پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

خاله مرحمت (مادر اسدالهی) ما را ترک گفت‎

شامگاه روز شنبه هجده آبانماه خانم مرحمت حب الوطنی اصل (خاله مرحمت) چشم از جهان فروبست

خاله مرحمت (مادر اسدالهی)

شامگاه روز شنبه هجده آبانماه خانم مرحمت حب الوطنی اصل (خاله مرحمت) درست بعد از پنج سال از فقدان فرزندش، رفیق عزیز احمد اسدالهی چشم از جهان فروبست. خاله مرحمت که از  طرف طیف وسیعی از دوستان فرزندانش و بخاطر محبت های بی دریغ خود نسبت به همه خاله نامیده می شد، یکی از زنان مهربان، فداکار و زحمتکش تبریز بود. او ۷ پسر مبارز تربیت کرده و تحویل جامعه داده بود و خود، همواره یار و مددکار فرزندان در پیشبرد مبارزه سیاسی آنها بود که چیزی جز بهروزی، رفاه و امنیت زحمتکشان میهنمان نمی خواستند. زمانی که بچه ها دستگیر شدند در مقام مادر دو فرزند زندانی، سالها با رژیم و عوامل آن درگیری داشت.  شهادت قهرمانانه دو پسر خواهرش رفقا رحیم اسدالهی و صمد اسلامی نفرت وی را از رژیم صدچندان کرد. شجاعت خاله در مقابله با این فجایع و خصوصا” پیگیری پرونده فرزندانش بطوری بود که همیشه از طرف پاسداران و زندانبانان تهدید به دستگیری می شد. حتی چند روزی را هم در آن ایام در پیگیری پرونده بچه ها در بازداشت بسر برده بود. خاله در شرایط دشوار سالهای ۷۰ – ۶۵ به هیچ عنوان زیر بار زورگوئی های رژیم نرفت. او شیرزنی بود که محبت بی دریغ به فرزندانش از وی مادری شجاع، نترس، مسئول و مهربان ساخته بود و به نسلی از مادران تعلق داشت که برای آنان انگیزهء مبارزه با نابسامانیها، ایستادگی در برابر ظلم و ستم رژیم، مهر بی پایانشان به فرزندان و دوستان آنها بود. خاله با شم مادرانه خود قادر به درک سمت و سوی سیاسی کشور و مقابله با زورگویی های رژیم گردیده و در این راه از توان زیادی برخوردار بود.

فقدان خاله، برای همه ما غم انگیز و رنج آورست. ما دوستان و دوستداران خاله مرحمت و خانواده محترم اسدالهی، با اندوهی فراوان ضمن گرامیداشت یاد وی، تسلیت قلبی خود را تقدیم تمامی خانواده و بویژه به دوستان گرامی خود: خلیل، صونا، نقی، کاظم، محسن، ناصر، نادر می کنیم. یاد و خاطره خاله مرحمت گرامی باد

امضاء ها:
فخری ابوطالبی، صمد دژبان، محمدرضا رنجبر طالاری، اشرف  زارع، اصغر زارع، ماشاللاه سلیمی، مرضیه شفیع (شمسی)، حمزه فراهتی، حسین حسن پور، بهروز حقی، شفیقه حقی، سارا جوشنی، مجید عبدالرحیم پور، مظفر علی عباسی، بهرام غفاری، بهزاد کریمی، امیر کیارسی، سیروس مددی، مصطفی مصطفائی، بهروز مطلب زاده، محمد منیری، بهروز نصیری، رضا نوری، صلاح هریسی نژاد، آیدین، آرش، احد واحدی.

https://akhbar-rooz.com/?p=11881 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
رسول
رسول
4 سال قبل

خاله همیشه در بشت اتاق (میدباخ)مطبق خانه صندوقی قدیمی داشت و همیشه گردو هایی دران قایم داشت هر وقتی وارد خانه میشدیم زنده یاد احمد سراغ گردو ها میرفت وهمیشه دست بر برمیگشت خا له مهرباترین بود حتی در اولین ملاقاتی که در مسجد زندان تبریز بعداز کشتار ۶۷ بمناسبت ۲۲ بهمن ترتیب داده بودند سفره ای دیدنی تهیه کرده بود کاظم با ما بود خاله هرچی داشت مال همه ما بود بعداز ازادی نیز به دیدارش رفتم همان خاله مهربان خودمان بود اگر چه غمی عظیم را به دل داشت ولی شاد وخنده به لب بود واز صمد ورحیم تعریف و به زبان خودش خاطراتی را بیاد میاورد ولی در غم فرو نمیرفت همیشه در خیال ازدواج بچه های ازاد شده از زندان بود خانه ای داشت درش باز به تمامی بچه هایی که از نوجوانی انها را می شناخت مادری بود شجاع زمانی که احمد را در بادگان تبریز سال ۵۴ مدتی بازداشت کرده بودند چقدر خاله به ما سفارش اورا میکرد ویا روزی که رحیم اخرین ملاقاتی را در خانه داشت (که دیگر مخفی شد )دو بیتی را تکرار میکرد (گوون شاختی دوزه تبنی اشدی دوشدی تبریزه ارامیزا بوشک ادیلار اریلیق دوشدی بیزه) و زمانی که احمد این یولداش صمیمی ما چشم بر خاک نهاد زنگ زدم من گریان ولی خاله با وقار تحسین امیزی به من دلداری میداد کاش همه خاله ها همچو او بودند شاید خیلی ها یتیم شدیم یاد تو ای خاله در قلبمان تا زنده ایم زنده خواهد ماند

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x