جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

حکم بیدادگاه، واکنش ما و موانع پیش پا – حمید محصص

ولی در این راه، با یک معضل جدی و انکار ناپذیر روبروییم. جامعه، افکار عمومی، قشرها و بخش های مختلف مردم، واکنشی درخور نسبت به این بیداد آشکار نشان نداده اند. برخلاف تصور یا خواست ما که می نویسیم «ایران از شنیدن این خبر تکان خورده است»، چنین اتفاقی را شاهد نیستیم

احکام سنگین حبس و شلاق که بیدادگاه جمهوری اسلامی برای اسماعیل بخشی، سپیده قلیان، ساناز الهیاری، عسل محمدی، محمد خنیفر، امیر امیرقلی و امیرحسین محمدی فر (متهمان پرونده «هفت تپه» و «نشریه گام») صادر کرده، بهت و نگرانی و خشم ما را برانگیخته است. در اینجا عامدانه از ضمیر «ما» استفاده کردم تا واقعیت آزار دهنده ای که پیش روی ما است و باید تغییرش دهیم، پشت واژه های «مردم»، «طبقه کارگر» و «توده ها» پنهان نماند. و مشخصا از «نشریه گام» یاد کردم تا ارزش تعهد و کنش سیاسی این جوانان روشنفکر، پشت عبارت «حامیان جنبش کارگری» و یا گردانندگان «یک نشریه محفلی» به حاشیه نرود و فرعی تلقی نشود.

ما (کمونیست ها، چپ ها، فعالان آگاه و حامیان جنبش کارگری، کنشگران جنبش های اجتماعی) درست همانطور که در سال ۱۳۹۶ و ۱۳۹۷ از مبارزه مصمم و پایداری قهرمانانه کارگران هفت تپه و فولاد به شور آمده بودیم، درست همانطور که در برابر نمایش «طراحی سوخته» دندان خشم بر جگر خسته بسته بودیم یا به تمسخر پوزخند زده بودیم، اینک نیز به حق زبان به اعتراض می گشاییم و به درستی علیه این احکام و به طور کلی علیه سرکوب سیستماتیکی که در حال اوج گیری است، فراخوان مبارزه ای مشخص می دهیم.

ولی در این راه، با یک معضل جدی و انکار ناپذیر روبروییم. جامعه، افکار عمومی، قشرها و بخش های مختلف مردم، واکنشی درخور نسبت به این بیداد آشکار نشان نداده اند. برخلاف تصور یا خواست ما که می نویسیم «ایران از شنیدن این خبر تکان خورده است»، چنین اتفاقی را شاهد نیستیم. دامنه فشار و ستمگری جمهوری اسلامی در عرصه های مختلف زندگی اجتماعی و خصوصی آنچنان گسترده است که اکثریت جامعه برای ابراز نارضایتی و اعتراض به وضع موجود، دلیل کم ندارند. اما وقتی که واکنش نشان می دهند معطوف به گرفتاری های «شخص خود» یا «قشر خود» است. مردم نه ربط ستم ها و بیعدالتی های گوناگون را به یکدیگر تشخیص می دهند و نه لزوما و خود به خود ضرورت و امکان مبارزه مشترک و موثر و پیروزمند با منبع نکبت و فلاکت و بیداد یعنی شیوه تولیدی سرمایه داری حاکم بر جامعه و سرچشمه و قلب آن یعنی نظام جهانی سرمایه داری امپریالیستی را درک می کنند. مبارزه مشترکی که فقط می تواند مبارزه ای سیاسی و در درجه اول، علیه قدرت حاکم باشد.

به همین علت، توجه عمومی حتی به تکان دهنده ترین رخدادها، محدود است و گذرا. آنجا هم که صدای اعتراض بلندتر و گسترده تر می شود معمولا به نتیجه ای ملموس و پایدار (یعنی شکست و عقب نشینی طبقه حاکم بر سر موضوعات مشخص) منجر نمی شود. به مورد خودسوزی سحر خدایاری در عکس العمل به شرایطی که این نظام مرتجع و زن ستیز بر ایران حاکم کرده، نگاه کنید. موجی از بهت و غم و خشم می آید و چند روزی فضای رسانه ای را پر می کند و حتی به «مساله ای عمومی» تبدیل می شود، تا آنجا که بخشی از نهادهای رسمی و حافظان نظم موجود نیز همرنگ جماعت می شوند. اما مردم کماکان نمی توانند رشته های پیوند بین پیکر سوخته سحر با شکنجه و حبس سپیده قلیان، با حکم شلاق سرمایه داری بر تن کارگران معترض، و یا با تخریب گسترده و بی پایان محیط زیست را ببینند. در این بی خبری، واکنش ها به سطح «تاثر و افسوس عمومی» فرو کاسته می شود و نظام ستمگر و رژیم ضدمردمی از فشار و ضربه جدی در امان می ماند.

این وضع، خود به خود عوض نخواهد شد. مبارزات خود جوش توده ها یا حتی شورش های فراگیر نیز، اگر از رهبری انقلابی (یعنی از نقشه و هدف و استراتژی و تاکتیک های انقلابی) بی بهره باشد، نمی تواند مسئله را حل کند. برای این کار باید پیشاهنگان پرولتاریا و پیشروان انقلابی و مبارزان آگاهی که می دانند مشکلات جامعه فقط با انقلاب اجتماعی حل می شود، از زن و مرد، آستین بالا بزنند. اما شکل دادن به اراده واحد و عمل متحد در این راستا، در گرو تسویه حساب با دیدگاه ها و گرایشات کهنه ای است که گریبان طیف چپ را گرفته است.

نمی شود با افق محدود اقتصادی به اعتراضات و مبارزات روزمره کارگران پرداخت، به فعالان جنبش کارگری رهنمود داد و تاکید کرد که مبادا پا از دایره خواسته های صنفی فراتر بگذارید و موضوعات سیاسی را وارد جنبش کنید، و آن وقت انتظار داشت که بخش های مختلف طبقه واقعا اهمیت همبستگی طبقاتی را درک کنند و در مواردی مثل سرکوب کارگران مبارز هفت تپه واکنشی در خور نشان دهند. اطلاع رسانی و تبلیغ در این چارچوب که «اسماعیل بخشی ها که کاری نکرده اند فقط حق شان را خواسته اند و شکم گرسنه شان (نه آگاهی سیاسی و اجتماعی شان) محرک اعتراض شان بوده» کاری از پیش نمی برد. کسانی که در بین مردم اینطور تبلیغ می کنند، علیرغم هر نیتی، عملا توده ها را از سیاست و مبارزه علیه قدرت سیاسی سرمایه داری دور می کنند. با این نوع تبلیغات، شاید بشود به دلسوزی و همدردی دامن زد، اما پایه های همبستگی طبقاتی اینطور ساخته نمی شود. شالوده همبستگی طبقاتی، هدف مشترک رهایی از استثمار و هر نوع ستمگری است؛ اعم از طبقاتی، جنسیتی، ملی، مذهبی و نژادی.

به سیاست جمهوری اسلامی در قالب «مستند طراحی سوخته» و به طور کلی تبلیغاتش علیه فعالان جنبش کارگری و جنبش های اجتماعی نگاه کنید. رژیم روی حضور و تاثیر عناصر و تشکل های کمونیست و چپ بر اعتراضات کارگری جاری (مشخصا در هفت تپه و فولاد) انگشت گذاشت، توده های کارگر را از پیوستن به چنین حرکاتی بر حذر داشت و به قشرهای دیگر به ویژه بخش های میانی جامعه هشدار داد که مبادا از این مبارزات و از مبارزانی که دستگیرشان کرده ایم و شکنجه شان داده ایم دفاع و حمایت کنید. چون این ها کمونیستند. این تدبیر، در شرایط ناآگاهی گسترده نسبت به مفهوم کمونیسم و اهداف کمونیست ها، تاثیرگذار است. و اگر در ذهن کارگران، دیوار غیر قابل گذر و تثبیت شده ای میان کمونیسم به مثابه یک جنبش، با شرایط امروز و فردای خودشان درست شده باشد، طبیعتا سیاست های ضدکمونیستی جمهوری اسلامی آسان تر جا می افتد.

تردید و تزلزل در تبلیغ و ترویج کمونیسم به مثابه هدف، جهانبینی و روش در بین طبقه کارگر و کل جامعه، یک معضل جدی است. مردم زیر پرچم نیرویی جمع می شوند و روش ها و محمل هایی را که برای سازمان دادن مبارزه و مقاومت پیش می گذارد می پذیرند یا مورد توجه قرار می دهند که احساس کنند جهت گیری های روشن و راه حل های عملی برای حل تضادها و معضلات جامعه را دارد؛ و نه فقط این. احساس کنند قدرت و جرات انجام دگرگونی های بزرگی که وعده اش را می دهد هم دارد. فقط با تبلیغ و ترویج پیگیرانه و شجاعانه یک کمونیسم علمی و نقشه مند می توان به برپایی چنین پرچمی خدمت کرد. کمونیسمی که با اکونومیسم و کارگریسم تفاوت اساسی دارد. اکونومیسم، وظیفه و نقش کمونیست ها را به سطح یک منشی اتحادیه صنفی تنزل می دهد. در حالی که کمونیست ها باید به قول لنین «تریبون یا سخنگوی مردم» باشند. کارگریسم، کارگر را به صرف کارگر بودن تقدیس می کند. با توجیه «جلوگیری از تفرقه» در صفوف جنبش کارگری، ضرورت نقد و مبارزه با دیدگاه های خرافی، باورهای مذهبی و رفتار پدرسالارانه و مردسالارانه رایج در بین کارگران را زیر سوال می برد. و از طرف دیگر، خواسته های بخش های دیگر جامعه را که هر یک به شکلی و به درجه ای از وضع موجود در رنجند کم اهمیت می شمارد و به اعتراضات شان با سوء ظن نگاه می کند. این کار نه بیان «نمایندگی طبقه کارگر» است و نه «سیاست مستقل طبقاتی». انقلاب اجتماعی واقعی را نمی توان تدارک دید و به انجام رساند مگر با رهبری کردن و متحد شدن با همه کسانی که می توان در جنبشی برای انقلاب متحدشان کرد. با صنفی معنی کردن مبارزه طبقاتی، با کارگریستی نگاه کردن به مناسبات طبقاتی و اهداف انقلاب، و با سکتاریستی رفتار کردن، نمی شود مسیر طولانی تدارک و انجام انقلاب سوسیالیستی را با همه پیچیدگی ها و پیچ و خم هایش رهبری کرد. تزلزل و فرصت طلبی، منفعت جویی و فردگرایی، و وابستگی های واقعی یا توهماتی که «طبقه میانی» نسبت به نظام حاکم و جناح هایش دارد نیز از جمله تضادها و پیچیدگی هایی است که باید در چارچوب استراتژی انقلاب برایش راه حل داشت. در این مسیر، دیدگاه ها و گرایش ها و ارزش های مرتجعانه را باید دائما کنار زد و خنثی کرد و ظرفیت های مثبتی که در دل نارضایتی ها و اعتراضات اجتماعی نهفته است را رو آورد و در خدمت سازماندهی انقلاب قرار داد. سر باز زدن از این کار و پیله بستن دور خود، نشانه این است که به رهبری کردن انقلاب و جامعه امیدی نداریم. حداکثر می خواهیم نقش یک اپوزیسیون رزمنده را بازی کنیم. می خواهیم پرچمدار رفرم باشیم، نه رهبر انقلاب و آینه دار آینده کمونیسم جهانی.

و نکته آخر اینکه، امروز ما به طور مشخص، در خدمت به تدارک انقلاب و به عنوان بخشی از فرایند تدارک، به ساختن یک سیستم دفاعی در برابر تعرضات سیستماتیک جمهوری اسلامی به فعالان و مبارزان و نهادهای مستقل و مردمی نیاز داریم. به بافتن ارتباطات میان جنبش های اعتراضی گوناگون، به ساختن تشکل های متنوع با ستون فقرات مخفی برای هدایت و تاثیرگذاری بر جنبش هایی که می تواند از گسل های طبقاتی و اجتماعی سرریز کند. ما به تدوین و انتشار شعارهای پایه ای و مشترک در همه این جنبش ها نیاز داریم. ما نه فقط به حمایت جنبش ها از یکدیگر در مقابل نظام و رژیم حاکم، بلکه بیش از آن به آزاد کردن ظرفیت های انقلابی نهفته در بخش های مختلف جامعه، متحول کردن مردم در جریان نبرد با قدرت حاکم، هم افزایی مقاومت ها و ابتکار عمل های توده ای و از دل همه اینها، شکل دادن به یک جنبش گسترش یابنده و کیفیتا متفاوت با هدف انقلاب اجتماعی نیاز داریم.

https://akhbar-rooz.com/?p=3664 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x