چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

خطاب به آقای احمد زید آبادی-بهروز فتحعلی

شما آقای احمد زید آبادی, بی تردید از چهره های نجیب سیاست معاصر ایران هستید. نظرات کاملا مشخص سیاسی دارید و بحق, یک فاکتور تاثیر گذار بر جامعه جوان تحصیل کرده, چه در داخل و چه در خارج از ایران می باشید. بی دلیل نیست که نوشته های کوتاه شما, از پرخواننده ترین مقالات است. گویا و روشن و قاطع می نویسید و شجاعانه ابراز نظر می کنید. اما بتازگی, قطعیت نظر شما از تعادل همیشگی خود خارج شده است و شما شروع کرده اید بخشی از نیروی خود را که تا پیش از این, صرف تقابل با جناح افراطی حاکمیت می شد, برای مقابله با بخش بزرگی از ایرانیان مقیم خارج بکار برید. بعبارتی, اگر تا پیش از این, آماج حملات شما را اصولگرایان حاکم بر ایران تشکیل می دادند, اخیرا و بنا به دلایل نامعلوم, اپوزیسیون و فعالان ایرانی خارج از کشور نیز, به آماج حملات شما اضافه گشته اند. با این توجیه که این دسته از ایرانیان, جایشان امن است و هیچکدام از آنان, در دسترس حسین شریعتمداری نیستند و خطری تهدیدشان نمی کند. از نظر شما, آن بلایی که بر سر شما آمده, بر سر آنان نیامده که به نقطه ای برسند که پشیمان شوند که چرا اصلا از مادر زاده شده اند! شما با استفاده از چنین دلیل و برهانی, هر از گاهی از آنها می خواهید که یا بطور کلی سکوت کنند و یا اگر راست می گویند, اول به ایران برگردند و آنوقت حرف خود را بزنند. در حالیکه, هم شما می دانید و هم ما که این حرف که ایرانیان خارج نشین, تنها زمانی حق ابراز مخالفت با جمهوری اسلامی را دارند که ابتدا به ایران بیایند و عواقب آن را به جان بخرند, کاملا بی معنی است و انجام چنین کاری, تهی از هر گونه اثر گذاری مثبت برای تغییر شرایط کنونی کشور بنفع مردم ایران می باشد. 

با اینهمه, بر ما پوشیده نبوده و نیست که در ایران و در همه این سالها, چه بر شما گذشته و می گذرد و شما را با چه ابزاری تهدید به سکوت کرده و می کنند.از جمله آن ابزار, سخنان تک تیر انداز آقا, حسین شریعتمداری است که بی نیاز از توضیح می باشد. بی صفتی حسین شریعتمداری و سبک پرونده سازی او در مقابله با شما, پدیده جدیدی نبوده و نیست; گو اینکه همچنان نگران کننده است. 
نگرانی تازه ما اما, موضعگیری اینروزهای شخص شما در مقابل ایرانیان مستقر در خارج است. شما عملا با اینکار خود, هر قدر هم که بدون هیچ قصد و غرضی باشد, حق همه آنان را از اظهار نظر در باره وطن خود نادیده می گیرید و روشن است که این موضعگیری از جانب شما, نمی تواند بر هیچ مبنای منطقی استوار باشد. چرا که اگر این ایرانیان معترضند:

۱- از حق شهروندی خود بعنوان یک ایرانی بهره می جویند.

۲- وجدان بیدار آنها اجازه نمی دهد که در مقابل فشارهای روزافزون سیاسی,اجتماعی و اقتصادی که بر هموطنان آنان در شکل عام خود و بر خویشان و نزدیکانشان در شکل خاص خود وارد می گردد, بی تفاوت باشند و سکوت کنند. 

۳- اعدام مخالفان و دگر اندیشان و قتل معترضان خیابانی را که در این چهل سال و اندی حکومت اسلامی در ایران صورت گرفته و می گیرد, منافی حقوق بشر می دانند و سکوت در برابر آنرا جایز نمی دانند.

۴- علت عینی مهاجرت و ناگزیری خود به ترک میهن و دلبسته ها را بحق, تحمیلی می دانند که از جانب همین نظام غیر مردمی بر آنان اعمال گشته است.

و ۵ و آخر اینکه: مخالف جمهوری اسلامی و خواهان تغییرات بنیادی بنفع کشور و مردم هستند.

مدتهاست که دستان مرموزی, در یک تلاش هماهنگ, در صدد ایجاد گسست میان مردم ایران و میلیونها ایرانی پراکنده در کشورهای دیگر دنیا هستند. افتادن در دام چنین تلاشی و کمک به آن, برازنده هر که باشد, برازنده مردی با اخلاق و وزن و اعتبار شما نیست. تلاشی که بویژه در دوران ترامپ و با خروج امریکا از پیمان برجام, شدت و حدت افزون تری نیز یافته است. تو گویی دولت ترامپ, با توصیه اپوزیسیون خارج از ایران, دست به اعمال تحریم ها و اقدامات سختگیرانه علیه حکومت ایران زده است و هر آن, آماده است که با تشویق آنان, حمله نظامی خود به ایران را آغاز نماید. هم شما آقای زید آبادی و هم ما خوب می دانیم که اینها همه, شبهه ای بیش نیست و ایرانیان خارج نشین, نه این تاثیر را داشته و دارند و نه هرگز خواهند داشت. 

در اینجا اما, با در نظر گرفتن شرایط بحرانی امروز ایران, لازم است که توجه شما آقای زید آبادی را به این واقعیت مسلم جلب کرد که همین میلیونها ایرانی, از آنچنان پتانسیل بزرگی برخوردار هستند که در صورت لزوم, می توانند به نیروی حامی بسیار مهمی, برای به انجام رسیدن تغییرات بنیادی در ایران تبدیل گردند. بنابر این, آیا بهتر نیست که بجای تحقیر نمودن این میلیونها ایرانی, به صرف اینکه در جای امنی مأوا گزیده اند, بفکر راهکار عملی و موثری باشیم تا اعتراض این نیروی بزرگ را در مجرای درست خود قرار دهیم؟ آیا بهتر نیست که به هر ایرانی مستقر در خارج, توصیه کنیم که یک هموطن خود در داخل را به لحاظ مالی پشتیبانی کند؟ هر هموطن خارج نشین, فرد یا افراد معتمدی را در داخل ایران می شناسد که آنها نیز در جای خود, می توانند واسطه ای باشند برای رساندن کمک مالی او بدست کارگری بیکار یا اعتصاب کننده ای معترض تا امکان آنرا داشته باشد که در عین حرکت اعتراضی خود, خانواده خود را نیز تأمین کند. 

اگر ما بتوانیم این کارزار حمایت مالی را سامان دهیم و ایرانیان خارج از کشور را تشویق به شرکت در چنین کار پر اهمیتی نماییم, همین امر, نقطه عطفی خواهد شد برای یاری رساندن به جنبش اعتراضی مردمی در گامهای سرنوشت ساز آتی خود.

وقت آن رسیده است که دوران کارهای بزرگ غیر عملی را به دوران کارهای کوچک عملی تغییر دهیم. باید بدون اتلاف وقت و با شعار هر ایرانی, یک یاری رسان! صندوق های اعتصاب و پشتیبانی بدون تمرکز را پایه گذاری کنیم. این پشتیبانی مالی, بشکل خانوادگی آن, سالهاست که از جانب ایرانیان خارج از کشور انجام می گیرد و فقط کافی است در یک حرکت ملی و همگانی, با هدف نجات ایران, به کمک مالی برای جنبش سراسری پیش رو گسترش یابد.    کنیم. این پشتیبانی مالی, بشکل خصوصی آن, سالهاست که از جانب ایرانیان خارج از کشور انجام گرفته و می گیرد و فقط کافی است در یک حرکت ملی و همگانی, با هدف نجات ایران, به کمک مالی برای جنبش سراسری پیش رو گسترش یابد.

با احترام – بهروز فتحعلی 

https://akhbar-rooz.com/?p=51362 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

3 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بهمن پیرایش
بهمن پیرایش
3 سال قبل

آقای بهروز فتحعلی
شما بهتر ست روزی چند بار تصنیف «پشیمان شدم » را گوش کنید تا خودتان همه جا در زیر نوشته ی دیگران مانند کامنت زیربنویسید:
« خوب به این نکته توجه کنید: بدبختی ما مردم، سیاسی نیست; “اخلاقی” است! در این گیر اخلاقی، آیا شما رفقا نیز، بسی بیش از آنکه نگران شرایط وخیم ایران و مردم باشید، به گذشته سیاسی و سابقه چندین ساله خود نچسبیده اید و نمی خواهید از آن دست بشویید? آیا مشاهده آنچه با انقلاب ۵۷ بر ایران و مردم ما آمد، شما و دیگر دوستان را وانمی دارد که یکبار برای همیشه، از خواب ناز افکار و عملکردهای فاجعه سازتان بیدار شوید? آیا ندای وجدانتان را نمی شنوید که بر شما نهیب می زند که تا دیر نشده، دست از توجیه عمر سیاسی خود بردارید و به خیال پردازی از آن سالهای شکست خورده، هم برای خود و هم برای دیگران پایان بخشید? آیا وقت آن نرسیده است که از همه آن تجارب و توانایی های سازماندهی خود در جهت همگامی، مشاوره و همکاری با شاهزاده رضا پهلوی، بعنوان تنها عامل محوری که می تواند کشور را بسوی نجات از بختک جمهوری اسلامی پیش برد، استفاده نمایید؟
در روزهایی که صدای زنگ نابودی ایران بگوش می رسد، اگر هنوز عشقی به میهن و مردم در شما باقیست، شهامت بخرج دهید و از گذشته تان فاصله بگیرید. اگر براستی از زوال اخلاق در جامعه کنونی ایرانمان رنج می برید و آرزومند ایرانی بر پایه اخلاق سالم هستید، این تحول اخلاقی را از خود شروع کنید. جنگ با شخص شاهزاده رضا پهلوی را که رهبری سمبلیک او، بی تردید آخرین شانس ایران برای نجات با حفظ یکپارچگی آن است، به دوستی و همیاری با او تبدیل نمایید. تنها از این راه است که مردم، گذشته زیانبخش شما را در شکل گیری و انجام انقلاب ۵۷ خواهند بخشید و شما بطور واقعی در قلب مردم راه خواهید یافت.
ایران زخمی، در این روزهای حساس، فرزندان خود را با صدای بلند فرا می خواند که پیمان نوین را سرلوحه مبارزه خود بر علیه رژیم سراپا فاسد جمهوری اسلامی قرار دهند و دست در دست هم، اشتباه بزرگ ۵۷ را که یک حماقت ملی بود، جبران نمایند.»
بخشی از نوشته جناب بهروز فتحعلی
البته در اینجا با چراغ خاموش حرکت کرده و فکر می کند می تواند در میان خوانندگان اخبار روز که در میان چپ ها مورد احترام ست
بتواند بجای مبارزه علیه حکومت جمهوری اسلامی به تصفیه حساب با حامیان انقلاب که عمدتا قربانی حکومت کشتار شدند
در آید که این هم داستان جدیدی ست .
وای بر تو که بعداز ۴۲ سال و غربت هنوز نمی بینی که
مکانیزم سیستم دموکراسی در اروپا جز انتخابات آزاد ادواری و حاکمیت مردم چیز پیچیده دیگری در بر ندارد که ما در ایران نتوانیم به آن دست یابیم.
فقط تمامیت خواهان مرتجع همیشه مانع نهادینه شدن آن بودند
و هنوز هم برای بازگشت به عهد آریامهر و حفط ولایت فقیه تلاش می کنند.
شما هم برای بازگشت دوران آریامهر هورا می کشی
خیلی ها پشیمان شدند ناراحت نباشید.
خارج از کشور پر از شغال و خرسه

بهروز فتحعلی
بهروز فتحعلی
3 سال قبل
پاسخ به  بهمن پیرایش

پشیمان بودن با تواب شدن فرق اساسی دارد. این از توانایی های هر انسان عاقلی است که بتواند به بازنگری گذشته بپردازد و به خطاهای خود پی ببرد.
دوست عزیز! ما, شما و همه هوادارن انقلاب اشتباه کردیم و اصلا هم برای آن, استدلال و داستان سرایی لازم نیست. کافی است که به واقعیات حاضر نگاه کنیم. نگاه چپ بیمار بود و هست. عملکرد سازمان چریکهای فدایی و حزب توده و دیگران در مقایسه با عملکرد شاه کاملا اشتباه بود و برای درک این امر, هوش زیادی لازم نیست. شناخت ما از شاه, مطابق با واقعیات نبود و نگاه امروز شما به شاه, آلوده به دروغ و انحراف است. حرف من ساده است و کافی است که با نگاه جامع تری به تاریخ خود نظر بیاندازیم.

بهمن پیرایش
بهمن پیرایش
3 سال قبل

نگارنده فقط یک نفر ست . یک رای دارد.
ولی جنابعالی گویا نماینده ی یک «ما» ی نیابتی هستید.
باهمین روش در باره «همه هواداران» انقلاب اظهار نظر می کنید. مثل اینکه با رای و رای گیری میانه ای نداری؟
با توجه به اینکه چنان به باور های خود تعصب داری و می نویسی: ً….و اصلا هم برای آن, استدلال و داستان سرایی لازم نیست. کافی است که به واقعیات حاضر نگاه کنیم. ً
آفرین بر شما که «واقع بین» هستی !
۱. «نگاه چپ بیمار بود و هست »
همین ؟ این شد واقعیت ها؟
۲. «عملکرد سازمان چریکهای فدایی و حزب توده و دیگران در مقایسه با عملکرد شاه کاملا اشتباه بود و برای درک این امر, هوش زیادی لازم نیست…»
البته شما در گدشته هم متعصب بودی وهنوز هم تعصب داری . از منطق و استدلال خبری نیست.
آخه مرد حسابی کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ چه ربطی داشت به عملکرد چریکهای سال ۵۰ دارد ؟
قبل از ادامه ی بحث این نکته را با همفکرانت دنبال کن:
حکومت آریامهر با کودتای ۲۸ مرداد۳۲ ، حکومت مشروطه سلطنتی را کنار گذاشت‌! سرگرد سخائی رئیس شهربانی کرمان در شهر ما لینچ شد !
این حکومت ۲۵ سال بدون رای مردم و مشارکت احزاب بر سرنوشت مردم و کشور سایه انداخت.
شما و هیچ کس دیگر نمی تواند برای این مسئولیت مشخص ، ضد مردمی ، ضد مشروطه ، ضد دموکراسی و ناقض حقوق بشر شریک جرم دیگری برای آن حکومت سر هم کند.
تمام جریانات سیاسی ، نویسندگان ، فرهنگ ورزان ، اساتید، معلمان ، دانشجویان ، متخصصان و……. قربانیان حکومت فردی و استبدادی حکومت آریامهری بودند.
وطیفه ی حکومت بوده که در هر برهه ای نسبت به عملکرد
مخالفان که بخاطر نبود آزادی و زمینه ی فعالیت به اعتراض ، اعتصاب ، تظاهرات روی می آوردند. در جهت بهبود شرائط عقب نشینی کند. راه چاره پیدا کند. ولی چنین نبود و از همان روز کودتا که در سراسر کشور به خشونت مر گبار روی آورده بود تا آخر و سرنگونی حکومت از خشونت دست نکشید. می خواست با تانک و توپ مردم را آرام کند . بلاهت؟
شوربختانه رفتار و عملکرد خونین حکومت در ۲۵ سال توسط
فرمانداری نظامی و ساواک ، ارتش و پلیس و ژاندارمری به واکنش های خشونت آمیز بعضی از گروهها منجر شد. ولی در زندانهای شاه فقط چریکها و مجاهدین اسیرنبودند و شاه بدورغ می گفت زندانی سیاسی ندارند.
بی توجهی حکومت به دادگستری و نقش بیدادگاه موسوم به دادرسی ارتش عمق فاجعه بود . ۲۵ سال بازجوئی با شکنجه برای تشکیل پرونده توسط ماموران فرمانداری نظامی یا ساواک که در بیدادگاه ارتش کارپایه مجازات زندان و اعدام بود و دادگستری هرگز در آن بیعدالتی ها وجود نداشت.
۲۵ سال دادگاه های نظامی زمان جنگ علیه نخست وزیر منتخب مردم تا سایر شهروندان بی حقوق کشور.
پس اگر در گذشته این ها را ندیدی و «شیفته » جنبش چپ شدی. باید در زندگی دیده باشی .
ولی اگر نمی دانستی که جنبش مشروطه از کجا شروع شد و چه اهدافی داشت و در چه دست انداز هائی افتاد تا به جنبش قانون ملی شدن صنعت نفت رسید. عدر بدتر از گناه ست.
بعداز انقلاب ۵۷ که خمینی و مشروعه خواهان سوار بر قدرت شدند.
در مدتی که هنوز سازمان امنیت اسلامی راه نیفتاده بود بجای هذیان های خود در دفاع از خمینی و با تعصب مثل امروز که حرف هیچ کس دیگر را گوش نمی کردی و نمی کنی .
کمی تاریخ می خواندی . علاوه بر آن خاطرات سران حکومت گذشته را می خواندی . آنها در مورد حکومت بعداز کودتا به باور اکثر مسئولان و صاحب منصبان آن حکومت فردی بود و در تمام زمینه ها بر خلاف جوامع سرمایه داری آن روز ها هیچ نزاکت و پرنسیب شناخته شده در آن جوامع را رعایت نمی کرد. مانع نهاد سازی و مشارکت نه تنها مردم ، حتی تکنوکرات ها و متفکرین در پیشرفت جامعه بود. بر خلاف ساده اندیشان اشکال فقط سیاسی نبود و به سرکوب مخالفان و دگر اندیشان خلاصه نمی شد. در برنامه ریزی های کلان از نخبگان بهره نمی گرفت .
نگارنده هیچ تردیدی ندارد که بدون کودتای ۲۸ مرداد حکومت مشروطه سلطنتی می توانست مسیر دیگری به مراتب بهتر از این راه طی شده را پشت سر بگذراند.
منتهی قدرت طلبی و خود کامگی با جنگ سرد شرائطی فراهم کرد که شاه پشیزی برای مشروطه و حاکمیت مردم اررش نمی گذاشت و باعث شد که به عروج خمینی منجر شود.
در این باره هم جرات نمی کنی حرف بزنی چون نگاهت به همان کودتا ها و سرکوب ها طوری عادت کرده که خیال می کنی بدون کودتای ۱۲۹۹ و اشغال متفقین شهریور ‍۱۳۲۰ و کودتای ۲۸ مرداد و بحران ۵۷ مردم عرضه نداشتند مملکت را اداره کنند. اصلا مخالفت نیروهای ضد استبدادی
و آزادیخواه باعث همه ی مشکلات بوده و بهمین دلیل شیفته بازگشت بوسیله قدرتهای بزرگ هستی . غیر از اینه؟
کسی که نمی داند حکومت پادشاهی واژگون شدو زمینه ای برای بازگشت ندارد. به فرض اینکه آریامهر می توانست ایران را به «دروازه های تمدن بزرگ » برساند. دیگر نه آریامهری وجود دارد و نه حکومت مطلقه آریامهری .
شما با کسانی که برای حفظ حکومت ولایت فقیه به نعل و میخ میزنند در ماهیت فرقی ندارید.
هیچ آدم عاقلی به دعوای شما با تاج زاده و زیدآبادی اهمیت نمی دهد.
زیر ۵۰ ساله های ایران هم که در زمان انقلاب حدود ۱۰ سال داشتند حرفهای شما را نمی فهمند.
باور کنید.
حرف تازه بزنید و برای تمامیت خواهان مجانی تبلیغ نکنید.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز

3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x