماه نداند فرزندی را که در زندان بوده ، کجاست و اینکه به این مادران چه گذشت؟ خودش به تنهایی داستان پرآب و چشم دیگری است.

وقتی که در روز چهاردهم آذرماه من با مادرم جلوی زندان اوین رفتیم و چون می خواستند مادرها بی تابی و گریه و زاری نکنند به آنها گفتند که فردا بگویید پدرش بیاید. روزبعد پدرم رفت ولی ما ازآنجایی که درمراسم ختم بقیه ی عزیزانی که کشته شده  بودند،  شرکت کرده بودیم، می دانستیم که رژیم زندانی ما را هم مثل آنها اعدام کرده است و وقتی ازما خواستند پدرم به آنجا مراجعه کند، با قلبمان از کشته شدن او مطلع بودیم و به همین دلیل رفتیم و بنای مراسم یادبود را گذاشتیم و پیشاپیش زاری کردیم.

روز بعد پدرم به آنجا رفت. به او گفتند فرزندت یک مرتد بوده است که در این دنیا جایی نداشت و در آن دنیا هم جایی نخواهد داشت و به شما هم اجازه دعا و برگزاری مراسم نمی دهیم. پدرم به آنها گفته بود دوستان و همسایگان ما الان در خانه ی ما برای همدلی با خانواده جمع شده اند و ما نمی توانیم آنها را بیرون کنیم اما آنها تهدید به دستگیری مردم در منزل ما کردند. با این حال ما مراسم خودمان را اجرا کردیم و گر چه شنیدیم که آنها به مراسم دیگران حمله کرده بودند و مردم را ترسانده بودند، اما به خانه ما هجوم نیاوردند.

شما امروز به آقای ملکی و مراسمش و همچنین خانم نرگس محمدی اشاره کردید . اما می خواهم بدانید همین  ویدئویی که دراین ارتباط نشان دادید، توهین به همه ی ما بود. برای همین ” لا اله الا الله” گفتن هایشان، چرا که تمامی جنایات رخ داده در ایران در طول این سالها، به دلیل همین جمله ” لا اله الا الله” بوده و هست.می خواهند در سر ما فرو کنند که خدای دیگری وجود ندارد. خیر.خدایان دیگری هم وجود دارند. ما آزادیم که به ” الله” مدینه ی شما اعتقاد نداشته باشیم.

هیچ دلیلی وجود ندارد خانم نرگس محمدی محترم که شما به خودتان اجازه بدهید به آقای ملکی بگویید: “اولین مبارز علیه استبداد پس از انقلاب”.  چرا که هزاران نفر از همان روزهای ابتدای پس از انقلاب  در زندانها بودند. شکنجه شدند. شلاق خوردند و اعدام شدند. امروز آنها را دستگیر می کردند و فردا بدون احراز هویت اعدام کردند. بعد شما مدعی می شوید که آقای ملکی اولین مبارز علیه استبداد پس از انقلاب بوده است؟

 خیر! هزاران نفر دیگرهم در این مسیر بوده اند و الان که شما اجازه یافته اید تا در این مجلس ختم شیون و رازی کنید و اینگونه زیر این تابوت را بگیرید، نتیجه خون فرزندان ماست که تلاش کردند، مبارزه کردند و کشته شدند تا شما بتوانید امروز از زندان مرخصی بگیرید و زیر این تابوت باشید.

برادر من شش سال و نیم زندان بود، یک روز اجازه ملاقات حضوری به ما داده نشد، یک روز به او مرخصی ندادند. او تلفن دستی و اینترنت نداشت تا مرتبا با خارج از کشور در تماس باشد.چطور شما به خودتان اجازه می دهید درباره آقای ملکی اینگونه بگویید؟ بله آقای ملکی حرف می زدند و اعتراض می کردند اما این را هم در نظر بگیرید که تا آخرین دقایق عمرشان یک عمر ملی _ مذهبی باقی ماندند و این شتر-گاو- پلنگی است که اینها دارند.

به طور کلی ملی_ مذهبی وجود خارجی ندارد . ایشان حتی یکبار آمدند اعتراف کنند که این اسلام است که این بلاها را بر سر ما آورده است؟ بلاهایی که حکومت دینی بر سر ما نازل کرده و این جنایات را مرتکب شده است؟ پلاکاردی که در جریان یکی از اعتراض ها در دستشان گرفته بودند، چه بود؟ ” قسم به حق خون حسین” ؟ اصلا حسین چه کسی است؟ او برای ما ایرانی ها چه کرده بود؟ جز آنکه یکی از کسانی بود که باعث و بانی آن شد تا کشور  ما را اعراب تسخیر کردند. چه دوره ایی از تاریخ که این اشغال توسط آنها صورت گرفت و چه دوره هایی مثل امروز که ایران توسط ملاها تسخیر شد و در کشور ایران ، مردم فقط اسیر شدند و ما امروز، عملا اسیران این دین هستیم؟

 گوهرزاد: با اینکه می دانم شما بسیار عصبانی هستید اما به باور من هر کسی در هر شرایطی از تاریخ، حتی برای یک دقیقه یا یک روز و با هر باور مذهبی یا غیر مذهبی، نسبت به استبداد اعتراض و مبارزه کرده باشد باز هم بسیار ارزشمند است .

اگر اجازه بدهید از این مبحث بگذریم، در این سالها بسیاری از وابستگان و مسوولان جمهوری اسلامی چه در داخل مرز و چه در خارج از ایران به انکار کشتار سال ۱۳۶۷ می پردازند. از سوی دیگر به تازگی مدارکی از سوی سازمان عفو بین الملل منتشر شده و به این موضوع اشاره کرده است که تا چه اندازه آن کسانی که آن روزها در قدرت و سیاست بوده اند، به این مسئله آگاهی داشته اند. شما در این ارتباط چه نظری دارید؟

لادن بازرگان: بله. سازمان عفو بین الملل گزارش بسیار مفصلی در ژانویه ۲۰۱۹ منتشر کرده که در آن به نقش عاملان و آمران جنایت علیه بشریت در رابطه با کشتار سال ۶۷ در ایران اشاره کرده است و بحثی حقوقی در ارتباط با این گزارش نیز مطرح شده که بخش هایی از آن را برای شما می خوانم: « عاملین و آمران مستقیم این گونه جنایات، باید پاسخگو بوده و به محاکم قضایی سپرده شوند. منظور از آمران و عاملین مستقیم، در واقعا افرادی هستند که زمینه ” ناپدید سازی های قهری” و ” اعدامهای فرا قضایی” سال ۶۷ را فراهم کرده و این جنایات را دستورداده، برنامه ریزی و یا اجرا کرده اند. البته این آقایان و خانمهای دست اندرکار سیستم جمهوری اسلامی، جملگی شان اظهار بی اطلاعی کرده و می گویند خبر نداشته اند.»

سوال اینجاست که آیا شما از فتوای خمینی در کشور خودتان خبر نداشتید؟ هزاران زندانی را می کشتند و شما نسبت به چنین امر مهمی بی اطلاع بودید؟

در ادامه سازمان عفو بین الملل در این گزارش می گوید: «البته اصل مسوولیت پذیری و پاسخگویی به همین جا ختم نمی شود و طبق قوانین بین المللی، افرادی که مظنون به تسهیل ارتکاب این جنایات و همینطور پنهانکاری های بعدی در خصوص سرنوشت و محل دفن قربانی های ناپدیدسازی های قهری و اعدام های مخفیانه هستند، هم باید پاسخگو باشند. مافوق هایی که از این جنایات مطلع بوده اند و یا علی الاصول می بایست اطلاع می داشتند و از تمامی توان خود برای جلوگیری از این جنایت ها یا متعاقبا، مجازات عاملان آنها استفاده نکرده اند، نیز باید مورد تحقیقات کیفری قرار بگیرند.»

به همین دلیل در متن گزارش های سازمان بین الملل،  از آقای «محمد جعفر محلاتی» نیز نام برده شده بود. او در آن دوره نماینده ی ایران در سازمان ملل بود.

در آن روزها مادران دادخواهی بودند که با هراس بسیار و با خون دل، گزارش هایی از اسامی کشته شدگان واقعه را به خارج از کشور ارایه می دادند تا جهان نسبت به این جنایات بی خبر نماند و در منابع بین المللی به ثبت برسد. به دنبال آن بود که سازمان عفو بین الملل در آذرماه سال ۱۳۶۷ قریب به  ۳۰۰ دریافت کرده بود و آنها این ۳۰۰ اسم از اسامی کشته شدگان آذرماه ۶۷ را به آقای محلاتی ارایه کرده و سوال کرده بود که آیا شما این افراد را درکشور ایران اعدام کرده اید؟ اگر نکرده اید الان این افراد کجا هستند؟

اما آقای محلاتی کتمان کرده  و گفته بود اصلا چنین اتفاقی نیفتاده است و ما فقط کسانی  که در جبهه های جنگ دستگیر می کردیم را کشته ایم که صد البته براین اساس،  به کشتن اسرای جنگی، برخلاف قوانین بین المللی اعتراف کرده بود. اما زیر بار کشتار زندانیان سیاسی نرفته بود.هربار که صحبت از کشتن زندانیان می شد وحتی همین الان و پس از سی و چند سال، فقط به اعدام زندانیان مجاهد اشاره می کنند و اصلا هیچ گونه اشاره ای به قتل برنامه ریزی شده زندانیان چپ ندارند.

برادر من۱۰ سال حکم زندان داشت، شش سال و نیم آن را گذرانده بود و ما داشتیم خودمان را برای آزادی او آماده می کردیم. اما او را کشتند و حتی جسدش را به ما تحویل ندادند و بعدها طبق گزارش سازمان عفو بین الملل، همین عدم تحویل اجساد به خانواده ها و اینکه بیش از سی سال، خانواده ها را از دانستن محل به خاکسپاری فرزندانشان محروم کرده و به آنها اجازه نداده بودند برای اجرای مراسم از دست دادن عزیزانشان عزاداری کنند و به هیچ وجه حاضر به پاسخگویی نبودند ، همه اینها که برشمردم در واقع ادامه آن جنایت بزرگ بوده است.

این روزها آقای «محمد جعفر محلاتی» در یکی از دانشگاههای آمریکا در «اوهایو» تدریس می کند. ما با این دانشگاه تماس گرفتیم و آنها را در جریان گذاشتیم. در اکتبر امسال  نیز نامه ای برای این دانشگاه فرستادیم و از آنها خواستیم که او را اخراج کنند، چرا که به جنایت علیه بشریت متهم هستند و همچنین از دانشگاه خواستیم که پاسخگو باشد که چطور به خودشان اجازه داده اند چنین  شخصی با این گذشته تاریک را استخدام کنند؟ در حالی که آنها می دانستند او نماینده ایران در سازمان ملل در آن دوران بوده و خودشان هم در تمامی مدارک ارایه شده به دانشگاه تاکید کرده که در آن سالهای تاریک، نماینده ایران در سازمان ملل بوده است.  مضاف برآن، این دانشگاه بسیار لیبرال است ، یکی از اولین دانشگاه های موسیقی دنیا و اولین دانشگاهی است که در سال ۱۸۶۰ نخستین دانشجوی سیاهپوست را پذیرش کرده و درسال ۱۸۷۰ اولین دانشجوی زن را درهمین دانشگاه پذیرفته است و حالا همین دانشگاه لیبرال آمده و چنین آدمی با آن گذشته تاریک را استخدام کرده است . به همین دلیل ما خواستار اخراج محلاتی هستیم و در این راستا ” محلاتی پتیشن” را ایجاد کرده ایم که اگر عزیزان سرچ کرده و امضا کنند، در واقع از این حرکت ما  حمایت کرده اند و این امکان را به ما می دهد تا بتوانیم مهره های رژیم را شناسایی کرده و علیرغم انکارشان محکوم کنیم..

امروزه محلاتی این جنایات را انکار می کند و اطلاعیه ای درارتباط با محکوم کردن جنایات رخ داده شده منتشر کرده و شدیدتر از خود ما که از خانواده قربانیان ماجرا بوده ایم ، واکنش نشان داده است. ولی الان سوال من این است که آقای محلاتی! شما که آن روزها نماینده ایران در سازمان ملل بودی ، چه می کردی؟

بیش از سی سال،  بدلیل کارهایی که همین آقای محلاتی برای پنهانکاری کرده ، سازمان ملل و سایر نهادهای حقوق بشری با وجود گزارش های ما از این جنایات داده بودیم، به دنبال حقیقت نرفتند در حالی که این جنایات در تاریخ بی سابقه بوده و هیچ رژیمی وجود ندارد که بیش از پنج هزار زندانی سیاسی را که حکم زندان داشته اند و در زندان در حال سپری کردن حکمشان بوده اند ، هیچ جرم جدیدی مرتکب نشده بودند را اعدام کند . می شود گفت افرادی چون محلاتی باعث شدند سازمان ملل پیگیر این جنایات نباشد. خوشبختانه پس از انتشار گزارش سازمان عفو بین الملل ، سازمان ملل نیز از ایران  در ارتباط با جنایات و کشتار سال ۶۷، جواب خواسته  و این قضیه دوباره سرباز کرده است، چرا که گذشت زمان شامل جنایت علیه بشریت نمی شود.

شما به من گفتید نباید به باور مذهبی دیگران توهین کرد.باید پاسخ بدهم این من نیستم که راه گفتمان را می بندم بلکه کسانی که شعار ” لا اله الا الله “سر می دهند در واقع با انکار هر باور دیگری به دیگران توهین می کنند و موضوع این است که ما موظفیم سکولاریسم یا جدایی دین از سیاست را ترویج کنیم. خود من اخیرا مقا له ای درباره ی سکولاریزم منتشر کرده ام و تاکید کرده ام که می بایست دین از دولت جدا باشد و برآن اساس، جامعه این آزادی عمل را داشته باشد تا پیروان مذاهب را آزاد بگذارد تا مراسم دینی خود را انجام دهند و کسانی را هم که به چیزی اعتقاد ندارند -مانند خود من- آزاد بگذارند تا بدون تحمیل هیچ فشاری بر عقیده خدا ناباورانه شان باقی بمانند .

کما اینکه سوالاتی که در آن روزهای کشتار از زندانی ها پرسیدند شامل همین موارد می شد. از آنها سه سوال پرسیدند، اینکه به خداوند، خمینی و نظام جمهوری اسلامی اعتقاد دارند یا خیر؟ و آنهایی که پاسخ« نه » داده بودند ناجوانمردانه کشته شدند.

 از برادر من پرسیده بودند و او پاسخ داده بود من به این سوالات دوران انگیزاسیون جواب نمی دهم این سوالات به نوعی تفتیش عقیده است. دقت کنید اینها ، همان چیزهایی است که باعث شده ما امروز اینجا دور هم جمع بشویم و دوستانی که اینجا حضور دارند در مورد خشونت علیه زنان یاعلیه دگرباشان جنسی یا خشونت علیه زندانیان سیاسی  صحبت کنند. تمامی این صحبت ها و مشکلات ما از یک حکومت دینی منشاء می گیرد و همین ریشه هاست که باید به آن بپردازیم.

مجری: آنچه من بدان اشاره کردم این بود که حکومت دینی و قوانین مرتبط با آن جدا از باورهای شخصی مردمی است که برای مبارزه تلاش می کنند. توهین به دین مردم اعم از بودایی ، مسلمان ، یهودی یا مسیحی یا هرآنچه که باشد را نادرست می دانم و اگر بخواهیم به باور کسی توهین کنیم عملا در توهین به باور خودمان را باز می گذاریم. ما البته می توانیم باور دیگران را نقد کنیم اما نباید به آن توهین کنیم.

اجازه بدهید بحث امروز را جمع بندی کنیم. خانم بازرگان اگر نکته ای باقی مانده که مایل به توضیحش باشید فرصت شماست.

من مایلم به این اشاره کنم که پس از کشتار سال ۱۳۶۷ ودر همان ماه آذر، خانواده ها نامه ای نوشتند به اقای حبیبی،  وزیر وقت دادگستری و او را مورد خطاب قرار دادند و در آن توضیح دادند که این جنایت علیه بشریت انجام شده است و هفت درخواست از وی کردند و این که ابتدا به آنها توضیح دهد به چه دلیلی زندانیان سیاسی را که حکم حبس داشتند و در حال گذراندن مجازاتشان بودند اعدام کرده اند و اینکه اجساد آنها کجاست و آمرین و عاملان مرگ آنها چه کسانی بوده اند؟

یکی از درخواست های آنها، بازرسی نهادهای بین المللی از زندانها بود و اینکه به این جنایات رسیدگی شود و عاملان آن مجازات شوند. به نظر من نوشتن این نامه یکی از بهترین اقدامات حقوق بشری است که در ایران انجام گرفته و عملا مانیفیستی است که همه ی جنبش های دادخواهی می توانند پشت آن جمع بشوند.

اکنون هم نامه دیگری را همان خانواده ها و همان مادران داغدار به افرادی که در خارج از کشور زندگی می کنند، نوشته اند و از آنان درخواست کمک کرده اند تا حقوق بشر در ایران اجرا شود، که البته بنظر من این نامه از این بابت که چرا ما هم مثل جمهوری اسلامی تفکیک جنسیتی می کنیم ، مشکلاتی دارد و این سوال را در حاشیه اش مطرح می کند که چرا ما باید مثل جمهوری اسلامی گروه های زنانه و مردانه داشته باشیم و البته کمی به  نظرم عجیب آمده که چرا آن را فقط مادران دادخواه امضا کرده اند.

مجری: شاید دلیل این مورد، فوت پدران داغدیده باشد.

لادن بازرگان: خیر.مثلا مادر«پویا بختیاری» این نامه را امضا کرده اما پدرش امضا نکرده است. سوال اینجاست که چرا بیست نفر نگارنده ی این نامه ، جملگی شان زن هستند و این مورد عجیبی است و نباید به این شکل تفکیک جنسیتی قایل شد .حتی وقتی بیانیه چهارده نفر نوشته و امضا شد بیانیه چهارده مرد و بیانیه چهارده کنشگر زن داشتم .

مجری: این یک سنت جهانی است که دادخواهی را با نام مادران می شناسند. در کشورآرژانتین این سنت دادخواهی را مادران دادخواه باب کردند وسپس در بسیاری از کشورهای جهان نیز مرسوم شد.

لادن بازرگان: اما دقت کنید در آرژانتین حکومتی اسلامی بر سر کار نبوده که بین زن و مرد تفکیک جنسیتی قائل باشد و ما بخواهیم به حذف این تفکیک تاکید کنیم. چون ما در کشورمان با این موضوع مواجه هستیم و با آن مشکل داریم، بنظرم باید از این قبیل تفکیک های جنسیتی عبور کنیم . چرا که این موضوع مهم، یکی از معضلات همواره ماست و حکومت اسلامی عملا یک خلافت اسلامی ، داعشی و طالبانی است و ما نباید آن را با یک حکومت مستبد عادی و معمولی، اشتباه بگیریم و اساسا نباید بر سر موضوع لایحه های قانونی این حکومت که در مجلس شان به تصویب می رسد، صحبت کرد چرا که در ایران نمایندگان مجلسی که قانونگذاری می کند ، نمایندگان واقعی مردم نیستند و با یک امضای خامنه ای می آیند و می روند و در نهایت، رای، همان رای رهبر است، پس چنین مجلس نه مجلس واقعی است و نه لایحه هایش کمترین اهمیتی دارد و ما می بایست تمام تلاش و فشارمان بر این نقطه باشد که کشورمان را به سمت دموکراسی و قوانین حقوق بشری سوق بدهیم.

گوهرزاد: اجازه بدهید من در انتها به یک نکته اشاره کنم. جمهوری اسلامی با واژه ی «سکولار دموکراسی» مشکل دارد اما حساسیتش بیشتر درارتباط با واژه ی «سکولار» است چون به هر حال واژه «دموکراسی» اش را که خود به خود و اتوماتیک وار کلا نادیده می گیرد. جمهوری اسلامی همواره تلاشش بر این اساس شکل گرفته تا  به مردم تفهیم کند که سکولار بدین معناست که دین شما را از شما می گیرند. درحالی که به باور من چنین نیست و«سکولار دموکراسی» یعنی این که قوانین می بایست جدای از بحث دین و دولت باشد و قوانین دینی بر زندگی مردم سایه نیندازد و دولت، دولتی دینی نباشد . البته در این مورد که تا چه اندازه می توان این اصول را مراعات دارد جای بحث وجود دارد و بصورت مطلق هم ممکن نیست. در کشور آمریکا هنوز می بینیم رگه هایی از مذهب گرایی وجود دارد، به طور مثال مردم به شکل مذهبی رای می دهند . یعنی دلیل اینکه به یک نفر رای می دهند، صحبت یا توصیه ای است که کلیسای آنها درباره ی شخص مورد نظر کرده است. پس متوجه می شویم که رعایت این امر مطلق نیست و جای گفت و گوهای بسیار دارد.

لادن بازرگان: آقای گوهرزاد شما درست می گویید اما در آمریکا، دولت نمی تواند در مسجد یا کلیسا را  ببندد یا باز کند و مردم این آزادی ها را در آمریکا دارند. من نمی گویم دین را از بین ببریم و البته تعریف شما از «سکولاریزم» درست است . بدین معنا که مردم آزاد باشند مراسم دینی خودشان را بجا بیاورند و یا نیاورند. مشکل ما در ایران این است که فقط شیعه های اثنی عشری اجازه ی اجرای مراسم مذهبی خودشان را دارند و حتی سنی ها که نود درصد مسلمانان دنیا را تشکیل می دهند در ایران اجازه برگزاری مراسم خودشان را ندارند و این موضوعی است که ما مخالف آن هستیم.

https://akhbar-rooz.com/?p=97162 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

4 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
یهمن خیرخواه
یهمن خیرخواه
3 سال قبل

سرکار خانم بازرگان
رسانه ها اعم از فارسی زبان و غیر فارسی زبان، به میزان «استقلال » و جهان بینی و سمتگیری آنها به مسائل جهان و ایران و در برنامه سازی دستخوش نوسانات میشوند که گاهی آزار دهنده و ناهنجار ست.
شما که پیگیرو فعال جنبش دادخواهی جانباختگان مردم ایران هستید و می دانید جنایت بشری شامل مرور زمان نمیشود.
حتما به خاطر می آورید که صدای آمریکاVOA با کمال میل برای سر شکنجه گر حکومت گذشته پرویز ثابتی مثل اینکه در ایران انقلابی نشده ، عده ای را به مصاحبه کشاند. تا عرفان قانعی فرد عامل فرهنگی ـ امنیتی سپاه پاستداران کتاب پرویز ثابتی سر شکنجه گر ساواک را معرفی کند . در همان برنامه مجری صدای آمریکا تلفنی با پرویز ثابتی صحبت کرد تا او باردیگر فرصت کند علیه مبارزان حکومت سرنگون شده به دروغ پردازی های ۲۵ سال حکومت کودتا ادامه دهد و اعمال شکنجه در زندانهای ساواک را تکذیب نماید.
نامه ای از جانب زندانیان سیاسی حکومت گذشته به صدای آمریکا VOA فرستاده شد و از مدیریت برنامه در خواست شد تا به چند تن از شکنجه شدگان در حکومت گذشته امکان داده شود تا در همان برنامه در باره شکنجه های اعمال شده در زندان های شاه صحبت کنند و آثار شکنجه ها را نشان دهند. صدای آمریکا هرگز به آن درخواست زندانیان سابق پاسخ نداد.

بی بی سی هم میزگردی ترتیب داد که یکی از کارمندان ساواک بنام فراستی به دروغ پردازی پرداخت.
خنده داراز همه زندانی رژیم اسلامی ایرج مصداقی بود . در رسانه ای کار می کند که اگر بگوئی بالای چشمش ابروست رگ غیرت خیلی ها باد می کند . این سایت در سالهای اول اینترنت در بالای صفحه ی آن آگهی استخدام سازمان سیا بزبان فارسی مدت ها تو ذق می خورد. البته شاید خیلی ها به این مسائل حساسیت نداشته باشند. امنیتی ، امنیتی ست چه شاهی َ چه شیخی ، چه آمریکائی یا انگلیسی یا نه ! ماموران امنیتی خوب و بد دارد.
بهر صورت برادر سابق، ایرج مصداقی که بنا بر نوشته هایش در همان سایت، پوست انداخت و از مجاهد به ضد مجاهد تغییر موضع داد و بعداز چند معلق زنی به مصاحبه با یک ساواکی بنام معتمد رفت که گویا در کمیته مشترک ساواک ـ شهربانی علیه مبارزان شیرین کاری می کرده ست . دروغ های شاخدار این ساواکی د رمورد زندانیان سیاسی حکومت گذشته و کشتار در خانه ی تیمی زنده یاد حمید اشرف و یارانش در سال ۱۳۵۵ توسط آقای ایرج مصداقی متولد ۱۳۳۹ تدوین و در همان سایت بازنشر می شد.

به مرور آقای مصداقی از «نویسندگی» به «فعال حقوق بشر» تغییر شغل داد که اخیرا چرندیات او در مورد زنده یاد روح الله زم در رسانه ها با لینک های ویدئو های او منعکس شد.

سرکار خانم بازرگان ، این ها را نوشتم که فقط بگویم که رسانه های مستقل ایرانی خارج از کشور قادر به رقابت با رسانه های وابسته ی دهان گنده نمی باشند . آن از وضع داخل ایران و این هم در خار ج ازکشور.
اگر نیروهای واقعا پای بند به آزادی و دموکراسی و منشورجهانی حقوق بشر به هم نزدیک شوند می توان برای رسانه ای مستقل و قابل رقابت با رسانه های دهان کننده از طریق تاسیس بنیاد و جمع اوری کمک مالی اقدام کرد.

مجید شهبازخانی
مجید شهبازخانی
3 سال قبل

عمل آقای گوهرزاد از چند جنبه غیر اخلاقی و غیر حرفه ایست.
ایشان چندین سال برنامه زنده تهیه می کنند و میهمانان با این تصور که برنامه زنده است, در آن شرکت می کنند اما آقای گوهرزاد بدون اطلاع قبلی, هنگام شروع به مهمانان خود می گوید برای اولین بار برنامه ضبط شده و به میهمانان اطمینان میدهند برنامه همانگونه که ضبط شده, پخش میشود. برنامه ضبط شده اشکال ندارد اما ایجاد توهم در میهمانان که برنامه همچون برنامه زنده, بدون ادیت پخش می شود اما در عین حال بدون مشورت با شرکت کنندگان و برخلاف میل آنان صحبت آنان را حذف کردن خلف وعده و به کلاهبرداری شباهت دارد تا گزارشگری.
جالبی قضیه اینجاست که ایشان با استدلال اخلاقی جلوگیری از “توهین به مقدسات” دست به چنین اعمال غیر اخلاقی و غیر حرفه ای میزنند.
البته من کار ندارم که در صحبتهای خانم بازرگان هیچ واژه ای را نمیتوان یافت که واژه توهین آمیز تلقی شود و تذکر آقای گوهرزاد و درس اخلاق ایشان به خانم بزرگان مبنی بر اینکه به مقدسات توهین نکنید, خود توهین محسوب میشود.

علاوه بر این موارد آقای گوهرزاد نمیدانند که وقتی با پخش شعار لا الله الا الله و ایجاد فضای باز و آزاد برای حامیان نظام, حق ندارد جلوی آزادی بیان میهمان کد را بگیرد که مسلمانان برادر وی را بنا بر همین شعار کشتند و خودش را آواره کردند.
یکی از دوستان از من خواستند در مورد اهمیت آزادی بیان در رسانه ها در اینجا به مناسبت سانسور نظر خانم بازرگان, نظرم را بیان کنم. ولی پس از خواندن مطلب فکر میکنم پیش از آن, باید به آنان آموخت که از اعتماد مهمان خود سوء استفاده نکنند, سانسور نکنند, خلف وعده نکنند. درس اخلاق آنان در مورد توهین نکردن به ما, و یا درس اهمیت آزادی بیان ما, به آنان؛ پیشکش!

Hadi Shahab
Hadi Shahab
3 سال قبل

آقای گوهرزاد و همفکرانشان انگار از یک سرزمین دیگر هستند آنها خود را به کوچه علی چپ میزنند.
هر آدمی که در کشور ایران ( چه در زمان شاه و یا چه در حکومت اسلامی ) متولد و بزرگ شده باشد
به خوبی میداند که نقد دین و مذهب اسلام از سوی معتقدین به این دین به عنوان توهین به باورهای
پاک مردم قلمداد میشود.

مثال خیلی سا ده است . در کشورهای غربی اگر مردی با یک دختر هشت ساله هم رابطه جنسی داشته انجام دهد
ان مرد نزد دادگاه مجرم شناخته میشود.

حال اگر ما بگوییم که پیغمبر اسلام حضرت محمد اینکار را کرده یا بعد از کشتن دشمنش با زن طرف به زور رابطه جنسی داشته
و به ان زن در حقیقت تجاوز کرده اینجاست که ما به باورهای مردم توهین میکنیم.

آقای گوهرزاد و همفکرانشان مانند حزب دست راستی آلمان هستند آنها هم از دیگران انتظار دارند
که کسی حکومت نازی آلمان را آدم کش ننامد و یا میگویند هولوکوست وجود نداشته.

آقای گوهرزاد و همفکرانشان از ما انتظار دارند واقعیت ها را نگوییم زیرا ذکر آنها توهین به باورهای پاک مذهبی مردم است.

 و حالا دیگر خانم لادن بازرگان میدانند که با هر تلویزینی مصاحبه نکنند.

آرمان شیرازی
آرمان شیرازی
3 سال قبل

گاه لازم ست که “باورهای مذهبی” را بنامی بخوانیم که شایسته ی آنند

آقای رضا گوهرزاد, بدلیل آنکه برنامه از آن اوست و نیز پیشگیری از “توهین به باورهای مردم”, بخشی از گفته های خانم لادن بازرگان را, که بی ارتباط با موضوع برنامه نبود سانسور کرده است. این کار نه اصولی و نه پذیرفتنی ست. چرا که نمیتوان سانسور اطلاعات بدست حکومت اسلامی را محکوم کرد اما خود همان کرد که آنان میکنند! 
از سوی دیگر, برنامه پیش از اینکه از آن برنامه ساز باشد از آن بینندگان و شنوندگان است. کار یک برنامه ساز تعیین چهارچوب گفتگو و پیشبرد هدفمند آن است. مسئولیت گفته های میهمانان از آن خودشان و داوری در باره ی آنها از آن بینندگان است. 
آقای گوهرزاد میگوید: “حکومت دینی و قوانین مرتبط با آن جدا از باورهای شخصی (مردم) است … توهین به دین مردم … را نادرست می دانم … ما البته می توانیم باور دیگران را نقد کنیم اما نباید به آن توهین کنیم.” با گوهر این کلام میتوان و باید همراه بود. اما حکومت دینی, همان باورهای شخصی-دینی به قدرت رسیده ی مردم است! با این باورهای شخصی-دینی, آنگاه که آزارنده اند و یا دست انداز به آزادی های دیگران, مبارزه باید کرد مهم نیست که برون از قدرت و یا در قدرت باشند! 
چند نکته را با هم در نگر آوریم:
۱ – در زندان مذهب, نیمی از شهروندان, یعنی زنان کشورمان, از حقوق انسانی و برابر خود محرومند. کودک-همسری دختران در هشت سالگی (۹ سال قمری) نمونه دیگری از باورهای شرم آور و ضد انسانی مذهبی ست که پیشوایان اسلامی از آن در راستای برآورده کردن تمایلات خود همواره “بهره” جسته اند.
۲ – نزدیک به شصت روز از گاهشمار ایرانی در اسارت باورهای مذهبی مانند سالگرد مرگ و تولد پیشوایان شیعه یا دیگر مناسبات مذهبی (شیعی) ست! این امر از یکسو دست اندازی رندانه به پهنای زندگی اجتماعی ست و از سوی دیگر با معیارهای تمدن امروزین سازگار نیست.
۳ – بسیاری از باورهای اسلامی ضد انسانی, خطرناک و آزارنده اند. ازین میان چگونگی برخورد به دگراندیشان و مواردی مانند جهاد, قصاص, امر به معروف و نهی از منکر را میتوان نام برد.
۴ – پیش از انقلاب ۵۷ نیز بیرون از “شمال شهر”ها, بیشینه جاهای ایران, با یا بدون همکاری رژیم پهلوی, میدان تهاجم باورهای مذهبی به آزادیهای دیگران بود. 

پس زدن این باورهای آزارنده و دست و پا گیر از پهنه ی همگانی از یکسو و ایستادن و مبارزه در برابر آنها از سوی دیگر, گرچه به نادرست “توهین” تلقی میشود, اما نیاز بی چون و چرای جهان متمدن است! راست اینست که “توهین” برج و بارویی برای پیشگیری از پایین آمدن از چیرگی تحمیلی در اجتماع و یا وانهادن قدرت حکومتی ست.
نقد در جایی کارآ و اثر بخش است که فهم و نه تعصب حاکم باشد. چگونه میتوان کشتن دین ناباوران و یا تحمیل ازدواج به کودکان (دختران) هشت ساله را بدست “نقد” سپرد و از آن گذر کرد؟ گاه لازم ست که “باورهای مذهبی” را بنامی بخوانیم که شایسته ی آنند و از هر امکان برای مهار آنها کمک بگیریم.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x